کلمه جو
صفحه اصلی

یمامه

فرهنگ فارسی

اسم کبوتر خانگی است

لغت نامه دهخدا

یمامه . [ ی َ م َ ] (ع اِ) یمامة. اسم کبوتر خانگی است .(تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع یه یمام و یمامة شود.


یمامة. [ ی َ م َ ] (اِخ ) یمامه . جوالیمامة. این بلاد که دارای نخیلات بسیارند عبارتند از نجد و تهامه و بحرین و عمان . (ناظم الاطباء). شهری بزرگ و دارای دیه ها و قلعه ها و چشمه ها و نخلستان هاست . نام اولش «جو» بوده و بعد به نام کبوتر، به یمامة موسوم گردیده است . (از معجم البلدان ). نام ناحیتی است به عربستان . (حدود العالم ). ملک یمامة را در بعضی از کتب از یمن شمرده اند و در چندی جا از ولایت حجاز.در قصبه ٔ دقرای یمن دیوان جهت سلیمان قصری سخت عالی ساخته بودند از سنگهای عظیم و دارالملکش یمامه بوده و دیگر بلاد یمامه فلج که مقام قیس عیلان بوده و زرنوق و قرقری و ارون است . (از نزهة القلوب ج 3 ص 263). یمامه در اقلیم دوم قرار دارد و طول آن از سمت باختر 71 درجه و 45 دقیقه و عرض آن از سمت جنوب 21 درجه و 30 دقیقه است . فاصله ٔ یمامه از بحرین (نجد) ده روز راه است و آن را «جو» و «عروض » نیز می نامیده اند، بعد در نسبت به یمامة بنت سهم بن طسم ... یمامه نامیده شده است . (از معجم البلدان ج 8). نام یک خطه ٔ بزرگ از جزیرةالعرب که مسیلمه ٔ کذاب از آنجا ظهور نموده و خالدبن ولید برای سرکوبی و منکوب ساختن وی بدانجا لشکرکشی نمود و این غزوه به «وقعه ٔ یمامه » معروف شده . امروزه این اسم متروک گشته و تعیین حدود آن مشکل شده است . (از قاموس الاعلام ترکی ) : القصه به چهار شبانه روز به یمامه آمدیم . به یمامه حصاری بود بزرگ و کهنه ، از بیرون حصار شهری است و بازاری و از هر گونه صناع در آن بودند... و از یمامه به لحسا چهل فرسنگ می داشتند. (از سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 108).


یمامة. [ ی َ م َ ] (اِخ ) یمامه . نام کنیزکی کبودچشم که سوار را از مسافت سه روز راه می دیده است .
- امثال :
اَبصر من زرقاء الیمامة .
و بلاد جو، منسوب به اسم آن کنیزک می باشد.(ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).


یمامة. [ ی َ م َ ] (ع اِ) واحد یمام . یک کبوتر دشتی . (ناظم الاطباء). یکی یمام . (منتهی الارب ). || قصد و آهنگ . (ناظم الاطباء). آهنگ و قصد. (منتهی الارب ). و رجوع یه یمام شود.


( یمامة ) یمامة. [ ی َ م َ ] ( ع اِ ) واحد یمام. یک کبوتر دشتی. ( ناظم الاطباء ). یکی یمام. ( منتهی الارب ). || قصد و آهنگ. ( ناظم الاطباء ). آهنگ و قصد. ( منتهی الارب ). و رجوع یه یمام شود.

یمامة. [ ی َ م َ ] ( اِخ ) یمامه. نام کنیزکی کبودچشم که سوار را از مسافت سه روز راه می دیده است.
- امثال :
اَبصر من زرقاء الیمامة.
و بلاد جو، منسوب به اسم آن کنیزک می باشد.( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ).

یمامة. [ ی َ م َ ] ( اِخ ) یمامه. جوالیمامة. این بلاد که دارای نخیلات بسیارند عبارتند از نجد و تهامه و بحرین و عمان. ( ناظم الاطباء ). شهری بزرگ و دارای دیه ها و قلعه ها و چشمه ها و نخلستان هاست. نام اولش «جو» بوده و بعد به نام کبوتر، به یمامة موسوم گردیده است. ( از معجم البلدان ). نام ناحیتی است به عربستان. ( حدود العالم ). ملک یمامة را در بعضی از کتب از یمن شمرده اند و در چندی جا از ولایت حجاز.در قصبه دقرای یمن دیوان جهت سلیمان قصری سخت عالی ساخته بودند از سنگهای عظیم و دارالملکش یمامه بوده و دیگر بلاد یمامه فلج که مقام قیس عیلان بوده و زرنوق و قرقری و ارون است. ( از نزهة القلوب ج 3 ص 263 ). یمامه در اقلیم دوم قرار دارد و طول آن از سمت باختر 71 درجه و 45 دقیقه و عرض آن از سمت جنوب 21 درجه و 30 دقیقه است. فاصله یمامه از بحرین ( نجد ) ده روز راه است و آن را «جو» و «عروض » نیز می نامیده اند، بعد در نسبت به یمامة بنت سهم بن طسم... یمامه نامیده شده است. ( از معجم البلدان ج 8 ). نام یک خطه بزرگ از جزیرةالعرب که مسیلمه کذاب از آنجا ظهور نموده و خالدبن ولید برای سرکوبی و منکوب ساختن وی بدانجا لشکرکشی نمود و این غزوه به «وقعه یمامه » معروف شده. امروزه این اسم متروک گشته و تعیین حدود آن مشکل شده است. ( از قاموس الاعلام ترکی ) : القصه به چهار شبانه روز به یمامه آمدیم. به یمامه حصاری بود بزرگ و کهنه ، از بیرون حصار شهری است و بازاری و از هر گونه صناع در آن بودند... و از یمامه به لحسا چهل فرسنگ می داشتند. ( از سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 108 ).
یمامه. [ ی َ م َ ] ( ع اِ ) یمامة. اسم کبوتر خانگی است.( تحفه حکیم مؤمن ). و رجوع یه یمام و یمامة شود.

دانشنامه عمومی

یمامه نام ناحیه ای باستانی بوده است در شرق فلات نجد که امروزه در کشور عربستان سعودی واقع است.
دانشنامهٔ رشد، سرواژهٔ یمامه
یمامه خاستگاه مسیلمه، همدوره با محمد پیامبر اسلام، بوده است و نبرد یمامه از سری جنگ های رده در این منطقه برپا شد که در آن خالد بن ولید پس از درگذشت پیامبر به جنگ با مسیلمه کذاب پرداخت. این نبرد به پیروزی مسلمانان انجامید.
ابوبکر در پی کشته شدن تعدادی از قاریان قرآن در نبرد یمامه، زید بن ثابت را مأمور گردآوری قرآن کرد. در زمان لشکرکشی زید بن حارثه، محمد بن عبدالله با ارسال نامهای توسط سلیط بن عمرو به پادشاه یمامه، هوذة بن علی معروف به هوذة حنفی که از نظر مذهبی پیرو آئین نصرانی بود او را به اسلام دعوت کرد.

دانشنامه آزاد فارسی

یَمامه
ناحیه ای در جزیرةالعرب، در جنوب نجد، واقع در عربستان سعودی. گرداگرد این ناحیه رمل است. جغرافی نویسان اسلامی قسمت هایی از یمن، حجاز، بحرین، شام و عراق را نیز جزو یمامه دانسته اند. ستون فقرات یمامه جبل طُریق است، که آن را جبل الیمامه هم می خوانند. منطقۀ عارض، که مرکزش شهر ریاض است، از بخش های یمامه شمرده می شود. در روزگاران قدیم یمامه را به نام های جَوّا، العَروض و القُریّه نیز نامیده اند. یمامه مسکن قبیلۀ بنی تمیم است و از رویدادهای مهم تاریخی آن جنگ مُسَیلمۀ کذّاب با خالد بن ولید در محلی به نام عقرباء است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] یمامه که در قدیم به نام «جوّا» خوانده می شد، به نوشته مقدسی در قرن چهارم هجری قمری یکی از چهار ناحیه جزیرة العرب و وابسته به خوره حجر (هگر) بوده است. همو در جای دیگر می نویسد: یمامه ناحیتی است که قصبه آن حجر است. شهری بزرگ که دژها و دیه ها آن را دربر گرفته است.
به نوشته یاقوت، یمامه از ناحیه های نجد شمرده می شد و مرکز آن حجر بوده است. به هنگام پیدایش اسلام یمامه شهرها و روستاهایی داشته، از جمله منفوخه که قبر اعشی، سخن سرای عرب، در آنجا بوده است.
یکی دیگر از اماکن آن سدوس است که از شهرهای باستانی است و اکنون در آن آثاری از گذشته پیدا شده، در آنجا تندیسی به قطر 3 و بلندی 22 پا یافت شده است. آلوسی در تاریخ نجد می نویسد: در نزدیکی سدوس ساختمان هایی است که گمان می رود از آثار حمیریان (تبعان) باشد. همچنین گفته اند در میان این آثار چیزی است مانند گلدسته و بر آن نبشته های کنده شده بسیار است... چون مردم سدوس رفت و آمد جهانگردان فرنگی را به آنجا دیدند، ویرانش کردند تا با ایشان ارتباطی نداشته باشند.
در روستای فاو که در یمامه قرار دارد، نبشته هایی یافت شده که اهمیت بسیار دارد زیرا از نخستین نبشته ها به زبان عربی جنوبی است که به پیش از میلاد بازمی گردد و از آثار سبئیان است.
گویا اینجا بازمانده شهری بر سر راه کاروان رو بین یمن و خلیج فارس و عراق از راه نجد بوده است. به نوشته برترام توماس در یمامه چاههای «عویفره» نزدیک به فاو قرار داشته که همان محل اوفیر است که در تورات آمده و به زر و طاووس اشتهار داشته است.
نام عربی آن عفر بوده که در ترجمه به یونانی و عبری اوفیر شده است. این محل به معادن طلا نزدیک است. یکی از وادی های یمامه به نام عرض یا عارض است که به نوشته ابن خرداذبه کسی که از کوفه به سوی طایف رود ابتدا به عرض و سپس به طایف می رسد. همو در ضمن وصف راه یمامه تا مکه، عرض را نیز نام می برد و می گوید: عرض دره ای است که یمامه را دو قسمت می کند و در این درّه روستاهای منفوحه، وبره... توضح و مقراة قرار دارد.
بعضی از این روستاها مانند توضح و مقراة همانهایی است که شاعر معروف و صاحب معلّقه، امرؤالقیس، بدانها اشاره کرده است. به نوشته یاقوت، عرض درّه ای است در یمامه، خرم و بارور و دارای روستاها و کشتزارها. این درّه شاید بازمانده آبی روان بوده است. از وادی های دیگر یمامه، وادی حنیفه و عرض شمام است.


کلمات دیگر: