کلمه جو
صفحه اصلی

ژان پل

دانشنامه عمومی

ژان پل (به آلمانی: Jean Paul) (زاده ۲۱ مارس ۱۷۶۳، وونزیدل - درگذشته ۱۴ نوامبر ۱۸۲۵، بایرویت) رمان نویس آلمانی بود.
Grönländische Prozesse طنز، ۱۷۸۳ تحت نام مستعار: هاسوس
Auswahl aus des Teufels Papieren طنز، ۱۷۸۹ – تحت نام مستعار: هاسوس
Die unsichtbare Loge. Eine Biographie. رمان، ۱۷۹۳
Leben des vergnügten Schulmeisterlein Maria Wutz in Auenthal. Eine Art Idylle. حکایت، ۱۷۹۳
Hesperus oder 45 Hundposttage. رمان - بیوگرافی، ۱۷۹۵
Leben des Quintus Fixlein, aus funfzehn Zettelkästen gezogen; nebst einem Mustheil und einigen Jus de tablette. حکایت، ۱۷۹۶
Siebenkäs/Blumen-, Frucht- und Dornenstücke oder Ehestand, Tod und Hochzeit des Armenadvokaten F. St. Siebenkäs im Reichsmarktflecken Kuhschnappel. رمان، ۱۷۹۶/۹۷
Konjekturalbiographie. حکایت، ۱۷۹۸
Titan. رمان، ۱۸۰۰/۱۸۰۳
Vorschule der Ästhetik, nebst einigen Vorlesungen in Leipzig über die Parteien der Zeit. ،۱۸۰۴
Flegeljahre. Eine Biographie. رمان، ۱۸۰۴/۱۸۰۵
Levana oder Erziehlehre ،۱۸۰۷
Des Feldpredigers Schmelzle Reise nach Flätz mit fortgehenden Noten; nebst der Beichte des Teufels bey einem Staatsmanne. حکایت، ۱۸۰۹
Dr. Katzenbergers Badereise, nebst einer Auswahl verbesserter Werkchen. حکایت، ۱۸۰۹
Leben Fibels, des Verfassers der Bienrodischen Fibel ،۱۸۱۲
Der Komet, oder Nikolaus Marggraf. Eine komische Geschichte. رمان، ۱۸۲۰
نام اصلی او یوهان پاول فریدریش زیشتر (به آلمانی: Johann Paul Friedrich Richter) است. تغییر نام این نویسنده به خاطر علاقه و احترام خاص وی به ژان ژاک روسو است.
یوهان پاول فریدریش ریشتر که بعدأ نام خود را به ژان پل تغییر داد، در یک خانواده پروتستان چشم به جهان گشود. پدرش که به شغل آموزگاری و نوازندگی ارگ کلیسا اشتغال داشت از سال (۱۷۶۵) به سمت کشیشی در شهر یودیتس و سپس به درجه بالاتری در شهر شوارتزنباخ ارتقاء یافت. محیط مذهبی کلیسا و سخت گیری های پدر، دوران کودکی وی را در برگرفت. بیش از هرکسی، معلم و کشیش کلیسای شهرستان همجوار در تربیت و آگاهی وی و آشنا کردن او به جنبش روشنگری، مؤثر بود. ژان پل علاوه بر تحصیل علم در مراکز آموزشی آن زمان، به خودآموزی نیز پرداخت و در سن پانزده سالگی از دانش وسیعی دربارهٔ کتاب های مختلف برخوردار بود. وی گلچینی از مندرجات کتب ها در چندین دفتر جمع آوری نمود. درسال(۱۷۷۹) در دبیرستانی در شهر هوف واقع در کنار رود زاله ثبت نام کرد و درهمانجا با دوست دوران جوانیش، یوهان برنارد هرمان آشنا شد. «هرمان» به عنوان نماد شخصیت های داستان های ژان پل در بیشتر آثارش حضور دارد. چند ماه پس از ورود وی به دبیرستان، پدر ژان درگذشت و او را در فقر و نابسامانی خانوادگی تنها گذاشت.
ژان پل در سال (۱۷۸۱) در دانشگاه لایپزیک در رشته الهیات ثبت نام کرد اما چندان علاقه ای به تحصیل در این رشته از خود بروز نداد و حرفه نویسندگی را پیشه خود ساخت. اولین تجارب ادبی خود را به سبک جاناثان سویفت در سال (۱۷۸۳ میلادی) به نام پروسه گرونلاند منتشر کرد. زان پس، دوران ناکامی ژان پل آغاز شد. در سال (۱۷۸۴ میلادی) اعلام ورشکستگی کرد و فرار از دست طلبکاران در دستورکار روزانه او قرار گرفت. سرانجام به خانه مادرش در هوف بازگشت. سال های تلخ زندگی ژان در کتاب «زیبنکز» به تصویر کشیده شده است. حادثه مرگ دوستش در سال (۱۷۸۶ میلادی) و خودکشی برادرش هاینریش در سال (۱۷۸۹) تؤام با فشار فقر، او را رنج می داد. سرانجام در سال (۱۷۸۷) با پولی که از تدریس خصوصی به دست آورد، به تدریج زندگیش رو به بهبودی گذاشت.

نقل قول ها

ژان پل، نام اصلی (یوهان پاول فریدریش زیشتر)، (۱۷۶۳ - ۱۸۲۵ میلادی) شاعر و نویسنده آلمانی، از دانشمندان علوم تعلیم و تربیتی قرن هیجده و نوزده اروپا است.
• «آن که در پی منافع خویش است، از نادانی دیگران رنج نمی برد.» -> Bemerkungen über uns närrische Menschen - جلد دوم/ فوریه ۱۷۹۳
• «اگر در برابر نیش زنبور و تیر سرنوشت آرامش خود را حفظ نکنیم، آن نیش و آن تیر در پیکرمان شکسته و به جای خواهد ماند.» -> Hesperus
• «بدبختی، می تواند مانند کژدم در هر گوشه و کناری بخزد.» -> Feldprediger Schmelzle
• «تا زمانی که نام خداوند بر زبان ملتی جاری است، چشم انسان به آسمان دوخته است.» -> Levana
• «تملق گویی، زاییده خصلت انسان متملق است؛ او به ندرت در طلب سود به چاپلوسی می پردازد زیرا تملق گوی همگان است، فقیر و غنی، دنی و رفیع.» -> Bemerkungen über den Menschen - جلد پنجم، قطع کوچک/ فوریه ۱۸۰۳
• «چرا پرهیزگاری دیگران را ده مرتبه بیشتر از عفاف خویش می پسندیم؟ چرا فداکاری دیگران را به گرمی می پذیریم؟ اما، خود از انجام آن شرم داریم. اشتباه در چیست و از کیست؟» -> Bemerkungen über uns närrische Menschen - جلد دوم/ فوریه ۱۷۹۳
• «خاطره، تنها بهشتی است که نمی توانند ما را از آن طرد کنند.» -> لژ نامرئی
• «خدای عبوس و چهره درهم کشیده، یک تضاد، بلکه خود شیطان است.» -> Levana
• «در این دریای متلاطم زندگی و از میان صدها کشتی سرگردان فریادم را از طریق بلندگوهای خبری نخواهی شنید، خوشتر آن دارم که از نزدیک، زمزمه کنان سر به دامانت گذاشته و برایت بگویم.» -> Siebenkäs
• «در درون انسان های پر اوهام، مانند سرزمین های داغ جنوب یا بر قله های فرازمند کوه ها، تمام «بینهایت ها» در کنار هم قرار گرفته اند.» -> لژ نامریی
• «دوشیزه گان، همانند زر ناب هرچه خالص تر باشند نرم ترند.» -> Blumen-, Frucht- und Dornenstücke
• «رنج ها، همچون ابرهای طوفان زا هستند که از دور تیره به نظر می آیند و برفراز ما به رنگ خاکستری می نمایند.» -> Hesperus
• «شاعر، مانند سیم تار است که هنگام لرزش و طنین افکندن، از دیده پنهان می گردد.» -> Dr. Katzenbergers Badereise
• «قلب آدمی به هنگام غروب، حاکم مطلق است.» -> Dämmerungen für Deutschland
• «نه تنها کسب دانش، بلکه «تکرار» نیز، مادر تعلیم و تربیت است.» -> Levana
• «وقوع ظلمت های ناگهانی، مانند خورشیدگرفتگی است که پایدار نمی ماند و ناگهان نیز از نظرها پنهان می شود.» -> Politische Fastenpredigten
• «هر حکایت دلنشینی و هر شعر زیبایی، سرشار از آموزش است.» -> Levana
• «یک مرد غمگین را می توانم تحمل کنم اما یک کودک افسرده را هرگز.» -> Levana
• «آنقدر که ازدست دادن چیزی ما را افسرده می کند، از داشتن همان چیز احساس خوشبختی نمی کنیم.»• «اصلاح گران همیشه فراموش می کنند که برای به حرکت درآوردن عقربه ساعت شمار، باید ابتدا عقربه دقیقه شمار را بچرخانند.»• «انسان به مرور تبدیل به فولاد می شود، هرگاه که پس از هر گُرگرفتنی به سردی می گراید.»• «انسان در هیچ مرحله ای به زیبایی زمانی که از کسی پوزش می طلبد یا خود پوزش کسی را می پذیرد، نیست.»• «انسان روشمند از آزاداندیشی به دور است.»• «انسان ها از کوه سبز زندگی بالا می روند تا در قله منجمد آن جان سپارند.»• «برلین، بیش تر از یک شهر است، او بخشی از دنیاست.»• «تنها معجزه بزرگ و نابودنشدنی، اعتقاد بشر به معجزه است.»• «چراغ مذهب، یکی پس از دیگری خاموش می شود. اما تفکر مذهبی که خالق آنست، هرگز نابود نخواهد شد.»• «خود را فدای بشریت کردن آسان تر از عشق به بشریت است.»• «خوشحالی و لبخند کودکان، بهار زندگی است.»• «ساعت و کودک را نباید پیوسته کوک کرد؛ باید اجازه داد تا قدری هم بچرخند.»• «شیرین سخن باش! شاید این گفتار آخرینت باشد.»• «طنز و شوخ طبعی، چشمه ای جوشان است؛ عبوس و تلخ رو بودن هرگز.»• «فقط در دقایق دیدار و لحظه جدایی می توان به عظمت عشق ِ نهفته در سینه، پی برد.»• «کسی که از درک طنز عاجز است، از جدی بودن نیز بویی نبرده است.»• «کودکان هدیه ای بزرگند، هرچند هدیه ای خدایی نیستند اما بزرگند.»• «گناه بزرگ انسان اینست که دارای گناهان کوچک است.»• «مطالعه مانند مسافرت، «یک جانبه نگری» را از سر به در می کند.»• «می گویند: احتیاج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختی هم هست.»• «هنر، نان نمی شود ولی شراب زندگی است.»• «او در رمان هایش با خود سخن می گوید و خواننده را در این گفتگو سهیم می دارد.» -> آگوست ویلهلم اشلگل
• «ژان پل همیشه برای من غریبه بوده است، مانند کسی که از کرهٔ ماه آمده باشد.» -> شیلر
• «طنز، زاییده هوش نیست، بلکه تراوش قلب است.» -> لودویگ بورنه - سخنرانی در مجلس یادبود ژان پل
• «من به خاطر او حاضرم با تمام دنیا دست به یقه شوم.» -> آرنو اشمیت


کلمات دیگر: