کلمه جو
صفحه اصلی

هزارخانی

فرهنگ فارسی

ده دهستان فعله کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان . در ۲۶ کیلومتری شمال خاوری سنقر. کوهستانی سردسیر. ۱٠۷٠ سکنه دارد. محصلوش غلات حبوبات انگور توتون و صنایع دستی قالیچه جاجیم پلاس بافی است .

لغت نامه دهخدا

هزارخانی. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از بخش دلفان شهرستان خرم آباد که دارای 420 تن سکنه است. آب آن از چشمه است و محصولش غله و لبنیات و پشم و ساکنان آن از طایفه غیب غلام اند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

هزارخانی. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان. دارای 1070 تن سکنه است. محصول عمده اش غله ، حبوب ، انگور و توتون و هنر دستی مردم بافتن قالیچه و گلیم است. شامل دو قسمت علیا و سفلی است که 5هزار گز از هم فاصله دارند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

هزارخانی. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از بخش رزاب شهرستان سنندج. دارای 501 تن سکنه است. محصول عمده اش غله ، گردو، لبنیات ، توتون و مختصری پنبه و صیفی و آب آن از چشمه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

هزارخانی. [ هََ / هَِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان. دارای 156 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصولش غله و حبوب و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

هزارخانی . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش رزاب شهرستان سنندج . دارای 501 تن سکنه است . محصول عمده اش غله ، گردو، لبنیات ، توتون و مختصری پنبه و صیفی و آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


هزارخانی . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش دلفان شهرستان خرم آباد که دارای 420 تن سکنه است . آب آن از چشمه است و محصولش غله و لبنیات و پشم و ساکنان آن از طایفه ٔ غیب غلام اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


هزارخانی . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان . دارای 1070 تن سکنه است . محصول عمده اش غله ، حبوب ، انگور و توتون و هنر دستی مردم بافتن قالیچه و گلیم است . شامل دو قسمت علیا و سفلی است که 5هزار گز از هم فاصله دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


هزارخانی . [ هََ / هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان . دارای 156 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصولش غله و حبوب و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


دانشنامه عمومی

هزارخانی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
هزارخانی (دلفان)
هزارخانی (سروآباد)
هزارخانی سفلی
هزارخانی علیا
هزارخانی (کنگاور)
هزارخانی (کرمانشاه)
علی آقای هزارخانی


کلمات دیگر: