مترادف موالات : دوستی، پیوستگی، یاری، یاری کردن
موالات
مترادف موالات : دوستی، پیوستگی، یاری، یاری کردن
مترادف و متضاد
۱. دوستی، پیوستگی، یاری
۲. یاری کردن
فرهنگ فارسی
باهم دوستی وپیوستگی داشتن، یاری داشتن، پیروی کردن
۱ - ( مصدر ) با کسی دوستی و پیوستگی داشتن ۲ - ( مصدر ) پی در پی کردن کاری را . ۳ - ( اسم ) دوستی پیوستگی : [ ... و بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات تو صافی تر گشت ... ] ( کلیله . مصحح مینوی . ۳۲ )
۱ - ( مصدر ) با کسی دوستی و پیوستگی داشتن ۲ - ( مصدر ) پی در پی کردن کاری را . ۳ - ( اسم ) دوستی پیوستگی : [ ... و بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات تو صافی تر گشت ... ] ( کلیله . مصحح مینوی . ۳۲ )
فرهنگ معین
(مُ ) [ ع . موالاة ] (مص ل . ) دوستی و پیوستگی داشتن با کسی .
لغت نامه دهخدا
موالات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) موالاة. دوستی و پیوستگی با کسی . (ناظم الاطباء). با کسی دوستی و پیوستگی داشتن . (غیاث ) (از آنندراج ). با کسی دوستی داشتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ولاء. ولا. دوستی . رفاقت . دوستی کردن . باهم دوستی کردن . (یادداشت مؤلف ) : بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات و مؤاخات تو صافی تر شد. (کلیله و دمنه ). از صدق موالات در انتظار وصول رایات او اعلام کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). خلوص اعتقاد او در موالات دولت .... عرض داد و او را به اکرام و احترام تمام به هرات آوردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 343). التماس کرد تا آن ملطفات را به حضرت فرستم تا صدق او در موالات حضرت و خلاف با اهل منادات دولت محقق گردد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 340). سلطان می خواست که این موالات به مجاهرت رسد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 388).
به موالات این دو رکن شریف
هم تمسک کنم هم استظهار.
|| پی درپی کردن کاری . (غیاث ) (آنندراج ). || پیاپی کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).تتابع. توالی . پیاپی چیزی آوردن . || (اصطلاح فقهی ) عهد ولاء بستن اسلام آورده ای با مسلمی ، و چنین کسی را مولی نامند. و اگر اسلام آورده لکن موالات نکرده او را مفرج خوانند. (یادداشت مؤلف ). در اصطلاح شرع آن است که شخصی با شخصی دیگر هم عهد شود که اگر او جنایتی کرد زیانش از آن او باشد و اگر مرد میراثش به او برسد. در موالات فرق نمی کند که طرفین هر دو مرد یا هر دو زن و یا یکی مرد و دیگری زن باشد. بعضی مجهول النسب بودن شخص را شرط صحت عقد موالات دانسته اند و بعضی آن را شرطی قایل نیستند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح فقهی ) از مقارنات نماز است وآن عملی را بدون فاصله بعد از عملی دیگر به جای آوردن باشد. چنانکه بعد از رکوع بلافاصله به سجده باید رفت . در اعمال وضو نیز رعایت موالات مانند نماز واجب است .
به موالات این دو رکن شریف
هم تمسک کنم هم استظهار.
خاقانی .
|| پی درپی کردن کاری . (غیاث ) (آنندراج ). || پیاپی کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).تتابع. توالی . پیاپی چیزی آوردن . || (اصطلاح فقهی ) عهد ولاء بستن اسلام آورده ای با مسلمی ، و چنین کسی را مولی نامند. و اگر اسلام آورده لکن موالات نکرده او را مفرج خوانند. (یادداشت مؤلف ). در اصطلاح شرع آن است که شخصی با شخصی دیگر هم عهد شود که اگر او جنایتی کرد زیانش از آن او باشد و اگر مرد میراثش به او برسد. در موالات فرق نمی کند که طرفین هر دو مرد یا هر دو زن و یا یکی مرد و دیگری زن باشد. بعضی مجهول النسب بودن شخص را شرط صحت عقد موالات دانسته اند و بعضی آن را شرطی قایل نیستند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح فقهی ) از مقارنات نماز است وآن عملی را بدون فاصله بعد از عملی دیگر به جای آوردن باشد. چنانکه بعد از رکوع بلافاصله به سجده باید رفت . در اعمال وضو نیز رعایت موالات مانند نماز واجب است .
موالات. [ م ُ ] ( ع مص ، اِمص ) موالاة. دوستی و پیوستگی با کسی. ( ناظم الاطباء ). با کسی دوستی و پیوستگی داشتن. ( غیاث ) ( از آنندراج ). با کسی دوستی داشتن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). ولاء. ولا. دوستی. رفاقت. دوستی کردن. باهم دوستی کردن. ( یادداشت مؤلف ) : بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات و مؤاخات تو صافی تر شد. ( کلیله و دمنه ). از صدق موالات در انتظار وصول رایات او اعلام کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). خلوص اعتقاد او در موالات دولت.... عرض داد و او را به اکرام و احترام تمام به هرات آوردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 343 ). التماس کرد تا آن ملطفات را به حضرت فرستم تا صدق او در موالات حضرت و خلاف با اهل منادات دولت محقق گردد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 340 ). سلطان می خواست که این موالات به مجاهرت رسد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 388 ).
به موالات این دو رکن شریف
هم تمسک کنم هم استظهار.
موالاة. [ م ُ ] ( ع مص ) پیاپی کردن دو کار را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پیاپی کردن.( دهار ). || جدا کردن بعضی از گوسپندان رااز بعضی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دوستی. پیوستگی با هم نمودن. ( منتهی الارب ). دوستی نمودن با کسی و پیوستن به او، ضد معاداة. ( از ناظم الاطباء ). با کسی دوستی کردن. ( دهار ). با کسی دوستی و پیوستگی داشتن. ( آنندراج ). و رجوع به موالات شود.
به موالات این دو رکن شریف
هم تمسک کنم هم استظهار.
خاقانی.
|| پی درپی کردن کاری. ( غیاث ) ( آنندراج ). || پیاپی کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ).تتابع. توالی. پیاپی چیزی آوردن. || ( اصطلاح فقهی ) عهد ولاء بستن اسلام آورده ای با مسلمی ، و چنین کسی را مولی نامند. و اگر اسلام آورده لکن موالات نکرده او را مفرج خوانند. ( یادداشت مؤلف ). در اصطلاح شرع آن است که شخصی با شخصی دیگر هم عهد شود که اگر او جنایتی کرد زیانش از آن او باشد و اگر مرد میراثش به او برسد. در موالات فرق نمی کند که طرفین هر دو مرد یا هر دو زن و یا یکی مرد و دیگری زن باشد. بعضی مجهول النسب بودن شخص را شرط صحت عقد موالات دانسته اند و بعضی آن را شرطی قایل نیستند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح فقهی ) از مقارنات نماز است وآن عملی را بدون فاصله بعد از عملی دیگر به جای آوردن باشد. چنانکه بعد از رکوع بلافاصله به سجده باید رفت. در اعمال وضو نیز رعایت موالات مانند نماز واجب است.موالاة. [ م ُ ] ( ع مص ) پیاپی کردن دو کار را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پیاپی کردن.( دهار ). || جدا کردن بعضی از گوسپندان رااز بعضی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دوستی. پیوستگی با هم نمودن. ( منتهی الارب ). دوستی نمودن با کسی و پیوستن به او، ضد معاداة. ( از ناظم الاطباء ). با کسی دوستی کردن. ( دهار ). با کسی دوستی و پیوستگی داشتن. ( آنندراج ). و رجوع به موالات شود.
فرهنگ عمید
۱. با هم دوستی و پیوستگی داشتن، یاری داشتن.
۲. پیروی کردن.
۲. پیروی کردن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] موالات در کاربرد فقهی آن به معنای فاصله نینداختن بین اجزای یک عمل و پی در پی انجام دادن آن است. مانند ترتیب انجام کارهای وضو و نماز. از موالات به معنای تولّی در علم کلام بحث می شود.
مراد از موالات آن است که امری که به تدریج پدید می آید، در صورتی که عرف میان اجزای آن هیئت اتصالی می بیند، در ترتب حکم شرعی بر آن، هیئت اتصالی باید محفوظ باشد، مانند عقد مرکب از ایجاب و قبول که عرف آن را به منزله یک کلام می بیند که بعض آن مرتبط با بعض دیگر است و فاصله افتادن میان آن دو به اندازه ای که هیئت اتصالی از بین برود، برای عقد زیان بار است. بنابر این، موالات به معنای فاصله نیفتادن به اندازه یاد شده، شرط صحّت عقد است؛ لیکن برخی، موالات را معتبر ندانسته و گفته اند: صدق عرفی عقد منوط به تحقق موالات نیست؛ بلکه در صورت فاصله افتادن طولانی میان ایجاب و قبول نیز عقد محقق می شود.
مراد از موالات آن است که امری که به تدریج پدید می آید، در صورتی که عرف میان اجزای آن هیئت اتصالی می بیند، در ترتب حکم شرعی بر آن، هیئت اتصالی باید محفوظ باشد، مانند عقد مرکب از ایجاب و قبول که عرف آن را به منزله یک کلام می بیند که بعض آن مرتبط با بعض دیگر است و فاصله افتادن میان آن دو به اندازه ای که هیئت اتصالی از بین برود، برای عقد زیان بار است. بنابر این، موالات به معنای فاصله نیفتادن به اندازه یاد شده، شرط صحّت عقد است؛ لیکن برخی، موالات را معتبر ندانسته و گفته اند: صدق عرفی عقد منوط به تحقق موالات نیست؛ بلکه در صورت فاصله افتادن طولانی میان ایجاب و قبول نیز عقد محقق می شود.
wikifeqh: اصطلاحات فقهی و به معنای فاصله نینداختن بین اجزای یک کار است. رعایت موالات در وضو و نماز از شرایط صحیح بودن آن هاست ولی در غسل ترتیبی رعایت آن واجب نیست. برخی فقیهان رعایت موالات بین اجزای صیغه شرعی عقود را نیز لازم دانسته اند.
از مُوالات به معنای «تَوَلّی» در مباحث اعتقادی نیز سخن گفته شده است.
موالات از ریشه«و ل ی» به معنای پیوستگی دو چیز است. در اصطلاح فقهی، پشت سر هم و بدون فاصله انجام دادن اجزای یک کار را موالات نامیده اند.
از مُوالات به معنای «تَوَلّی» در مباحث اعتقادی نیز سخن گفته شده است.
موالات از ریشه«و ل ی» به معنای پیوستگی دو چیز است. در اصطلاح فقهی، پشت سر هم و بدون فاصله انجام دادن اجزای یک کار را موالات نامیده اند.
wikishia: موالات
پیشنهاد کاربران
دوستی یاری یکی از ارکان نماز که اگه فراموش کنیم یا به اشتباه اضافه انجام بدیم نماز باطل نمیشه
پیروی کردن
کلمات دیگر: