مترادف موم : شمع، مومیا
موم
مترادف موم : شمع، مومیا
فارسی به انگلیسی
wax
beeswax, wax
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
شمع، مومیا
فرهنگ فارسی
1. مادهای محلول در حلاّلهای چربی که گیاهان برای کاهش تعرق ترشح میکنند 2. مادهای که زنبورعسل برای ساختن کندو ترشح میکند
( اسم ) ماده نرم و جامد و غالبا زرد رنگی که از منابع مختلف گیاهی یا حیوانی و معدنی بدست میاید . ساختمان شیمیایی مومها نزدیک بساختمان چربیها است و معمولا در ترکیب آنها یک اسید چرب و یک الکل یک ظرفیتی با تعداد کربن بسیار زیاد موجود است مانند الکل ملیسیک والکل ستیلیک و بعلاوه در ترکیب مومها برخی اسیدهای چرب بحالت آزاد نیز موجودند از قبیل اسید استاریک و اسید پالمیتیک و اسید لینولئیک و غیره نقطه ذوب مومها از نقطه ذوب چربیهامعمولا بالاتر و در حدود ۶٠ درجه است . و وزن مخصوص آنها در حدود ۹۵ است . تمام مومها در چربیها و روغنها حل میشوند : [ چون موم که نقش انگشتری قبول کند نه انگشتری را . ] یا موم حیوانی . مومی که از چهار جفت غده مترشحه موم که در داخل شکم زنبور عسل کارگر است بدست میاید . زنبورهای عسل این موم را جهت ساختن حجرات لانه های خود بکار میبرند . برای استخراج این موم معمولا عسل را تصفیه میکنند و موم را بدست میاورند . خواص شیمیایی این موم نیز مشابه با موم گیاهی است . یا موم خرما. مومی که از گونه ای نخل بنام نخل موم حاصل میشود . یا موم فسیل . موم معدنی . یا موم گیاهی . مومی که در سطح برخی از اندامهای گیاهی از قبیل ساقه و برگ و میوه تشکیل میشود . مومهای گیاهی در حرارت ۳۵ درجه نرم میشوند و نقطه ذوب آنها نزدیک ۶٠ درجه است و در اتر و بنزین و سولفور دو کربن و تربانتین حل میگردند . مومهای گیاهی گاهی در روی بشره اندامهای گیاهی تشکیل میشوند مانند مومهای موجود بر روی بشره برگ کلم و بشره ساقه کاکتوس و بشره برگ نیشکر . و گاهی در داخل سلولهای گیاهی نیز تشکیل میگردند مانند مومی که در داخل سلولهای گیاه انجیر موم و گیاه بالانوفورا بوجود میاید . در برخی از گیاهان از قبیل نخل موم باندازه ای تشکیل موم زیاد است که آنرا استخراج میکنند . در داخل سلولهای گیاه بالانوفورا مقدار موم بحدی زیاد میباشد که ساقه های آنرا مانند شمع برای روشنایی بکار میبرند . یا موم معدنی . مومی که از گیاهان فسیل شده خصوصا تورب ها بدست میاید . در ترکیب این موم مقدار زیادی از هیدرو کربورها موجود است و قهوه یی رنگند . بعلاوه در اطراف تشکیلات نفتی گونه ای موم معدنی زرد رنگ یا قهوه یی رنگ بدست میاید که نتیجه اکسیداسیون نفت است و به اوزو کریت موسوم است . ترکیب این موم منحصرا هیدروکربور است ولی نقطه ذوبش مانند سایر مومها در حدود ۶٠ درجه است و وزن مخصوصش نیز مانند مومهای دیگر ۹۵ است . این قسم موم را استخراج میکنند و مانند سایر مومها بمصرف میرسانند موم فسیل .
جرجس . شمع .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
موم . [ م َ ] (ع مص ) چیچک زده گردیدن . (منتهی الارب ). || برسام زده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
موم. [ م َ ] ( ع مص ) چیچک زده گردیدن. ( منتهی الارب ). || برسام زده گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
موم. ( ع اِ ) جرجس. ( منتهی الارب ). شمع. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( اختیارات بدیعی ). روغن عسل. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). رجوع به موم ( لغت فارسی ) شود. || افزاری است مر جولاهان را که در آن رشته نهند و بافند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ابزاری مر جولاهگان را که مکو گویند. ( ناظم الاطباء ). || افزاری است مر کفشگران را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || برسام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( آنندراج ) ( از المعرب جوالیقی ص 312 ). علت برسام. ( مهذب الاسماء ). برسام. مرض برسام. ذات الجنب. ( یادداشت مؤلف ). || سخت ترین چیچک . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
موم. ( اِ ) ماده زردرنگ و نرم و بسیار قابل جذب که آن را زنبور عسل حاصل می کند و به تازی شمع گویند. ( ناظم الاطباء ). اسم فارسی شمع است. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( آنندراج ). مومها در حرارت معمولی جامدند، در الکل و آب غیرمحلولند و در اتر و سولفوردوکربن قابل حل می باشند و در حرارت شصت درجه ذوب می شوند. در امریکای جنوبی نباتی با نام نخل موم یا سروکسیلن وجود دارد که موم آن را به جای موم زنبور عسل مورد استفاده قرار می دهند. ( از گیاه شناسی ثابتی صص 73-75 ). استریدها و سریدهای موم بر اثر محلول الکلی پتاس صابونی می شوند و الکلهای مختلف و اسیدهای چرب تولید میکنند. الکلهایی که بدین وسیله از موم جدا شود در نباتات مختلف متفاوت است. از موم زیتون و آلو، ایپورانول استخراج می شود. در موم های پنبه دانه و الیافی که برای پارچه بافی مصرف می شود الکل کرنوبیک و در کتان و رازک ، الکل سریلیک و بالاخره در موم نباتات دیگر الکلهای دیگری وجود دارد... موم گلبرگهای گل سرخ دارای هفت نوع مختلف از این هیدروکربورهاست. ( گیاه شناسی ثابتی ص 74 ).
موم را اقسامی است : 1- موم گیاهی که در اندامهای مختلف گیاهی ( ساقه و برگ و میوه ) به وجود می آید، مانند موم موجود در سطح برگ کلم و کاکتوس و برگ نیشکر و غیره. در درخت نخل موم یا سروکسیلن مقدار موم به حدی زیاد است که آن را استخراج می کنند و به آن موم خرما نیز گویند. 2- موم معدنی که از گیاهان فسیل شده خصوصاً تورب ها به دست می آید. توضیح اینکه در اطراف تشکیلات نفتی قسمی موم معدنی زردرنگ یا قهوه ای به دست می آید که به اوزوکریت موسوم است و آن جز مومیائی است. 3- موم حیوانی ماده ای است که از چهار جفت غده مترشحه موم که در داخل شکم زنبور عسل کارگر است به دست می آید. زنبورهای عسل این موم را جهت ساختن حجرات لانه های خود به کار می برند. برای استخراج این موم معمولاً عسل را تصفیه می کنند و موم را به دست می آورند. این همان ماده چسبنده است که در عسل است و آن را نخورند. خواص شیمیایی این موم نیز مشابه با موم گیاهی است :
موم را اقسامی است : 1- موم گیاهی که در اندامهای مختلف گیاهی (ساقه و برگ و میوه ) به وجود می آید، مانند موم موجود در سطح برگ کلم و کاکتوس و برگ نیشکر و غیره . در درخت نخل موم یا سروکسیلن مقدار موم به حدی زیاد است که آن را استخراج می کنند و به آن موم خرما نیز گویند. 2- موم معدنی که از گیاهان فسیل شده خصوصاً تورب ها به دست می آید. توضیح اینکه در اطراف تشکیلات نفتی قسمی موم معدنی زردرنگ یا قهوه ای به دست می آید که به اوزوکریت موسوم است و آن جز مومیائی است . 3- موم حیوانی ماده ای است که از چهار جفت غده ٔ مترشحه ٔ موم که در داخل شکم زنبور عسل کارگر است به دست می آید. زنبورهای عسل این موم را جهت ساختن حجرات لانه های خود به کار می برند. برای استخراج این موم معمولاً عسل را تصفیه می کنند و موم را به دست می آورند. این همان ماده ٔ چسبنده است که در عسل است و آن را نخورند. خواص شیمیایی این موم نیز مشابه با موم گیاهی است :
بگرفت سر زلف تو رنگ از دل تو
نزدود وفا و مهر زنگ از دل تو
تا کم نشود کبر پلنگ از دل تو
موم از دل من برند و سنگ از دل تو.
عنصری .
کوکبی آری ولیکن آسمان تست موم
عاشقی آری ولیکن هست معشوقت لگن .
منوچهری .
تا موم را در آتش سوزان نیفکنی
از کام او برون نرود طعم انگبین .
ظهیر فاریابی .
چو رحم آرد دلت بینم که آب از سنگ می زاید
چو خشم آرد لبت بینم که موم از انگبین خیزد.
خاقانی .
که موم و زر به کژی نقش راستی یابند
ز مهر خاتم سلطان و سکه ٔ ضراب .
خاقانی .
درخت خرما از موم ساختن سهل است
ولیک ازآن نتوان یافت لذت خرما.
خاقانی .
مومی افسرده را در این گرمی
نرم گردان ز بهر دل نرمی .
نظامی .
چو آهن تاب آتش می نیارد
نمی باید که پیشانی کند موم .
سعدی .
قومی که به چنگ اندرشان سنگ سیه موم
اینک همه در چنگ تو چون موم به فرمان .
قاآنی .
ختام ؛ گل و موم و مانند آن که بدان مهر کنند بر چیزی . جُث ّ؛ پر زنبور در عسل و موم . (منتهی الارب ).
- از موم رطب کردن ؛ کار ناشدنی کردن . کاری شگرف کردن :
بری خوردمی آخر از دست کشت
اگر نه ز مومی رطب کردمی .
خاقانی .
- از موم سنگ ساختن ؛ کنایه است از کار عجیب و غریب کردن . (از آنندراج ). کار دشوار کردن :
که چون شاه عالم به دانای روم
بفرمود تا سنگ سازد ز موم
به پیروزی آن نقش درخواسته
چو پیروزه نقشی شد آراسته .
نظامی .
- چو مهره ٔ موم ؛ چون مهره ٔ موم سخت نرم و ملایم و در فرمان . تحت سلطه . که شخص برآن تواناست :
از طبیعی و هندسی و نجوم
همه در دست او چو مهره ٔ موم .
نظامی .
- چون (چو، مثل ) موم ؛ سخت نرم و ملایم . (از یادداشت مؤلف ) :
دشمن ار اژدهاست پیش سنانش
گردد چون موم پیش آتش سوزان .
(منسوب به رودکی ).
کشاورز بودم در آن دشت و بوم
به برزیگری سنگ پیشم چو موم .
فردوسی .
من به دلها انگبینم او چو موم
پس تو زین دو آنچه بهتر برگزین .
خاقانی .
صلیب زنگ را بر تارک روم
به دندان ظفر خاییده چون موم .
نظامی .
- مثل موم ومرهم ؛ سخت کوفته . سخت پخته . (یادداشت مؤلف ).
- موم پنداشتن (دانستن ) ؛ کنایه از سخت نرم و سبک انگاشتن :
به زور از زمین کوه برداشتی
گران سنگ را موم پنداشتی .
فردوسی .
- موم دانستن ؛ بی اثر دانستن . دانستن که برندگی ندارد :
جهان را تو بی لشکر روم دان
همان تیغ پولادشان موم دان .
فردوسی .
- موم سیاه ؛ بره موم . موم سیاه رنگ که زنبور با آن در لانه را به هنگام زمستان مسدود می کند. (یادداشت مؤلف ) :
چشمش ز خواب و غمزه زنبور سرخ کافر
شهد سپید در لب ، موم سیاه خالش .
خاقانی .
- موم کافوری ؛ شمع کافوری . مَن ّ قاطوس . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب شمع کافوری در ذیل مدخل شمع شود.
- موم و مرهم ؛ (از اتباع ) سخت نرم و کوفته . (از یادداشت مؤلف ). کنایه از سخت نرم و ملایم .
- امثال :
مخواه از موم نفع مومیایی . (امثال و حکم دهخدا).
موم هر جای که آتش بود افتد به گداز . (امثال و حکم دهخدا).
|| شمع. شمع که سوزند روشنایی را. نام شمع که در لاله و جز آن نهند و بسوزند و برافروزند، ورفته رفته در مفهوم پس مانده ٔ انگبین به کار رفته است . (از یادداشت مؤلف ).
- موم برافروختن ؛ برافروختن شمع.
- || آشکار کردن راستی و حقیقت .
- || به نرمی گفتن . (ناظم الاطباء).
- موم خرما ؛ مومی که از گونه ای نخل به نام نخل موم حاصل می شود.
- موم فسیل ؛ موم معدنی . رجوع به ترکیب موم معدنی شود.
- موم معدنی ؛ موم فسیل . مومی که از گیاهان فسیل شده خصوصاً توربها به دست می آید. ترکیب این موم منحصراً هیدروکربور است ولی نقطه ٔ ذوبش مانند سایر مومها در حدود 60 درجه است و وزن مخصوصش نیز مانند مومهای دیگر /95. است .
موم . (ع اِ) جرجس . (منتهی الارب ). شمع. (منتهی الارب ) (دهار) (اختیارات بدیعی ). روغن عسل . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به موم (لغت فارسی ) شود. || افزاری است مر جولاهان را که در آن رشته نهند و بافند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابزاری مر جولاهگان را که مکو گویند. (ناظم الاطباء). || افزاری است مر کفشگران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || برسام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (از المعرب جوالیقی ص 312). علت برسام . (مهذب الاسماء). برسام . مرض برسام . ذات الجنب . (یادداشت مؤلف ). || سخت ترین چیچک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
موم گیاهی که در اندام های مختلف گیاهی (ساقه و برگ و میوه) به وجود می آید، مانند موم موجود در سطح برگ کلم و کاکتوس و برگ نیشکر و غیره. در درخت نخل موم یا سروکسیلن مقدار موم به حدی زیاد است که آن را استخراج می کنند و به آن موم خرما نیز گویند.
موم معدنی که از گیاهان فسیل شده خصوصاً تورب ها به دست می آید. توضیح اینکه در اطراف تشکیلات نفتی قسمی موم معدنی زردرنگ یا قهوه ای به دست می آید که به اوزوکریت موسوم است و آن جز مومیائی است.
موم حیوانی ماده ای است که از چهار جفت غده مترشحه موم که در داخل شکم زنبور عسل کارگر است به دست می آید. زنبورهای عسل این موم را جهت ساختن حجرات لانه های خود به کار می برند. برای استخراج این موم معمولاً عسل را تصفیه می کنند و موم را به دست می آورند. این همان ماده چسبنده است که در عسل است و آن را نخورند. خواص شیمیایی این موم نیز مشابه با موم گیاهی است.
موم واژه ای فارسی است و در عربی از واژهٔ «شمع» بدین منظور استفاده می شود. امروزه واژهٔ شمع (به عنوان وام واژه) در زبان فارسی معنی دیگری یافته است..
موم ها در دمای اتاق جامدند، در الکل و آب غیرمحلولند و در اتر و سولفوردوکربن قابل حل می باشند و در حرارت شصت درجه ذوب می شوند.
در آمریکای جنوبی گیاهی با نام نخل موم یا سروکسیلن وجود دارد که موم آن را به جای موم زنبور عسل مورد استفاده قرار می دهند. (از گیاه شناسی ثابتی صص ۷۳-۷۵).
دانشنامه آزاد فارسی
مادۀ چرب جامدی با منشأ گیاهی، حیوانی یا معدنی. انواع موم ها به صورت های گوناگون از استرها۱، اسیدهای چرب۲، الکل های آزاد۳، و هیدروکربن های جامد۴ تشکیل می شوند. موم های معدنی۵ از نفت خام به دست می آیند. سختی این نوع موم ها بسیار متفاوت است. ژلۀ نفتِ سبک۶ (وازلین۷) که در پمادها به کار می رود، و موم پارافینی سخت۸ که در ساخت شمع ها و کاغذهای مومی به کار می رود، از این نوع اند. موم های حیوانی۹ عبارت اند از موم طبیعیِ۱۰ حاصل از زنبور عسل، لانولین (موم پشم)۱۱، و موم کافور۱۲ی حاصل از روغن عنبر ماهی۱۳. از این نوع موم ها عمدتاً در وسایل آرایشی، پمادها، و پولیش ها استفاده می کنند. نوعی موم حیوانی دیگر، پیه۱۴، نیز از چربی گاو و گوسفند به دست می آید. زمانی پیه به فراوانی برای ساخت شمع و صابون به کار می رفت. موم آب بندی۱۵ از لاک۱۶ یا شلاک۱۷ ساخته می شود. این نوع موم جسمی صمغی، و حاصل ترشحات حشرات فلس دار۱۸ است. موم های گیاهی۱۹، که معمولاً پوشش ضد آب گیاهان در نواحی گرم و خشک اند، عبارت اند از موم کارنوبا۲۰ که از برگ های نخل کارنوبا۲۱ به دست می آید، و موم کاندلیلا۲۲. هر دو اجزای سازندۀ پولیش های سخت۲۳، از جمله واکس های ماشین۲۴ اند.
estersfatty acidsfree alcoholssolid hydrocarbonsmineral waxespetroleum jellypetrolatumhard paraffin waxanimal waxesbeeswaxwool wax lanolinspermacetisperm-whale oiltallowsealing waxlacshellacscale insectsvegetable waxesCarnauba waxCarnauba palmCandelilla waxhard polishescar waxes
فرهنگستان زبان و ادب
گویش اصفهانی
تکیه ای: müm
طاری: müm
طامه ای: mum
طرقی: müm
کشه ای: mim
نطنزی: mum
گویش مازنی
ماده ی نرم و جامد و غالبا زرد رنگی که از منابع گیاهی و حیوانی ...