کلمه جو
صفحه اصلی

ایوب

فارسی به انگلیسی

job, job masculine proper name

Job


فارسی به عربی

شغل

فرهنگ اسم ها

اسم: ایوب (پسر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ayyub) (فارسی: ايّوب) (انگلیسی: ayyub)
معنی: بازگشت به سوی خدا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، برگشت به سوی خدا، ( اَعلام ) ) ( در تورات ) از پیامبران بنی اسرائیل که گفته شده است دچار بلاهای زیاد شد، ولی تحّمل کرد تا نجات یافت، ) از کتابهای عهد عتیق، درباره ی سرگذشت ایّوب نبی، در لغت به معنی برگشت به سوی خدا است، ( در اعلام ) از انبیا مذکور در تورات و قرآن کریم، آن که به خدا رجوع می کند، نام یکی از پیامبران که خداوند او را به بلاهای فراوان دجار کرد و سپس او را عافیت بخشید و به همین دلیل به صبر وشکیبایی شهرت دارد

(تلفظ: ayyub) در لغت به معنی برگشت به سوی خدا است ؛ (در اعلام) از انبیا مذکور در تورات و قرآن کریم .


مترادف و متضاد

job (اسم)
کار، امر، ساخت، شغل، ایوب

فرهنگ فارسی

از انبیای مذکور در تورات وی به شکیبایی در بلایا و محنتها نامبردار است . ذکر او در قر آن آمده است . یا سفر ایوب . یکی از اسفار عهد عتیق که در آن قصه ایوب و تجارب و صبر او و مجادلاتش با دوستان به تفصیل حکایت شده .
نجم الدین . اولین از ملوک ایوبی بود وی در قاهره در گذشت و در مدینه منوره دفن شد .

لغت نامه دهخدا

ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) (568 هَ . ق .) نجم الدین . اولین از ملوک ایوبی بود. وی در قاهره درگذشت و در مدینه ٔ منوره دفن شد. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 381 چ سوم شود.


ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) (994 - 1071 هَ . ق .) ابن احمد خلوتی . شیخ و بزرگ متصوفین بود. اصل وی از بقاع العزیزی در شام است . در این محل تولد و نشو و نما یافت و به دمشق درگذشت . به انواع علوم آشنا بود و شیخ زمان خود بشمار میرفت . او راست : ذخیرة الفتح . رسالة الیقین . رسالة الاسمائیه فی طریق الخلوتیه . التحقیق فی سلالة الصدیق . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 380 چ 2).


ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابن ابی تمیمه کیسان سختیانی بصری (66 - 131 هَ . ق .) از بزرگان و فقهای عصر خود بود. تابعی است و از پرهیزگاران و زهاد بشمار میرود و از حفاظ حدیث و مردی مطمئن و ثقه است و از او 800 حدیث نقل کرده اند. (اعلام زرکلی ج 1ص 382 چ سوم ). رجوع به صفة الصفوة ج 3 ص 212 شود.


ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابن زید بن قیس زراره هلالی (متوفی در 84 هَ . ق .). یکی از بلغای روزگار و خطیب معروف زمان خود بود. به او مثل زنند «ابلغ من ابن القربه ». وی به عین التمر که در قسمت غربی کوفه قرار داشت رفت و آمد میکرد تا بحجاج پیوست . حجاج را نطق و فصاحت وی خوش آمد، و او را بعنوان رسالت نزد عبدالملک بن مروان فرستاد. چون ابن اشعث در سجستان از طاعت سرکشید حجاج ایوب را برسولی نزد او فرستاد، و ایوب به ابن اشعث پیوست . وی مردی شجاع بود و در وقعه ٔ دیرالجماجم حضور داشت و چون ابن اشعث منهزم شدحجاج ایوب را باسیری برد و دستور داد تا گردن او رازدند ولی حجاج چون او راکشته دید گفت کاش رهایش نمی کردیم و از کلام او بهره می بردیم . (از اعلام زرکلی ).


ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابن قاسم الرقی . یکی از نقله و مترجمین از سریانی به عربیست . از جمله ترجمه های او ترجمه ٔ ایساغوجی است . (ابن الندیم ).


ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) پسر خواجه ابوبکر است که قاضی سمرقند بود، و خواجه ایوب همچون پدرش جامع فضایل و کمالاتست و شعر نیز میگویند. غزل :
میی که ساقی خونین دلان بجام انداخت
پی خرابی عشاق تلخکام انداخت
رمیده بود از این دامگاه مرغ دلم
فریب دانه ٔ خال تواش بدام انداخت .
مشو ناصح بکوی عقل و دانش رهنمون ما را
نداریم اختیاری تا چه فرماید جنون ما را.

(از مجالس النفایس ص 380).


رجوع به مجمع الخواص ص 312 شود.

ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) در لغت به معنی برگشت بسوی خداست و ایوب کسی است که در سرزمین عوص زیست کرد. (کتاب ایوب 101). اولین دفعه این اسم توسطحزقیا نام برده شده است و او در حالت تیریازخ در یکی از نقاط اطراف شرق فلسطین نزدیک صحرای لم یزرع موقعی که کلدانیان بنای تاخت و تاز در مغرب نهاده بودند زندگی میکرد. (قاموس کتاب مقدس ). از انبیای مذکور است که در تورات نامبرده شده است . وی بشکیبایی در بلایاو محنتها نامبردار است . ذکر او در قرآن آمده است . (فرهنگ فارسی معین ). نام پیغمبریکه بر تکالیف و مرض ورنج بسیار صابر بود. (غیاث ) (آنندراج ) :
چون شادمانی و غم دنیا مقیم نیست
فرعون کامران بود ایوب مبتلا.

سعدی .


- سفر ایوب ؛ یکی از اسفار عهد عتیق است که در آن قصه ٔ ایوب و تجارب و صبر او و مجادلاتش بادوستان بتفصیل حکایت شده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
- صبر ایوب ؛ مثل است برای کسی که بسیار حوصله و صبر دارد.

ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) نام پدر سلطان صلاح الدین ایوبی مؤسس سلسله ٔ ایوبیان . رجوع به صلاح الدین شود.


ایوب. [ اَی ْ یو ] ( اِخ ) در لغت به معنی برگشت بسوی خداست و ایوب کسی است که در سرزمین عوص زیست کرد. ( کتاب ایوب 101 ). اولین دفعه این اسم توسطحزقیا نام برده شده است و او در حالت تیریازخ در یکی از نقاط اطراف شرق فلسطین نزدیک صحرای لم یزرع موقعی که کلدانیان بنای تاخت و تاز در مغرب نهاده بودند زندگی میکرد. ( قاموس کتاب مقدس ). از انبیای مذکور است که در تورات نامبرده شده است. وی بشکیبایی در بلایاو محنتها نامبردار است. ذکر او در قرآن آمده است. ( فرهنگ فارسی معین ). نام پیغمبریکه بر تکالیف و مرض ورنج بسیار صابر بود. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
چون شادمانی و غم دنیا مقیم نیست
فرعون کامران بود ایوب مبتلا.
سعدی.
- سفر ایوب ؛ یکی از اسفار عهد عتیق است که در آن قصه ایوب و تجارب و صبر او و مجادلاتش بادوستان بتفصیل حکایت شده. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
- صبر ایوب ؛ مثل است برای کسی که بسیار حوصله و صبر دارد.

ایوب. [ اَی ْ یو ] ( اِخ ) نام پدر سلطان صلاح الدین ایوبی مؤسس سلسله ایوبیان. رجوع به صلاح الدین شود.

ایوب. [ اَی ْ یو ] ( اِخ ) پسر خواجه ابوبکر است که قاضی سمرقند بود، و خواجه ایوب همچون پدرش جامع فضایل و کمالاتست و شعر نیز میگویند. غزل :
میی که ساقی خونین دلان بجام انداخت
پی خرابی عشاق تلخکام انداخت
رمیده بود از این دامگاه مرغ دلم
فریب دانه خال تواش بدام انداخت.
مشو ناصح بکوی عقل و دانش رهنمون ما را
نداریم اختیاری تا چه فرماید جنون ما را.
( از مجالس النفایس ص 380 ).
رجوع به مجمع الخواص ص 312 شود.

ایوب. [ اَی ْ یو ] ( اِخ ) ابرش بغدادی. یکی از اطبای اوایل مائه سیم هجری است. از افاضل این طبقه و مهره این سلسله است. وی معاصر با معتصم و واثق و متوکل عباسی است و از زمره اطبائیست که در زمان هارون و مأمون بتحصیل لسان و لغت یونان همت گماشت و بسیاری از مصنفات یونانیان را بسریانی و عربی ترجمه کرد. ابن ماسویه مینویسد که ابرش اکثر ایام خود به ترجمه کتب یونانیان و توضیح و شرح کلمات آنها اشتغال داشت و بمباشرت عمل ومعالجت کمتر می پرداخت. ( نامه دانشوران ج 3 ص 28 ).

ایوب. [ اَی ْ یو ] ( اِخ ) ابن ابی تمیمه کیسان سختیانی بصری ( 66 - 131 هَ. ق. ) از بزرگان و فقهای عصر خود بود. تابعی است و از پرهیزگاران و زهاد بشمار میرود و از حفاظ حدیث و مردی مطمئن و ثقه است و از او 800 حدیث نقل کرده اند. ( اعلام زرکلی ج 1ص 382 چ سوم ). رجوع به صفة الصفوة ج 3 ص 212 شود.

ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) (603 - 647 هَ . ق .) ابن محمدبن ابی بکربن ایوب مکنی به ابوالفتوح و ملقب به نجم الدین ، ملک الصالح . از کبار ملوک ایوبی به مصر است . وی در قاهره متولد شد و در همانجا نشو و نما یافت و بعد از خلع برادرش به سال 637 هَ . ق . بحکومت رسید. مردی شجاع و پرهیبت و پارسا و آرام بود. وی در مصر آبادانیها بوجود آورد که هیچیک از ملوک ایوبین چنین نکردند. در زمان وی فرنگی ها بمصر حمله کردند و حکومت را بر وی تنگ نمودند. وی بمرض سل مبتلا شد و درگذشت . جسدش را بقاهره منتقل کردند. از آثار وی قلعةالروضه به قاهره است . (از اعلام زرکلی ج 1 چ سوم ص 382).


ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابرش بغدادی . یکی از اطبای اوایل مائه ٔ سیم هجری است . از افاضل این طبقه و مهره ٔ این سلسله است . وی معاصر با معتصم و واثق و متوکل عباسی است و از زمره ٔ اطبائیست که در زمان هارون و مأمون بتحصیل لسان و لغت یونان همت گماشت و بسیاری از مصنفات یونانیان را بسریانی و عربی ترجمه کرد. ابن ماسویه مینویسد که ابرش اکثر ایام خود به ترجمه ٔ کتب یونانیان و توضیح و شرح کلمات آنها اشتغال داشت و بمباشرت عمل ومعالجت کمتر می پرداخت . (نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 28).


دانشنامه عمومی

آئوب. شهر آئوب (به آلمانی: Aub) در ایالت بایرن در کشور آلمان واقع شده است.
آلمان
فهرست شهرهای آلمان

اَیّوب (عبری: אִיּוֹב به معنی بازگشت کرده به سوی خدا) یکی از پیامبران ادیان ابراهیمی است که شخصیت اصلی کتاب ایوب یکی از کتب عهد عتیق به شمار می رود. نام وی در کتاب حزقیال و یعقوب عهد عتیق و نیز در قرآن آمده است. بر اساس عهد عتیق و قرآن، خدا ایوب را مورد آزمایش قرار می دهد؛ اموالش ربوده می شوند، پشتش می شکند و پسرانش کشته می شوند؛ اما ایوب از عبادت خدا برنمی گردد. سرانجام ایوب، برکت از دست رفته خود را دوباره به دست می آورد.در کتاب مقدس ایوب یکی از پیامبران جنتیل (غیریهودی) است.
April 27 (ارتدکس قبطی)
May 6 (کلیسای ارتدکس شرقی & کلیسای حواری ارمنی)
May 9 (Lutheran Church–Missouri Synod)
May 10 (کلیسای کاتولیک)
August 29 (Coptic Orthodox Church)
December 26 (Armenian Apostolic Church)
کتاب ایوب در کتاب مقدس با معرفی شخصیت ایوب شروع می شود که مردی درستکار در سرزمین اوز است. خداوند ایوب را به دلیل کارهای درستش مورد ستایش قرار می دهد و در این هنگام شیطان درخواست می کند که اجازه داده شود که صداقت ایوب را مورد آزمایش قرار دهد و می گوید که دلیل درستکاری ایوب فقط به خاطر این است که خداوند از او حمایت و محافظت می کند. خداوند محافظت را از ایوب دور می کند و به شیطان اجازه می دهد که ثروت او، فرزندان او و سلامتی او را از او بگیرد. با وجود بلاهای بسیار، ایوب خدا را نفرین نمی کند، و بلکه روزی که خود در آن به دنیا آمده است را نفرین می کند. با اینکه او از شرایط به وجود آمده برای خود ناراحت است، خدا را به بی عدالتی متهم نمی کند.
بیشتر کتاب ایوب به بحث بین ایوب و سه تن از دوستانش در مورد وضعیت وی اختصاص دارد. ایوب با دوستانش بحث می کند که وضعیت او برای آنان قابل فهم نیست زیرا انسان دارای فهم کافی برای فهمیدن دلیل کارهای خداوند نیست. با ساکت ماندن در برابر خداوند ایوب تأیید می کند که وضعیت فعلی خود را به عنوان خواست خداوند قبول کرده است با اینکه دلیل آن را نمی داند. خداوند بعد از اینکه درستکاری ایوب را می بیند، سه دوست او را رد کرده و به آن ها دستورهایی برای توبه می دهد، سپس ایوب را به وضعیتی بهتر از وضعیت قبلی خویش بازمی گرداند. ایوب به داشتن هفت پسر و سه دختر آمرزیده می شود. دختران او زیباترین دختران تمامی سرزمین می شوند. ایوب ۱۴۰ سال دیگر عمر می کند و فرزندان فرزندان خود را تا نسل چهارم می بیند.
دانشمندان یهودی در مورد هویت و ملیت و دوره زمانی ایوب اختلاف نظر زیادی دارند. حتی یک آمورائیم در حضور ساموئل نحمانی مدعی شد که چنین شخصیتی وجود نداشته و کل داستان کتاب ایوب افسانه است. مشابه این دیدگاه را ساموئل بن لاکیش اتخاذ کرده که هرچند وجود ایوب را تأیید می کند ولی ماجرای او را تخیلی دانسته است. به جز این اظهارات بقیه خاخام ها در وجود ایوب تردید نکرده اند ولی در مورد ملیت و دوران زندگی او نظرات بسیار متفاوتی را ابراز داشته اند. هر یک از این خاخام ها برای یافتن ملیت و دوره زمانی ایوب سعی کرده است همانندی بین دو جمله یا کلمه از کتاب مقدس بیابند. به گفتهٔ بار کاپارا، ایوب در عصر ابراهیم می زیسته؛ به گفتهٔ آببا ب. کاهانا، هم عصر یعقوب بوده و با دیناه دختر یعقوب ازدواج کرده. ر. لوی گفته که او معاصر فرزندان یعقوب بود و از خوزه ب. هلفتا نقل قول می کند که ایوب زمانی متولد شد که یعقوب و فرزندانش وارد مصر شدند و زمانی مرد که اسرائیلیان این کشور را ترک گفتند، در نتیجه ۲۱۰ سال عمر کرده است. نظراتی نیز وجود دارد که او را از مشاوران و وزیران فرعون می داند. لوی ب. لحما معتقد است که ایوب هم دوره با موسی بوده و موسی نویسندهٔ کتاب ایوب است. برخی از خاخام ها هم معتقدند که ایوب همان خدمتکار خداترس فرعون است. رابا، زمان حیات ایوب را دقیق تر مشخص کرده و می گوید که ایوب در زمانی می زیست که موسی جاسوسانی را برای کشف سرزمین کنعان به آنجا فرستاد. برخی خاخام ها هم او را از پیامبران اقوام غیر یهودی دانسته اند. همچنین ابن میمون دانشمند بزرگ یهود، گرچه نبی بودن او را تأیید می کند اما او را غیر یهودی می داند.

دانشنامه آزاد فارسی

اَیّوب
(در عبری به معنای «آن که به سوی خدا بازگردد.») در عهد عتیق، از بندگان نیک و شکیبای خدا که ماجرای آزمودنش با بلایای مختلف در کتاب ایوب آمده است، و درقرآن، از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل (سورۀ نساء، ۱۶۳) که خدا او را به آزمون های سخت آزمود و سپس عافیت بخشید (انبیاء، ۸۳ ـ۸۴؛ ص ۴۱ـ۴۴). مادرش دختر لوط و زنش رحیمه، دختر یوسف (ع) بود. داستان شکیبایی شگرف او در برابر مشکلات معروف است و در فرهنگ اسلامی و ایرانی با نامِ «صبر ایوب»، قصه های فراوانی دربارۀ او نقل شده است. در قرآن به ایوب (ع) دو بار به عنوان نبی و پیامبر اشاره شده است (نساء، ۱۶۳؛ انعام، ۸۴). داستان او در سورۀ انبیاء (۸۳ ـ۸۴) و ص (۴۱ـ۴۴) این گونه تعریف شده است که شیطان به وی رنج و عذاب (اعم از جانی و مالی) بسیار رساند، اما سرانجام خداوند با اجابتِ دعای او رنج ها و بیماری ها را از او دور کرد. کتاب ایوب که بخشی از عهد عتیق کتاب مقدس است از نخستین تلاش های انسانی برای توضیح علل رنج آدمی در جهانی است که آفریده و تحت اراده و ادارۀ خدایی است که قادر مطلق و خیرخواه مطلق است.

نقل قول ها

ایّوب پیامبر در ادیان ابراهیمی: یهودیت، مسیحیت، و اسلام است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] ایوب علیه السلام از انبیاء الهی است که خداوند در قرآن او را به سه صفت مهم مقام عبودیت، صبر و استقامت و بازگشت پیاپی به سوی خدا وصف کرده است.
ایوب نامی است عبری که ایبوب و یوباب نیز خوانده شده است برخی آن را به احتمال برگرفته از ریشه عبری ایبوب به معنای گریه یا از ایبت به معنای ندبه دانسته اند؛ برخی شارحان تورات آن را در اصل عربی و ترجمه شده به عبری دانسته و گفته اند: این واژه به آیب در عربی به معنای بازگشت کننده به سوی خدا نزدیک است.
این معنا با وصف «اوّاب» که برای ایوب در آیه 34 سوره ص آمده، سازگار است. برخی دیگر آن را برگرفته از آبَ یَؤوب و به معنای کسی می دانند که سلامتی و مال و خانواده خود را باز یافته است.
ایّوب مردی بود از اهل روم و هو أیّوب بن أموص بن رازخ بن روم بن عیص بن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام و مادر او از فرزندان لوط بود و خدای تعالی او را برگزید و پیغمبری داد.
نام حصرت ایوب علیه السلام 4 بار در قرآن آمده است:
در قرآن کریم از داستان آن جناب به جز این نیامده که: خدای تعالی او را به ناراحتی جسمی و به داغ فرزندان مبتلا نمود و سپس، هم عافیتش داد و هم فرزندانش را و مثل آنان را به وی برگردانید. و این کار را به مقتضای رحمت خود کرد و به این منظور کرد تا سرگذشت او مایه تذکر عابدان باشد.
امام سپس فرمود: ابلیس از آسمان سرازیر شد، چیزی نگذشت که تمام اموال و اولاد ایوب از بین رفتند، ولی به جای این که ایوب از شکر بازایستد، شکر بیشتری کرد و حمد خدا زیاده بگفت. ابلیس به خدای تعالی عرضه داشت: حال مرا بر زراعتش مسلط گردان. خدای تعالی فرمود: مسلطت کردم. ابلیس با همه شیطان های زیر فرمانش بیامد و به زراعت ایوب بدمیدند، همه طعمه حریق گشت. باز دیدند که شکر و حمد ایوب زیادت یافت. عرضه داشت: پروردگارا مرا بر گوسفندانش مسلط کن تا همه را هلاک سازم، خدای تعالی مسلطش کرد. گوسفندان هم که از بین رفتند باز شکر و حمد ایوب بیشتر شد.

[ویکی الکتاب] معنی أَیُّوبَ: از پیامبران الهی
تکرار در قرآن: ۴(بار)

[ویکی فقه] ایوب (ابهام زدایی). ایوب ممکن است اسم برای اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • حضرت ایوب، اَیوب ، پیامبری از ذریه اسحاق نبی • ایوب بن مشرح، از قاتلان امام حسین (علیه السلام) در کربلا• ایوب صبری پاشا، حنفی مذهب و از فضلای دولت عثمانی
...

[ویکی شیعه] ایوب (پیامبر). اَیّوب یکی از پیامبران الهی که نام او در قرآن و دیگر کتب آسمانی ذکر شده است. درباره محل زندگی و وفات وی اختلافاتی وجود دارد. صبر و سوگند وی داستان خاص دارد. تا کنون چندین اثر هنری پیرامون وی شکل گرفته است.
اَیوب به معنی بازگشت کننده به سوی خداست که قرآن هم وی را به وصف «أَوَّاب» ذکر نموده است. نسب حضرت ایوب(ع) را چنین ذکر نموده اند: «ایوب بن اموص بن رازج بن روم بن عیصا بن اسحاق بن ابراهیم(ع)» بنابراین ایوب با پنج واسطه به حضرت ابراهیم(ع) می‎رسد. و از سوی مادر، از نواده‎های حضرت لوط(ع) است.
وی در منطقه عوص در جنوب غربی بحر المیت در شمال خلیج عقبه زندگی می کرد. وبه نقل برخی دیگر در بثنیه منطقه ای بین دمشق و اذرعات زندگی می کرد. در ترکیه شهر اورفا غاری است که گفته می شود ایوب در دوران بیماریش در آن زیسته است.

پیشنهاد کاربران

میدونستم اسمم ریشه ش از اسراییله ولی بقیه میگفتن عربیه. . . هر کی ازم میپرسید "ایوب" یعنی چی بهش میگفتم یعنی صبور ولی حالا به لطف سایت خوبتون معنی اسممو فهمیدم ؛ یعنی "شغل". . .

صبور

به فارسی یعنی برگشت به سوی خدا

ایوب یعنی عشق

یعنی همه بد بختیهای دنیا مخفف شده در یه کلمه

کسی که خدا خلق کرد تا هرچی بلا و مصیبت هست براش بفرسته. یه فلک زده تمام عیار

ایوب یعنی ی بدبخت ک معلوم نیست روز خوبش میاد بایدتا کی صبورباشه

برگشت به سوی خدا

آنچه توعمرم تاحال مرا بیش ازحد عاشق وشیفته خودنموده خدای عزوجل پیغمبران چهارده معصوم ورهروان واقعی ولایی ایشان بوده و نام ایوب است درشعر هایم به صبر ایوب تلخص نموده وعشق میورزم

یعنی یک شومن خوب و آینده نگر و موفق

ایوب یعنی صبور
منکه باصبر به هر چی میخواستم رسیدم

بازگشت به سوی خدا

صبور

ایوب یعنی هر چه کار سخته و مشقت بار هست به پیشوازش رفتن و ولی با یک کمی صبر و حوصله و تمرکز همه اونها را به فرصت تبدیل کردن و موفق و پیروز شدن
سعی و تلاش و پشتکار و با کمی چاشنی صبر


ایوب یعنی عشق صبور وخونسرد وگوگولی خودم که با دنیا عوضش نمیکنم چشماش ودستاش خاصن، ایوب یعنی دنیام

صبور با استقامت

سید ایوب کاظمی
از شهرستان دهدشت
جد بزرگوار وی میر عبدل است


ایوب یعنی مهربون ، نفس ، عشق، زندگی ، رویا ، جذاب ، دوست داشتنی
یعنــــــے صـــــبــــــر ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤


کلمات دیگر: