کلمه جو
صفحه اصلی

جغد


مترادف جغد : بوف، بوم، کنگر، کوف

فارسی به انگلیسی

owl

فارسی به عربی

بومة

مترادف و متضاد

owl (اسم)
جغد، بوف

بوف، بوم، کنگر، کوف


فرهنگ فارسی

( اسم ) پرنده ای ازرد. شکاریان شبانه که باداشتن یک زوج کاکل در بالای گوشها متمایز است و شبهااز لانه اش برای شکار خارج میشود و حشرات مضر و جانوران کوچک موذی مزارع و باغها را شکارمیکند بوم بوف کوف .

فرهنگ معین

(جُ ) (اِ. ) پرنده ای است با صورتی پهن ، منقاری خمیده و چشم هایی درشت و پاهای بزرگ ، در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد، در ویرانه ها زندگی می کند و به نحوست معروف است ، بوم و بوف هم گویند.

لغت نامه دهخدا

جغد. [ ج ُ ] ( اِ ) پرنده ای است از تیره «بوبنیده » که در پرهای دور چشمش دوائر نامنظمی است و همان پرها شاخکهای گوش او را تشکیل میدهد. دردنیا سی نوع از این پرنده هست که یک نوع معروف آن «براشیوت » در همه جا یافت میشود. جغد جنگلی نوعی از این پرنده است و رنگش زرد حنائی است و انواع قهوه ای هم دارد که سینه آنها به رنگ روشن تری است با خالهای سیاه. طول بدن این نوع از سی تا چهل سانتی متر است و هنگام باز کردن بالها تا به یک متر میرسد. این نوع در اروپا و شمال آسیا فراوان است و در آمریکا انواع دیگری شبیه به آن وجود دارد. جغد پرنده بسیار مفیدی است زیرا خوراکش انواع موش است و در شکافهای تنه درختان و آشیانه های متروک زاغان لانه میگذارد و تنها شب از لانه اش برای شکار بیرون می آید بر خلاف جغد «براکیوت » که در وسط روز شکار میکند و در دشتها بسر میبرد. ( لاروس ). مرغی است به نحوست مشهور و دشمن زاغ است به سبب آن که گویند جانوران پرنده او را به جهت پادشاهی اختیار کرده بودند و با زاغ مشورت کردند، گفت او خسیس و لئیم است ، پادشاهی رانشاید. ( برهان ). مرغی است به نحوست و نامبارکی و شومی مشهور و به جاهای خرابه مأنوس. ( آنندراج ). نوعی از بوم و به زبان آذربایجان کنگر و در ویرانه ها باشد. ( صحاح الفرس ). اسم فارسی بوم است و آن مرغی است که در روز قوه بصر ندارد و اقسام میباشد. یکی را به فارسی بوف و به ترکی ساروقوش گویند و آن عظیم الجثه تر از سایر اصناف است و شاه بوم نامند و یکی را به ترکی بیلاق گویند و آن کوچکتر از همه است مگر مرغ حق که ازسایر حقیرتر و بقدر قمری است و قسم اوسط سیاه لون و مسمی به جغد است و در تنکابن کوره بو نامند. مهربارس گوید: که طبیخ دل او در حین ذبح با وجود گرمی او بر روی صاحب لقوه و بر گردن او رافع علت اوست و قطور مغز او با روغن بنفشه در سوراخ بینی طرف موافق صاحب شقیقه از مجربات است و چون زهره او را با خاکستر و چوب گز و عسل آمیخته بنوشند جهت سلس البول و بول فراش آزموده است و طلای خون او با روغنها جهت کشتن قمل مؤثر و اکتحال خون او و زهره او جهت شبکوری نافع و چون آنرا ذبح کنند یک چشم او مفتوح و یکی مطموس میباشد.تعلیق مفتوح او باعث بیداری و مطموس او مورث خواب است. ( تحفه حکیم مؤمن ). چغد. چغو. بوف. کوف. کنگر. بوم. کوچ. کوج. پسک. پش. کوکن. کگران. کوال. نهام. نهار. بیقوش. بایقوش. قوش. سار. کوره بو :

جغد. [ ج ُ ] (اِ) پرنده ای است از تیره ٔ «بوبنیده » که در پرهای دور چشمش دوائر نامنظمی است و همان پرها شاخکهای گوش او را تشکیل میدهد. دردنیا سی نوع از این پرنده هست که یک نوع معروف آن «براشیوت » در همه جا یافت میشود. جغد جنگلی نوعی از این پرنده است و رنگش زرد حنائی است و انواع قهوه ای هم دارد که سینه ٔ آنها به رنگ روشن تری است با خالهای سیاه . طول بدن این نوع از سی تا چهل سانتی متر است و هنگام باز کردن بالها تا به یک متر میرسد. این نوع در اروپا و شمال آسیا فراوان است و در آمریکا انواع دیگری شبیه به آن وجود دارد. جغد پرنده ٔ بسیار مفیدی است زیرا خوراکش انواع موش است و در شکافهای تنه ٔ درختان و آشیانه های متروک زاغان لانه میگذارد و تنها شب از لانه اش برای شکار بیرون می آید بر خلاف جغد «براکیوت » که در وسط روز شکار میکند و در دشتها بسر میبرد. (لاروس ). مرغی است به نحوست مشهور و دشمن زاغ است به سبب آن که گویند جانوران پرنده او را به جهت پادشاهی اختیار کرده بودند و با زاغ مشورت کردند، گفت او خسیس و لئیم است ، پادشاهی رانشاید. (برهان ). مرغی است به نحوست و نامبارکی و شومی مشهور و به جاهای خرابه مأنوس . (آنندراج ). نوعی از بوم و به زبان آذربایجان کنگر و در ویرانه ها باشد. (صحاح الفرس ). اسم فارسی بوم است و آن مرغی است که در روز قوه ٔ بصر ندارد و اقسام میباشد. یکی را به فارسی بوف و به ترکی ساروقوش گویند و آن عظیم الجثه تر از سایر اصناف است و شاه بوم نامند و یکی را به ترکی بیلاق گویند و آن کوچکتر از همه است مگر مرغ حق که ازسایر حقیرتر و بقدر قمری است و قسم اوسط سیاه لون و مسمی به جغد است و در تنکابن کوره بو نامند. مهربارس گوید: که طبیخ دل او در حین ذبح با وجود گرمی او بر روی صاحب لقوه و بر گردن او رافع علت اوست و قطور مغز او با روغن بنفشه در سوراخ بینی طرف موافق صاحب شقیقه از مجربات است و چون زهره ٔ او را با خاکستر و چوب گز و عسل آمیخته بنوشند جهت سلس البول و بول فراش آزموده است و طلای خون او با روغنها جهت کشتن قمل مؤثر و اکتحال خون او و زهره ٔ او جهت شبکوری نافع و چون آنرا ذبح کنند یک چشم او مفتوح و یکی مطموس میباشد.تعلیق مفتوح او باعث بیداری و مطموس او مورث خواب است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). چغد. چغو. بوف . کوف . کنگر. بوم . کوچ . کوج . پسک . پش . کوکن . کگران . کوال . نهام . نهار. بیقوش . بایقوش . قوش . سار. کوره بو :
ز چاچ و سمرقند تا ترک و سغد
بسی بود ویران و آرام جغد.

فردوسی .


وز آنجا بیامد سوی مرز سغد
یکی نو جهان دید آرام جغد.

فردوسی .


به موبد چه خوش گفت دهقان سغد
که برناید از خایه ٔ باز جغد .

فردوسی .


چون ماهی شیم کی خورد غوطه چغوک
کی دارد جغد خیره سر لحن چکوک .

لبیبی .


جغد که با باز و باکلنگان پرد
بشکندش پر و مرز گردد لت لت .

عسجدی .


بود جغد خرم به ویران زشت
چو بلبل به خوش باغ اردیبهشت .

اسدی .


رایت اویست همای وملوک
زیر همایش مه جغدلجام .

ناصرخسرو.


باز همایون چو جغد گشت خری
جغدک شوم و خری همایون شد.

ناصرخسرو.


غم بداندیش خداوند خورد
جغد شایسته تر آمد به خراب .

ادیب صابر.


دو سه ویرانه در این شهر مراست
چو نیم جغد به ویران چه کنم .

خاقانی .


آری چه عجب داری کاندر چمن گیتی
جغد است پی بلبل نوحه است پی الحان .

خاقانی .


ای بلبل جغد گشته وقت است
کز نوحه گری نوات جویم .

خاقانی .


چون مرا طوطی جان از قفس کام پرید
نوحه ٔ جغد کنید ار چه همائید همه .

خاقانی (دیوان چ دکتر سجادی ص 408).


چو جغد ار برون راندم آسیابان
بر این بام هفت آسیا میگریزم .

خاقانی .


بدل نغمه ٔ عنقاست کنون
نغمه ٔ جغد بر ایوان اسد.

خاقانی .


ز جغد و بوم بدیدار شوم تر صد ره
ولی به طعمه و خیتال جخج گوی همای .

سوزنی .


جغد که شوم است به افسانه در
بلبل گنج است به ویرانه در.

نظامی .


آب نه و بحرشکوهی کنم
جغد نه و گنج پژوهی کنم .

نظامی .


جور نگر کز جهت خاکیان
جغد نشانم بدل ماکیان .

نظامی .


همائی کن برافکن سایه بر کار
ولایت را به جغدی چند مسپار.

نظامی .


باز سلطان است زان جغدان به رنج
در حدث مدفون شده است آن زفت گنج .

(مثنوی ).


خان و مان جغد ویران است و بس
نشنود اوصاف بغداد و طبس .

(مثنوی ).


جان چون طاوس در گلزار ناز
همچو جغدی شد به ویرانه ْٔ مجاز.

(مثنوی ).


تو کوته نظر بودی و سست رای
که مشغول گشتی به جغد از همای .

سعدی .


در خانه ٔ خود هیچ کسی خرد نباشد
تا جغد بود ساکن ویرانه بزرگ است .

سعدی .


یاد آیدم احوال دل سینه ٔ ویران
هر گه شنوم ناله ٔ جغدی ز خرابی .

یغما.


|| کنگره ٔ قلعه و حصار. || مویی را نیز گفته اند که بر پس سر گره زنند. (برهان ). ظاهراً مصحف جعد عربی است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
- جغد کور ؛ بوف کور. جغدی که چشمش نابینا باشد.
- جغد نر ؛ بوم . (دهار). رجوع به چغد شود.

فرهنگ عمید

پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن، چشم های درشت، پاهای بزرگ، و منقار خمیده که در برخی از انواع آن، در دو طرف سرش دو دسته پَر شبیه شاخ قرار دارد. بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند. به شومی و نحوست معروف است، بوف، کوف، کوچ، کول، چوگک، کوکن، کنگر، پسک، پش، پژ، بیغوش، بوم.

دانشنامه عمومی

کُنگُر[kongor]؛ جُغد.


‎Strigidae sensu Sibley & Ahlquist
جغدان معمولی (Strigidae)
جغدان انبار (Tytonidae)
Ogygoptyngidae (سنگواره)
Palaeoglaucidae (سنگواره)
Protostrigidae (سنگواره)
Sophiornithidae (سنگواره)
جُغد (بوف، بوم) نام پرنده ای شکاری است از راسته بوف سانان، که دارای قدرت شنوایی و بینایی بسیار بالایی است.جغدها در همه قاره ها به استثناء جنوبگان مشاهده شده اند. جغد پرنده ای سودمندی است زیرا خوراکش انواع موش است و در شکاف های تنه درختان و آشیانه های متروک زاغان لانه می گذارد. جغدها معمولاً شب رو و پگاه رو هستند یعنی هنگام پگاه و شفق از لانه بیرون آمده و شکار می کنند. کوچکترین جغد، جغد کوتوله آمریکای شمالی می باشد که طول آن فقط ۱۵ سانتیمتر یعنی به بزرگی یک گنجشک است. تخم جغد همیشه به فاصله چند روز می شکند و نوزاد به دنیا می آید. نقش و رنگ پرهای جغدها حالت استتاری دارند تا به هنگام استراحت روزانه شان از مزاحمت ها بکاهند. جغدی به نام اشوزوشت در اسطوره های ایرانی نقش زیادی در یاری نیروی خوبی دارد.
واژهٔ جغد از زبان سغدی وارد فارسی شده است و اصل سغدی آن چَغوت است. در متون فارسی واژه های مترادف دیگری که برای جغد به کار رفته عبارت است از: بوف، بوم، بهمن مرغ، کوف، یوف، گول، چغد، چغو، کُنگُر، کوچ. کوج. پسک. پش. کوکن. کگران. کوال. نهام. نهار. بیقوچ، بیقوش. بایقوش، قوش. سار. به گونه های بزرگ جثه از جغد در قدیم خرکوف می گفتند.
رابط شماری جغد، بَهله است و برای نمونه گفته می شود «به دام افتادن یک بهله جغد» یا «آزادسازی سه بهله جغد». (بهله در اصل به معنی دستکشی است که بازدارها به دست می کنند.)

دانشنامه آزاد فارسی

جُغْد (owl)
جُغْد
جُغْد
جُغْد
جُغْد
از پرندگان شبگرد شکاری. در سراسر دنیا یافت می شود. منقاری قلاب دار، سری با قابلیت چرخش سریع دارد که به اطراف می گردد. گردن جغد بسیار کوتاه است. چشم ها غیر متحرک، و متمایل به جلو است و «صفحات چهره ای»، و پرهای دسته شده آن ها را احاطه کرده است. به آرامی پرواز می کنند و حس شنوایی دقیقی دارند. جغدها شامل دو خانواده اند: جغد معمولی۱، از خانوادۀ جغد های معمولی۲ که حدود ۱۲۰ گونه دارد؛ و جغدهای سفید۳، از خانوادۀ جغدهای سفید، که ده گونه دارد. این جانوران در راستۀ جغدها۴ قرار می گیرند. جغدها عموماً از جوندگان تغذیه می کنند، اما بعضی مواقع خزندگان، ماهی ، و حشرات را نیز می خوردند. مشاهده شده است که برخی گونه ها از مردار هم تغذیه می کنند. همۀ گونه ها تخم های سفیدی می گذارند و بلافاصله پس از گذاشتن اولین تخم روی آن می خوابند. جغدها بقایای هضم نشدۀ شکارشان را به صورت گلوله هایی برمی گردانند. جغد جنگلی۵ Strix aluco گونۀ قهوه ای رگه رگۀ اروپا و خاورمیانه است، جغد کوچک Athene noctua در یونان نماد خرد و پرندۀ آتنا۶ بود. این جانور عموماً نزدیک محل سکونت انسان یافت می شود. جغد برفی۷ Nyctea scandiaca در قطب شمال زندگی می کند. بزرگ ترینِ جغدها شاه بوف۸ Bubo bubo اروپا و آسیا، و جغد قدرتمند۹ Ninox strenua استرالیاست، طول هر دو نمونه حدود۰.۷۵ متر است. جغد سفید۱۰ Tyto albe دارای گسترش جهانی است و درگذشته در بریتانیا فراوان بود، اما اکنون به سبب استفاده از آفت کش ها و از بین رفتن زیستگاهش کمیاب شده است. جغد گوش دراز۱۱ Asio otus که با کاکل گوش هایش تشخیص داده می شود، به طول تقریباً سه سانتی متر می رسد. این جغد از جوندگان کوچک، و اغلب از پرندگانی به اندازۀ توکا تغذیه می کند و به سبب عادتش به اشغال لانۀ سایر پرندگان بدنام است. جغدها از سایر پرندگان شکاری، جز عقاب ماهی گیر، به واسطۀ نازک نی یا استخوان قوزکشان، که نصف طول درشت نی است، متمایزند. در عین حال، در صورت تمایل قادر به چرخاندن انگشت خارجی شان به طرف جلو و عقب اند. وجه تمایز دیگر آن ها فقدان آفترشافت۱۲ است که در پرهای همه پرندگان شکاری دیگر دیده می شود. آفترشافت ضمیمۀ کوچکی از پر است که از کنارۀ زیرین پر اصلی منشا می گیرد. جغد تالابی۱۳ Asio flammeus در امریکای شمالی، اروپا و آسیا یافت می شود، و رنگش زرد مایل به قهوه ای کم رنگ است. این پرنده به طول حدود ۳۸ سانتی متر می رسد. درهنگام طلوع و غروب خورشید، شکار، و عموماً روی زمین استراحت می کند. جغد شاخ دار بزرگ۱۴ Bubo viginianus در امریکای شمالی و جنوبی زیست، و ۵۶ سانتی متر طول دارد و دارای کاکل گوش بلندی است. این جغد در جنگل ها، علفزارها، و صحراها زندگی می کند. در ۱۹۹۹، گونۀ جدید جغد کوتاه قد۱۵، جغد کوتاه قد جنگل های مه آلود۱۶ Glaucidium nubicola، در جنگل های بارانی نواحی جنوبی کلمبیا، و نواحی شمالی اکوادور۱۷ کشف شد. طول این جغد پانزده سانتی متر است. در ایران، از راستۀ جغدسانان، دوازده گونۀ متفاوت جغد زندگی می کنند که در دو خانواده رده بندی شده اند. خانوادۀ جغد سفید دارای یک گونه با نام جغد سفید Tyto alba است. خانوادۀ جغد نیز دارای یازده گونه است که عبارت اند از دو گونه مرغ حق، شاه بوف، بوف برفی، و هفت گونه جغد. جغد از لحاظ زیست محیطی، و به ویژه از این نظر که بیشترِ انواع موش ها را شکار می کند برای کشاورزان سودمند است. شاه بوف قادر است طعمه هایی به اندازۀ خرگوش را نیز شکار کند.typical owlStrigidaebarn owlsStrigiformestawny owlAthenasnowy owleagle owlpowerful owlbarn owllong-eared owlAfter shaftgreat horned owlpygmy owlcloud-forest pygmy owlEcuador

نقل قول ها

جغد پرنده ای شکاری است از راسته بوف سانان، که دارای قدرت شنوایی و بینایی بسیار بالایی است.
• «بدگمانی، در میان ویژگی های انسانی، مانند جغد در حلقه پرندگان است؛ آن ها همیشه در تاریکی پرواز می کنند.» مقالات/ ۱۵۹۷–۱۶۲۳ -> فرانسیس بیکن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جغد پرنده ای معروف است که به شب بیداری شناخته شده است .
از آن به مناسبت در باب تجارت و اطعمه و اشربه نام برده اند.
احکام مرتبط با جغد
جغد از پرندگان حرام گوشت است و معمولًا از آن به عنوان طعمه برای شکار دیگر پرندگان- که با دیدن آن گِردش جمع می شوند- استفاده می شود. در جواز خرید و فروش جغد به دلیل منفعت یاد شده اختلاف است.



گویش اصفهانی

تکیه ای: kukuma
طاری: büf
طامه ای: kukuwe
طرقی: kukuma / büf
کشه ای: bif
نطنزی: kukeme / buf


واژه نامه بختیاریکا

کُکُوَنگ

جدول کلمات

بوم , بوف

پیشنهاد کاربران

شباویز

در زبان لری بختیاری با نام های
شوکshok::شوم

نحسnahs::

شو کلshav kel::
پرنده شب
شو::شب
کل::بیدار شدن

کوکوونگ koko vang
آواز کوهها

کوکو::کوه کوه
ونگ::بانگ. بنگ. صدا . آواز

بای قوش

در زبان کوردی، لهجه‏ ی سۆرانی�جُغد� را �کوند� یا�کونده بوو� می خوانند.

جغدیکی از بهترین و مفید ترین مخلوقات خداوند است که در داستانها بعنوان دانا و یا حکیم نقش میگیرد ولی اعراب یا روحانیون به ملت تلقین میکنند که جغد شوم است که کاملاً دروغ است

به علت آگاهی داشتن مردم به اشتباه فکر کردند که شوم است. اما در هیچ منبع دینی نیامده که شوم است بلکه بر اساس مطالعه بنده هم دقیقا در اسلام هم جغد پرنده دانا و خردمندی است و تکریم شده و روایات جالبی دارد. دوست عزیز امیدوارم صحبت هام شمارو ناراحت نکنه و به اطلاعات سایر عزیزان هم کمک کنه

بوف

در گویش مردم شهرستان زرند بیب کور

( در گویش مردم شهر سیریز ) شو کور

اکو

جغد در زبان آذری گئـجه قوشی می باشد به معنی مرغ شب . در حیدر بابای شهریار می خوانیم .
بایرامیـدی، گئـجه قوشی اوخوردی، ( به یاد دارم که چه شب خاطره انگیزی بود آن شب عید که مرغ شب به آرامی آواز می خواند )
آداخلی قیز بیک جورابین توخوردی، ( در آن حال دختری که نامزد بود برای نامزدش جوراب عید فراهم می کرد )
هرکس شالین بیر باجادان سوخوردی، ( و هر کسی بنا به رسم شب عید شال خود را از روزن خانه ای پایین می انداخت تا انعامی نصیبش شود.

به زبان ترکی:بایگوش

در زبان تالشی کُرَ غو kora ghu گفته میشود.

بوم، بوف، کوف

جغدپرنده ای آرام است که بیشتر درخرابه ها و صحرا ها به دنبال شکار موش ها می باشد و عوام بر این باورند که پرنده های کوچک بیشتر گنجشک ها داوطلبانه خود راشکار جغد می کنند

بهترین و مفید ترین مخلوقات خداوند است

پرواز آنها بی صداست

واژه جغد واژه ایی ایرانی است و شاید شاید از ریشه سغدی باشد لیکن در نظر داشته باشید سعدی یک زبان و یک گویش ایرانی تبار و از شاخه زبان های پرسیوان است.

زگو

جغد در اصل ( چغد ) فارسی مرکب از دو واژه ( چه؛ غد ) است ؛چه مخفف چقدر و ( غد ) به معنی خیره ورویهم یعنی ( چه خیره ) یا چه چشمان خیره ای

جغد برخلاف بعضی از حرف مردم که حیوان شوم حساب می شود یک حیوان عالی در دین اسلام است . مثل اینکه یک بار امام صادق علیه السلام به یک نفر می گویند که آیا تا به حال جغد را در شهر و در روز دیده ای و آن شخص در جواب امام صادق علیه السلام می گوید که خیر جغد بیشتر در خرابه ها و در شب حضور دارد ، امام صادق علیه السلام می فرمایند = وقتی امام حسین علیه السلام به شهادت می رسند جغد ها بخاطر اسیر بودن خاندان امام حسین علیه السلام در خرابه ها با خود عهد می کنند که در خرابه ها زندگی کنند و شب تا روز برای زجر و سختی و شهادت امام حسین علیه السلام نوحه خوانی و گریه کنند .

به ترکی گئجه قوشی نمیشود، میشود بایگوش، گئجه گوشی همان خفاش فارسی است.


کلمات دیگر: