کلمه جو
صفحه اصلی

تحیر


مترادف تحیر : حیرت، حیرانی، درماندگی، سرگردانی، سرگشتگی، حیرت زده شدن، سرگشته شدن

برابر پارسی : شگفت زدگی، سرگشتگی

فارسی به انگلیسی

astonishment, astonishmeht, fluster, puzzle, quandary

astonishment


astonishmeht, fluster, puzzle, quandary


عربی به فارسی

بهت زده کردن , گيج کردن , سردرگم کردن , سرگشته کردن


مترادف و متضاد

حیرت‌زده‌شدن، سرگشته شدن


حیرت، حیرانی، درماندگی، سرگردانی، سرگشتگی


۱. حیرت، حیرانی، درماندگی، سرگردانی، سرگشتگی
۲. حیرتزدهشدن، سرگشته شدن


bewilderment (اسم)
ژولیدگی، حیرت، بهت، گیجی، اغتشاش، سرگشتگی، سردرگمی، درهم ریختگی، بی ترتیبی، تحیر

surprise (اسم)
شگفت، حیرت، تعجب، عجب، تحیر

quandary (اسم)
حیرت، گیجی، تحیر، سرگردانی، مسئله

razzle-dazzle (اسم)
گیجی، تحیر

فرهنگ فارسی

حیران شدن، سرگشته شدن، سرگردانی
۱- ( مصدر ) سرگشته شدن خیره گردیدن خیره ماندن . ۲-( اسم ) سر گردانی سرگشتگی حیرت . ۳- آشفتگی . جمع تحیرات .

فرهنگ معین

(تَ حَ یُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) سرگشته شدن ، حیران گشتن .

لغت نامه دهخدا

تحیر. [ ت َ ح َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) سرگشته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). سرگشته شدن و در حیرت افتادن. ( از قطر المحیط ). در حیرت افتادن. ( اقرب الموارد ). تحیر به چیزی ؛ دیده سرگشته شدن و بیرون شد کار ندانستن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). حیرت و سرگردانی و سرگشتگی و آشفتگی. دهشت و تعجب و شگفتی. ( ناظم الاطباء ) : چون واقف گشتم گفتی طشتی بر سر من ریختند پر از آتش و نیک بترسیدم از سطوت محمودی و خشک بماندم. وی اثر آن تحیر در من بدید، گفت چیست که فروماندی و سخن نمیگویی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 130 ). و اگر مسئلتی افتد مشکلتر که ترا در آن تحیری افزاید و از ما در آن باب مثالی نیافته باشی استطلاع رای ما کنی و نامه ها فرستی با قاصدان مسرع. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211 ). تحیر و تردد بدو [ شیر ] راه یافته است. ( کلیله و دمنه ). چون خوابی نیکو که دیده آید بی شک دل بگشاید اما پس از بیداری بجز تحیر و تأسف نباشد. ( کلیله و دمنه ).
تو در چاه تحیر مانده وز بهر خلاص تو
خیال او رسن در دست بر بالای چاه اینک.
خاقانی.
مردی غریق گشته بحرتحیرم
رندی غریب مانده به کوی قلندرم.
خاقانی.
توخود نهان نباشی کاندر نهان مائی
خاقانی از تحیر پرسان که تو کجائی.
خاقانی.
واصفان حلیه جمالش به تحیر منسوب. ( گلستان ). و دست تحیر به دندان گزیدن گرفت. ( گلستان ). || تحیر ماء؛ گرد برگشتن آب. || تحیر مکان به ماء؛ پر شدن جای به آب. || تحیر شباب ؛ رسیدن جوانی به جمیع اعضاء بدن. || تحیر سحاب ؛ متوجه نشدن ابر به سمتی. || تحیر جفنه ؛ پر شدن کاسه از طعام و چربش گوشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ).

فرهنگ عمید

۱. حیران شدن، سرگشته شدن.
۲. سرگردانی، سرگشتگی.
۳. (اسم ) (تصوف ) از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی می بیند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مفهوم تحیر در زبان عربی بیشتر دارای بار منفی و در خصوص افراد سرگشته و گمراه و در برابر مفهوم هدایت و راه یافتگی به کار می رود. کاربردهای این کلمه در اشعار عرب قبل و معاصر اسلام نیز همین را تأیید می کند. تحیر در وصف حالات فراق و دوری از معشوق نیز در زبان عربی به کار رفته است.
تحیر، مصدر باب تفعّل از ریشه «ح - ی - ر» است که به معنای خجالت، دهشت ، بهت ، وَلَه و شیدایی ، گمراهی ، سردرگمی و تردید در امور به کار رفته است.مصدر ثلاثی مجرد آن، «حیرت» نیز به همین معناست. در فارسی به معنای سرگشتگی، سرگردانی، آشفتگی، دهشت، تعجب و شگفتی به کار رفته است.
حیران و مترادفات آن در قرآن
از این خانواده تنها صفت مشبهه «حَیران» یک بار در قرآن به کار رفته(آیه ۷۱ انعام) و به معنای کسی است که در گرفتاری خود سرگشته شده، راه حلی برای برون رفت از آن نمی یابد .افزون بر آن برخی مفردات دیگر قرآنی مانند نظر (آیه ۴۵ شوری و آیه ۱۹۸ اعراف) ، ضلال به معنای گمراهی( فرقان آیه۹) ، بهت (بقره آیه۲۵۸) ، تیه به معنای سرگردانی (مائده آیه ۲۶) ، عَمَه به معنای تردید در امری(بقره آیه ۱۵) و ابلاس به معنای تحیر و فقدان حجت و دستاویز (روم آیه ۱۲) در مواردی به معنای تحیر یا معنایی نزدیک و ملازم آن به کار رفته اند.
مفهوم تحیر در زبان عرب
مفهوم تحیر در زبان عربی بیشتر دارای بار منفی و در خصوص افراد سرگشته و گمراه و در برابر مفهوم هدایت و راه یافتگی به کار می رود. کاربردهای این کلمه در اشعار عرب قبل و معاصر اسلام نیز همین را تأیید می کند. تحیر در وصف حالات فراق و دوری از معشوق نیز در زبان عربی به کار رفته است.
تمرکز قرآن بر معنای منفی تحیر
...

پیشنهاد کاربران

سرگشتگی



کلمات دیگر: