کلمه جو
صفحه اصلی

زنبور


برابر پارسی : ژنبور، پَرمر، ژنمور، کَلیز، وَیز، مُنگ، اَنگ، شاهنگ، مگز

فارسی به انگلیسی

bee, wasp

bee (superfamily: Apoidea), wasp


فارسی به عربی

نحلة
( زنبور (بی عسل ) ) زنبور

نحلة


عربی به فارسی

زنبور سرخ , زنبور (بي عسل)


مترادف و متضاد

bee (اسم)
زنبور، زنبورعسل، مگس انگبین

wasp (اسم)
زنبور

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - حشره ایست از راسته نازک بالان که دارای چهار بال نازک است و قطعات دهانیش بیشتر لیسنده است . تغییر شکل این حشره کامل است . زنبوران معمولا به طور اجتماع با تشکیلات منظم میزیند و در سوراخهاو شکافهای بین دیوار یا زمین لانه هایی برای خود تهیه میکنند که فاقد ذخیره غذای است زنبور دارای سوزن زهر آلودی است موسوم به نیش که به کیسه زهری مرتبط است و حشره برای دفاع یا بی حس کردن شکار و احیانا کشتن آن از نیش خود استفاده میکنند . در تداول عامه زنبور به دو نوع ازین حشره اطلاق شود : زنبوهای زرد رنگ که کوچکترند زنبورهای سرخ رنگ که درشت تر میباشند . از لحاظ زندگی و طرز تعذیه هر دو نوع یکسانند ولی از کلمه زنبور بیشتر مراد زنبور زرد رنگ است زنبور زرد زنبور تخمی . یا زنبور خرمایی زنبور سرخ . یا زنبورسرخ ۱ - گونه ای زنبور که از زنبورهای زرد درشت تر است و طول اندامش تا ۳ سانتیمتر میرسد و بیشتر در حفره های پوسیده تنه درختان و شکاف دیوارها لانه دارد . نیش وی از زنبورهای زرد رنگ دردناک تر است زنبور گاوی زنبور خرمایی زنبور طلایی سوسک طلایی . یا زنبور عسل حشره ایست از راسته نازک بالان که دارای نژادهای مختلف است و از روی رنگشان تمییز داده میشود . زنبور عسل ممکن است سیاه قهوه ای زرد طلایی و دو رنگ باشد بعصی نژادهای آن خونسرد و ملایم و برخی بسیار عصبانی و موذیند . حشره ایست اجتماعی در بعض امکنه به تعداد ۳٠ تا ۴٠ هزار در یک جا و به کمک هم زندگی میکنند . در هر اجتماع زنبور عسل یک ماده موسوم به ملکه یا شاهنگ وجود دارد که درازای بدنش در حدود ۲ سانتیمتر و مخروطی شکل است و بالهایش به انتها نمیرسد . ملکه غریب ۴ یا ۵ سال عمر میکند . بقیه ماده زنبورهای یک اجتماع ماده های عقیم و موسوم به عمله میباشد . و طول بدنشان بین ۱۲ تا ۱۴ میلیمتر و انتهای بدنشان بیضی است . در هر اجتماع زنبور عسل بین ۵٠٠ تا ۵٠٠٠ زنبور نر وجود دارد . بالهای زنبورهای نر از انتهای بدن هم میگذرد و قدشان بین ۱۵ تا ۱۷ میلیمتر است . عمرشان ۳ تا ۴ ماه است . عمر زنبورهای تابستانی بین ۶ تا ۸ هته و عمر کارگرهای زمستانی بین ۶ تا ۸ ماه است ملکه و نرها کار میکنند و حتی بدون کمک کارگران هم تغذیه نمیتوانند بکنند از فواید زنبور عسل تهیه عسل و موم است زنبورانگبین منگ انگبین نحل . یا زنبور گاوی زنبور سرخ . ۲ - اخگر آتش . ۳ - پرده ایست از موسیقی قدیم .
تیره از ایهاوند هفت لنگ

(جانورشناسی) انواع حشرات چهارباله که از شهد گل تغذیه می‌کنند و نیش‌زن هستند


جملات نمونه

پرورش زنبور عسل

apiculture, beekeeping


زنبور زرد

yellow jacket


زنبور سرخ

hornet


زنبور سیاه

black jacket


زنبور طلایی

golden jacket


زنبور عسل

honeybee


زنبور عسل نر

drone


کندوی زنبور

beehive


زنبوری مرا گزید

a bee stung me


پرورش دهنده‌ی زنبور

beekeeper, apiarist


فرهنگ معین

(زَ ) [ ع . زُنبور ] (اِ. ) حشره ای است از گروه نازک بالان با نیشی قوی که به صورت گروهی زندگی می کند و به چند نوع تقسیم می شود. ۱ - زنبور سیاه . ۲ - زنبور طلایی . ۳ - زنبور عسل .

لغت نامه دهخدا

زنبور. [ زَم ْ ] (اِخ ) (امیر...) یکی از امرای ترک و معاصر الجایتو. رجوع به تاریخ گزیده ص 604 شود.


زنبور. [ زَم ْ ] (اِخ ) تیره ای از ایهاوندهفت لنگ . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 شود.


زنبور. [ زَم ْ ] ( از ع ، اِ ) کبت و زیبود و جانور کوچکی پرنده و دارای دو بال که موسه و کلیز نیز گویند. و زنبور عسل را کبت انگبین و برمور و برمر نیز گویند و درممالک ما زنبور بر دو قسمت است یکی کوچک و زرد شبیه به کبت انگبین و دیگری بزرگتر و سرخ و همه اقسام آن دارای زهر. و بنابر آن نباید در پی آزار آنها برآمد، زیرا که به ناچار جهت دفاع خواهند گزید. و چون کسی را گزیدند ابتدا باید نیش آنرا که غالباً در محل گزیدگی می ماند برآورد و سپس آن محل را با آب خالص و یا نمک و بهتر از آن با عرق شراب شستشو نمود و بعد باآمونیاک مایع نطول کرد. ( ناظم الاطباء ). از زُنبور عربی ، حشره ای است از راسته نازک بالان که دارای چهار بال نازک است. تغییر شکل این حشره کامل است. زنبوران معمولاً بطور اجتماع با تشکیلات منظم می زیند و در سوراخها و شکافهای دیوارها یا زمین لانه هائی برای خود تهیه می کنند که فاقد ذخیره غذایی است. زنبور دارای سوزن زهرآلودی است موسوم به نیش که به کیسه زهر مرتبطاست و حشره برای دفاع یا بی حس کردن شکار و احیاناًکشتن آن از نیش خود استفاده می کند. در تداول عوام ، زنبور به دو نوع از این حشره اطلاق شود: زنبورهای زردرنگ که کوچکترند و زنبورهای سرخ رنگ که درشت تر می باشند. از لحاظ زندگی و طرز تغذیه هر دو نوع یکسانند، ولی از کلمه زنبور بیشتر مراد زنبور زردرنگ است. زنبور زرد. زنبور تخمی. ( فرهنگ فارسی معین ) :
زنبور ( به ترتیب از چپ براست ): نر، ماده ، عقیم.
هوا پر ز زنبور شد تیزپر
خدنگین تن و آهنین نیشتر.
اسدی.
تا پدید آید اشتر و خر و گاو
مار و ماهی و کژدم و زنبور.
ناصرخسرو.
شاخ زنبور بر انگور تو افکندستی
چون نیت کردی کانگور بدهقان ندهی.
ناصرخسرو.
پرنده زمان همی خوردمان
انگور شدیم و دهر زنبور.
ناصرخسرو.
با ناوک تدبیرش و با نیزه غمزش
چون خانه زنبور شود سد سکندر.
معزی.
هرکه چون زنبور خدمت را میان پیشت نبست
تیر چرخ او را جگرخون خانه زنبور کرد.
عبدالواسع جبلی.
همچو زنبور دکان قصاب
در سر کار دهن جان چه کنم.
خاقانی.
شور و غوغا شعار زنبور است
شور و غوغا که اختیار کند.
خاقانی.
عارفان خامش و سر بر سر زانو چو ملخ

زنبور. [ زَم ْ ] (از ع ، اِ) کبت و زیبود و جانور کوچکی پرنده و دارای دو بال که موسه و کلیز نیز گویند. و زنبور عسل را کبت انگبین و برمور و برمر نیز گویند و درممالک ما زنبور بر دو قسمت است یکی کوچک و زرد شبیه به کبت انگبین و دیگری بزرگتر و سرخ و همه ٔ اقسام آن دارای زهر. و بنابر آن نباید در پی آزار آنها برآمد، زیرا که به ناچار جهت دفاع خواهند گزید. و چون کسی را گزیدند ابتدا باید نیش آنرا که غالباً در محل گزیدگی می ماند برآورد و سپس آن محل را با آب خالص و یا نمک و بهتر از آن با عرق شراب شستشو نمود و بعد باآمونیاک مایع نطول کرد. (ناظم الاطباء). از زُنبور عربی ، حشره ای است از راسته ٔ نازک بالان که دارای چهار بال نازک است . تغییر شکل این حشره کامل است . زنبوران معمولاً بطور اجتماع با تشکیلات منظم می زیند و در سوراخها و شکافهای دیوارها یا زمین لانه هائی برای خود تهیه می کنند که فاقد ذخیره ٔ غذایی است . زنبور دارای سوزن زهرآلودی است موسوم به نیش که به کیسه ٔ زهر مرتبطاست و حشره برای دفاع یا بی حس کردن شکار و احیاناًکشتن آن از نیش خود استفاده می کند. در تداول عوام ، زنبور به دو نوع از این حشره اطلاق شود: زنبورهای زردرنگ که کوچکترند و زنبورهای سرخ رنگ که درشت تر می باشند. از لحاظ زندگی و طرز تغذیه هر دو نوع یکسانند، ولی از کلمه ٔ زنبور بیشتر مراد زنبور زردرنگ است . زنبور زرد. زنبور تخمی . (فرهنگ فارسی معین ) :
زنبور (به ترتیب از چپ براست ): نر، ماده ، عقیم .
هوا پر ز زنبور شد تیزپر
خدنگین تن و آهنین نیشتر.

اسدی .


تا پدید آید اشتر و خر و گاو
مار و ماهی و کژدم و زنبور.

ناصرخسرو.


شاخ زنبور بر انگور تو افکندستی
چون نیت کردی کانگور بدهقان ندهی .

ناصرخسرو.


پرنده زمان همی خوردمان
انگور شدیم و دهر زنبور.

ناصرخسرو.


با ناوک تدبیرش و با نیزه ٔ غمزش
چون خانه زنبور شود سد سکندر.

معزی .


هرکه چون زنبور خدمت را میان پیشت نبست
تیر چرخ او را جگرخون خانه ٔ زنبور کرد.

عبدالواسع جبلی .


همچو زنبور دکان قصاب
در سر کار دهن جان چه کنم .

خاقانی .


شور و غوغا شعار زنبور است
شور و غوغا که اختیار کند.

خاقانی .


عارفان خامش و سر بر سر زانو چو ملخ
نه چو زنبور کز او سوزش و غوغا شنوند.

خاقانی .


ای چو زنبور کلبه ٔ قصاب
که سر اندر سر دهن کردی .

خاقانی .


شمع که او خواجگی نور یافت
از کمر خدمت زنبور یافت .

نظامی .


من آن مورم که در پایم بمالند
نه زنبورم که از نیشم بنالند
چگونه شکر این نعمت گزارم
که زور مردم آزاری ندارم .

سعدی .


گفتن از زنبور بی حاصل بود
با کسی در عمر خودناخورده نیش .

سعدی .


همچو زنبور دربدر پویان
هر کجا طعمه ای بود مگسی است .

سعدی .


- پرده ٔ زنبور ؛ نام یکی از پرده های موسیقی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پرده ای است از موسیقی قدیم .(فرهنگ فارسی معین ).
- چوب به لانه ٔ زنبورکردن ؛ نادانسته یا دانسته خود را در بلیه ٔ سخت دچار کردن . خود را گرفتار مشکلی سخت کردن .
- زنبور خرمایی ؛ زنبور سرخ . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زنبور سرخ شود.
- زنبور خون آلوده ؛ ظاهراً زنبور سرخ است :
برآرم زین دل چون خان زنبور
چو زنبوران خون آلوده غوغا.

خاقانی .


- زنبور درشت ؛ ظاهراً زنبور سرخ :
زنبور درشت بی مروت را گوی
باری چو عسل نمیدهی نیش مزن .

سعدی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


رجوع به زنبور سرخ شود.
- زنبور زرد ؛ زنبور. (فرهنگ فارسی معین ). زنبور معمولی .
- زنبور زدن ؛ نیش زدن زنبور.
- زنبور سرخ ؛ گونه ای زنبور که از زنبورهای زرد درشت تر است و طول اندامش تا 3 سانتیمتر میرسد و بیشتر در حفره های پوسیده ٔ تنه ٔ درختان و شکاف دیوارها لانه دارد. نیش وی از زنبورهای زرد دردناکتر است . زنبور گاوی . زنبور خرمائی . (فرهنگ فارسی معین ). این مگس قوی (زنبور سرخ ) اسباب خارج شدن کنعانیان از حضور بنی اسرائیل گردید... (قاموس کتاب مقدس ). زنبور درشت سرخ رنگ که تنته نیز گویند. (ناظم الاطباء) . زنبور کافر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
چشم ساقی دیده چون زنبور سرخ از جوش خواب
عشقشان غوغای زنبور از روان انگیخته .

خاقانی .


نام من چون سرخ زنبوران چرا کافر نهی
نفس من چون شاه زنبوران مسلمان آمده .

خاقانی .


نوع سرخ او را (زنبور را) سمیت غالب تر و طلای او جهت برص و اورام بارده با عسل و نمک نافع و گزیدن او صاحبان امراض مزمنه ٔ عصبانی را مثل فالج و امثال آن به غایت نافع و از مجریات دانسته اند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).رجوع به زنبور کافر شود.
- || کنایه از اخگر آتش . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی ).
- زنبور سیاه ؛ بوز. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی زنبور: ضماد مطبوع نوع سیاه او (زنبور) در روغن زیتون جهت برص و بهق و... مؤثر و گویند آشامیدن خشک ساییده او به قدریک درهم موجب فربهی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- زنبور شهد ؛ نحل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زنبور عسل شود.
- زنبورصفت ؛ بر صفت زنبور. که شیوه ٔ زنبور دارد. مردم آزار. نیش زن :
اختران بینم زنبورصفت کافر سرخ
شاه زنبور مسلمان به خراسان یابم .

خاقانی .


- زنبور طلایی ؛ سوسک طلایی . (فرهنگ فارسی معین ).
- زنبور کافر ؛ نوعی از زنبور. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زنبور سرخ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
شنیدی که زنبور کافر بمیرد
هر آنگه که نیشی بمردم فروزد؟

خاقانی .


زنبور کافر از پی غوغا بکین تست
بر عنکبوت یکتنه تهمت چه می بری .

خاقانی .


به اول نفس چون زنبور کافر داشتم لیکن
به آخر یافتم چون شاه زنبوران مسلمانش .

خاقانی .


رجوع به ترکیب زنبورصفت و زنبور سرخ شود.
- زنبور گاوی ؛ زنبور سرخ . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ترکیب زنبور سرخ شود.
- زنبور گیلی ؛ نوعی زنبور منسوب به گیلان :
چو زنبور گیلی کشیدند نیش
به زنبوره زنبور کردند ریش .

نظامی .


- زنبور منقش ؛ نوعی زنبور :
نی کم از مور است زنبور منقش در هنر
نی کم از زاغ است طاووس بهشتی ز امتحان .

خاقانی .


- زنبور نیش ؛ در شاهد زیر ظاهراً تیری با پیکان ثاقب و باریک چون نیش زنبور :
به زنبوره ٔ تیر زنبور نیش
شده آهن وسنگ را روی ریش .

نظامی .


- زنبوروار ؛ مانند زنبور از جهت سر و صدا وشور و غوغا :
زنبورخانه ٔ طمع آلوده شد مشور
زنبوروار بیش مکن زین و آن فغان .

خاقانی .


|| مگس شهد و آن را منج گویند. (شرفنامه ٔ مینری ). بر دو قسم است (زنبور،مگس عسل ) دشتی و اهلی ، اما دشتی غالباً در صخره ها ودرخت ها مأوا گزیند و اگر کسی وی را خشمناک سازد بروی هجوم آورد. و زنبور عسل در نواحی بلاد مقدسه بسیار است . (قاموس کتاب مقدس ). در بهار عجم نوشته که زنبور بالفتح مگس شهد و به ضمتین معرب آن . (آنندراج ). کبت انگبین . زنبوری که عسل دهد. زنبور عسل . منج انگبین . نحله . نحل : هوشنگ ... انگبین از زنبور و ابریشم از پیله بیرون آورد. (نوروزنامه ٔ منسوب به خیام ) :
کین و مهر تو به زنبور همی ماند راست
که بر اعدای تو نیش است و بر احباب تو نوش .

سوزنی .


عافیت زآن عالم است اینجا مجوی از بهر آنک
نوش زنبور از دم ارقم نخواهی یافتن .

خاقانی .


بدان هوس که دهن خوش کنی ز غایت حرص
نشسته ای مترصد که قی کند زنبور.

ظهیر.


هرکه باشد قوت نور جلال
چون نزاید از لبش سحر حلال
هرکه چون زنبور وَحْیَستش نَفَل
چون نباشد خانه ٔاو پر عسل .

مولوی (مثنوی دفتر ششم ص 439).


آنچه حق آموخت مر زنبور را
آن نباشد شیر را و گور را
خانه ها سازد پر از حلوای تر
حق بر او آن علم را بگشود در.

مولوی .


- زنبور انگبین ؛ نحل . زنبور عسل . رجوع به ترکیب بعد شود.
- زنبور عسل ؛ حشره ای است از راسته ٔ نازک بالان که دارای نژادهای مختلف است که از روی رنگشان تمیز داده میشوند. زنبور عسل ممکنست سیاه ، قهوه ای ، زرد و طلایی و دو رنگ باشد. بعضی نژادهای آن خونسرد و ملایم و برخی بسیار عصبانی و موذیند. حشره ای است اجتماعی در بعض امکنه به تعداد 30 تا 40 هزار در یکجا و به کمک هم زندگی می کنند. در هر اجتماع زنبور عسل یک ماده موسوم به ملکه یا«شاهنگ » وجود دارد که درازی بدنش در حدود 2 سانتیمتر و مخروطی شکل است و بالهایش به انتهای بدن نمیرسد.
ملکه ، قریب 4 یا 5 سال عمر می کند. بقیه ٔ ماده زنبورهای یک مستعمره ، ماده های عقیم و موسوم به «عمله » می باشند و طول بدنشان بین 12 تا 14 میلیمتر و انتهای بدنشان بیضی است . در هر اجتماع زنبور عسل بین 500 تا 5000 زنبور نر وجود دارد. بالهای زنبورهای نر از انتهای بدن هم می گذرد و قدشان بین 15تا 17 میلیمتر است و عمرشان 3 تا 4 ماه است . عمر زنبورهای کارگر تابستانی بین 6 تا 8 هفته و عمر کارگرهای زمستانی بین 6 تا 8 ماه است . ملکه و نرها کار نمی کنند و حتی بدون کمک کارگران تغذیه هم نمی توانند بکنند. از فواید زنبور عسل تهیه ٔ عسل و موم است . زنبور انگبین . منگ انگبین . نحل . (فرهنگ فارسی معین ) :
از خانه ٔ مار آید زنبور عسل بیرون
گر یک رقم همت بر مار کشد عدلش .

خاقانی .


رجوع به زُنبور شود.
- امثال :
علم بی عمل زنبور بی عسل است .

سعدی .


رجوع به جغرافیای اقتصادی کیهان ص 217 و جانورشناسی عمومی ج 1 ص 47 شود.

زنبور. [ زُم ْ ] (ع اِ) کبت انگبین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مگسی با نیش دردناک . (ازاقرب الموارد). رجوع به زَنبور معنی دوم و ترکیب زنبور عسل شود. || مرد سبک و چست ظریف حاضرجواب . || خرکره ٔ توانا بر بار بردن . || موش بزرگ . || کودک حاضر جواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درختی است مانند درخت چنار و انجیر حلوانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تین حلوانی . انجیر حلوانی و این از درختهای صحرائی است و آن نوعی انجیر باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درختی است بزرگ به طول چنار و عرضی ندارد. (؟) برگ آن از لحاظ شکل و بوی مانند برگ گردو است و گل آن مانند گل عشر سفید سیر. و بار آن مانند زیتون است چون برسد سیاهی آن بیشتر شود و بسیار شیرین گردد و آن را چون خرما خورند. هسته ٔ آن چون سنجد است و آن دهان را چون شاه توت رنگین کند و این درخت را بسیار غرس کنند. ج ، زنابیر. یکی آن زنبورة است . (از ذیل اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک‌بالان؛ چهار بال نازک و نیش زهرآلود.
⟨ زنبور عسل: (زیست‌شناسی) مگس انگبین؛ نوعی زنبور کوچک به ‌رنگ زرد یا قهوه‌ای که موم و عسل تولید می‌کند؛ منج؛ منگ؛ کبت.


حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود.
* زنبور عسل: (زیست شناسی ) مگس انگبین، نوعی زنبور کوچک به رنگ زرد یا قهوه ای که موم و عسل تولید می کند، منج، منگ، کبت.

دانشنامه عمومی

AndrenidaeApidaeزنبورهای بنازنبورهای پاپشمیشیرین زنبورانMegachilidaeMeganomiidaeMelittidaeStenotritidaeزنبور درشت و زنبور عسل   زنبور عسل اروپایی، لهستان   زنبور عسل اروپایی       یک زنبور در حال تغذیه   یک زنبور اروپایی یا آلمانی که به طور عمده در نیم کره شمالی زمین زندگی می کند.
Apiformes
زنبور جانوری متعلق به دسته حشرات و از راسته پرده بالان است. در جهان بیش از ۲۰٬۰۰۰ گونه زنبور وجود دارد. زنبورها گردهٔ گل ها را جمع آوری می کنند. این حشره را در همه جای دنیا بجز قطب جنوب می توان یافت .
به نظر می آید که عمل گردافشانی بسیار پیش تر از اینکه توسط زنبورهاانجام شود، توسط حشرات راستهٔ قاب بالان مانند سوسک گرده افشان انجام می شده است. زنبورها به عنوان عامل گرده افشانی، از لحاظ رفتار و خصوصیات ظاهری با یکدیگر تفاوت دارند. زنبورها برای گرده افشانی نسبت به حشراتی دیگر مانند پروانه ها، سوسک ها،عنکبوت و ... به طور کلی مناسب تر هستند.

دانشنامه آزاد فارسی

زَنبور (bee)
زَنبور
حشرۀ چهاربالی از بالاتیره بدون پایان Apoidea، راستۀ نازک بالان. معمولاً نیش دارند. بیش از ۱۲ هزار گونه اند و کمتر از یک بیستم آن ها اجتماعی اند. زنبور کندو یا زنبورعسل Apis mellifeia کلنی هایی دایمی با حدود ۸۰ هزار زنبور تشکیل می دهد، که بیشتر آن ها ماده های نازا یا کارگرند، تعدادی زنبور نر بزرگ تر بارور و یک مادۀ بسیار بزرگ زایا (ملکه) نیز در هر کلنی وجود دارد. زنبورهای کارگر بیشتر از چند هفته زنده نمی مانند، در حالی که زنبور های نر ممکن است چند ماه و ملکه چندین سال زندگی کنند. ملکه ها دو نوع تخم می گذارند: تخم های بارورشدۀ ماده، که دو مجموعه کروموزوم دارند و به کارگر یا ملکه تبدیل می شوند؛ و تخم های بارورنشدۀ نر، که فقط یک مجموعه کروموزوم دارند و به نر تبدیل می شوند. زنبورها اطلاعات مربوط به منابع غذایی را با رقص به یکدیگر منتقل می کنند. هر حرکتی صدایی برمی انگیزد که موهای ریز واقع در پشت سر زنبورها آن را دریافت می کنند، جهت رقص نیز اهمیت دارد. زنبورها از نور خورشید برای جهت یابیاستفاده می کنند. این حشرات به گرده افشانی محصولات کمک، و تولید عسل و موم می کنند. همچنین، با اندازه گیری آلوده کننده هایی که به کندو می آورند، هشداردهندۀ مؤثر و ارزان آلودگی های صنعتی و جز آن در جَوّ و خاکند. از آشناترین گونه ، زنبور عسل درشتاز جنس Bombus است، که بزرگ تر و قوی تر از زنبور کندو است و برای باروری گیاهانی، مثل شبدر قرمز، سازش پیدا کرده است. دانۀ گرده و شهد این گیاهان در عمق قرار دارد. این زنبور ها در هوای سرد بیش از زنبور کندو فعالیت می کنند.زنبورهای اجتماعی. به غیر از زنبور عسل درشت و زنبور کندو، زنبور بدون نیش امریکای جنوبی، با نام زنبور لاشخور Trigona hypogea نیز اجتماعی است. این زنبور در ۱۹۸۲ شناسایی شد و منحصراً گوشتخوار است.
زنبورهای منحصر به فرد. این زنبورها شامل گونه های مفید برای گرده افشانی بهارۀ باغ های میوه است. ممکن است این جانوران لانه هایشان را در تونل هایی زیرزمین، یا در ساقه های توخالی گیاهان بسازند. «زنبورهای کوکو» تخم هایشان را در لانۀ زنبورهای عسل درشت می گذارند، و بسیار شبیه به هم اند.
زنبورهای قاتلِ امریکای جنوبی (زنبورهای قاتل). در ۱۹۵۷ نوعی زیرگونۀ افریقاییِ زنبور عسل از تأسیسات تحقیقاتی برزیل گریخت و منجر به ایجاد این نوع گردید. این زیرگونه با زنبورهای عسل جفت گیری کرد و در واقع کاملاً جایگزین زنبورهای عسل نژاد اروپایی در بیشتر قسمت های امریکای جنوبی و مرکزی شد. در ۱۹۹۰ این حشرات تا شمال تگزاس در امریکا پخش شدند. این نوع، گذشته از این که نسبت به زنبورهای عسل نژاد اروپایی فعال تر و مقاوم ترند، از کندوهای خود به شدت و برای مدت طولانی تری دفاع می کنند. نیش آن ها چندان سمی تر نیست، امّا صدها هزار جانور و شاید حدود ۱۰۰۰ انسان را از پا در آورده اند. بیشتر افرادی که مورد حمله واقع شده اند زنده مانده اند؛ عموماً مرگ در صورتی اتفاق می افتد که قربانی از فرار خودداری کند. بیشتر این زنبورها بی آزارند، مگر آن که اذیت شوند. برخی گونه ها، به هر رو، مهاجم اند. نیش زنبور شاید برای فردی که نسبت به آن حساسیت دارد کشنده باشد، ولی این امر بسیار نادر است و حدود یک ونیم درصد از جمعیت را شامل می شود. اغلب بزرگسالان، با داشتن ۳۰۰ تا ۵۰۰ جای نیش بدون معالجه زنده می مانند. معالجۀ نیش زنبور با واکسنی که از سم متراکم تهیه می شود نیز معمول است (← ملیتین). در بریتانیا اولین شیوع بیماری زنبور، با نام وارواسیس Varroasei، در ۱۹۹۲ اتفاق افتاد. کنه ها ناقل این بیماری بودند. تا ۱۹۹۸، ۲۵ درصد از ۲۵۰ گونه زنبورِ بومی در معرض خطر قرار گرفتند. در ۱۹۹۵ دانشمندان امریکایی از رودۀ زنبورهای سنگواره ای موجود در کهربایی متعلق به ۴۰ میلیون سال پیش، هاگ هایی باکتریایی استخراج کردند. هاگ ها به صورت موفقیت آمیزی رشد کردند، و مشخص شد باکتری های حاصل، خویشاوند باکتری موجود در رودۀ زنبور امروزی است که به گوارش زنبور کمک می کنند.
مخاطرات و محافظت. کم شدن جمعیت زنبورهای عسل در دنیا به واقع با انتشار کنۀ انگل rarroa مرتبط است. این کنه، که ناقل بیماری است، خود را به شکم زنبور می چسباند و شیرۀ بدن جانور را می مکد، به محفظه های تخم حمله، و از نوزادن نیز تغذیه می کند. به این سبب، زنبورداران در قسمت هایی از امریکا و برخی کشورهای اروپایی مجبور شدند ۸۰ درصد کندوهایشان را در دهۀ ۱۹۹۰ از بین ببرند. مؤسسۀ کشاورزی امریکا تولید زنبورهای عسل مقاوم به این کنه را شروع کرده است.
یافته های جدید. در ۱۹۹۷، جنس جدیدی از زنبور بدون نیش در امریکای مرکزی یافت شد. جنس Meliwillea در ارتفاعات ۱,۴۰۰ تا ۲,۷۰۰ متری، در جنگل های انبوه کوستاریکاو پاناما یافت می شود.

نقل قول ها

زنبور، حشره ای است بال دار. زنبور عسل می تواند از شیره گل ها عسل تولید کند.
• «آنت هم بیش از ژرمن دوست نداشت که به این سوراخ سنبه های روح سر بکشد. ولی … از این پستوی دکان که رهگذران از آن بی خبر بودند، بوی خوش اسرارآمیزی می شنید، همراه با وزوز زنبوران عسل که تنها به گوش او می رسید.» -> رومن رولان، جان شیفته، ج ۲، ص ۲۱۸
• «آن کس که میل به مال اندوزی دارد، باید از زنبور عسل سرمشق گیرد. او بدون این که گل را پرپر کند به جمع آوری عسل می پردازد. تو نیز ثروت خویش را بدون نابودی منبع آن، کسب کن! آنگاه اندوخته تو بیش از پیش افزایش خواهد یافت.» -> گوتاما بودا
• «اگر در برابر نیش زنبور و تیر سرنوشت آرامش خود را حفظ نکنیم، آن نیش و آن تیر در پیکرمان شکسته و به جای خواهد ماند.» -> ژان پل
• «زنبور هرچقدر باشد، گل از آن بیشتر است؛ دل های ماتم زده هراندازه باشند، قلب های شاد زیادترند.» -> ویلیام شکسپیر
• «عالم بی عمل همچون زنبوری ست بی عسل» -> سعدی
• «نیش زنبور نه از ره کین، بلکه از روی نیاز است؛ مانند منتقدین که نه درد، بلکه خون ما را می طلبند.» -> فریدریش نیچه
• «چوب به سوراخ (به لانه) زنبور کردن.»• «زنبور به مار گفت: تو بزن من خود را می نمایم، من میزنم تو خود را نشان بده.»• «زنبورخانه شورانیدن.»• «علم بی عمل، زنبور بی عسل است.»• «تاحطامی که هست می نوشند// همچو زنبور بر تو می جوشند» -> سعدی
• «چشمه از سنگ برون آید و باران از میغ// انگبین از مگس نحل، دُر از دریابار» -> سعدی
• «چون برف به هم درشده بینی به هوا بر// گویی که بشورید کسی خانهٔ زنبور» -> معزی
• «خار و گل در همند و ظلمت و نور// عسل و شهد و نشتر و زنبور» -> سعدی
• «ز جور حاسدان نتوان حذر کردن زعشق او// کسی که انگبین جوید چه باک از نیش زنبورش» -> اوحدی مراغه ای
• «زنبور درشت بی مروت را گوی// باری چو عسل نمی دهی نیش مزن» -> سعدی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زنبور از اقسام حشرات می باشد.
زنبور حشره‏ای معروف است.

کاربرد زنبور در فقه
از این عنوان به مناسبت در بابهای طهارت، حج، تجارت، نکاح و اطعمه و اشربه سخن گفته‏اند.

احکام زنبور در فقه
← احکام زنبور در اطعمه و اشربه
...

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ؛ ( ت ) ایهاوند زراس وند؛ ( ط ) دورکی
گُنج

پیشنهاد کاربران

پارسی میانه ( پهلوی ) : وَبز wabz
گویش های امروزی: وَیز vayz

زنبور

فارسی:انگ
کردی سورانی:هنگ

اسم قنبر در زبان لری بختیاری
تلفظ ) ) ( کمبر، کمبور، تمبر، تنبر، زنبر )

در حومه مرودشت به زنبور بی عسل، بِنج گفته می شود

در زبان لری بختیاری گنج می گویند

در زبان لری و گویش محلی جنوب ایران به زنبور گنج gonj میگویند

زنبور: در گویش محلی اکثر نقاط جنوب ایران و زبان لری گنجgonj میگویند

زنبور زرد را درگویش ورامینی kankonakمیگویند.

زنبور : در قدیم مور به معنای حشره بوده این کلمه در انگلیسی بیر ( beer ) به معنای زنبور و در ترکی بیره به معنای کَک تغییر معنی پیدا کرده است و درفارسی نیز به زنبور عسل بور می گفتند و به زنبورهای شبیه به آن سانبور ( بورسان به معنای حشره شبیه به زنبور ) کم کم این کلمه به همه نوع زنبور گفته شده است .

در گویش لری یا بختیاری . . . گنج
در زبان فارسی. . . زنبور
در زبان کردی گویش کرمانج. . هنگیو
یا هنگوین گفته میشود در گویش سورانی هم اگر اشتباه نکنم میش گفته میشود . . .

زبانهای ایرانی بسیار کامل و زیبا هستند ♥️

در زبان لکی به زنبور عسل ، زیم می گویند و به زنبورهای قرمز سویراول یعنی زنبور قرمز آزاد و به زنبورهای زرد ، زرداول می گویند یعنی زنبور زرد آزاد و ول


کلمات دیگر: