نیکزاد نجومی (متولد سال ۱۳۲۰، کرمانشاه)، نقاش و تصویرساز معاصر ایرانی که به سبب آثاری با مضامین سیاسی و نیز روانشناسانه مطرح است. وی همچنین تصویرسازی های زیادی را برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انجام داده است که در زمرهٔ مشهورترین آثار کانون هستند. نجومی از شناخته شده ترین هنرمندان در زمینهٔ گرافیک انقلابی و از هنرمندان معروف انقلاب ۱۳۵۷ ایران می باشد. وی همچنین از حامیان دانشنامه ایرانیکا می باشد.
تالار دانشگاه تهران، ۱۳۴۷
گالری لیتو، تهران، ۱۳۵۴
گالری سیحون، تهران، ۱۳۵۵
گالری پیکتوگراند، نیویورک
موزه کویینز
نمایش سری دست نوشته ها،گالری هما، تهران، ۱۳۸۵
گالری پریشکا جیشکا، نیویورک
گالری تیمور گراهان، نیویورک ۱۳۹۲
نیکزاد نجومی در سال ۱۳۲۰ در محله برزه دماغ در کرمانشاه به دنیا آمد. خانوادهٔ وی از جمله خانواده های مذهبی و روحانی کرمانشاه محسوب می شود که چند نسل پیش برای انجام فعالیت های مذهبی و تبلیغ تشیع از دامغان به کرمانشاه آمده بودند. پدر نیکزاد نجومی، سیف السادات نجومی، خوشنویس و خطاط بوده است. نجومی در سال ۱۳۴۱ وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشکده تهران شد و به تحصیل در رشتهٔ نقاشی پرداخت. وی در سال ۱۳۴۶ از این دانشگاه با درجهٔ لیسانس فارغ التحصیل شد. نجومی مدرک فوق لیسانس خود را در سال ۱۳۵۳از دانشگاه سیتی کالج نیویورک دریافت کرده است. وی از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۸ با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری داشته است. بخشی از پوسترهای انقلاب ایران که در دانشکدهٔ هنرهای زیبا با روش های چاپ دستی تکثیر شده اند و نشانه عمومی آنها ستاره سرخ در کادر آنهاست از آثار نجومی و آراپیک باغداساریان هستند. وی از ۱۳۵۹ تا کنون در آمریکا زندگی می کند. آخرین نمایش طرح های نیکزاد نجومی در تهران با عنوان دست نوشته سال ۱۳۸۵ در گالری هما به نمایش درآمد و مورد توجه نسل جوان هنرمندان قرار گرفت. نمایش بزرگ او درسال۲۰۱۳ درگالری تیمور گراهان نیویورک نگاه بین المللی را به سمت نیکی نجومی جلب کرد. او در شناساندن هنرمندانی چون اردشیر محصص به محافل بین المللی نقش مؤثری داشته است.
شهروز نظری منتقد تجسمی درمقدمهٔ اولین مصاحبه نجومی پس از انقلاب در ایران که در روزنامه شرق با عنوان غربت یعنی تبعیض (۱۳۸۵) منتشر شد نوشته است:
نیکزاد برخلاف آثارش آدم خجولی است، سعی می کند از حرف زدن دربارهٔ خودش طفره برود یا حداقل به گفتن بیوگرافی اش بسنده کند، به ضرب و زور حرف می زند و به جان کندن چای می خورد، اما اگر سراغ موضوعاتی که دوست دارد بروی به طرفه العینی عوض می شود، چین های صورتش باز می شود، چشمانش برق می زند و آهسته از کسالتی که روی صندلی دارد برمی خیزد و هیجان زده شروع می کند از همه جا سخن گفتن، از دوستانش، از تالار ایران، از الفتش با خیابان های منهتن و از گالری ها گوگوسیان و… ختم کلامش این بود که اسامی ایرانی های مصاحبه را حتی المقدور حذف کنیم چون به قول خودش؛ «من اندکی می آیم و می روم، نمی خواهم کسی از من برنجد.
تالار دانشگاه تهران، ۱۳۴۷
گالری لیتو، تهران، ۱۳۵۴
گالری سیحون، تهران، ۱۳۵۵
گالری پیکتوگراند، نیویورک
موزه کویینز
نمایش سری دست نوشته ها،گالری هما، تهران، ۱۳۸۵
گالری پریشکا جیشکا، نیویورک
گالری تیمور گراهان، نیویورک ۱۳۹۲
نیکزاد نجومی در سال ۱۳۲۰ در محله برزه دماغ در کرمانشاه به دنیا آمد. خانوادهٔ وی از جمله خانواده های مذهبی و روحانی کرمانشاه محسوب می شود که چند نسل پیش برای انجام فعالیت های مذهبی و تبلیغ تشیع از دامغان به کرمانشاه آمده بودند. پدر نیکزاد نجومی، سیف السادات نجومی، خوشنویس و خطاط بوده است. نجومی در سال ۱۳۴۱ وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشکده تهران شد و به تحصیل در رشتهٔ نقاشی پرداخت. وی در سال ۱۳۴۶ از این دانشگاه با درجهٔ لیسانس فارغ التحصیل شد. نجومی مدرک فوق لیسانس خود را در سال ۱۳۵۳از دانشگاه سیتی کالج نیویورک دریافت کرده است. وی از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۸ با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همکاری داشته است. بخشی از پوسترهای انقلاب ایران که در دانشکدهٔ هنرهای زیبا با روش های چاپ دستی تکثیر شده اند و نشانه عمومی آنها ستاره سرخ در کادر آنهاست از آثار نجومی و آراپیک باغداساریان هستند. وی از ۱۳۵۹ تا کنون در آمریکا زندگی می کند. آخرین نمایش طرح های نیکزاد نجومی در تهران با عنوان دست نوشته سال ۱۳۸۵ در گالری هما به نمایش درآمد و مورد توجه نسل جوان هنرمندان قرار گرفت. نمایش بزرگ او درسال۲۰۱۳ درگالری تیمور گراهان نیویورک نگاه بین المللی را به سمت نیکی نجومی جلب کرد. او در شناساندن هنرمندانی چون اردشیر محصص به محافل بین المللی نقش مؤثری داشته است.
شهروز نظری منتقد تجسمی درمقدمهٔ اولین مصاحبه نجومی پس از انقلاب در ایران که در روزنامه شرق با عنوان غربت یعنی تبعیض (۱۳۸۵) منتشر شد نوشته است:
نیکزاد برخلاف آثارش آدم خجولی است، سعی می کند از حرف زدن دربارهٔ خودش طفره برود یا حداقل به گفتن بیوگرافی اش بسنده کند، به ضرب و زور حرف می زند و به جان کندن چای می خورد، اما اگر سراغ موضوعاتی که دوست دارد بروی به طرفه العینی عوض می شود، چین های صورتش باز می شود، چشمانش برق می زند و آهسته از کسالتی که روی صندلی دارد برمی خیزد و هیجان زده شروع می کند از همه جا سخن گفتن، از دوستانش، از تالار ایران، از الفتش با خیابان های منهتن و از گالری ها گوگوسیان و… ختم کلامش این بود که اسامی ایرانی های مصاحبه را حتی المقدور حذف کنیم چون به قول خودش؛ «من اندکی می آیم و می روم، نمی خواهم کسی از من برنجد.
wiki: نیکزاد نجومی