کلمه جو
صفحه اصلی

تبعیت


مترادف تبعیت : اقتفا، انقیاد، پیروی، تاسی، تمکین، متابعت، وابستگی، هواخواهی ، اطاعت کردن، پیروی کردن، گردن نهی، سرسپاری

متضاد تبعیت : گردنکشی، گردن کشی

برابر پارسی : پیروی، فرمانبری، پیروی

فارسی به انگلیسی

following, imitating


following, imitating, adherence, dependence, keeping

adherence, dependence, keeping


فارسی به عربی

تمسک , مواطنة , ولاء

مترادف و متضاد

اقتفا، انقیاد، پیروی، تاسی، تمکین، متابعت، وابستگی، هواخواهی ≠ گردنکشی


amenability (اسم)
جوابگویی، سازگاری، تبعیت، احساس مسئولیت، تمکین

adherence (اسم)
چسبیدن، تبعیت، چسبندگی، طرفداری، پیوستگی، الصاق، هواخواهی، دوسیدگی

subordination (اسم)
تبعیت، مادونی، اطاعت، فرمان برداری، مرئوسی

allegiance (اسم)
تبعیت، وفاداری، بیعت، تابعیت، سرسپردگی

citizenship (اسم)
تبعیت، شهروندان، ساکنین

dependence (اسم)
تبعیت، وابستگی، بستگی، توکل، عدم استقلال

dependency (اسم)
تبعیت، وابستگی، تعلق، بستگی، موکول، کشور غیر مستقل

vassalage (اسم)
تبعیت، وابستگی، بیعت، تیول، رعیتی، بندگی

citizenry (اسم)
تبعیت، شهروندان، مردم، ساکنین

۱. اقتفا، انقیاد، پیروی، تاسی، تمکین، متابعت، وابستگی، هواخواهی ≠ گردنکشی
۲. اطاعت کردن، پیروی کردن
۳. گردننهی، سرسپاری ≠ گردنکشی


فرهنگ فارسی

پیروی
( اسم ) پیروی پسروی .

فرهنگ معین

(تَ بَ یَّ ) [ ع . تبعیة ] (اِمص . ) پیروی ، دنباله روی .

لغت نامه دهخدا

تبعیت. [ ت َ ب َ ی ی َ ] ( ع مص ) پیرو شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مأخوذ از تازی ؛ پیروی و متابعت و تقلید. ( ناظم الاطباء ). تابع و پیرو بودن. لفظ مذکور مصدر جعلی است ، چه لفظ تبع خود مصدر است. ( فرهنگ نظام ). و با کردن صرف شود: تبعیت کردن. || ( اِ )دنبال. نتیجه : و نیز آنکه سعی برای آخرت کند مرادهای دنیا به تبعیت بیابد. ( کلیله و دمنه ).

تبعیة. [ ت َ ب َ ی ی َ ] ( ع مص ) پیروی و تقلید و متابعت. ( ناظم الاطباء ). پیروی. ( دزی ). تبعیت. رجوع به تبعیت شود.

تبعیت . [ ت َ ب َ ی ی َ ] (ع مص ) پیرو شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی ؛ پیروی و متابعت و تقلید. (ناظم الاطباء). تابع و پیرو بودن . لفظ مذکور مصدر جعلی است ، چه لفظ تبع خود مصدر است . (فرهنگ نظام ). و با کردن صرف شود: تبعیت کردن . || (اِ)دنبال . نتیجه : و نیز آنکه سعی برای آخرت کند مرادهای دنیا به تبعیت بیابد. (کلیله و دمنه ).


فرهنگ عمید

پیروی.

فرهنگ فارسی ساره

پیروی، فرمانبر


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تبعیت، اصطلاحی فقهی به معنای تبعیت چیزی از حکم یا عنوان شرعی چیز دیگر می باشد.
تبعیّت یعنی ارتباط و وابستگی چیزی (تابع) به چیزی (متبوع) که از این عنوان به مناسبت در بابهای طهارت، صلات، جهاد، تجارت، نکاح و لقطه سخن رفته است.
معنای لغوی تبعیت
تبعیت در لغت به معنای پیروی کردن و تابع بودن است و در منابع فقهی، بویژه فقه امامی ، به اصطلاحی خاص تبدیل شده است. در برخی علوم دیگر مانند اصول فقه و حقوق و علوم سیاسی نیز در معانی خاصی به کار رفته است.
کاربرد واژه تبعیت در متون فقهی
کاربرد واژه تبعیت در متون فقهی، بویژه منابع متأخر امامی، رواج بسیار دارد و در ابواب گوناگون فقه از جمله طهارت و نماز و جهاد و بیع به کار می رود.
تبعیت یکی از مطهِرات در منابع فقهی
...


کلمات دیگر: