مترادف مورد : مناسبت، موقع، موقعیت، وضع، مرحله، وهله، زمینه، باب، موضوع، مطلب، محل ورود، مدخل
متضاد مورد : مخرج، محل خروج
برابر پارسی : باره، برای، نشانه، نمونه
myrtle
instance, case, proper occasion or place, exposed, liable
مناسبت، موقع، موقعیت، وضع ≠ مخرج، محل خروج
مرحله، وهله
زمینه، باب
موضوع، مطلب
محل ورود، مدخل
۱. مناسبت، موقع، موقعیت، وضع
۲. مرحله، وهله
۳. زمینه، باب
۴. موضوع، مطلب
۵. محل ورود، مدخل ≠ مخرج، محل خروج
(مُ) [ په . ] (اِ.) درختی است همیشه سبز با گل های سفید و خوشبو.
(مُ وَ رَّ) [ ع . ] (اِمف . ص .) گلگون ، سرخ رنگ .
(مُ رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل ورود، جای فرود آمدن . 2 - راه به سوی آب . 3 - آن چه اتفاق می افتد. 4 - باره . ج . موارد.
رودکی .
رودکی .
رودکی .
فرالاوی .
فرخی .
فرخی .
منوچهری .
منوچهری .
منوچهری .
مختاری .
کسایی .
منوچهری .
مسعودسعد.
مسعودسعد.
مسعودسعد.
منوچهری .
منوچهری .
مورد. [ م َ رِ ] (ع اِ) راه و طریقه و محل ورود. (ناظم الاطباء). راه . (انجمن آرا). (آنندراج ) (منتهی الارب ). || ره آب . (دهار). راه آب . ج ، موارد. (مهذب الاسماء). آبخور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبخورد. ج ، موارد. (ناظم الاطباء). جای آب خوردن مردم و بهایم در صحرا. آبخورد. (غیاث ). آبشخور. مشرب . مشرع . ورد. منهل . شریعة. (یادداشت مؤلف ). || (مص ) گاهی مصدر میمی به معنی ورود است . (از غیاث ) : چون امام ابوالطیب به دیار ترک رسید به مورد او اهترازو ارتیاح نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 277). || (اِ) جای آمدن و محل ورود و محل فرود آمدن . (ناظم الاطباء). محل فرود آمدن . (غیاث ) (آنندراج ). || به معنی زمان یا مکان ورود که بعضیها به ضم میم می خوانند به فتح میم است مانند موعد. (نشریه ٔدانشکده ٔ ادبیات تبریز). || درآمد و مدخل و راه و طریق و جای و محل و مقام . (ناظم الاطباء).
- بی مورد ؛ بیجا. بیهوده . بی جهت . بی سبب . نابجا. (از یادداشت مؤلف ).
- در موردِ ؛ درباره ٔ. در خصوص ِ. در موضوع : درمورد فلان کار با فلانی تماس گرفتم . (از یادداشت مؤلف ).
گلگون؛ سرخرنگ.
۱. موضوع.
۲. مسئله.
۳. [قدیمی] محل ورود؛ جای فرود آمدن.
۴. [قدیمی] آبشخور.
درختچهای همیشهسبز با گلهای سفید و میوای اسانسدار و گوشتی که مصرف دارویی دارد.
〈 مورد اسپرم: (زیستشناسی) نوعی مورد با برگهای پهن و زرد.
باره
تکیه ای: murt
طاری: mürt
طامه ای: murt
طرقی: mürd
کشه ای: mürd
نطنزی: murt