کلمه جو
صفحه اصلی

ثبوت


مترادف ثبوت : استقرار، پابرجایی، استواری، پایداری، دوام، اثبات، تایید، تحقق

برابر پارسی : ایستایی، پا برجا ماندن

فارسی به انگلیسی

demonstration, proof

مترادف و متضاد

fixing (اسم)
لوازم، حاشیه، تثبیت، ثبوت

fixity (اسم)
قرار، استواری، ثبات، تثبیت، پایداری، ثبوت

استقرار، پابرجایی، استواری


پایداری، دوام


اثبات، تایید، تحقق


۱. استقرار، پابرجایی، استواری
۲. پایداری، دوام
۳. اثبات، تایید، تحقق


فرهنگ فارسی

استوارشدن، برجای ماندن، پابرجابودن، ثابت شدن امری بادلیل وبرهان، استواری، پایداری
۱- ( مصدر ) ایستادن بر جای ماندن . ۲- استوار شدن استقرار یافتن . ۳- پایدار ماندن . ۴- ثابت شدن . ۵- ( اسم ) قرار. ۶- استواری استقرار. ۷- پایداری دوام . ۸- تحقق . ۹- حکم بوجود نسبت وقوع و ایقاع نیست . ۱۱- مرحله ایرا گویند که تصاویر روی صفحه یا کاغذ عکاسی ثابت شود و برای این کار آنرا در دوای ثبوت ( حمام ثبوتت ) برای مدت کوتاهی ( ۱٠ دقیقه ) فرو برند. معمولا باید برای عمل ثبوت دو حمام هیپوسولفیت بکاربرد: حمام اول که در آن هم. نمونه هاراپشت سرهم مدت ۱٠ دقیقه نگاه میدارند حمام دوم ( تازه ) که در آن عمل ثبوت در حین همان مدت خاتمه می یابد. یادوای ثبوت .محلول ثبو که درعکاسی بکارمیرود و آن عبارت است از : آب معمولی ۱٠٠ سانتیمتر مکعب هیپوسولفیت دوسود۱۵٠ گرم بی سولفیت دوسودتجارتی ۱٠ سانتیمتر مکعب زاج معمولی ۳ گرم .

فرهنگ معین

(ثُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) استوار شدن ، استقرار یافتن . ۲ - بر جای ماندن ، ایستادن . ۳ - ثابت شدن امری با دلیل و برهان . ۴ - (اِمص . ) پایداری ، دوام . ۵ - استواری ، استقرار. ۶ - تحقق .

لغت نامه دهخدا

ثبوت. [ ث ُ ] ( ع مص ) ایستادن. برجای ماندن. بُروک. تبراک. قرار گرفتن. || استوار شدن. پایداری. استقرار. || مداومت. || مواظبت. || ثابت شدن. تحقق. || حکم بوجود نسبت. || ثَبت. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نزد اشاعره با لفظ کون و وجود مرادف باشد و نزد معتزله اعم از کون است و شرح آن در ذکرلفظ کون بیاید هم چنین در ذکر لفظ معلوم در این باب بیاناتی ایراد شود. و نیز اطلاق بر وقوع و ایقاع نسبت شود. و شرح آن نیز در لفظ نسبت گفته آید - انتهی.
- به ثبوت رسانیدن ؛ درست کردن.

فرهنگ عمید

۱. ثابت شدن امری با دلیل و برهان.
۲. پابرجا بودن، استواری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثبوت، اصطلاحی در فلسفه و حکمت اسلامی است.
در تداول حکمای اسلامی اصطلاح ثبوتْ مترادف و مساوق با وجود به کار رفته است، چنان که گفته می شود «ثبوت شیء برای شیء ضروری است».
← واسطه ای میان وجود و عدم
مدخل حکما به بحث ثبوتْ قاعده ای است با عنوان قاعده فرعیه که مورد قبول غالب حکما بوده است.طبق این قاعده که ــ تقریرهای متفاوتـی از آن عرضه شـده است ــ «ثبوت شیء لشیء فرع لثبوت المثبت له»، یا به عبارت دیگر ثبوت شیء برای شیء دیگر، فرع بر ثبوت شیء اخیر است.مصداق این قاعده، در اصل، قضایای موجبه حملیه صادقه است که در آن ها به ثبوت صفت یا محمولی برای موضوعی حکم می شود.حال اگر حمل را به معنای «ثبوت شیء لشیء» بگیریم، این قاعده بیان می دارد که اتصاف (ه م) شیء به هر صفتی بالضروره فرع بر وجود آن شیء است و تا موضوع قضیه به نحوی از انحاء تحقق و واقعیت نداشته باشد، نمی توان صفتی را بر آن حمل کرد و آن را موصوف برای صفتی دیگر دانست.
← نظر مخالف ابوالحسن اشعری
(۱) غلامحسین ابراهیمی دینانی، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، تهران، ۱۳۶۵ش.(۲) محمد ابن رشد، تفسیر مابعدالطبیعة، به کوشش م بویژ، بیروت، ۱۹۳۸م.(۳) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، تهران، ۱۳۷۷ق.(۴) ابن سینا، الشفاء، الٰهیات، به کوشش جورج قنواتی و سعید زاید، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.(۵) ابن سینا، منطق، به کوشش جورج قنواتی و دیگران، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.(۶) محیی الدین ابن عربی، الفتوحات المکیة، قاهره، ۱۲۹۳ق.(۷) محمد ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعـری، به کـوشش د ژیماره، بیروت، ۱۹۸۶م.(۸) عبدالنبـی احمد نگری، دستور العلماء، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۷۵م.(۹) توشی هیکو ایزوتسو، بنیاد حکمت سبزواری، ترجمه جلال الدین مجتبوی، تهران، ۱۳۶۸ش.(۱۰) مسعود تفتازانی، شرح المقاصد، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، ۱۹۸۹م.(۱۱) محمداعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، ۱۸۶۲م.(۱۲) محمد دوانی، حاشیه بر شرح تجرید الکلام قوشچی، چ سنگی.(۱۳) علی زنوزی، رساله حملیه، تهران، ۱۳۶۳ش.(۱۴) ملاهادی سبزواری، حاشیه بر الاسفار.(۱۵) عسکری سلیمانی امیری، «قاعده فرعیه و ثبوت الثابت»، معرفت، قم، ۱۳۷۸ش، س ۸، شم ۱.(۱۶) عبدالحلیم سیالکوتی، حاشیه بر المواقف.(۱۷) محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، بیروت، ۱۹۸۱م.(۱۸) محمد صدرالدین شیرازی، «رسالة فی اتصاف الماهیة بالوجود»، رسائل، چ سنگی، تهران، ۱۳۰۲ق.(۱۹) عبدالرحمان عضدالدین ایجی، «المواقف»، ضمن شرح المواقف، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، قاهره، ۱۳۲۵ق/ ۱۹۰۷م.(۲۰) فخرالدین رازی، المباحث المشرقیة، به کوشش محمد بغدادی، بیروت، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م.(۲۱) قطب الدین رازی، «شرح الاشارات و التنبیهات»، همراه الاشارات.(۲۲) محمود قطب الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، چ سنگی، ۱۳۱۵ق.(۲۳) محمدباقر میرداماد، «الافق المبین»، مصنفات، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۸۵ش.(۲۴) میرزاجان، حاشیة من حواشی الاشارات موسومة و معروفة بالمحاکمات، دارالطباعة العامره، ۱۲۹۰ق.(۲۵) نصیرالدین طوسی، اساس الاقتباس، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۲۶ش.(۲۶) نصیرالدین طوسی، «شرح الاشارات و التنبیهات»، همراه الاشارات.

پیشنهاد کاربران

حقوق : هر انچه در واقع وجود دارد ( انچه که اتفاق افتاده )
و در عالم اثبات باید نزد قاضی مطرح شود .


کلمات دیگر: