کلمه جو
صفحه اصلی

مورد


مترادف مورد : مناسبت، موقع، موقعیت، وضع، مرحله، وهله، زمینه، باب، موضوع، مطلب، محل ورود، مدخل

متضاد مورد : مخرج، محل خروج

برابر پارسی : باره، برای، نشانه، نمونه

فارسی به انگلیسی

case, instance, item, object, subject

myrtle


instance, case, proper occasion or place, exposed, liable


فارسی به عربی

مناسبة , هالة

مترادف و متضاد

case (اسم)
حادثه، اتفاق، جا، حالت، صندوق، جلد، جعبه، محفظه، قالب، مورد، پرونده، قضیه، قاب، وضعیت، دعوی، پوسته، غلاف، مرافعه، نیام

occasion (اسم)
تصادف، سبب، فرصت، مورد، روی داد، وهله، موقع، فرصت مناسب

reason (اسم)
سبب، عنوان، مایه، علت، خرد، مورد، موجب، مناسبت، ملاک، عذر، عقل، شعور، دلیل، عاقلی، خوشفکری

instance (اسم)
مثل، شاهد، مثال، نمونه، مورد، سرمشق، لحظه

proper place (اسم)
مورد

proper time (اسم)
مورد

salvo (اسم)
عنوان، بهانه، مورد، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، شلیک توپ برای ادای احترام

enjoying (صفت)
مورد

exposed to (صفت)
مورد

مناسبت، موقع، موقعیت، وضع ≠ مخرج، محل خروج


مرحله، وهله


زمینه، باب


موضوع، مطلب


محل ورود، مدخل


۱. مناسبت، موقع، موقعیت، وضع
۲. مرحله، وهله
۳. زمینه، باب
۴. موضوع، مطلب
۵. محل ورود، مدخل ≠ مخرج، محل خروج


فرهنگ فارسی

( اسم ) درختچه ایست زیبا از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام تیره مورد ها میباشد . این گیاه در جنگلهای نواحی بحر الرومی و شمال ایران بفراوانی میروید و بعنوان درختی زینتی در باغها نیز کشت میشود . برگهای آن متقابل و کامل و دایمی و برنگ سبز شفاف و معطر است . گلهای آن منفرد و سفید رنگ و دارای ۵ کاسبرگ است . میوه اش گوشت دار و سته و قرمز یا سیاه رنگ است و در حالت نارس سبز مایل بسفید میباشد . در حدود ۶٠ گونه از این گیاه شناخته شده است . مورد علاوه بر جنگلهای شمالی ایران در نواحی جنوب غربی و اطراف شیراز و بلوچستان و یزد و اصفهان نیز میروید . میوه خشک شده این گیاه را آس دانه مینامند . چوب آن را در منبت کاری و سایر صنایع ظریفه استعمال میکنند اسمار آس زند عمر قنتوس مرسین میرسین هدس حمبلاس قومام شجر حب الاس درخت آس دانه مورت . یا مورد بری . مورد اسپرم . یا مورد رومی . مورد اسپرم یا مورد صحرایی . مورد اسپرم یا مثل مورد بودن . بسیار سبز بودن .
دهی است از دهستان دهدز بخش دهدز شهرستان اهواز .

فرهنگ معین

(مُ) [ په . ] (اِ.) درختی است همیشه سبز با گل های سفید و خوشبو.


(مُ وَ رَّ) [ ع . ] (اِمف . ص .) گلگون ، سرخ رنگ .


(مُ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - محل ورود، جای فرود آمدن . ۲ - راه به سوی آب . ۳ - آن چه اتفاق می افتد. ۴ - باره . ج . موارد.
(مُ ) [ په . ] (اِ. ) درختی است همیشه سبز با گل های سفید و خوشبو.
(مُ وَ رَّ ) [ ع . ] (اِمف . ص . ) گلگون ، سرخ رنگ .

(مُ رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل ورود، جای فرود آمدن . 2 - راه به سوی آب . 3 - آن چه اتفاق می افتد. 4 - باره . ج . موارد.


لغت نامه دهخدا

مورد. (اِ) درختی همیشه سبز و دارای برگی خوشبو و گلی سپید کوچک و خوشبو که به تازی آس گویند. (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری ). رند. (منتهی الارب ). درختی است که برگ آن به غایت سبز باشد و به سبب سبزی آن را به زلف خوبان نسبت داده اند. و آن رادر عربی آس گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از برهان ) (از غیاث ). آس . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ریحان . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). اسم فارسی آس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). درختچه ای است زیبا از رده ٔ دولپه ایهای جداگلبرگ که سردسته ٔ تیره ٔ خاصی به نام موردها می باشد و در جنگلهای بحرالروم و شمال ایران فراوان است و دراطراف شیراز و بلوچستان و یزد و اصفهان و رودبار منجیل نیز می روید و به عنوان درخت زینتی در باغها کاشته می شود. برگهایش صاف و شفاف و سبز و معطر است و در داروها به کار رود. در حدود 60 گونه از آن شناخته شده است . میوه ٔ خشک شده ٔ آن را آس دانه نامند و چوب آن را در منبت کاری و دیگر صنعتهای ظریف به کار می برند: زند. عمار. اسحار. قنطس . قنتس . مرسین . هدسی . فطس . عمر.قنطوس . میرسین . مورت . (یادداشت مؤلف ) :
گل صدبرگ و مشک و عنبر و سیب
یاسمین سپید و مورد بزیب .

رودکی .


آستین بگرفتمش گفتم به مهمان من آی
مر مرا گفتا به تازی مورد و انجیر و کلوخ .

رودکی .


مورد به جای سوسن آمد باز
می به جای ارغوان آمد.

رودکی .


چون موردبود سبز گهی موی من همه
دردا که برنشست بر آن موی سبز بشم .

فرالاوی .


تا مورد سبز باشد چون زمرد
تا لاله سرخ باشد چون مرجان .

فرخی .


همچو زلف نیکوان مورد گیسو تاب خورد
همچو عهد دوستان سالخورده استوار.

فرخی .


سرو بالادار در پهلوی مورد
چون درازی در کنار کوتهی .

منوچهری .


نرگس همی در باغ در چون صورتی درسیم و زر
وان شاخه های مورد تر چون گیسوی پرغالیه .

منوچهری .


از دم طاوس نر ماهی سر بر زده ست
دستگلی موردتر گویی بر پر زده ست .

منوچهری .


لاله را با می عوض کن سیب را با نسترن
سرو را با گل بدل کن مورد را با ضیمران .

مختاری .


و رجوع به جنگل شناسی ج 1 ص 268 و ج 2 ص 35 و 131 و گیاه شناسی گل گلاب ص 232 و یشتها ج 1 ص 45 و 160 و 162 شود.
- مورد بری ؛ مورد اسپرم .رجوع به ماده ٔ مورد اسپرم شود.
- مورد رومی ؛ اسپرم . مورد بری . مورد صحرایی . رجوع به ماده ٔ مورد اسپرم شود.
- مورد صحرایی ؛ مورد اسپرم . مورد بری . مورد رومی . رجوع به ماده ٔ مورد اسپرم شود.
- مثل مورد ؛ بسیار سبز.
|| زلف معشوق . (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || مهرو نگین . (برهان ) (از جهانگیری ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).

مورد. [ م ُ وَرْ رَ ] (ع ص ) گلگون و سرخرنگ . مشابه به گل . (غیاث ). به رنگ گل . گلرنگ . گلی . سرخ . گلگون . وردی . وردمورد. (یادداشت مؤلف ). قمیص مورد؛ قمیص گلرنگ . جامه ٔ گلرنگ . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مورد؛ جامه ٔ گلرنگ و آن دون مصرح است . (از منتهی الارب ) :
نورد بودم تا ورد من مورد بود
برای ورد مرا ترک من همی پرورد.

کسایی .


برگ گل مورد بشکفته ٔ طری
چون روی دلربای من آن ماه سعتری .

منوچهری .


گل مورد گشته است چشم من ز سهر
ز آتش دلم از گل همی گلاب کنند.

مسعودسعد.


ز کوهسار سحرگه چو صبح صادق تافت
گل مورد بگشاد چشم خویش از خواب .

مسعودسعد.


گل مورد خندان دو دیده بگشاده
دو طبعمختلفش داده فعل باد و سحاب .

مسعودسعد.


اگرچه موارد راحات به جراحات ضمیر مکدر بود و چهره ٔ مورد آمال به خدشات احوال احداث مغیر... (نفثةالمصدور).
- مورد کردن ؛ سرخ کردن . گلگون کردن . گلرنگ کردن :
وز بهر آنکه روی بود سرخ خوبتر
گلنار روی خویش مورد کند همی .

منوچهری .


- ورد مورد ؛ گل سرخ . گل محمدی سرخرنگ :
وقت بهار است و وقت ورد مورد
گیتی آراسته چو خلد مخلد.

منوچهری .



مورد. ( اِ ) درختی همیشه سبز و دارای برگی خوشبو و گلی سپید کوچک و خوشبو که به تازی آس گویند. ( از ناظم الاطباء ) ( از جهانگیری ). رند. ( منتهی الارب ). درختی است که برگ آن به غایت سبز باشد و به سبب سبزی آن را به زلف خوبان نسبت داده اند. و آن رادر عربی آس گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از برهان ) ( از غیاث ). آس. ( ذخیره خوارزمشاهی ). ریحان. ( تذکره داود ضریر انطاکی ). اسم فارسی آس است. ( تحفه حکیم مؤمن ). درختچه ای است زیبا از رده دولپه ایهای جداگلبرگ که سردسته تیره خاصی به نام موردها می باشد و در جنگلهای بحرالروم و شمال ایران فراوان است و دراطراف شیراز و بلوچستان و یزد و اصفهان و رودبار منجیل نیز می روید و به عنوان درخت زینتی در باغها کاشته می شود. برگهایش صاف و شفاف و سبز و معطر است و در داروها به کار رود. در حدود 60 گونه از آن شناخته شده است. میوه خشک شده آن را آس دانه نامند و چوب آن را در منبت کاری و دیگر صنعتهای ظریف به کار می برند: زند. عمار. اسحار. قنطس. قنتس. مرسین. هدسی. فطس. عمر.قنطوس. میرسین. مورت. ( یادداشت مؤلف ) :
گل صدبرگ و مشک و عنبر و سیب
یاسمین سپید و مورد بزیب.
رودکی.
آستین بگرفتمش گفتم به مهمان من آی
مر مرا گفتا به تازی مورد و انجیر و کلوخ .
رودکی.
مورد به جای سوسن آمد باز
می به جای ارغوان آمد.
رودکی.
چون موردبود سبز گهی موی من همه
دردا که برنشست بر آن موی سبز بشم.
فرالاوی.
تا مورد سبز باشد چون زمرد
تا لاله سرخ باشد چون مرجان.
فرخی.
همچو زلف نیکوان مورد گیسو تاب خورد
همچو عهد دوستان سالخورده استوار.
فرخی.
سرو بالادار در پهلوی مورد
چون درازی در کنار کوتهی.
منوچهری.
نرگس همی در باغ در چون صورتی درسیم و زر
وان شاخه های مورد تر چون گیسوی پرغالیه.
منوچهری.
از دم طاوس نر ماهی سر بر زده ست
دستگلی موردتر گویی بر پر زده ست.
منوچهری.
لاله را با می عوض کن سیب را با نسترن
سرو را با گل بدل کن مورد را با ضیمران.
مختاری.
و رجوع به جنگل شناسی ج 1 ص 268 و ج 2 ص 35 و 131 و گیاه شناسی گل گلاب ص 232 و یشتها ج 1 ص 45 و 160 و 162 شود.

مورد. (اِخ ) دهی است از دهستان دهدز بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 24 هزارگزی جنوب باختری دهدز با 150 تن جمعیت آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


مورد. [ م َ رِ ] (ع اِ) راه و طریقه و محل ورود. (ناظم الاطباء). راه . (انجمن آرا). (آنندراج ) (منتهی الارب ). || ره آب . (دهار). راه آب . ج ، موارد. (مهذب الاسماء). آبخور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبخورد. ج ، موارد. (ناظم الاطباء). جای آب خوردن مردم و بهایم در صحرا. آبخورد. (غیاث ). آبشخور. مشرب . مشرع . ورد. منهل . شریعة. (یادداشت مؤلف ). || (مص ) گاهی مصدر میمی به معنی ورود است . (از غیاث ) : چون امام ابوالطیب به دیار ترک رسید به مورد او اهترازو ارتیاح نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 277). || (اِ) جای آمدن و محل ورود و محل فرود آمدن . (ناظم الاطباء). محل فرود آمدن . (غیاث ) (آنندراج ). || به معنی زمان یا مکان ورود که بعضیها به ضم میم می خوانند به فتح میم است مانند موعد. (نشریه ٔدانشکده ٔ ادبیات تبریز). || درآمد و مدخل و راه و طریق و جای و محل و مقام . (ناظم الاطباء).
- بی مورد ؛ بیجا. بیهوده . بی جهت . بی سبب . نابجا. (از یادداشت مؤلف ).
- در موردِ ؛ درباره ٔ. در خصوص ِ. در موضوع : درمورد فلان کار با فلانی تماس گرفتم . (از یادداشت مؤلف ).


فرهنگ عمید

گلگون، سرخ رنگ.
۱. موضوع.
۲. مسئله.
۳. [قدیمی] محل ورود، جای فرود آمدن.
۴. [قدیمی] آبشخور.
درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد.
* مورد اسپرم: (زیست شناسی ) نوعی مورد با برگ های پهن و زرد.

گلگون؛ سرخ‌رنگ.


۱. موضوع.
۲. مسئله.
۳. [قدیمی] محل ورود؛ جای فرود آمدن.
۴. [قدیمی] آبشخور.


درختچه‌ای همیشه‌سبز با گل‌های سفید و میوای اسانس‌دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد.
⟨ مورد اسپرم: (زیست‌شناسی) نوعی مورد با برگ‌های پهن و زرد.


دانشنامه عمومی

مورد (نام علمی: Myrtus communis) نام یک گونه از سرده مورد است.
گیاه مورد از جمله گیاهان نادری است که به شکل گونه خاصی در مناطق محدودی در ایران و دنیا وجود دارد. درختچه های کوچکی که ارتفاع آن ها در شرایط عادی بین ۱ تا ۳ متر می رسد. از مشخصات آن می توا ن به برگ های همیشه سبز، پایا، برگها متقابل، ساده، نوک تیز، بدون تار و دندانه، چرمی به رنگ سبز تیره، و بویی معطر دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

مورْد (myrtle)
مورْد
گروهی از درختچه های همیشه سبز قدیمی، متعلق به جنس مورد، تیره مورد. این درختچه ها دارای شاخه های فراوان و برگ های متقابل و چرمی، پایا و معطّرند. گل های سفیدرنگ و پنج پر، و میوۀ سته از دیگر مشخصات این گیاهان است. یگانه گونۀ جنس مورد در ایران گونه Myrtus comunis است که در مناطق استپی لرستان، و در رودبار، هرزویل، و منجیل می روید. مورد از قدیم الایام مورد توجه ایرانیان، یونانیان، و دیگر ملل بوده است. در مراسم مذهبی کلیمیان و نیز در مراسم پیروزی و عروسی یونانیان نیز به کار می رفته است. برگ های پایای این گیاه باعث شده است به سمبل ابدیت، عشق و جوانی بدل شود. گیاه مورد ماده ای ضدعفونی کننده است و میوه اش برای رفع خونروی ها، تقویت معده تجویز می شود. این گیاه قابض و التیام دهندۀ زخم هاست.

فرهنگ فارسی ساره

باره


فرهنگستان زبان و ادب

{case} [علوم سلامت] 1. فردی که بیماری یا اختلال یا وضعیتی خاص دارد 2. بیماری یا شرایط خاص مورد مطالعه ای که در یک فرد یا جمعیت یا گروه خاص مشاهده میشود
{Myrtus} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سردۀ درختچه ای همیشه سبز یا درختی کوتاه با یک یا دو گونه از موردیان که بومی جنوب اروپا و افریقای شمالی هستند

گویش اصفهانی

تکیه ای: murt
طاری: mürt
طامه ای: murt
طرقی: mürd
کشه ای: mürd
نطنزی: murt


واژه نامه بختیاریکا

از گونه های درختان با دانه های خوشمزه

پیشنهاد کاربران

فراز، درگاه، آبشخور، آبخور، جای آمدن، جایگاه، درآمد

بجای آیتم بیگانه

دستخوش

مورد تعقیب: liable to prosecution مورد غضب :blacklisted مورد معامله: object to transaction مورد بازرسی قرار دادن: to inspect مورد عفو واقع شد: he was forgiven در موارد استثنایی: in exceptional cases

برابرنهاد واژه مورد واژه << فٍتاد>> می باشد. مانند: درباره فتاد ( مورد ) گفته شده باید یادآوری کرد. . .


کلمات دیگر: