کلمه جو
صفحه اصلی

قتال


مترادف قتال : قاتل، کشنده، مهلک

فارسی به انگلیسی

killing

battle


عربی به فارسی

نزاع طلبي , جنگجويي


مترادف و متضاد

قاتل، کشنده، مهلک


فرهنگ فارسی

جنگیدن و کشتن، جنگ کردن ، کارزار، پیکار، بسیارکشنده
۱ - ( مصدر ) کشتن ۲ - جنگیدن ۳ - ( اسم ) کشش مقاتله ۴ - کارزار .
نام مردی است

فرهنگ معین

(قِ ) [ ع . ] (مص ل . ) کشتن ، جنگ کردن .
(قَ تّ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار کشنده ، بسیار قتل کننده .

(قِ) [ ع . ] (مص ل .) کشتن ، جنگ کردن .


(قَ تّ) [ ع . ] (ص .) بسیار کشنده ، بسیار قتل کننده .


لغت نامه دهخدا

قتال. [ ق ِ ] ( ع مص ) مقاتله. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). قیتال. محاربه. ( اقرب الموارد ). کشش و کارزار کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). با یکدیگر کارزار کردن. ( ترتیب عادل جرجانی ) :
به تیغ هندی دشمن قتال می نکند
چنانکه دوست به شمشیر غمزه قَتّال.
سعدی.

قتال. [ ق َ ] ( ع اِ ) جان و تن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نفس. ( اقرب الموارد ). || بقیه جسم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) توانائی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قوه. یقال : ناقة ذات قتال ، اذا کانت وثیقة. ( اقرب الموارد ). تن آوری و استواری : ناقه ذات قتال ؛ ناقه استوار تناور. ( منتهی الارب ).

قتال. [ ق ِ ] ( اِخ ) نام مردی است. ( منتهی الارب ).

قتال. [ ق َت ْ تا ] ( ع ص ) بسیار کشنده. بسیار قتل کننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) :
به تیغ هندی دشمن قتال می نکند
چنانکه دوست به شمشیر غمزه قَتّال.
سعدی.
مکن به چشم ارادت نگاه در دنیا
که پشت مار بنفش است و زهر او قتّال.
سعدی.

قتال. [ ق َت ْ تا ] ( اِخ ) نام مردی است. ( منتهی الارب ).

قتال . [ ق َ ] (ع اِ) جان و تن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نفس . (اقرب الموارد). || بقیه ٔ جسم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) توانائی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قوه . یقال : ناقة ذات قتال ، اذا کانت وثیقة. (اقرب الموارد). تن آوری و استواری : ناقه ٔ ذات قتال ؛ ناقه ٔ استوار تناور. (منتهی الارب ).


قتال . [ ق َت ْ تا ] (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ).


قتال . [ ق َت ْ تا ] (ع ص ) بسیار کشنده . بسیار قتل کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) :
به تیغ هندی دشمن قتال می نکند
چنانکه دوست به شمشیر غمزه ٔ قَتّال .

سعدی .


مکن به چشم ارادت نگاه در دنیا
که پشت مار بنفش است و زهر او قتّال .

سعدی .



قتال . [ ق ِ ] (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ).


قتال . [ ق ِ ] (ع مص ) مقاتله . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قیتال . محاربه . (اقرب الموارد). کشش و کارزار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با یکدیگر کارزار کردن . (ترتیب عادل جرجانی ) :
به تیغ هندی دشمن قتال می نکند
چنانکه دوست به شمشیر غمزه ٔ قَتّال .

سعدی .



فرهنگ عمید

۱. جنگیدن و کشتن.
۲. جنگ کردن.
۳. کارزار؛ پیکار.


بسیار کشنده.
۱. جنگیدن و کشتن.
۲. جنگ کردن.
۳. کارزار، پیکار.

بسیار‌کشنده.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قتال بمعنای جنگ کردن است.
قتال مصدر دوّم از باب مفاعله به معنی کشتار و جنگ کردن می باشد که در واژه حرب ذکر شد و گاهی به جای حرب نیز استعمال می شود.
معنای اصلاحی قتال
در اصطلاح به معنی جهاد و جنگ است و فقها تحت عنوان جهاد بحث کرده اند که می توانید به واژه جهاد مراجعه کنید.
کلمه قتال در قرآن کریم
خداوند در قرآن کریم می فرمایند:«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسی انْ تَکرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسی انْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ انْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» «جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد؛ در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آنکه خیر شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرّ شما در آن است. و خدا می داند، و شما نمی دانید.»

[ویکی الکتاب] معنی قِتَالُ: کشتن - جنگ (قتال به معنای آن است که شخصی قصد کشتن کسی را کند ، که او قصد کشتن وی را دارد )
ریشه کلمه:
قتل (۱۷۰ بار)


کلمات دیگر: