کلمه جو
صفحه اصلی

کبوترخان

فارسی به انگلیسی

pigeon-house, dovecote

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان حومه خاور شهرستان رفسنجان در ۳۵ کیلومتری جنوب خاوری رفسنجان کنار شوسه رفسنجان به کرمان جلگه و سردسیر ۹۵٠ تن سکنه . محصول غلات پسته پنبه لبنیات .
( اسم ) محلی که کبوتر در آن آشیان سازد . توضیح در بعضی نواحی برجها یی میساختند بنام مذکور .
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه

لغت نامه دهخدا

کبوترخان. [ ک َ ت َ ] ( اِ مرکب ) برج حمام. برج کبوتر. کفترخان. کبوترخانه. باروگونه ای که کنند و در آن لانه های کبوتران سازند. ( یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح بنّایی سوراخها که در زیر حمام برای نقل حرارت سازند. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به کبوترخانه شود.

کبوترخان. [ ک َ ت َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه در 24 هزارگزی جنوب تربت حیدریه و 20 هزارگزی خاور شوسه عمومی تربت به زاهدان. جلگه ای و معتدل است 128 نفر سکنه دارد. آب از قنات. محصول : غلات ، ابریشم ، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

کبوترخان . [ ک َ ت َ ] (اِ مرکب ) برج حمام . برج کبوتر. کفترخان . کبوترخانه . باروگونه ای که کنند و در آن لانه های کبوتران سازند. (یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح بنّایی سوراخها که در زیر حمام برای نقل حرارت سازند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به کبوترخانه شود.


کبوترخان . [ ک َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 24 هزارگزی جنوب تربت حیدریه و 20 هزارگزی خاور شوسه ٔ عمومی تربت به زاهدان . جلگه ای و معتدل است 128 نفر سکنه دارد. آب از قنات . محصول : غلات ، ابریشم ، پنبه . شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فرهنگ عمید

محل آشیانه های کبوتران، جایی که کبوتران آشیانه می سازند.

دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: