کلمه جو
صفحه اصلی

تاریخ ایران

دانشنامه عمومی

این مقاله به تاریخ ایران بزرگ (همچنین ایران زمین یا ایرانشهر) شامل محدودهٔ جغرافیایی و حوزه تمدنی فلات ایران و جلگه های مجاور آن، شامل ایران کنونی، بخش بزرگی قفقاز، افغانستان و آسیای مرکزی می پردازد. که در زبان های فرنگی از آن معمولاً با عنوان پرشیای بزرگ یا پارس بزرگ یاد می کنند. کاربرد تاریخی ایران صرفاً محدود به کشوری که هم اکنون به این نام خوانده می شود، نبوده و تمام مرزهای سیاسی کشوری که تحت تسلط ایرانیان بود همچو بین النهرین و اغلب ارمنستان و جنوب قفقاز را هم در بر می گیرد.
هگل، ایرانیان را نخستین ملت تاریخی و شاهنشاهی ایران را اولین امپراتوری تاریخ می داند. هنگامی که سخن از تاریخ ایران می رود، باید به این نکته توجه داشت که آیا منظور تاریخ اقوام و مردمانی است که از آغاز تاریخ تا کنون در مرزهای سیاسی ایران امروزی زیسته اند یا تاریخ اقوام و مردمانی است که خود را به نحوی از انحاء ایرانی می خوانده اند و در جغرافیایی که دربرگیرندهٔ ایران امروز و سرزمین هایی که از دیدگاه تاریخی بخشی از ایران بزرگ (ایرانشهر) بوده است زیسته اند.ایرانگاه تاریخ ایران را از ورود آریایی ها که نام ایران نیز از ایشان گرفته شده است، به فلات ایران آغاز می کنند؛ ولی این به این معنی نیست که فلات ایران تا پیش از ورود ایشان خالی از سکنه یا تمدن بوده است. پیش از ورود آریاییان به فلات ایران تمدن های بسیار کهنی در این محل شکفته و پژمرده شده بودند و تعدادی نیز هنوز شکوفا بودند. برای نمونه تمدن نوشیجان در ملایر تمدن شهر سوخته در سیستان، تمدن عیلام در شمال خوزستان، تمدن جیرفت در کرمان، تمدن تپه سیلک در کاشان، تمدن پارسوا در پیرانشهر، تمدن اورارتو در آذربایجان، تمدن تپه گیان در نهاوند و تمدن مانناییان در کردستان و آذربایجان و و تمدن کاسی ها در لرستان ذکر می شود.
طی صد و پنجاه سال کاوش های باستان شناسی در ایران، دوران پیش از تاریخ ایران به طور یکسان مورد کاوش قرار نگرفته است. در حالی که در مناطق غربی و جنوبی کاوش های وسیعی انجام شده است، مناطق شمالی و شرقی نسبتاً کشف ناشده مانده است. دوران پارینه سنگی نادیده گرفته شده است. در مقابل، دوره نوسنگی به منظور مطالعه شکل گیری یک جانشینی به طور قابل ملاحظه ای مطالعه شده است. به دوره مس سنگی اولیه و میانی هم کم توجهی شده است. حال آنکه، دوره مس سنگی پسین به منظور بررسی شکل گیری دولت به خوبی بررسی شده است. مطالعه عصر برنز اولیه نیز دچار همین ناهمگونی است. درحالی که دوره پیش ایلامی موضوع مورد علاقه در کاوش بوده است، فرهنگ یانیک در شمال غرب ایران نادیده گرفته شده است. فرایند شهرنشینی و مبادلات بین مناطق در عصر برنز میانی بررسی شده است، اما عصر برنز پسین و عصر آهن پیشین، مورد بررسی قرار نگرفته است. ادوار پس از آن که مقارن با شکل گیری دولت های ماد و هخامنشی است، بسیار بررسی شده است.
شناخت وضع مناطق داخلی ایران در زمان شکل گیری و رواج تمدن های کهن است. یعنی فهم اینکه در زمان تمدن ها و دولت های باستانی چون سومر، کلده، اور، بابل، آشور، اورارتو و نظائر آن، وضع این مناطق داخلی فلات ایران، که مجزا از منطقه مستقیم تحت حاکمیت این تمدن ها و دولت ها بوده است، به چه نحوی جریان داشته است.

نقل قول ها

تاریخ ایران با تاریخ یک منطقه بزرگتر در هم تنیده، منطقه ای به عنوان ایران بزرگ، شامل منطقه هایی از آناتولی، بسفر و مصر در غرب، به مرزهای هند باستان و سیردریا در شرق، و از قفقاز و استپ اوراسیا در شمال تا خلیج فارس و دریای عمان در جنوب.
• «شما اگر تاریخ نداشته باشید، هویت ندارید. این سیاستی بود که دول استعمارگر به کار گرفتند و کوشیدند از مللی چون ما، تاریخ زدایی کنند. یکی از کوشش هایشان این بود که رابطه نسل جوان ما را با تاریخ گذشته خود قطع کنند. وقتی ملتی رابطه اش با گذشته اش قطع شد، موجود سردرهوایی خواهد بود که هر کاری می توان با آن کرد.» -> فتح الله مجتبایی
• «هر ملتی اگر تاریخ نداشته باشد، ملت نیست و در دنیا حق حیات ندارد. ببینید آمریکا که ۵۰۰ سال از کشف آن می گذرد، مدام می خواهد برای خود تاریخ بسازد؛ مقدار زیادی از تاریخ انگلستان را برای خود برداشته است.» -> فتح الله مجتبایی
• «هر ملتی بخواهد در این دنیا زندگی کند، باید تاریخ داشته باشد. ما اگر می خواهیم هویت داشته باشیم باید تاریخ داشته باشیم و آن را به جوان ها بشناسانیم.» -> فتح الله مجتبایی
• «اگر جوان ها تاریخ را بشناسند، دیگر نمی توان فریبشان داد.» -> فتح الله مجتبایی
• «ملتی را می توان به استعمار کشید که خودش را نشناسد. اگر خودش را بشناسد نمی توان با آن شوخی کرد.» -> فتح الله مجتبایی
• «برای یک ملت شناختن تاریخ خودش از واجبات طرازاول است، شبیه یک آدم؛ اگر آدم حافظه نداشته باشد آدم نیست، تاریخ یک ملت هم حافظه آن ملت است؛ همان طور که برای یک انسان، حافظه اش مهم است؛ برای یک ملت هم حافظه اش مهم است. این حافظه تاریخ و فرهنگ است. اگر نداشته باشد، در هوا پرواز می کند. یک باد می تواند به هر طرف ببردش. اما اگر ریشه داشته باشد، نمی توان تکانش داد.» -> فتح الله مجتبایی
• «به اعتقاد من تاکنون به تاریخ ایران ظلم شده است؛ این کشور با تاریخ درخشانی که چه قبل از اسلام و چه بعد از آن دارد، سزاوار توجه بیشتری است.» -> محمد موسوی بجنوردی
• «ایران قبل از ورود اسلام نیز تمدنی حقیقی داشته است و پادشاهانی نظیر کوروش به عدالت اجتماعی در این سرزمین توجه داشته اند که البته اینها آن طور که شایسته است به بحث و فحص گذاشته نشده است.» -> محمد موسوی بجنوردی
• «در مقابل، امروز، تاریخ اسلام هم به دست عرب زبان ها نوشته می شود و آن طور که سزاوار است به نقش برجسته ایرانیان در شکوفایی تمدن اسلامی توجه نمی شود. این درحالی است که بزرگ ترین خدمت را به اسلام، ایرانیان کردند. بزرگ ترین فقیه تشیع، شیخ صدوق، اهل قم، است و شیخ طوسی که اهل خراسان است و بسیار دیگرانی نظیر این بزرگان که به فرهنگ اسلامی کمک های شایان توجه می کرده اند. در میان اهل سنت هم بزرگانی نظیر ابن ماجه و ترمذی و بخاری، همه ایرانی هستند؛ و این خود به این معنی است که بزرگ ترین ارمغان برای ایران، اسلام بود…» -> محمد موسوی بجنوردی
• «ورود اسلام باعث شکوفایی استعدادهای ایرانیان در بسیاری از علوم شد و بزرگ ترین خدمت به اسلام را نیز ایرانیان با نقش انکارناپذیر خود در توسعه دستاوردهای فکری و علمی جهان اسلام کردند ولی شاهد هستیم این دستاوردها گمنام مانده است و نسل جدید از اینها خبر ندارد.» -> محمد موسوی بجنوردی
• «واقعیت این است که بزرگ ترین نعمت و بزرگ ترین ارمغان برای ملت ایران اسلام بود؛ اسلام بود که دریای رحمت را به روی ایرانیان باز کرد و توانست افرادی را پرورش دهد مانند دانشمندان علوم مختلف مانند فقه، فلسفه، ریاضیات، تفسیر و نجوم. تمام اینها را ایرانی ها به نحو احسن توسعه دادند و در این راه مقداری هم با استفاده از ترجمه از سنت یونانی کمک گرفتند و بعد توانستند پرچم دار علوم اسلامی در جهان اسلام شوند.» -> محمد موسوی بجنوردی
• «درحال حاضر افرادی هستند که تنها ملی گرا و منهای اسلام هستند، … ملت ایران درست است که بسیار رشید هستند، اما اسلام اینها را به شکوفایی و مقام اثبات رساند و این خدمت بزرگ اسلام است و باید بدانیم که اگر می خواهیم ملی گرا باشیم باید ملی گرای ایرانی- اسلامی باشیم.» -> محمد موسوی بجنوردی
• «فرهنگ اسلامی در امتداد فرهنگ ملی ما بوده است. کسانی که سم پاشی می کنند و فرهنگ ملی را در برابر اسلام قرار می دهند و می خواهند میان علاقه مندان به اسلام و علاقه مندان به فرهنگ ملی انشقاق به وجود آورند، یا مغرض هستند یا اشتباه می کنند. این دو فرهنگ در امتداد هم هستند.» -> محمدکاظم موسوی
• «فرهنگ ملی ما و فرهنگ اسلامی ما در امتداد طبیعی قرار دارند و ما طبق تحقیقاتی که انجام داده ایم، کوروش را همان ذوالقرنینِ قرآن می دانیم و بنابراین خود وجود کوروش در قرآن نشان دهنده این است که قرآن و بینش اسلامی چقدر به فرهنگ ملی ما اعتناء و توجه دارد. ازاین رو فکر می کنم کوروش بهترین پل ارتباطی بین فرهنگ ملی و فرهنگ اسلامی است و ما این واقعیت را باید عزیز بداریم و مغتنم بشماریم زیرا زمینه ساز رشد اقتدار ملی ماست.» -> محمدکاظم موسوی
• «همین که اشاره کردم ما باید به بچه هایمان درس میهن دوستی و همبستگی ملی دهیم و همه تلاش کنیم تا آن را تقویت کنیم و از همین جهت است که ما باید معنویات مردم را بالا ببریم.» -> محمدکاظم موسوی
• «یکی از مشکلات تاریخ نویسی، نه در ایران بلکه پدیده تاریخ نگاری و تاریخ نویسی، تعدد تلقی ها و دیدگاه ها نسبت به حوادث، اشخاص، سلسله ها، ادوار سیاسی جهان و سرزمین هاست. بنده ممکن است از یک منبع استنباطی کنم شخص دیگری استنباطی متفاوت و حتی متناقض با آن داشته باشد؛ ولی بااین حال، قواعدی وجود دارد که براساس آنها می شود به حداقل نگاه تاریخی دست پیدا کرد.» -> صادق سجادی
• «مرادم از نگاه تاریخی این است که وقتی کسی به یک حادثه یا یک دوره تاریخی نگاه می کند، نباید خودش را فقط در محدوده متن محصور کند. ما در متون تاریخی معتقدیم وقتی متنی به عنوان مبنا و معیار داریم، یک معنای نسبتاً محدودی به خواننده و محقق القا می کند، ولی یک مفهوم زیرمتن هم داریم که غیر از معنای ظاهری ای است که افاده می کند؛ درواقع قشر زیرین آن متن یک معنایی دارد؛ بنابراین باید در تحقیق تاریخی به قشرهای زیرین متن توجه کرد.» -> صادق سجادی
• «متن تاریخی فقط آنی نیست که نویسنده یا آن متن به ذهن القا می کند، بلکه صدها مطلب دیگر وجود دارد که پنهان است یا با قرائن دیگر باید بررسی شود. کار مورخ فقط این نیست، که از متن، مطلب بیرون بکشد. مورخ باید این مطلب را با شواهد و قرائن درون متنی و زیرمتنی تطبیق دهد.» -> صادق سجادی
• «زبان فارسی عامل نزدیک کننده اقوام ایرانی است و تقویت لهجه ها و گویش ها، سبب تفرقه نمی شود. عوامل وحدت ملی ما به تاریخ بومی مان برمی گردد. اگر تاریخ را بدانیم می بینیم که یک ریشه داریم و گذشته تاریخ و نژادمان به هم نزدیک بوده و حوادث تلخ و شیرین همه با هم رخ داده است. ما یک خانواده ایم و یک هویت تاریخی سبب نزدیکی همه ماست و جهل و بی اطلاعی نسبت به آن، عامل تفرقه و دشمنی است.» -> علی یونسی
• «جوانان ما دچار بحران هویت هستند که گاهی افراد مغرض در دانشگاه ها حتی بدیهی ترین ارزش های تاریخی مان را زیر سؤال برده اند. بعضی ها به خاطر روحیه اسلام ستیزی، در دوران پیش از اسلام اغراق می کنند، ولی باید ارزش های واقعی تاریخ ایران را بیان کرد.» -> علی یونسی
• «ایرانیان حتی پیش از اسلام هم همیشه موحد بودند و منشأ بزرگ ترین آثار جهانی. ناگفته نماند که دوران اسلامی هم جزئی از تاریخ این سرزمین است؛ اما معتقدیم تمدن عربی هیچ ارتباطی با تمدن اسلامی ندارد.» -> علی یونسی
• «نظر ما تمدن ایرانی -اسلامی است که اسلام چراغ راه بود؛ اما هوش و قدرت خلاقه ایرانیان موتور محرکه این تمدن شد و اگر حمله مغول نبود، این پیشرفت ادامه می یافت و امروز ما جای اروپایی ها و آمریکایی ها بودیم.» -> علی یونسی
• «اگرچه آثار مکتوب، به زبان عربی نوشته شده، اما دلیل آن، این بوده که زبان عربی، زبان علمی بوده است و اعراب مطلقاً در آن نقشی نداشتند… عربی زبان علمی و دینی بود؛ اما وقتی اسلام به ایران آمد با هوش ایرانی ها و سابقه و تجربه شان به اخلاط رسید و آن حادثه مهم تاریخی رخ داد و تمدن اسلامی -ایرانی شکل گرفت؛ البته از نظر دور نکنیم که همه آثار هم عربی نیست و فارسی، زبان سیاسی و ادبی بود.» -> علی یونسی
• «در ادبیات مورخان و تاریخ شناسان همیشه این بحث مطرح بوده است که ایرانیان چقدر در نگارش تاریخ خودشان نقش داشته اند و این پرسش، از قدیم الایام مطرح بوده است که به ویژه تاریخ دوران هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان را چه کسانی نوشته اند؛ اما متأسفانه ما در اینجا و در پاسخ به این پرسش، با هاله ای از ابهام روبه رو می شویم.» -> علی یونسی
• «دوران باستان، هرچه هست و جنبه مرجعیت دارد را رومیان و یونانیان و مصریان نوشته اند که مضبوط است. علاوه براین، در اسناد و مدارک یهودیان و بین النهرین هم اطلاعات بسیاری دربارهٔ ایرانیان آمده است. مشکل این بود که در میان ایرانیان، سنت تاریخ نویسی چندان رایج نبود؛ چراکه بیشتر فرهنگ شفاهی مطرح بود و نقالی هایی که امروز هم کمابیش برقرار است، بازمانده از همان روزگار است که با قصه و افسانه مخلوط شده است؛ اما از قرن دوم هجری به بعد، تاریخ ایران به طور مبسوط و مشروح به عربی نوشته شد.» -> علی یونسی
• «در واقع وقتی ایرانیان مسلمان شدند، برای اولین بار تاریخ خودشان را خود به زبان عربی مکتوب کردند» -> علی یونسی
• «اما در قرن سوم و چهارم ما با فردوسی و شاهنامه اش روبه رو می شویم که اگرچه با نگاه گذشته تاریخ را می نگارد، اما بسیار با افسانه و اسطوره درآمیخته شده است» -> علی یونسی
• «از قرن هجدهم و نوزدهم که پای اروپاییان به ایران باز شد، بازخوانی جدیدی از تاریخ ایران و با توجه به الواح و سنگ نبشته های مکشوفه در ایران و عراق شکل گرفت که اینجا هم، مجدداً نقش اصلی را دانشمندان اروپایی برعهده داشتند. جالب آنکه در پژوهش های تازه، آنان به آنچه گذشتگان شان نوشته بودند، به صورت عینی و مستند دست یافتند. با اتکای به این اسنادی که به دست آمد، ۲۰۰ سال بعد تاریخ ایران ـ اما بدون حضور ایرانیان ـ بازنویسی شد.» -> علی یونسی
• «در قرن بیستم، بسیاری از شخصیت های ایران دوست در خارج از کشور، شروع به نوشتن تاریخ ایران کردند که حاصلش آثاری مانند تاریخ ایران کمبریج شد؛ اما همه آن چیزی که در این سه دهه نوشته شد، خیلی از جاها خلاف واقع یا جهت دار و با اغراض سیاسی بود. درحالی که مورخ باید واقعیت را- بدون درنظرگرفتن منافع سیاسی- بنویسد؛ اما نتیجه آن تاریخ نگاری ها، بیشتر در مخالفت با اسلام و انقلاب بود.» -> علی یونسی
• «یکی از مهم ترین دستاوردهای ایرانیان دوران باستان، نظم اداری آنها بود که در نوشته های هرودوت و منابع دیگر دربارهٔ راه ها و چاپارها و گذرنامه و مدارک تقسیمات اداری و کنترل آن اطلاعاتی دربارهٔ دوران هخامنشی تا ساسانی وجود دارد. مهرها و گل مهرها و نامه های اداری، همه وقت نشان دهنده این نظم و ترتیب شاهنشاهی در ایران باستان است. باید بدانیم هیچ سیستم حکومتی ای بدون داشتن نظم اداری نمی تواند پابرجا بماند. به نظر من یکی از دلایل مهم پا گرفتن چند حکومت مقتدر در ایران باستان، داشتن همین سیستم منظم و افرادی است که بتوانند چنان شاهنشاهی هایی را کنترل کنند. گفتنی است بعد از آمدن اسلام نیز ایرانیان برای اداره خلافت عباسی برگزیده شدند و این سنت کشورداری و اداری ادامه یافت.» -> تورج دریایی
• «ملتی که تاریخش را داشته باشد، هیچ وقت فراموشی کار نمی شود. این را ساسانیان فهمیدند که اگر این تاریخ با فرهنگی مبتنی بر آداب، عادات، رسوم و… همراه شود، هیچگاه دچار فراموشی نمی شود. در طول چهارصد سال سلسله ساسانیان این فرهنگ ایرانشهری چنان شکل می گیرد که وقتی از لحاظ سیاسی تغییراتی در ایران صورت می گیرد، فرهنگ ایرانی تداوم می یابد، تا جایی که فرهنگ اسلامی را بسیاری از ایرانی ها حفظ کرده و پرورش می دهند» -> تورج دریایی
• «... تاریخ ما نشان می دهد که این توده حافظهٔ تاریخی ندارد. حافظهٔ دست جمعی ندارد، هیچ گاه از تجربیات عینی اجتماعیش چیزی نیاموخته و هیچ گاه از آن بهره ای نگرفته است و درنتیجه هر جا کارد به استخوانش رسیده، به پهلو غلتیده، از ابتذالی به ابتذال دیگر ـ و این حرکت عرضی را حرکتی درجهت پیشرفت انگاشته، خودش را فریفته.» سخنرانی در دانشگاه برکلی آمریکا، ۱۳۷۹ -> احمد شاملو
• «من متخصص انقلاب نیستم ولی هیچ وقت چشمم از انقلاب خود انگیخته آب نخورده. انقلاب خود انگیخته مثل ارتش بی فرمانده بیش تر به درد شکست خوردن و برای اشغال شدن گزک به دست دشمن دادن می خورد تا شکست دادن و دمار از روزگار دشمن برآوردن. ملتی که حافظهٔ تاریخی ندارد، انقلابش به هراندازه هم که از لحاظ مقطعی «شکوهمند» توصیف شود، درنهایت به آن صورتی درمی آید که عرض شد. یعنی در نهایت امر چیزی ارتجاعی ازآب در می آید. یعنی عملی خلاق صورت نخواهد داد.» سخنرانی در دانشگاه برکلی آمریکا، ۱۳۷۹ -> احمد شاملو
• «اگر تاریخ ما این بوده و هست یعنی شرح کشت و کشتارها… و خصومت و خونخواهی ها… اصلاً نیازی به درس تاریخ نیست؛ رُمان و قصه ها پر از این گونه وقایع و صحنه هاست. حال آنکه تاریخ در درجهٔ اول تاریخ ملت هاست؛ تاریخ فرهنگ و قومیت یک ملت است نه تاریخ اشخاص و تاریخ باید بیشتر جریان تلاش ملت ها را برای ایجاد تمدن و فرهنگ بازگو کند. یعنی بایستی بگوید یک ملت چگونه از دوران بدوی به دوران تمدن رسیده و چه تازه هایی در حیات خود پدیدآورده و چه ارمغان هایی به بشریت عرضه کرده و در راه پیشبرد هدف های انسانی و تمدن بشری چه اندازه سهیم بوده است.» گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی دربارهٔ کتاب در کتاب و کتابخانه، گردآوری سیروس آموزگار، تهران، دبیرخانهٔ هیئت امنای کتابخانه عمومی کشور، ۱۳۵۵، صص. ۱۴۷ تا ۱۵۴. -> عباس زریاب خویی
• «ایران درطول تاریخ کشوری چند قومی، چند لهجه ای، چند زبانی و چند دینی بوده است. در کل تاریخ ایران ما هیچوقت نمی توانیم سراغ بگیریم که یک دین به تنهایی توانسته باشد همه ایران را به خود جلب کند، یا ما نمی توانیم مثال بیاوریم که همه مردم ایران به یک زبان سخن بگویند. این نشان دهنده فرهنگی است که حاصل ترکیب رنگ ها متفاوت است که باعث تبادل فرهنگی بین خرده فرهنگ های متفاوت درچهارچوب کلی فرهنگ ایرانی شده است واین خودیکی از علل باروری و خلاقیت فرهنگ ایرانی دررابطه بین خرده فرهنگ ها باهم است.». -> سیامک مره صدق
• «جوانان ایرانی اکثراً دچار نوعی سردرگمی و گمگشتگی فلسفی هستند و به قول معروف نمی دانند کدام تخته شناوری را در این اقیانوس موّاج جهانی بچسبند و خود را از تلاطم امواج نجات ندهند، ولی به هر حال همهٔ آن ها چه در داخل و چه در خارج خود را ایرانی حس می کنند. البتّه یک ایرانی با هزار و یک مشکل. مشکلات روحی و روانی که نتیجهٔ آن را در طلاق های متعدّد میانِ جوانان ایرانی می بینیم، مشکلات اقتصادی که موجب شده است اکثراً به دنبال ارزش های مالی باشند و مشکلاتِ دینی و فلسفی که در نوعی نیهلیسم و بی اعتقادی خلاصه می شود…» در «تمدّن و تجدّد» نشر مرکز، چاپ ۱۳۸۲، ص ۸۱ -> رامین جهانبگلو
• «جالب اینجاست که وقتی شما با هم وطنان ما صحبت می کنید می بینید که اکثراً نگرش مٌثله شده ای در موردِ هویّتِ ایرانی دارند و این امر در تاریخ معاصر ایران بسیار مشاهده می شود. اسلامی ها می گویند تاریخ و هویّتِ ایرانی یعنی تشیّع و بس. آن هایی که به ما قبلِ اسلام علاقه دارند می گویند اسلام را باید کنار گذاشت چون ما، قبل از اسلام زرتشتی بوده ایم و می بایستی به ایرانِ بزرگ و سلطنتی بازگشت. طرفداران بی چون و چرای غرب هم می گویند بیاییم غربی شویم و خود را از دردسرِ تاریخ ایران و اتّفاقاتِ آتی خلاص کنیم… انسان ایرانی کیست؟ به نظر من انسان ایرانی حاصلی از هر سه این گفتمان هاست. او هم به اسلامِ شیعه با تمامِ منضماتش اعتقاد دارد، حتّی اگر مدرن هم باشد روزه می گیرد … ضمناً به ایران باستان هم علاقه دارد و برای کورش و داریوش احترام خاصّی دارد… پس انسان ایرانی لایه های فرهنگی یا تمدّنی یا بهتر بگویم انسان شناختی و متافیزیکی گوناگونی دارد که به این سادگی نمی توان یکی را به نام دیگری از بین برد. از جای دیگری بیرون می زند و قد علم می کند. انقلاب ایران نمونهٔ بارز آن است.» در «تمدّن و تجدّد» نشر مرکز، چاپ ۱۳۸۲، ۷۶ و ۷۷ -> رامین جهانبگلو
• «متوجه شدم که بسیاری از رویکردها به تاریخ باستان ناشی از تعصبات و تنگ نظری ها صورت گرفته است. مثلاً این که بسیاری معتقدند که دربار شاهان باستانی یک سره عرصه ظلم و بیداد بوده اشتباه می کنند. ما در آن زمان ها نهادهای مدرن مثل امروز نداشتیم و مهم ترین نهادی که حضور داشت، دربار بود. دربارها مرکز تجمع دانشمندان، ریاضی دانان، منجمان و معماران بودند. حتی برخی از شاهان این دانشمندان را می دزدیدند. مثلاً شهرت امیر نوح سامانی به دربارش بود. البته بسیاری از رفتارهای شاهان اشتباه و همراه ستم بوده است و برخی از این شاهان نیز آدم های خوبی نبوده اند. مثلاً وقتی در مورد نادرشاه صحبت می کنیم، در وهله نخست شاهی جهانگیر و با تدبیر به نظر می رسد. او بعد از این که فتوحاتش را به نام سردار صورت داد، مجلسی در آذربایجان تشکیل داد و آن افراد او را انتخاب کردند. این مسئله در مورد بسیاری دیگر از شاهان ایرانی مثل کوروش و داریوش نیز صدق می کند.» -> داریوش فرهود
• «ایرانِ فرهنگی سرزمینی است که در آن مظاهر فرهنگی ایران اعم از ادبیات، آداب، رسوم، تاریخ، زبان و … حضور دارد. به نظر من نمی توان هیچ پایه اشتراکی بهتری از فرهنگ برای مردمان این سرزمین پهناور جست. فرهنگ را هم باید در گسترده ترین معنای آن در نظر گرفت و بر هیچ یک از شاخصه های آن مثل زبان یا مذهب یا آدابی خاص تأکید نگذاشت. زیرا اگر بر هر یک از این شاخصه ها تأکید بگذاریم، مجبور می شویم گروهی را کنار بگذاریم.» -> داریوش فرهود
• «تاریخ چندهزارسالهٔ کشورِ من که روزی بزرگترین امپراتوری جهان را تشکیل می داد، به خلافِ بسیاری از مواردِ مشابه، تاریخ یک سلسله کشورگشایی ها و قتل و غارت ها و زورگویی ها نیست، بلکه تاریخی است که بیش از هر چیز بر پایهٔ عدالت و آزادگی استوار است.» در کنگرهٔ آمریکا، ۲۲/۱/۱۳۴۱ -> محمدرضا پهلوی
• «به نظر می رسد که بعد از صدها سال هنوز تاریخ و سؤال ها و فرهنگ هایمان (ایرانیان و عرب ها) به هم نزدیک است و نیازمند گفت و گوهای بیشتری بین هم هستیم و من فکر می کنم که در این زمینه ما کم کاری کرده ایم و این نقد به روشنفکری ما (ایرانیان) وارد هست که بیش از اینکه نگاه به جهان اسلام و عرب داشته باشد، نگاه به جهان غرب داشته و سعی کرده از دست آوردهای فکر غرب استفاده کند.» -> محسن آرمین
• «ما ملت استعاره ها و ابهام ها هستیم و فراموش کرده ایم که ابهام و استعاره و سخن چند پهلو، تنها مفرهایی برای گریز از تیغ سنت و تاریخ مذکور و سانسور و تربیت ترکه ای بوده است و حیرت اینجاست که به مرور زمان از این نوع تقیه به عنوان ارزش ادبی یاد کرده و به ما نیز به ارث رسیده است. پنهانکاری و ریای فرهنگی را شکلی از مبارزه و مقاومت قلمداد کرده اند. در خانه ما را کوروش و رودابه صدا می زنند، اما شناسنامه ما حرف دیگری دارد و این همه از نفحات رویت روی بامثال حکومت های جبار و سانسورپرست در طول تاریخ بوده و هست.» -> سید علی صالحی
• «ما از همه افتخارات ایران باستان بریده ایم و از دور نسبت به این فرهنگ غنی داوری هایی می کنیم که در شأن فرزندان آن مردان و زنان بزرگ ایران باستان نیست.» -> فریدون جنیدی
• «آنچه با نام اسلام در صفحات شرقی ممالک اسلامی، حتی به برخی از مناطق هند و چین رفته است، از صافی تمدن آریایی رد شده و رنگ آریایی به خود گرفته است.» -> فریدون جنیدی
• «چهل سال پیش کمبریج یک مجموعه تاریخ ایران منتشر کرد در هفت جلد. هنوز ما به آن رفرنس می دهیم.» -> منصوره اتحادیه
• «در جامعه ما اعتماد به خود که ضرورتاً برای استقلال و پیشرفت باید داشته باشیم وجود ندارد. یعنی متأسفانه حتی در اینکه به تاریخ خودمان بپردازیم، تحت تأثیر مطلق غرب هستیم. اغلب کتب تاریخی که در اختیار داریم یا به دانشجویانمان معرفی می کنیم را مستشرقین نوشته اند و تمایلات سیاسی به طور عمده در راستای منافع سیاسی خودشان رعایت شده است..» -> ]
• «وقتی ما به تاریخ خودمان نگاه می کنیم به طور کلاسیک صحبت از جنگ ها، سلاطین، ادبیات، هنر و این نوع مطالب است. اما به این سؤال پاسخ داده نمی شود که مردم کجا هستند؟ پیاده گان جنگ ها و کسانی که بار آن را به دوش می کشند چه کسانی اند؟ دهقانان که تولید را بر عهده داشتند، چه کسانی بودند؟ سازندگان آنچه از کاخ و مسجد و … به عنوان میراث فرهنگی و تاریخی می شناسیم و به سلاطین و هنرمندان نسبت می دهیم، چه قشرها و طبقاتی بودند؟ بین این همه آشوب و جنجال و این فراز و فرودها که به هیئت حاکمه نسبت داده می شود، آیا صدایی نبود که حق طلبی و عدالت خواهی را عنوان کند؟.» -> ]
• «اسلام، تاریخ و هویّتِ ایرانیان را از هم نگسیخته؛ بلکه بدان عزت و پایستگی و نیرویی افزون بخشیده است. تاریخ و مفاخر تاریخی ایرانِ پیش از اسلام همان قدر به ایران و ایرانیان کنونی متعلّق هستند که تاریخ و تاریخ سازان ایرانِ پس از اسلام.» -> داریوش احمدی
• «ما ایرانیان به تاریخ خودمان حساسیتی نداریم و نه تنها حساسیتی در این امر نیست بلکه انگیزه ای هم برای مطالعه «تاریخ» و «بازخوانی» آن وجود ندارد. ایرانیان به «نفس تاریخ» نیز اعتقادی ندارند؛ چراکه از تاریخ لطمه های زیادی خورده اند و بسیاری از واقعیت های تاریخی پنهان مانده است. به علاوه ما هیچ گاه در ایران مورخ خوب و متخصص زبده نداشتیم و نداریم و به ندرت مورخان برجسته ای در ایران دیده می شوند.» -> اصغر محمودآبادی
• «شاه صفوی ایران حقوقی کاملاً نامحدود و مستقل در اعمال قانون برخوردار است. در بقیهٔ جهان، قدرت دولت یا با توافقی رسمی و شناخته شده یعنی قانون اساسی محدود می شود یا موانعی غیرمعترف و در عین حال غلبه ناپذیر در راه آن ها وجود دارد… اما پادشاه صفوی به هرکاری مجاز است و هیچ رادع و مانعی در سلطنت خود نمی شناسد. عقد قراردادها، اعلان جنگ و صلح، تغییردادن در قوانین مملکت، وضع مالیات های جدید و حتی اختیار جان و مال هر فرد و زنان و فرزندان او همه در دست شاه است و هیچ قاعده و قانونی زیردستا را چه فرادست و چه فرودست در برابر هوی و هوس های یک فرمانروای احتمالاً منحط حفظ و حراست نمی کند.» سال های ۱۶۸۲–۶۵م در پایتخت صفویان، اصفهان زیست. -> انگلبرت کمپفر
• «قلمروی فرمانروایی شاه محدود است به سرزمینی که در مغرب به دجله، در مشرق به هلمند، در جنوب به خلیج فارس و در شمال به دریای خزر منتهی می گردد. دقیق تر بگوییم سرزمینی است میان درجهٔ چهل و چهارم و شصت و ششم طول شرقی و میان درجهٔ سی و نهم و بیست و پنجم عرض شمالی. اهالی بومی بدان ایران یا عجم می گویند. در محدودهٔ قارهٔ آسیا (چین و ژاپین را من مستثنی می کنم) این سرزمین از نظر سیاست، علوم و فنون از سایر کشورها ممتاز است. در آن سوی مرزهای گستردهٔ ایران روس ها، تاتارها، هندی ها، عرب ها و ترک ها ساکن اند. برای اینکه بتوان با این اقوام در صلح زیست یابد در سیاست و مملکتداری سخت زیرک بود؛ اما هرگاه جنگی درگیر شود، دیگر پیروزی فقط و فقط با به کار بردن تمام قوا و ابراز دلیری بسیار مسیر می گردد. از طرف دیگر، طبیعت، ایرانیان را چنان حصار استواری از دریاها، کوه ها و بیابان ها محصور کرده است که دشمنانشان به ندرت می توانند با دستبردها و شبیخون ها ناگهانی خود، زندگی مطمئن و توأم با فراغت ایشان را مختل کنند و به آن ها ضرر و زیانی برسانند.» -> انگلبرت کمپفر
• کمپفر، انگلبرت. . ترجمهٔ کیکاووس جهانداری. تهران: شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۳.  -> سفرنامهٔ کمپفر

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] تاریخ ایران که نخست در 1915 به چاپ رسید و هنوز در دانشگاه های خارج تدریس می شود و از منابع سودمند دانش جویان دانشگاه های داخلی به شمار می رود، نمونه ای از تاریخ نگاری استعماری است و به رویدادهای گذشته این سرزمین از دوران باستان تا 1930 میلادی می پردازد و همه دوره های تاریخی را از قدیم ترین روزگاران تا زمان معاصر بر پایه روایت های مورخان شرق و غرب و آثار کشف شده در بر دارد و از این رو، می توان آن را جامع ترین و کامل ترین نوشته در این زمینه دانست.
کتاب سایکس، یکی از صدها نوشته تاریخی به شمار می رود که به کوشش مأموران سیاسی - نظامی بیگانه نوشته و در قالب دو جلد (نود فصل و یک مقاله پایانی) عرضه شده است. شیوه تاریخ نویسی سایکس، تازه است؛ زیرا وی در شرح حال شاهان و وضع دربارهای آنان، از آوردن افسانه ها و خطابه های تاریخی و چیزهایی مانند آنها کمابیش خودداری می کند و بیش تر به نقل رویدادهای برجسته و مهم روزگار آنان می پردازد. افزون بر این، گاهی به انگیزه بهره گیری عملی از تاریخ، میان حوادث رابطه ای معنوی اثبات می کند و با توجه به اینکه خودش از کارشناسان نظامی جنگ آزموده بوده است، به رغم بیشتر تاریخ نویسان که به رویدادهای خرد جنگی نپرداخته اند، آیین صف آرایی، چاره اندیشی های نظامی، طرز حملات و به کار گیری جنگ افزارهای (آلات حرب) گوناگون را شرح می دهد و علل شکست ها و پیروزی ها را روشن می سازد. از دیگر ویژگی ها یا تازگی های کتاب، مباحث ادبی، فنی و اجتماعی آن است.
اگرچه نویسنده در ذکر خوبی ها و ویژگی های برجسته ایرانیان می کوشد، از نقد صریح کمبودها و عیب های آنان به ویژه رفتار طبقه های بالا و حکومت های ناصالح و دولت های خودسر، پرهیز نمی کند.
نخستین فصل های کتاب، به جغرافیای ایران و بابل و ایلام می پردازد و دیگر فصل هایش، مسائلی را از پدیده های اجتماعی این سرزمین در بر دارد. عادات و اخلاق و قانون ها و آیین های رایج در میان مردم و دربار، ویژگی های ارتش و جایگاه زنان، زبان و ادبیات و دین و فرهنگ مردم، معماری و پیشه و هنر به ویژه هنرهای زیبای ایرانیان و ...، از این مسائلند. نویسنده دین و فرهنگ باستانی ایران را مهم می شمرد و از این رو، در فصل ویژه ای بدان پرداخته است. این فصل از مذهب زرتشت (زردشت)، پیامبر باستانی ایرانیان سخن می گوید و در باره تأثیر پذیری آن از مذهب تورانیان و تأثیرش بر مذهب یهود شرح می دهد. پژوهش های نویسنده در باره آثار باستانی به ویژه ویرانه های پرسپلیس و پاسارگاد و فنون باستانی ایران نیز بسیار سودمند و ستودنی است.
شرح احوال ایرانیان قدیم و اخلاق و ویژگی های ملی آنان مانند مهمان نوازی و بخشندگی و بلند نظری و روایت هایی از صنایع و هنرها و نبوغ صنعتی و تمدن ساز آنان و باز شماری و ستایش رجال و بزرگان ایرانی، از درون مایه های دیگر بخش های جلد یکم این کتاب به شمار می رود.


کلمات دیگر: