مترادف نفاق : اختلاف، تفرقه، دشمنی، دورویی، ریا، سالوس، شقاق، عناد، منافقت، ناسازگاری
متضاد نفاق : وفاق
برابر پارسی : ناسازگاری، ناآشتی، دورویی، دودستگی، جدایی
discord, hypocrisy
discord, disharmony, dissension, disunion, divisiveness, estrangement, factionalism, schism, split
اختلاف، تفرقه، دشمنی، دورویی، ریا، سالوس، شقاق، عناد، منافقت، ناسازگاری ≠ وفاق
(نِ) [ ع . ] (مص ل .) مکر، دورویی .
(نَ) [ ع . ] (مص ل .) رواج یافتن ، رونق گرفتن .
نفاق . [ ن َ ] (ع مص ) رایج و روان گردیدن بیع. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رواج شدن بیع. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || روان و رواج یافتن متاع . (غیاث اللغات ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || برپای شدن و رواج و رونق گرفتن بازار. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ضد کساد. (آنندراج ). || زیاد شدن خواستگاران زن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
مسعودسعد.
سنائی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
ناصرخسرو.
رواج و رونق گرفتن خریدوفروش.
دورویی کردن؛ دورویی؛ مکر و ریا.
نفقه#NAME?