کلمه جو
صفحه اصلی

چشین

لغت نامه دهخدا

چشین . [ چ ِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای قدیم النسق از قرای ابهررود زنجان و از دهکده های مشهور سره بند میباشد که در میان کوه واقع شده و 68 خانوار رعیت دارد. زراعت آن غله ٔ دیمی و آبی است که از رود دولت آباد و رود عباس آباد مشروب میشود و این آبادی ملک نواب والا رکن الدوله محمدتقی میرزا است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 247).


چشین. [ چ ِ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای قدیم النسق از قرای ابهررود زنجان و از دهکده های مشهور سره بند میباشد که در میان کوه واقع شده و 68 خانوار رعیت دارد. زراعت آن غله دیمی و آبی است که از رود دولت آباد و رود عباس آباد مشروب میشود و این آبادی ملک نواب والا رکن الدوله محمدتقی میرزا است ». ( از مرآت البلدان ج 4 ص 247 ).

چشین. [ چ ِ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 6 هزارگزی جنوب خاوری همدان و 3هزارگزی تفریجان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و445 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه خاکو. محصولش غلات ، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت ، صنایع دستی زنان قالیبافی و راهش مالرو است. به این آبادی کشین نیز میگویند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

چشین . [ چ ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 6 هزارگزی جنوب خاوری همدان و 3هزارگزی تفریجان واقع است . کوهستانی و سردسیر است و445 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ٔ خاکو. محصولش غلات ، حبوبات و لبنیات . شغل اهالی زراعت ، صنایع دستی زنان قالیبافی و راهش مالرو است . به این آبادی کشین نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


دانشنامه عمومی

چشین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
چشین (ابهر)
چشین (همدان)


کلمات دیگر: