( اسم ) دام شکاری جمع : فخاخ فخوخ
وادیی است در مکه قبل از وادی الزاهریه که عبدالله بن عمر و گروهی از یاران پیغمبر در این وادی مدفونند .
وادیی است در مکه قبل از وادی الزاهریه که عبدالله بن عمر و گروهی از یاران پیغمبر در این وادی مدفونند .
فخ . [ ف َخ خ ] (ع اِ) دام شکاری . ج ، فخاخ ، فخوخ . (منتهی الارب ). و خلیل گوید آن مأخوذ از لغت عجم است . (اقرب الموارد). رجوع به فخ (بی تشدید) شود.
فخ . [ ف َخ خ ] (اِخ ) وادیی است در مکه قبل از وادی الزاهریه که عبداﷲبن عمر و گروهی از یاران پیغمبر در این وادی مدفونند. (معجم البلدان ). موضعی است به مکه ، و در آن قبر ابن عمر است . (منتهی الارب ).
فخ . [ ف َخ خ ] (ع مص ) خرخر کردن نائم در خواب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آواز دادن مار. (اقرب الموارد). رجوع به فح شود. || (اِمص ) فروهشتگی هر دو پای . (منتهی الارب ). فروهشتن هر دو پای . (اقرب الموارد).
ناصرخسرو.
سوزنی .
سوزنی .