کلمه جو
صفحه اصلی

امتناع


مترادف امتناع : ابا، اجتناب، استنکاف، تحاشی، تحرز، تماشی، خودداری، رد، سرباززدن، سرپیچی

برابر پارسی : خود داری، پرهیز، خودداری، سر باز زدن

فارسی به انگلیسی

abstention, disagreement, rebuff, refusal, repulse

refusal, abstention


فارسی به عربی

رفض

عربی به فارسی

خودداري , پرهيز , خودداري از دادن راي , رياضت , پرهيز از استعمال مشروبات الکلي


مترادف و متضاد

refusal (اسم)
رد، امتناع، روگردانی، سر پیچی، استنکاف، اباء

balk (اسم)
مرز، مانع، زمین شخم نشده، مایهء لغزش، امتناع، روگردانی، محظور

baulk (اسم)
امتناع، روگردانی

ابا، اجتناب، استنکاف، تحاشی، تحرز، تماشی، خودداری، رد، سرباززدن، سرپیچی


فرهنگ فارسی

بازایستادن، خودداری کردن، خودداری ازپذیرفتن امری یاانجام دادن کاری
۱ - ( مصدر ) باز ایستادن سر باز زدن ۲ - ( اسم ) خود داری . ۳ - ضرورت عدم شئ .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) پرهیز کردن ، سر باز زدن . ۲ - (اِمص . ) خودداری .

لغت نامه دهخدا

امتناع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ، اِ مص ) بازایستادن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). واایستادن. ( مقدمه لغت سیدشریف جرجانی ). بازداشتگی. ( ناظم الاطباء ). سر باززدن. ( فرهنگ فارسی معین ). ممانعت. ( ناظم الاطباء ). خودداری. ( فرهنگ فارسی معین ). تعرض. عدم روایی. عدم قبول.عدم پذرفتاری. ( ناظم الاطباء ). استنکاف :
کنم قصد نه شهر علوی که همت
از این هفت سفلی نمود امتناعی.
خاقانی.
یکی را از دوستان گفتم امتناع سخن گفتنم به علت آن اختیار آمد که غالب اوقات نیک و بد در سخن اتفاق افتد. ( گلستان سعدی ). || انکار. ( ناظم الاطباء ). || قوی گشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مقدمه لغت سید شریف جرجانی ) ( ناظم الاطباء ). || در اصطلاح فلسفه ، مقابل امکان و وجوب و عبارت از سلب امکان است. ( ازفرهنگ علوم عقلی ، تألیف دکتر سجادی ).

فرهنگ عمید

بازایستادن، خودداری کردن، خودداری از پذیرفتن امری یا انجام دادن کاری.

دانشنامه آزاد فارسی

اِمْتِناع
(در لغت از ریشۀ منع، به معنای بازایستادن، خودداری و انکار) در اصطلاح منطق، در برابر وجوب و امکان، در دو معنی به کار می رود: ۱. امتناع، به معنی ضرورت انتفا، که در این معنی به معنی ضروری بودن عدم چیزی است. به نظر اهل منطق و حکمت، امتناع همانند وجوب و امکان مفهومی بدیهی و بی نیاز از تعریف است؛ ۲. امتناع، مادۀ قضیه؛ که یکی از مواد سه گانۀ قضایا است و آن، محال بودن اتصاف موضوع به محمول است. چنان که جمادبودن انسان، ممتنع است. اصطلاح امتناع در دو قاعدۀ مهم و اساسی منطق یعنی امتناع اجتماع نقیضین و امتناع ارتفاع نقیضین (منع خُلُوّ) هم آمده است.

فرهنگ فارسی ساره

خودداری، پرهیز


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امتناع (ابهام زدایی). امتناع ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • امتناع (فقه)، خودداری یا امتناع؛ بحث شده در باب هایی مثل طهارت، تجارت، شرکت، ودیعه، کفالت، نکاح، ظهار، ایلاء، لعان و قضاء• امتناع (فلسفه)، ضرورت عدم یک چیز• امتناع (منطق)، ضرورت عدم ثبوت محمول نسبت به موضوع
...

پیشنهاد کاربران

خودداری

خودداری ، پیشگیری

امتناع به معنای خود داری کردن پرهیز کردن از چیزی یا از کاری محظور بودن

وتو

درمنطق ب معنی محال بودن

دوری، اجتناب، خودداری

مخالفت کردن

کناره جستن از . . . . . . . . . . . . .

سرپیچی


کلمات دیگر: