کلمه جو
صفحه اصلی

شبانکاره

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان میمند بخش مرکزی شهرستان فیروز آباد در ۳۸ کیلومتری شمال شرقی فیروز آباد کنار راه عموم خواجه به سرمن رایتدل است و ۱۱۴۴ تن سکنه

لغت نامه دهخدا

شبانکاره . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج . دارای 73 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، لبنیات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


شبانکاره . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میمند بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. دارای 1144تن سکنه . آب آن از قنات ، محصول آن بادام ، کشمش ، انار، گلاب و غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).


شبانکاره . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان و بخش کوهک شهرستان جهرم . دارای 150 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن لبنیات ، پشم ، پوست و زغال است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).


شبانکاره . [ ش َ رِ /رَ ] (اِخ ) نام تیره ای است از تیره ٔ گهواره گوران . در حدود 200 تن سکنه دارد که تابستان در حدود دامنه ٔ جنوبی کوه و قلعه ٔ قاضی زراعت میکنند و زمستان به گرمسیر ذهاب میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


شبانکاره . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای یازده گانه ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر است . سد معروف شبانکاره در این دهستان در نزدیکی قریه ٔ درواهی روی رودخانه ٔ شاپور بنا شده و قسمتی از قراء جنوبی دهستان را مشروب می سازد. مرکز دهستان قریه ٔ «ده کهنه » و قراء مهم آن : خلیفه . سمیعا، چهل ذرعی عجم ، دهداری پایین ، اطیبه ، قلائی ، چاه موشی ، بویری ، درواهی ، نبارسلیمانی ، نبارقائد و دشتی شبانکاره است . و از 42 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنه ٔ آن در حدود 1500 تن است . آب آن از رودخانه ٔ شاپور و چاه و محصول آن غلات ، تنباکو، خرما و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). ولایتی است از فارس . (برهان قاطع). ولایتی است به فارس و شهر آن دارابکرد است چون از بناهای داراب بوده و ملوک شبانکاره گروهی بزرگ بوده اند. (انجمن آرا). ولایتی است در فارس و شهر آن دارابکرد است چون از بناهای داراب بوده . (آنندراج ). نام بلوکی است ازتقسیمات فارس بعد از تسلط اعراب که از فسا تا بشاگرد امتداد داشته است . قسمتهای دیگر آن بقرار ذیل بوده : فارس خاص ، کوه گیلویه و لارستان . در زمان مغول این تقسیمات عوض شده . (یادداشت مؤلف ). خطه ٔ شبانکاره و آن شش موضع است و گرمسیر و از اقلیم سیم حدودش با ولایت فارس و کرمان و بحر فارس پیوسته است . حقوق دیوانیش در عهد سلاجقه بالای دویست تومان این زمان بوده است ودر این زمان بیست و شش تومان و ششهزار و صد دینار است و دارالملک آنجا قلعه ٔ ایگ و قصبه ٔ زرکان است و هر دو متصل به هم اند. (نزهةالقلوب ص 138). ناحیه ٔ شبانکاره ٔ دشتستان . شمالی بوشهر است . درازی آن از شاه فیروزی تا مکابری هفت فرسنگ . و پهنای آن از ده کهنه تا بیدو چهار فرسنگ می باشد. محدود است : از جانب مشرق به نواحی زیراه و دالکی و از شمال و مغرب به ناحیه ٔ ماهور میلاتی و حیاط داود و از جانب جنوب به ناحیه ٔ انگالی و رود حله . کشت و زرع آن گندم و جو دیمی و نخلستان دیمی است . شکار آن آهو و قوچ و میش کوهی و کبک و تیهو و دراج . این ناحیه در کنار رودخانه ٔ بنی تمیم است . و قصبه ٔ این ناحیه را «ده کهنه » گویند. ده فرسنگی از بوشهر و سی و شش فرسنگی از شیراز دور افتاده است و مشتمل بر 27 ده آباد است . (از فارسنامه ٔ ناصری ).


شبانکاره. [ ش َ رِ /رَ ] ( اِخ ) نام تیره ای است از تیره گهواره گوران. در حدود 200 تن سکنه دارد که تابستان در حدود دامنه جنوبی کوه و قلعه قاضی زراعت میکنند و زمستان به گرمسیر ذهاب میروند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

شبانکاره. [ ش َ رِ ] ( اِخ ) ( ایل... ) نام طایفه ای است از طوایف فارس. ییلاق آنها کوهستان میانه میمند و فیروزآباد و صیمکان و قشلاق آنها در جلکاء و صیمکان است. ( از فارسنامه ناصری ). از جمله طوایف کرد ساکن پارس طایفه شبانکاره است و اکثر مورخان این نسبت را تأیید کرده اند. در فارسنامه ابن البلخی در فصل «احوال شبانکاره و کرد فارس » چنین آمده است ( ص 146 چ اروپا ): بروزگار قدیم شبانکاره رادر پارس ذکری نبودی که ایشان قومی بوده اند که پیشه ٔایشان شبانی و هیزم کشی و مزدوری بودی و به آخر روزگار دیلم در فتور. ( از تاریخ کرد ص 160 و 170 و 192 ). در مجمعالانساب ، شبانکاره مسطور است : طایفه شبانکاره از اسباط اردشیرند و نام شبانکارگی بر ایشان افتادن بر دو وجه است... دگر آنکه از این پیش ذکر رفت که ساسان چون از همای بگریخت و متواری شد و بطرف فارس آمد به کار حشم داری مشغول گشت. ( از تاریخ کرد ص 168 ).

شبانکاره. [ ش َ رَ / رِ ] ( اِخ ) یکی از دهستانهای یازده گانه بخش برازجان شهرستان بوشهر است. سد معروف شبانکاره در این دهستان در نزدیکی قریه درواهی روی رودخانه شاپور بنا شده و قسمتی از قراء جنوبی دهستان را مشروب می سازد. مرکز دهستان قریه «ده کهنه » و قراء مهم آن : خلیفه. سمیعا، چهل ذرعی عجم ، دهداری پایین ، اطیبه ، قلائی ، چاه موشی ، بویری ، درواهی ، نبارسلیمانی ، نبارقائد و دشتی شبانکاره است. و از 42 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنه آن در حدود 1500 تن است. آب آن از رودخانه شاپور و چاه و محصول آن غلات ، تنباکو، خرما و صیفی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ). ولایتی است از فارس. ( برهان قاطع ). ولایتی است به فارس و شهر آن دارابکرد است چون از بناهای داراب بوده و ملوک شبانکاره گروهی بزرگ بوده اند. ( انجمن آرا ). ولایتی است در فارس و شهر آن دارابکرد است چون از بناهای داراب بوده. ( آنندراج ). نام بلوکی است ازتقسیمات فارس بعد از تسلط اعراب که از فسا تا بشاگرد امتداد داشته است. قسمتهای دیگر آن بقرار ذیل بوده : فارس خاص ، کوه گیلویه و لارستان. در زمان مغول این تقسیمات عوض شده. ( یادداشت مؤلف ). خطه شبانکاره و آن شش موضع است و گرمسیر و از اقلیم سیم حدودش با ولایت فارس و کرمان و بحر فارس پیوسته است. حقوق دیوانیش در عهد سلاجقه بالای دویست تومان این زمان بوده است ودر این زمان بیست و شش تومان و ششهزار و صد دینار است و دارالملک آنجا قلعه ایگ و قصبه زرکان است و هر دو متصل به هم اند. ( نزهةالقلوب ص 138 ). ناحیه شبانکاره دشتستان. شمالی بوشهر است. درازی آن از شاه فیروزی تا مکابری هفت فرسنگ. و پهنای آن از ده کهنه تا بیدو چهار فرسنگ می باشد. محدود است : از جانب مشرق به نواحی زیراه و دالکی و از شمال و مغرب به ناحیه ماهور میلاتی و حیاط داود و از جانب جنوب به ناحیه انگالی و رود حله. کشت و زرع آن گندم و جو دیمی و نخلستان دیمی است. شکار آن آهو و قوچ و میش کوهی و کبک و تیهو و دراج. این ناحیه در کنار رودخانه بنی تمیم است. و قصبه این ناحیه را «ده کهنه » گویند. ده فرسنگی از بوشهر و سی و شش فرسنگی از شیراز دور افتاده است و مشتمل بر 27 ده آباد است. ( از فارسنامه ناصری ).

شبانکاره . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) (ملوک ...) نام سلسله ای است از ملوک ایران که از سال 448 تا سال 756 هَ . ق . در ولایت اجدادی خود به ارث حکومت میکردند تا اینکه به دست آل مظفر مغلوب و برافتادند. سلسله ٔ نسب ایشان را معین الدین نطنزی در تاریخ ملوک شبانکاره چنین نویسد: نظام الدین حسن بن ابراهیم بن یحیی بن یوسف بن یعقوب بن اسماعیل بن مهمونه بن یحیی بن مبارزبن ابراهیم بن محمدبن اسماعیل بن مرزبان بن یزدجردبن شهریاربن خسرو (بن هرمز)بن نوشیروان بن قباد. و مؤلف مجمعالانساب شبانکاره گوید: که ایشان از اسباط اردشیر [ بن بابک ] اند. و از نژاد کرد بوده و به فارس فرار کرده اند و سبب تسمیه ٔ ایشان به شبانکاره اشتغال به چوپانی بوده است . (از تاریخ کرد ص 168) و ابن البلخی در احوال شبانکاره ٔ کرد پارس چنین نویسد: به روزگار قدیم شبانکاره را در پارس ذکری نبود که ایشان قومی بودند که پیشه ٔ ایشان شبانی و هیزم کشی و مزدوری بودی به آخر روزگار دیلم در فتور چون فضلویه فراخاست ، ایشان را شوکتی پدید آمد و به روزگار زیادت می گشت تا همگان سپاهی و سلاح ور و اقطاع خوار شدند و از جمله ٔ ایشان اسمعیلیان اصیلند و نسب و حال شبانکارگان این است : اسمعیلیان نسب ایشان با بطنی می رود از فرزندان منوچهر سبط آفریدون که پادشاه نبودند آن بطن ، اما از جمله ٔ اسپهبدان بودند و در عهد اسلام چون لشکر عرب ، پارس بگرفتند این قوم را چون دیگر پارسیان قهر کردند وآواره شدند و به شبانی و گوسپندداری افتادند و مقام به ضاد شوربانان کردند از دشت آورد... و همه ساله ازکوه به کوه میگشتند تا به آخر روزگار باکالیجار برفتند و دارابجرد به دست گرفتند و دولت دیلم به انجام رسیده بود و دفع ایشان نتوانستند کردن و ایشان بسیارشدند و قومی گشتند و اصل این قوم در آن وقت دو برادر بودند: یکی محمدبن یحیی و این محمد پدر سلک بود که حسویه پسر اوست و دیگر نمردبن یحیی برادر بزرگتر بود. دارابجرد به حکم او بود. پس از آن مؤلف فارسنامه به ذکر تیره های این سلسله از قبیل رامانیان و کرزوبیان و مسعودیان و شکانیان پردازد و گوید: قوم شبانکاره کوه نشین اند، مردمانی باشند مفسد و راه زن و مقام در قهستان گرمسیر دارند و اکنون ضعیف الحالند و اتابک ایشان را عاجز گردانیده ست و سران ایشان هلاک کرده و برداشته . و اما ملوک شبانکاره که 15 تن بوده اند به ترتیب زیر حکومت کرده اند :
1- فضلویه از 448 تا 459 هَ . ق . 2- نظام الدین یحیی بن حسن از 459... 3- نظام الدین محمودبن نظام الدین یحیی از... 4- قطب الدین مبارز... تا 624هَ . ق . 5- ملک مظفرالدین محمدبن المبارز از 624 تا658 هَ . ق . 6- قطب الدین مبارزبن ملک مظفرالدین از 658 تا 659 هَ . ق . 7- نظام الدین حسن بن محمد مظفرالدین از 659 تا 662 هَ . ق . 8- نصرةالدین ابراهیم برادر نظام الدین حسن . از 662 تا 664 هَ . ق . 9- جلال الدین طیب شاه از 664 تا 681 هَ . ق . 10- بهاءالدین اسماعیل برادر طیب شاه . از 681 تا 688 هَ . ق . 11- نظام الدین حسن بن طیب شاه . از 688 تا 725 هَ . ق . 12- نصرةالدین ابراهیم بن اسماعیل . از 725 تا... 13- ملک رکن الدین حسن . از... 14- تاج الدین جمشیدبن اسماعیل از 735 تاحدود 742 هَ . ق . 15- ملک اردشیر. از 742 تا 756 هَ. ق .
برای اطلاع بیشتر رجوع به تاریخ ملوک شبانکاره تألیف معین الدین نطنزی چ اوبن صص 1-10 و نزهةالقلوب ص 128، 124، 113، 22، 207، 194، 187، 164، 139، 282، 224 و فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 130، 133، 145، 158، 167، 168، 169 و معجم الانساب زامباور ج 2 صص 351 - 352 و تاریخ مغول عباس اقبال صص 359 - 400 و تاریخ کرد رشید یاسمی ص 167 و 168 شود.


شبانکاره . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 77 تن سکنه . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


شبانکاره . [ ش َ رِ ] (اِخ ) (ایل ...) نام طایفه ای است از طوایف فارس . ییلاق آنها کوهستان میانه ٔ میمند و فیروزآباد و صیمکان و قشلاق آنها در جلکاء و صیمکان است . (از فارسنامه ٔ ناصری ). از جمله طوایف کرد ساکن پارس طایفه ٔ شبانکاره است و اکثر مورخان این نسبت را تأیید کرده اند. در فارسنامه ٔ ابن البلخی در فصل «احوال شبانکاره و کرد فارس » چنین آمده است (ص 146 چ اروپا): بروزگار قدیم شبانکاره رادر پارس ذکری نبودی که ایشان قومی بوده اند که پیشه ٔایشان شبانی و هیزم کشی و مزدوری بودی و به آخر روزگار دیلم در فتور. (از تاریخ کرد ص 160 و 170 و 192). در مجمعالانساب ، شبانکاره مسطور است : طایفه ٔ شبانکاره از اسباط اردشیرند و نام شبانکارگی بر ایشان افتادن بر دو وجه است ... دگر آنکه از این پیش ذکر رفت که ساسان چون از همای بگریخت و متواری شد و بطرف فارس آمد به کار حشم داری مشغول گشت . (از تاریخ کرد ص 168).


دانشنامه عمومی

شبانکاره می تواتند نام های زیر باشد:
شبانکاره (غرب)، نام تیره ای است از تیره گهواره گوران در کردستان و کرمانشاه در ایران.
شبانکاره (فارس )، نام طوایف کرد ساکن استان فارس است.
ملوک شبانکاره، نام سلسله ای است از سال ۴۴۸ تا سال ۷۵۶ هَ ق، از ملوک کرد ایران.

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: آل فضلویه؛ شوانکاره) ناحیه ای در بخش شرقی ولایت فارس، میان فارس و کرمان و خلیج فارس که به نام طایفه ای از کردان ساکن در آن جا، شبانکاره خوانده شده است. مرکزش شهر ایگ یا ایج بوده و نواحی دارابگرد، نیریز، پرگ، اصطهبانات، تارم، خیره، کرم، رونیز، و لار را در برداشته است. از میانۀ قرن ۵ق، در این ناحیه حکامی بر سر کار آمدند که به ملوک شبانکاره یا امرای ایگ آوازه دارند و این ملوک نسب خود را به اردشیر بابکان و منوچهر، پادشاه افسانه ای پیشدادی، می رساندند. در آن روزگار کردان شبانکاره از پنج طایفۀ مهم به نام های اسماعیلیان، کرزوبیان، شکانیان، مسعودیان، و رامانیان تشکیل می شدند. رامانیان مهم ترین اقوام شبانکاره بودند و نظام الدین فضل الله بن علی بن حسن، مشهور به فضلویه ابن حسنویه، برجسته ترین امیر شبانکاره، از آن طایفه بود. در روزگار سلجوقیان و تسلط اتابکان بر فارس، قدرت کردان شبانکاره روز به روز فزونی گرفت، تا این که در ۴۴۸ق فضلویه بر ملک منصور فولادستون، پادشاه دودمان بویهی کرمان (۴۴۰ ـ ۴۴۸ ق) شورید و فارس را تصرف کرد. وی جشناباد (گشناباد) را پایتخت خود برگزید و هر بخش از ولایت فارس را به امیری از امرای شبانکاره داد و در ۴۴۸ ق دولتی محلی بنیاد کرد که به ملوک شبانکاره شهرت یافت. فضلویه در ۴۵۵ ق از ملک قاورد، پادشاه سلجوقی کرمان ( ۴۳۳ ـ ۴۶۵/۴۶۶ ق)، شکست یافت و پس از چندی، چون از فرمان سلجوقیان سرباز زد، در ۴۶۴ ق به فرمان خواجه نظام الملک طوسی، وزیر الپ ارسلان سلجوقی، به قتل رسید. از آن پس ملوک شبانکاره، از یک سو با حکام فارس و از سوی دیگر با فرمانروایان کرمان، درگیر بودند، چنان که نظام الدین یحیی بن فضلویه و پسرانش بارها با اتابک جلال الدین چاولی که به فرمان محمد سلجوقی به حکومت فارس منصوب شده بود، زدوخوردهایی کردند. افزون بر این، چون دولت اتابکان فارس در ۵۴۳ ق به دست سنقر بن مودود بنیاد گذارده شد، ملوک شبانکاره از مغرب با قلمرو این اتابکان همسایه شدند و از همان سال، درگیری میان ایشان آغاز شد. در دورۀ استیلای غز بر کرمان و زوال دولت سلجوقیان کرمان، امرای شبانکاره بار دیگر در فارس و کرمان قدرت یافتند، تا این که سپاهیان مغول در ۶۵۸ ق به شبانکاره یورش بردند و آن جا را تصرف کردند. از آن پس ملوک شبانکاره فرمان گزار مغولان شدند و فرمانروایی ایشان تا پایان پادشاهی ابوسعید بهادرخان ایلخانی همچنان پابرجا بود. درپی آن، اراضی زیر نفوذ ملوک شبانکاره ضمیمۀ قلمرو اینجویان شد و سرانجام در حدود ۷۵۶ ق دولت ایشان به دست آل مظفر منقرض شد.

پیشنهاد کاربران

شبانکاره پارس تبار است و پارسی.
کُرد به معنی=عشایر، کوچرو یا رمه گردان است.

پارسیان شبانکاره:
سلسله نسب ایشان را مؤلف مجمع الانساب شبانکاره گوید: که ایشان از اسباط اردشیر [ بن بابک ] اند و از نژاد پارس بوده و به ولایت فارس میزیسته اند و سبب تسمیه ایشان به شبانکاره، اشتغال طوایف تحت امرشان به گله داری و شبانی بوده است. ( از تاریخ ص ۱۶۸ )
ابن البلخی در احوال شبانکاره��پارس چنین نویسد: در عهد اسلام چون لشکر عرب، پارس بگرفتند این قوم را چون دیگر پارسیان قهر کردند ، چون با اعراب جنگیدند و آواره شدند، به گوسپندداری افتادند و مقام به ضاد شوربانان کردند از دشت آورد… و همه ساله از کوه به کوه می گشتند تا به آخر روزگار�باکالیجار�برفتند و دارابجرد به دست گرفتند و دولت دیلم به انجام رسیده بود و دفع ایشان نتوانستند کردن و ایشان بسیار شدند و قومی گشتند.


کلمات دیگر: