کلمه جو
صفحه اصلی

رامین

فرهنگ اسم ها

اسم: رامین (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: rāmin) (فارسی: رامين) (انگلیسی: ramin)
معنی: نام عاشق ویس در منظومه ویس و رامین نوشته فخرالدین اسعد گرگانی، ( = رام، رامتین )، ( اََعلام ) نام عاشق ویسه، [این کلمه در بعضی منابع مرکب از «رام»به معنی طرب و «ین»است به معنی طربناک است]، رام، عاشق ویس در منظومه ویس و رامین

(تلفظ: rāmin) رام ، رامتین ، نام عاشق ویسه ، (این کلمه مرکب از ' رام ' به معنی طرب و ' ین ' است به معنی طربناک است) . ← رامتین .


فرهنگ فارسی

حماسه معروف هندوان و آن منظومه ایست مطول بزبان سنسکریت مشتمل بر ۴۸٠٠٠ بیت در سرگذشتها و وقایع و جنگهای رام وزن او سیته اثر طبع یکی از شاعران قدیم هند موسوم به والمیکی (ه.م. ) این حماسه به (( رام و راماین ) ) نیز شهرت دارد . در مقدمه شاهنامه ابومنصوری اسم این کتاب (( رام و رامین ) ) آمده .
شهریست میان سیرگان و بم .

لغت نامه دهخدا

رامین . (اِخ ) استرآبادی . حسن بن حسین بن محمدبن رامین استرآبادی ، فقیه شافعی بود. او از عبداﷲ محمدبن حمید شیرازی روایت کرد و ابوبکر خطیب ازو روایت داد. (ازتاج العروس ) (منتهی الارب ).


رامین . (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران واقع در 9000گزی جنوب علیشاه عوض . این ده در جلگه واقع شده و هوای آن معتدل است . جمعیت آن 274 تن و محصول عمده اش غلات و انگور و میوه و پیشه ٔ مردم کشاورزی است . آب ده از قنات تأمین میشود. راه مالرو دارد. و از طریق آردان ماشین نیز میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


رامین . (اِخ ) رام . رامتین . نام عاشق ویسه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام عاشق ویس . (ناظم الاطباء). نام عاشق ویس است و قصه ٔ ویس و رامین مشهور است . (برهان ). همان رام عاشق ویس که واضع چنگ نیز بوده است نه غیر او، و سامانی گوید: رامین مرکب است از «رام » بمعنی طرب و «ین » و معنی ترکیبی آن طربناک است . (از رشیدی ). نام عاشق ویس که داستان عشق آن دو را فخرالدین اسعد گرگانی (متوفای 466 هَ . ق .) در سال 446 یا بعد از آن سال از پهلوی بنظم پارسی درآورده است و خلاصه ٔ داستان عشق ویس و رامین چنین است : رامین ، جوانیست زیباروی و خوش اندام ، که شیفته ٔ لذت و زیبایی است ، چنگ نیکو مینوازد و سرود خوش میگوید و حتی بعقیده ٔ فخرالدین گرگانی وی واضع چنگ است :
نشان است این که چنگ بافرین کرد
که او را نام چنگ رامتین کرد.
طبع عاشق پیشه ٔ اوست که با یک نگاه دلبسته و مفتون ویس میگرددو برای رسیدن بوصال فارغ از خیال ننگ و نام تا نقشه ٔ قتل برادر پیش میرود و در هجر یار قرار و آرام از کف میدهد و شکوه ٔ هجران آغاز می نهد. ویس نیز دختری است از شاهزادگان که بر سنت باستانی ایران نامزد برادر خود (ویرو) است اما موبد پیری که قاتل پدر اوست برسرزمین آنان لشکر میکشد و ویس را که دختری زیبا و نورسیده است از مادر و برادر خود جدا میسازد و بزور وعنف بعنوان همسری بسوی کاخ خود می آورد. اینجاست که دایه ٔ ویس پا در میان میگذارد و طلسم و جادو بر آن دو بکار می بندد و از این راه او را از شوهر پیر و قاتل پدرش بیش از پیش بیزار میسازد و تجمل زندگی و فرمانروایی شوهر سالخورده را در نظر او ناچیز مینماید تادختر دل بعشق رامین بندد. ویس که دختری عفیف و پاکدامان و کمروست ابتدا از این پیشنهاد دایه بشدت خشمگین میشود و زبان طعن و سرزنش میگشاید و تندی میکند، از طرفی دیگر می ترسد به ننگ جاوید آلوده شود و از بهشت ، که آخرین نقطه ٔ امید اوست نیز محروم ماند، از سوی دیگر می اندیشد از کجا که رامین بدو وفادار بماند؟ واز اینهمه سوز و گداز جز کام دل راندن قصدی داشته باشد؟ و میترسد که عشق رامین فقط جنبه ٔ کامجویی یا دشمنی و بدخواهی داشته باشد؛ اما دایه که در کار خود سخت استاد و مصر است از طرفی زیبایی و جوانی رامین رادر نظرش می آورد و از سوی دیگر زشتی عمل را در چشم وی بسیار ناچیز و بی اهمیت جلوه گر میسازد سرانجام افسون دایه در ویس کارگر میافتد و او دل بعشق رامین میبندد و در ضمن میخواهد انتقام پدر از شوهر پیر بگیرد. و وقتی که شوهر سالخورده برای نخستین بار از این ماجرای غم انگیز آگاهی مییابد او را سرزنش میکند. و آنگاه که شوهر نیمه شب او را درخوابگاه رامین می یابد می گوید که از ستمهای شوهر با یزدان راز و نیاز میکردم ! وشوهر نیز ناچار این عشوه را از وی میخرد! و دروغش را راست می پندارد! ولی کار بجایی میرسد که موبد بر طبق سنت قدیم دست بآزمایش ایزدی «ور» میزند و آتش ایزدی روشن میکنند که ویس از آن بگذرد تا اگر گناهکار است طعمه ٔ زبانه ٔ آتش گردد واگر بیگناهست خرمن آتش بر وی مانند آتش ابراهیم باشد، ولی ویس و رامین چون از بام کوشک شعله ٔ آتش را میبینند فرار را بر قرار ترجیح میدهند واز این داوری ایزدی سر باز میزنند و به ری میگریزند. سرانجام یک شب ویس که از کنار شوهر نهانی بخوابگاه رامین میرود و تا صبح در کنار وی میخسبد چون شوهر آگاه میشود و رسوایی راه میاندازد؛ ویس بدو قول میدهد که دیگر از این رسوایی دست بردارد! ولی باز دروغ میگوید و بفرمان عشق پا فراتر مینهد و با رامین نقشه ٔ قتل موبد سالخورده را میکشد تا بفراغت از یکدیگر کام گیرند ولی روزگار بزحمت آندو راضی نمیشود و موبد کهنسال بدون جنگ و خونریزی درمیگذرد و دست رامین بخون موبد آغشته نمی گردد. (از مزدیسنا صص 443 - 446) (مقدمه ٔ ویس و رامین چ محجوب صص 75 - 82). بیشتر شاعران نام دو دلداده را در ادبیات ایران آورده اند وبرخی از کسان هم خواندن این داستان را برای دختران ناروا شمرده اند :
ما چو وامق او چو عذرا ما چو رامین او چو ویس
رطل زیبد در چنین حالی اگر صهبا زنیم .

سنایی .


اگر خود آب حیوانی تو شیرین
نه مهرت سیر گرددهمچو رامین .

نظامی .


یا ز لیلی بشنود مجنون کلام
یا فرستد ویس رامین را پیام .

(مثنوی ).


چه حاجت است بگل عیش ویس و رامین را
میان خسرو و شیرین شکر کجا باشد.

سعدی .


گرمنش دوست ندارم همه کس دارددوست
تا چه ویسست که در هر طرفش رامینست .

سعدی .


هودج ویس به منزلگه رامین بردند
پایه ٔ سلطنت شاه به رامین دادند.

خواجوی کرمانی .


شکوفه موبد است و ابر دایه
صبا رامین و ویس دلستان گل .

خواجوی کرمانی .


چو روی دوست بود گو بهار و لاله مروی
چه حاجتست بگل بزم ویس و رامین را.

خواجوی کرمانی .


با رخ بستان فروز ویس گلندام
کس نبرد نام گل به مجلس رامین .

خواجوی کرمانی .


شمع از جانبازی پروانه آمد سرفراز
ویس از دل بردن رامین مثل شد در جهان .

قاآنی .


بذل و کف رادش ، کرم و طبع جوادش
این ویسه و رامینی وآن دعد و ربابی .

قاآنی .


بلبل خواند حدیث ویسه و رامین
صلصل خواند حدیث وامق و عذرا.

سروش اصفهانی .


و رجوع به مجمل التواریخ والقصص ص 94 و یشتها ج 1 ص 573 و فهرست مزدیسنا و تاریخ گزیده ص 103 شود.

رامین . (اِخ ) شهری است (بناحیت کرمان ) میان سیرگان و بم . جاییست سردسیر که هوای درست دارد وآباد و با نعمت بسیار، و آبهای روان بسیار است . (از حدود العالم ).


رامین. ( اِخ ) نام دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان ، واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری زنجان ، کنار راه مالرو قیدار. هوای آن کوهستانی سردسیر و سکنه آن 755 تن میباشد. آب آن از چشمه و در فصل بهار از رودخانه محلی تأمین میشود. محصولات عمده آن غلات و انگور و بنشن ، پیشه مردم کشاورزی و چارپاداری و صنایعدستی آن قالیچه و گلیم بافی است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

رامین. ( اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران واقع در 9000گزی جنوب علیشاه عوض. این ده در جلگه واقع شده و هوای آن معتدل است. جمعیت آن 274 تن و محصول عمده اش غلات و انگور و میوه و پیشه مردم کشاورزی است. آب ده از قنات تأمین میشود. راه مالرو دارد. و از طریق آردان ماشین نیز میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

رامین. ( اِخ ) شهری است ( بناحیت کرمان ) میان سیرگان و بم. جاییست سردسیر که هوای درست دارد وآباد و با نعمت بسیار، و آبهای روان بسیار است. ( از حدود العالم ).

رامین. ( اِخ ) رام. رامتین. نام عاشق ویسه. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نام عاشق ویس. ( ناظم الاطباء ). نام عاشق ویس است و قصه ویس و رامین مشهور است. ( برهان ). همان رام عاشق ویس که واضع چنگ نیز بوده است نه غیر او، و سامانی گوید: رامین مرکب است از «رام » بمعنی طرب و «ین » و معنی ترکیبی آن طربناک است. ( از رشیدی ). نام عاشق ویس که داستان عشق آن دو را فخرالدین اسعد گرگانی ( متوفای 466 هَ. ق. ) در سال 446 یا بعد از آن سال از پهلوی بنظم پارسی درآورده است و خلاصه داستان عشق ویس و رامین چنین است : رامین ، جوانیست زیباروی و خوش اندام ، که شیفته لذت و زیبایی است ، چنگ نیکو مینوازد و سرود خوش میگوید و حتی بعقیده فخرالدین گرگانی وی واضع چنگ است :
نشان است این که چنگ بافرین کرد
که او را نام چنگ رامتین کرد.
طبع عاشق پیشه اوست که با یک نگاه دلبسته و مفتون ویس میگرددو برای رسیدن بوصال فارغ از خیال ننگ و نام تا نقشه قتل برادر پیش میرود و در هجر یار قرار و آرام از کف میدهد و شکوه هجران آغاز می نهد. ویس نیز دختری است از شاهزادگان که بر سنت باستانی ایران نامزد برادر خود ( ویرو ) است اما موبد پیری که قاتل پدر اوست برسرزمین آنان لشکر میکشد و ویس را که دختری زیبا و نورسیده است از مادر و برادر خود جدا میسازد و بزور وعنف بعنوان همسری بسوی کاخ خود می آورد. اینجاست که دایه ویس پا در میان میگذارد و طلسم و جادو بر آن دو بکار می بندد و از این راه او را از شوهر پیر و قاتل پدرش بیش از پیش بیزار میسازد و تجمل زندگی و فرمانروایی شوهر سالخورده را در نظر او ناچیز مینماید تادختر دل بعشق رامین بندد. ویس که دختری عفیف و پاکدامان و کمروست ابتدا از این پیشنهاد دایه بشدت خشمگین میشود و زبان طعن و سرزنش میگشاید و تندی میکند، از طرفی دیگر می ترسد به ننگ جاوید آلوده شود و از بهشت ، که آخرین نقطه امید اوست نیز محروم ماند، از سوی دیگر می اندیشد از کجا که رامین بدو وفادار بماند؟ واز اینهمه سوز و گداز جز کام دل راندن قصدی داشته باشد؟ و میترسد که عشق رامین فقط جنبه کامجویی یا دشمنی و بدخواهی داشته باشد؛ اما دایه که در کار خود سخت استاد و مصر است از طرفی زیبایی و جوانی رامین رادر نظرش می آورد و از سوی دیگر زشتی عمل را در چشم وی بسیار ناچیز و بی اهمیت جلوه گر میسازد سرانجام افسون دایه در ویس کارگر میافتد و او دل بعشق رامین میبندد و در ضمن میخواهد انتقام پدر از شوهر پیر بگیرد. و وقتی که شوهر سالخورده برای نخستین بار از این ماجرای غم انگیز آگاهی مییابد او را سرزنش میکند. و آنگاه که شوهر نیمه شب او را درخوابگاه رامین می یابد می گوید که از ستمهای شوهر با یزدان راز و نیاز میکردم ! وشوهر نیز ناچار این عشوه را از وی میخرد! و دروغش را راست می پندارد! ولی کار بجایی میرسد که موبد بر طبق سنت قدیم دست بآزمایش ایزدی «ور» میزند و آتش ایزدی روشن میکنند که ویس از آن بگذرد تا اگر گناهکار است طعمه زبانه آتش گردد واگر بیگناهست خرمن آتش بر وی مانند آتش ابراهیم باشد، ولی ویس و رامین چون از بام کوشک شعله آتش را میبینند فرار را بر قرار ترجیح میدهند واز این داوری ایزدی سر باز میزنند و به ری میگریزند. سرانجام یک شب ویس که از کنار شوهر نهانی بخوابگاه رامین میرود و تا صبح در کنار وی میخسبد چون شوهر آگاه میشود و رسوایی راه میاندازد؛ ویس بدو قول میدهد که دیگر از این رسوایی دست بردارد! ولی باز دروغ میگوید و بفرمان عشق پا فراتر مینهد و با رامین نقشه قتل موبد سالخورده را میکشد تا بفراغت از یکدیگر کام گیرند ولی روزگار بزحمت آندو راضی نمیشود و موبد کهنسال بدون جنگ و خونریزی درمیگذرد و دست رامین بخون موبد آغشته نمی گردد. ( از مزدیسنا صص 443 - 446 ) ( مقدمه ویس و رامین چ محجوب صص 75 - 82 ). بیشتر شاعران نام دو دلداده را در ادبیات ایران آورده اند وبرخی از کسان هم خواندن این داستان را برای دختران ناروا شمرده اند :

رامین . (اِخ ) نام دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان ، واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری زنجان ، کنار راه مالرو قیدار. هوای آن کوهستانی سردسیر و سکنه ٔ آن 755 تن میباشد. آب آن از چشمه و در فصل بهار از رودخانه ٔ محلی تأمین میشود. محصولات عمده ٔ آن غلات و انگور و بنشن ، پیشه ٔ مردم کشاورزی و چارپاداری و صنایعدستی آن قالیچه و گلیم بافی است . راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


دانشنامه عمومی

رامین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
رامین (زنجان)
رامین (شهریار)

پیشنهاد کاربران

جذاب و دوست داشتنی

آرام و آرامش دهنده . صبور

ارمش دهنده . صبور . جذاب و با معرفت

رامین یعنی سبیلوی شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان، آرامش زندگیم😉😍😉😘

جذاب و ارامش دهنده😍کمی هم اخمو

صبور و عاشق

آرام بخش قلب ها رامین می گپیند

آرام یافته آرام گرفته آرامش یافته


رامی ; در زبان ایلامی به معنی یاقوت

ن؛در زبان ایلامی به معنی شرقی

و همسرمم یاقوت سرقی منه ; - )

مرد آرام

صبور وآرام

جذاب و با معرفت

پردلوجرات جذاب ومتفاوت والبته ارام

رامین به معنی عاشق ویس، طربناک، آرام و آرامش هست
اسم همسرم رامین هست و واقعا آرامش زندگیمه.

رامین
صبور. دارنده یاقوت سرخ . آرامش .

تنها، گریزگر، غایت اندیش، انزوا از تاثیر برون

عاشق سرمست، سازگار به درون و برون، متلاطم، امیدوار ، چاره اندیش

رامتین / جوان

نماگر متصل به مبداء از اوضاع جمیع اجزای بستر وجود در گذشته تا حال

یک از فرماده های هخامنش

پسر جذاب - خوشبو

راه راست، راه درست ، راه بهشت

پسر عاشق، پنهان گر، جسور

نام رامین که از دو بخش رام و ین تشکیل شده به معنای آرامش بخش و کسی که دارای آرامش خاطر هست معنا میشود .

ارام
صبور


عاشق زیبایی، دوست داشتنی البته طبق گفته دیگران، پرتحرک وپرهیجان.

رامی در زبان ایلامی باستان یعنی یاقوت
ن در زبان ایلامی باستان یعنی شرقی

رامین در زبان های گوناگون معنی و مفهوم دارد:
رامین در فارسی یعنی رام شده آرام شده از جنس آتش
در هندی یعنی تاج بی انتها
در تبتی یعنی روح پر آرامش
در ایلامی باستان به یاقوت شرقی
در آشوری و بابلی باستان یعنی ستاره ی راهنما ( ستاره شمالی )
در ارمنی یعنی از نژاد هایک ( اسطوره و قهرمان ارمنستانی ) ( نوه ی حضرت نوح )
در گرجی یعنی شکوفه صورتی بادام
در کره ای یعنی کار گشا
در عبری یعنی خورشید
در یونانی باد های گرم

عاشق آرامش بخش
عشق منه
عاشقانه دوستش دارم

آرامش دهنده
صبور
آرام
جذاب و پرحرارت
جسور
عاشق
پنهان گر
دارنده یاقوت سرخ
طربناک
پرنشاط
نشاط آور
هیجان انگیز
متلاطم
چاره اندیش

عاشق و رام کننده

یعنی ارامش بخش . یعنی برادر من

ارام اما سخت و راسخ وپر تلاش

آرام و صبور ، و شیری خشگمین ، قابل اعتماد و راز دار ، عاشق و جسور ، ، ، ،

عصبی. بی خیال. دیوانه. احمق و بیشعور

قابل اعتماد . جذاب . عشق مریم. خوشبو. عصبی . ریشو.

عاشق . آرامش بخش . پاک دل . نام فرماندای در زمان هخامنش. وطن پرست

پسر خوشکل آرم صبور رام عاشق

رامین یعنی عشق ، دلبر ، موفق ، دلیر ، خوشبخت ، وغیره. . . .

رامین یعنی عاشق یعنی زندگی ارامش بخش رامین یعنی پسر من

رامین یعنی
مهربون ، خوشگل، ریزه، چش قشنگ، آرام، بعضی وقتا خشمگین، لجباز و ی دنده، والبته عاشق و دلسوز

رامین یعنی عشق من/ارام مهربون تودار لجباز یک دنده /زرنگ
اخلاق رامین خیلی خاصه

رامین یعنی حس امنیت و ارامش ، جداب و مهربان، رام شده کسی که همیشه پذیرایی شنیدن سخن ها و حرفاته

ریشه اصلی آن رام است و به معنی بدون سرکش و حلیم 😐

رامین : ( = رام، رامتین ) ، ( اََعلام ) نام عاشق ویسه، [این کلمه در بعضی منابع مرکب از �رام�به معنی طرب و �ین�است به معنی طربناک است.

رامتین : ( = رامسین، رامین ) 1 - نوازنده؛ 2 - سازنده؛ 3 - ( اَعلام ) نام شخصی که واضع چنگ بوده. ن رامین و رامسین.

رامش : ( در قدیم ) 1 - شادی و طرب؛ 2 - عیش و خوشی؛ 3 - سرود، نغمه؛ 4 - امن، آسودگی. رامش اسم دخترانه است.

رامینا : ( رامین الف ( نسبت ) ) 1 - منسوب به رامین؛ 2 - دخترِ طربناک.

رامیا : ( رامی = نوعی گل ؛ ( در عربی ) ثیل سیام ی ( پسوند نسبت ) ) ، منسوب به رامی ( گل ) ؛ ( به مجاز ) زیبا و با طراوت . رامیا اسم دخترانه است .

رامیار : ( = رمیار ) ، رمه یار، چوپان.





ریشه آن رامی است به معنی تیرانداز

واژه ( رامین ) در زبان پارسی میانه از کارواژه ( رامینیتَن ) بوده است که برابر با واژه ( راماندن:آرام کردن ) در پارسی کنونی می باشد. بُن آینده رامینیتَن، رامین می باشد.

یعنی جسور
با معرفت اما تنها
اگه بدنشم تیکه تیکه شه خیانت نمی کنه.


کلمات دیگر: