کلمه جو
صفحه اصلی

ابهر

فارسی به انگلیسی

aorta, abhar, jugular vein

aorta, Jugular vein


فرهنگ فارسی

بخشی حاصلخیز از شهرستان زنجان که مرکز آن قصبه ابهر است واقع در دره وسیعی در جنوب غربی زنجان که از راه شوسه تهران بزنجان و تبریز فاصله چندانی ندارد . در قدیم مرکز ارتباط شهرهای مرکزی ایران باذربایجان بوده است . ۲۲۱۸۴ سکنه .
پشت، رگ پشت، رگ گردن، ام الشرائین، نام رگی است درپشت که به دل پیوسته است، باهرتر، روشنتر
( اسم ) رگی است در پشت رگ پشت که به دل پیوسته است رگ جان آورتی ام الشرائین .
نام شهرکی است از نواحی اصفهان

فرهنگ معین

(اَ هَ ) [ ع . ] (اِ. ) رگی است در پشت ، رگ پشت که به دل پیوسته است ، رگ جان ، آورتی ، ام الشرایین .

لغت نامه دهخدا

ابهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) اسم کوهی بحجاز. (مراصد).


ابهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) شهرکیست از نواحی اصفهان و عده ای از فقها و محدثین بدانجا منسوبند و برای رجال این شهر رجوع به معجم البلدان یاقوت در کلمه ٔ ابهر و منتهی الارب و قاموس شود.


ابهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) شهری مشهور میان قزوین و زنجان و همدان از نواحی جبل و اهل َمحَل ّآنرا ((اَوهر)) گویند. و یاقوت گوید: بعض ایرانیان بمن گفتند که ابهر مرکّبست از آب و هر بمعنی آسیا. ومیان ابهر و زنجان پانزده فرسنگ و میان آن و قزوین دوازده فرسنگ است و عده ٔ بسیاری از علما و فقهای مالکیه منسوب بدان شهرند و آنان بر رأی مالک بن انس بودند و از آنان است : ابوبکر محمدبن عبداﷲبن محمدبن صالح بن عمربن حفص بن عمربن مصعب بن الزبیر مالکی فقیه که از ابن عروبه ٔ حرانی و محمدبن عمر باغندی و محمدبن حسین اشنانی و عبداﷲبن زیدان کوفی و ابوبکربن ابی داودو دیگران روایت کند و او را تصانیفی است در مذهب مالک و مقدم اصحاب مالک است بزمان خویش . و هم یاقوت گوید: فتح ابهر در سال 24 از هجرت به ایام عثمان بن عفان بود و در این وقت مغیرةبن شعبه والی کوفه بود و جریربن عبداﷲ بجلی حکومت همدان داشت و برأبن عازب ولایت ری داشت عثمان جیشی بمدد براء فرستاد و او بغزاء ابهر شد و حنظلةبن زید الخیل با او بود و او در پشت حصار منیع ابهر لشکرگاه کرد و گویند که این حصن را شاپور ذوالاکتاف کرده است چون براء بدانجا فرود آمد مردم حصار با وی بجنگ برخاستند و جنگ چندین روز بکشید سپس امان خواستند و براء آنان را به آن شروط که حذیقةبن الیمان به اهل نهاوند امان داده بود زنهار داد.
در نزهةالقلوب آمده است : در آنجا قلعه ای گلین است که دارای بن دارای کیانی ساخته و بر آن قلعه قلعه ای دیگربهاءالدین حیدر از نسل اتابک نوشتکین شیرگیر سلجوقی ساخت و به حیدریه موسوم گردید و باروی آن شهر 5500 گام است هوایش سرد است و آبش از رودخانه ای که بنام همان شهر موسوم است و از حدود سلطانیه برمیخیزد و در ولایت قزوین میریزد و میوه ٔ آنجا بسیار است و از میوه های آن امرود، سختیان ؟ و آلوی ابوعلی نیکوست مردم آنجا سفیدچهر و شافعی مذهب اند و بر ظاهر آن مزار شیخ ابوبکر طاهران ابهری است ولایتش بیست و پنج پاره دیه است حقوق دیوانی شهرهاء ولایتش یک تومان و چهارهزار دینار است . و صاحب مرآت البلدان گوید: ابهر در شصت هزارزرعی غربی قزوین و چهل هزار ذرعی شرقی سلطانیه واقعاست و در ربع فرسنگی شهر قلعه ٔ خرابه ای است موسوم به دارا و در بعض کتب نوشته اند خانه های ابهر از خانه های اغلب شهرها بهتر ساخته شده . باغات باصفا بسیار دارد ابهررود از وسط شهر عبور میکند از آثار قدیم مسجدی در ابهر باقی است . عرض شمالی 36 درجه و 20 دقیقه وطول شرقی 45 درجه و 42 دقیقه و در بعض جغرافیاهای کهن فرانسه آمده است که ابهر کمتر از 1100 خانه ٔ عالی ندارد. این شهر در زمان ساسانیان حصاری عظیم داشته است .


ابهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) نام دریاچه ای در جنوب شرقی ولایت خداوندگار ملحق بناحیت قره حصار. طول او از مشرق بمغرب ده و عرض آن از شمال بجنوب هشت هزار گز است و در نقشه ها بغلط نام آنرا ابر نوشته اند.


ابهر. [ اَ هََ ] (ع اِ) پشت . (منتهی الارب ). || رگیست در پشت به دل پیوسته . (منتهی الارب ) (مهذب الأسماء). رگ پشت به دل پیوسته . (خلاص نطنزی ). رگ جان . رگ هفت اندام . آورطی . آورتی . ام الشرائین :
دلدل مشتری پیش جفته زد اندر آسمان
آه ز دل کشان زحل گفت قطعت ابهری .

خاقانی .


|| رگ گردن . (منتهی الارب ). || نام هر یک از دو رگ که از دل برآمده است و دیگر شرائین از این دو منشعب است . (بحرالجواهر). و آن دو را مجموعاً ابهران گویند. || رگی است در دست . (منتهی الارب ). || پشت گوشه های برگشته ٔ کمان . || خانه ٔ کمان . کمانخانه . || پرهای مرغ میان خوافی و کلی و اول پرهای مرغ را قوادم گویند پس مناکب پس خوافی پس اباهر پس کلی . ج ، اَباهِر. || گیاه ضریع خشک . (منتهی الارب ). || زمین پاکیزه که سیل بر آن برنیاید. (منتهی الارب ). || میان طایف و کلیه ٔ کمان یعنی میان خانه و دسته ٔ کمان . (صحاح جوهری ).

ابهر. [ اَ هََ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از باهر. روشن تر :
هست از علم و عقل جمله ٔ خلق
علم و عقل تو اشهر و ابهر.

سوزنی .



ابهر. [ اَ هََ ] ( اِخ ) اسم کوهی بحجاز. ( مراصد ).

ابهر. [ اَ هََ ] ( اِخ ) شهری مشهور میان قزوین و زنجان و همدان از نواحی جبل و اهل َمحَل آنرا ( ( اَوهر ) ) گویند. و یاقوت گوید: بعض ایرانیان بمن گفتند که ابهر مرکّبست از آب و هر بمعنی آسیا. ومیان ابهر و زنجان پانزده فرسنگ و میان آن و قزوین دوازده فرسنگ است و عده بسیاری از علما و فقهای مالکیه منسوب بدان شهرند و آنان بر رأی مالک بن انس بودند و از آنان است : ابوبکر محمدبن عبداﷲبن محمدبن صالح بن عمربن حفص بن عمربن مصعب بن الزبیر مالکی فقیه که از ابن عروبه حرانی و محمدبن عمر باغندی و محمدبن حسین اشنانی و عبداﷲبن زیدان کوفی و ابوبکربن ابی داودو دیگران روایت کند و او را تصانیفی است در مذهب مالک و مقدم اصحاب مالک است بزمان خویش. و هم یاقوت گوید: فتح ابهر در سال 24 از هجرت به ایام عثمان بن عفان بود و در این وقت مغیرةبن شعبه والی کوفه بود و جریربن عبداﷲ بجلی حکومت همدان داشت و برأبن عازب ولایت ری داشت عثمان جیشی بمدد براء فرستاد و او بغزاء ابهر شد و حنظلةبن زید الخیل با او بود و او در پشت حصار منیع ابهر لشکرگاه کرد و گویند که این حصن را شاپور ذوالاکتاف کرده است چون براء بدانجا فرود آمد مردم حصار با وی بجنگ برخاستند و جنگ چندین روز بکشید سپس امان خواستند و براء آنان را به آن شروط که حذیقةبن الیمان به اهل نهاوند امان داده بود زنهار داد.
در نزهةالقلوب آمده است : در آنجا قلعه ای گلین است که دارای بن دارای کیانی ساخته و بر آن قلعه قلعه ای دیگربهاءالدین حیدر از نسل اتابک نوشتکین شیرگیر سلجوقی ساخت و به حیدریه موسوم گردید و باروی آن شهر 5500 گام است هوایش سرد است و آبش از رودخانه ای که بنام همان شهر موسوم است و از حدود سلطانیه برمیخیزد و در ولایت قزوین میریزد و میوه آنجا بسیار است و از میوه های آن امرود، سختیان ؟ و آلوی ابوعلی نیکوست مردم آنجا سفیدچهر و شافعی مذهب اند و بر ظاهر آن مزار شیخ ابوبکر طاهران ابهری است ولایتش بیست و پنج پاره دیه است حقوق دیوانی شهرهاء ولایتش یک تومان و چهارهزار دینار است. و صاحب مرآت البلدان گوید: ابهر در شصت هزارزرعی غربی قزوین و چهل هزار ذرعی شرقی سلطانیه واقعاست و در ربع فرسنگی شهر قلعه خرابه ای است موسوم به دارا و در بعض کتب نوشته اند خانه های ابهر از خانه های اغلب شهرها بهتر ساخته شده. باغات باصفا بسیار دارد ابهررود از وسط شهر عبور میکند از آثار قدیم مسجدی در ابهر باقی است. عرض شمالی 36 درجه و 20 دقیقه وطول شرقی 45 درجه و 42 دقیقه و در بعض جغرافیاهای کهن فرانسه آمده است که ابهر کمتر از 1100 خانه عالی ندارد. این شهر در زمان ساسانیان حصاری عظیم داشته است.

دانشنامه عمومی

اَبهَر یکی از شهرهای استان زنجان و مرکز شهرستان ابهر است. این شهر با۹۹٬۲۸۵نفر جمعیت در سال ۱۳۹۵، به عنوان دومین شهر پرجمعیت استان زنجان پس از شهر زنجان محسوب می شود و به دروازه آذربایجان شهرت دارد. ارتفاع شهر ابهر از سطح دریا ۱۵۴۰ متر است. این شهر در ۱۰۰ کیلومتری جنوب شرق زنجان واقع شده است. از مهم ترین آثار تاریخی این شهر می توان به بقعهٔ امام زاده اسماعیل در شناط، بقعهٔ امام زاده زیدالکبیر در شرق این شهر و بقعهٔ پیر زهرنوش در جنوب غربی شهر اشاره کرد. شهرداری ابهر به چهار ناحیهٔ «مرکزی»، «شناط» (در قسمت شمالی شهر)، «شریف آباد» (در قسمت شرقی شهر) و «حسین آباد» (در قسمت غربی شهر) تقسیم شده است.
روستای درسجین
سد کینه ورس
مسجد جامع قروه
آرامگاه پیر احمد زهرنوش
چشمه علی بلاغی
دومین شهر بزرگ استان زنجان
فاصله این شهر تا زنجان ۱۰۰ کیلومتر، تبریز ۳۸۶ کیلومتر، اردبیل ۳۵۵ کیلومتر، خرم آباد ۴۵۶ کیلومتر، ارومیه ۵۲۹ کیلومتر، رشت ۱۸۱ کیلومتر، همدان ۲۱۴ کیلومتر و تهران ۲۴۴ کیلومتر است. ارتفاع این شهر از سطح دریا ۱۵۴۰ متر است. بیشینه گرمای آن ۴۵ درجه و کمینه سرمای آن ۳۰ درجه زیر صفر گزارش شده است.
ابهر در قدیم اوهر نامیده می شده است. مردم محلی به آن اَبَر می گویند. نام ابهر از آب+هر تشکیل شده و در زبان تاتی به معنی آب آسیاب است.ریزابه های ابهررود از قدیم آسیاب های زیادی را به چرخش درآورده که امروزه نیز چنین است.

پیشنهاد کاربران

ابهر یکی از شهرهای دوران پادشاهی سلسله کیانیان است. در تعیین بانی اولیه این شهر باستانی میان مورخین اسلامی وحدت نظر وجود ندارد. بعضی از تاریخ نگاران مانند ذکریا بن محمود قزوینی ( متوفی ۶۷۵ هـ . ق. ) بینانگذار ابهر را را شاپور ذوالاکتاف می داند. عده ای از پژوهشگران مانند حمداله مستوفی متوفی ( ۷۵۰هـ . ق ) مورخ نامی در کتاب جغرافیایی نزهت القلوب احداث ابهر را به دست کیخسرو بن سیاوش کیانی دانستند و پاره ای هم مانند یاقوت حموی ( متوفی ۶۵۸ هـ . ق . ) در معجم البلدان بانی شهر ابهر را داراب بن داراب بن بهمن کیانی ( داریوش سوم هخامنشی ) معرفی کرده و نوشته که به دستور او قلعه ای در ابهر ساخته شده است. ( به این ترتیب از تاریخ احداث قلعه تپه ( تپه دارا ) و شهریت ابهر در روزگار داراب شاه کیانی آخرین پادشاه هخامنشی حدود ۲۷۶۸ سال سپری گردیده. ولی مطالعات باستانشناسی انجام شده در این منقطه بیانگر این واقعیت است که ( اوهر ) از پنجهزار سال قبل بصورت ( دهات ) بطور لاینقطع مورد استفاده انسانی قرار داشته است. – مؤلف آقاجان فخیمی در کتاب تاریخ ابهر )
آنچه که از مضامین گوناگون و روایات مختلف استنباط می شود. هر کدام از سلاطین نقشی و سهمی در آبادانی این شهر کهن داشته اند. لازم به یادآوری است که زمان زیستگاه شدن ابهر از دورانهای قبل از این سلسله بوده این شهر به دلایل طبیعی، وجود آبهای فراوان، هوای مناسب، زمین های حاصلخیز، لااقل از هزاره سوم پیش از میلاد محل نشو و نمای اقوام مختلف بوده از جمله مادها و نام اوهر که در حدود العالم بکاررفته به معنای تنگ کردن و بستن آبها برای مشروب نمودن مزارع و چرخاندن آسیابهای آبی کم و بیش چنین معانی را تداعی می کند. شاگرد اثیر الدین ابهری، ذکریا قزوینی در آثار البلاد می نویسد: ” ابهر شهری است تابع الجبال از بناهای شاپور ذوالاکتاف. گویند زمینی که شهر روی آن ساخته شده چشمه سارهایی بوده که از صدها سوراخ و سنبه آن آب می جوشیده این سوراخها را با پشم و چرم سد کردند و خانه ها را چشمه های پشم آلو بنا نهادند، منظر شهر از بیرون زیباتر از اندرون است. شهر ابهر هوای سازگار دارد آبش گوارا، باغات و میوه شهر ابهر شهرت جهانی دارد، از فرآورده های میوه و سردرختی انگور، گلابی و گردکان ممتاز که از انواع میوه جات دارای اکثریتند.
جغرافیای تاریخی شهر ابهر
در دوره ساسانیان هنگامی که خسرو اول انوشیروان ایران را به چهار قسمت تقسیم کرد ابهر در منطقه دوم یعنی استان جبال قرار داشت دراین دوره منطقه ابهر رود تحت تسلط خاندان مهران یکی از هفت خاندان مهم حکومت گر ایران قرار داشت این خاندان علاوه بر ابهر به مناطق وسیعی که از ناحیه خوار تا آوج و دشتبی امتداد داشت مالکیت داشتند ومعروفترین افرادی که از این خاندان شناخته شده اند شروین دشتبی، بهرام چوبینه، پیران گشسب، گریگوریوس و سیاوش رازی هستند. تاپیش از خلافت هارون الرشید، ابهر منطقه نسبتاً وسیعی را شامل بود. وی قسمتی از قاقازان و نیز ناحیه ابهر رود را از ابهر جدا کرد و به قزوین ملحق ساخت. در اوایل سده ۸ قمری ولایت ابهر ۲۵ پاره دیه داشت و حقوق دیوانی آن به یک تومان و چهار هزار دینار می رسید. از ابهر به عنوان بلوک معتبر از ولایت خمسه با باغات فراوان و آبهای جاری نام برده شده است.
شاردن می نویسد ابهر در دوره شاه عباس دوم صفوی دارای ۲۵۰۰ خانه و باغچه بوده است. چنانچه سواره نیم ساعت وقت لازم داشته تا از آن عبور کند. ابهر در این زمان دارای اماکن عمومی و سه مسجد بزرگ بوده و در وسط شهر بقایای گلین قلعه مخروبه ای مشاهده می شود. در سال ۱۱۰۰ هجری تاورنیه از ارامنه شهر ابهر خبر داده و ژوبر در زمان فتحعلیشاه قاجار باغهای ابهر و خانه های تمیز و راحت آنرا ستوده است. در سال ۱۲۴۷ هجری ابهر ۷۰۰ خانه و باغهای دانشین داشته و قبر شیخ قطب الدین از مشایخ سلسله شیخ صفی الدین اردبیلی در ابهر واقع شده بر طبق نوشته دوسرسی در سالهای ۱۲۵۰ هجری دوره محمد شاه قاجار ابهر دارای ۲۰۰ خانه و ۹۰۰ نفر جمعیت بوده و دو گنبد نیمه ویران از دو مسجد در آن دیده می شده است. در دوره ناصر الدینشاه قاجار ابهر تیول توپخانه بوده است چنانچه خرمدره در تیول فراشخانه بوده در همین دوره قلعه خرابه ای بنام دارا در ربع فرسخی شهر دیده می شده است و خانه های آن کمتر از ۱۱۰۰ نبوده. در سده ۱۰ قمری از مرقد پیر حسن بن اخی اوران نیز در ابهر یاد شده و سیدی علی کاتبی دریاسالار عثمانی در ۹۶۴ هـ. ق . آنرا زیارت کرده است
شهر هیدج از دیدگاه تاریخ
هیدج نیز از نظر تقسیمات کشوری در استان زنجان واقع شده و از شهرهای تابع ابهر است که ۰۰۰/۲۰ نفر جمعیت دارد. از نظر تاریخ جوان است مورخ نامی مغول حمداله مستوفی که در نیمه اول قرن هشتم کتب تاریخی خود را تألیف کرده با اینکه احاطه واشرافی که به منطقه داشته اسمی از هیدج نبرده است . در وجه تسمیه هیدج گفته شده که در اصل هودج بوده و در اثر استعمال عامیانه و او به یاء تبدیل و هیدج شده است. در تاریخ زنجان موسوی آمده است که یکی از خواتین که آثار سنگ قبرش در این شهر موجود است قبل از آبادی آنجا با کجاوه زرین ] هودج [ از این محل عبور می کرده کسالتی به خاتون عارض می شود ناچار از هودج نزول کرده و خیمه و سحرگاه می زنند تا بلکه کسالت بر طرف و عارضه بهبودی یابد. ولی نو عروس جهان خانم در این محل ] حی مردان هیدج [ فوت می نماید و از آن روی ایجا به هودج معروف و بعدها به هیدج تغییر می یابد. حکیم گرانمایه حاج ملا محمد هیدجی معروف به حاجی آخوند دردیوان خود به طرز بدیعی از زادگاهش یاد می کند.
مــرا جایگـــه صفحـــه هیـــدج است که بر نوع عروس جهان هودج است
دراین بیت حکیم هیدجی به موضوع آرمیدن نو عروس جهان خانم در خاک هیدج اشاره آشکاری کرده و می فرماید: زادگاه من جایی است که خاکش برای نو عروس جهان هودج شده است. هیدج دارای حوزه علمیه دینی است و در تاریخ جوان خود منشاء خیر و برکت بوده مردان فاضل و ادبای دا . . .

ابهر : نام محله ای در شرق شهر اصفهان است که در زبان مردم اصفهان اَبَر خوانده می شود. ابهر از قدیمی ترین روستاهای اصفهان است و سابقه ی آن به پیش از اسلام باز می گردد .
ابهر تا قبل از پیوستن به شهر اصفهان جزو بلوک جی محسوب می شد . در سده های چهارم تا هفتم هجری دهها محدث و فقیه که از اهل سنت بودند از این روستا برخاستند که در کتاب هایی چون معجم البدان و الانساب زندگینامه ی آنان آمده است.
ابهرِ جی در دوره صفویه رونق زیادی یافت و جمعیت زیادی در آن ساکن شدند. در دوره صفویه ( ۹۱۰ - ۱۱۳۵ ه. ق. ) حدود ۵۰ تن کاتب زبردست و ماهر در این روستا و شهر اصفهان به کتابت و استنساخ کتاب مشغول بودند که حدود ۱۰ نفر از آنان از خوشنویسان ممتاز خطوط نسخ و ثلث و نستعلیق به شمار می رفتند. همچنین در اواخر دوره ی صفوی شاعری به نام محمد نصیر ابهری جی متخلص به فایض در این روستا زندگی می کرده است.
با محاصره اصفهان و سپس سقوط اصفهان به دست افغان ها و وقوع قحطی و بیماری های فراوان و مرگ و میر و مهاجرت مردم. ، جمعیت ابهر جی به شدت کاهش یافت و از آن رونق و بالندگی فرهنگی سده های پیشین نشانی به جای نماند تا جایی که در دوره ی قاجاریه چهره ی برجسته ی علمی و ادبی و هنری از این روستا سراغ نداریم.




کلمات دیگر: