[ویکی فقه] درباره نفس گفته شده که برای انجام افعال خود احتیاج به قوای متعددی دارد، در یک تقسیم بندی اولی قوای نفس به سه دسته قوای نفس نباتی، حیوانی و انسانی تقسیم می شوند.
طبق یک تقسیم بندی قوای حیوانی به قوای محرکه و مدرکه تقسیم می شوند. قوای محرکه قوایی هستند که اختیار دار امور حرکتی بدن هستند و قوای مدرکه قوایی هستند که امر ادراک را عهده دارند. قوای مدرکه به دو دسته قوای باطنی و قوای ظاهری تقسیم می شوند. یکی از قوای باطنی که معانی جزئی نظیر "دوستی زید" و "دشمنی عمرو" را درک می کند، (یعنی معانی که در ذهن در قالب یک صورت یا شکل منعکس نمی شود) قوه واهمه یا وهمیه نامیده می شود.
معانی بکار رفته درباره محسوسات
ما در بعضی شرایط در مورد محسوسات احکامی را صادر می کنیم و معانی را به کار می بریم که نمی توانیم آن معانی را حس کنیم. این معانی دو حالت دارند:۱. یا اصلا در طبیعت شان محسوس نیستند.۲. یا محسوس هستند ولی وقتی ما می خواهیم حکم را بیان کنیم آن معنا را حس نمی کنیم. برای واضح شدن مطلب آن را با مثال بیان می کنیم.
← مثال
صدر المتالهین می گوید: اگر چه به نظر ما وهم غیر از قوای دیگر است ولی ذاتی مغایر با عقل ندارد. به همین جهت ادراکاتی که به واهمه نسبت داده می شوند در واقع همان ادراکات عقلی اند که بواسطه اضافه شدن به یک مصداق جزئی، کلیت خود را از دست داده اند. مثلا ما مفهوم کلی عداوت و محبت را توسط عاقله درک می کنیم و سپس قیدی به آن افزوده مفاهیمی نظیر "عداوت زید" و "محبت عمرو" را که مفاهیمی خاص و مقید هستند بدست می آوریم. پس قوه واهمه همان قوه عاقله است که مدرکات خود را به صورت مقید درک می کند. به تعبیر فلاسفه وهم عقل ساقط است، یعنی قوه واهمه مرتبه پایین از عقل است. معانی که توسط قوای ادراکی مانند حس مشترک و قوه واهمه درک می شوند هر کدام در جایی ذخیره می شوند، همانطور که حس مشترک خزانه ای به نام قوه خیال دارد که صور ادراک شده در آن ذخیره می شوند قوه واهمه نیز دارای خزانه ای است که معانی را که درک کرده در آنجا ذخیره می شوند. این خزانه قوه حافظه نام دارد.
شان قوه واهمه
...
طبق یک تقسیم بندی قوای حیوانی به قوای محرکه و مدرکه تقسیم می شوند. قوای محرکه قوایی هستند که اختیار دار امور حرکتی بدن هستند و قوای مدرکه قوایی هستند که امر ادراک را عهده دارند. قوای مدرکه به دو دسته قوای باطنی و قوای ظاهری تقسیم می شوند. یکی از قوای باطنی که معانی جزئی نظیر "دوستی زید" و "دشمنی عمرو" را درک می کند، (یعنی معانی که در ذهن در قالب یک صورت یا شکل منعکس نمی شود) قوه واهمه یا وهمیه نامیده می شود.
معانی بکار رفته درباره محسوسات
ما در بعضی شرایط در مورد محسوسات احکامی را صادر می کنیم و معانی را به کار می بریم که نمی توانیم آن معانی را حس کنیم. این معانی دو حالت دارند:۱. یا اصلا در طبیعت شان محسوس نیستند.۲. یا محسوس هستند ولی وقتی ما می خواهیم حکم را بیان کنیم آن معنا را حس نمی کنیم. برای واضح شدن مطلب آن را با مثال بیان می کنیم.
← مثال
صدر المتالهین می گوید: اگر چه به نظر ما وهم غیر از قوای دیگر است ولی ذاتی مغایر با عقل ندارد. به همین جهت ادراکاتی که به واهمه نسبت داده می شوند در واقع همان ادراکات عقلی اند که بواسطه اضافه شدن به یک مصداق جزئی، کلیت خود را از دست داده اند. مثلا ما مفهوم کلی عداوت و محبت را توسط عاقله درک می کنیم و سپس قیدی به آن افزوده مفاهیمی نظیر "عداوت زید" و "محبت عمرو" را که مفاهیمی خاص و مقید هستند بدست می آوریم. پس قوه واهمه همان قوه عاقله است که مدرکات خود را به صورت مقید درک می کند. به تعبیر فلاسفه وهم عقل ساقط است، یعنی قوه واهمه مرتبه پایین از عقل است. معانی که توسط قوای ادراکی مانند حس مشترک و قوه واهمه درک می شوند هر کدام در جایی ذخیره می شوند، همانطور که حس مشترک خزانه ای به نام قوه خیال دارد که صور ادراک شده در آن ذخیره می شوند قوه واهمه نیز دارای خزانه ای است که معانی را که درک کرده در آنجا ذخیره می شوند. این خزانه قوه حافظه نام دارد.
شان قوه واهمه
...
wikifeqh: واهمه