کلمه جو
صفحه اصلی

ابتذال


مترادف ابتذال : بی ارزشی، بی قدری، پستی، پیش پاافتادگی

برابر پارسی : بی ارجی، بی بند و باری، پرهیز، پیش پا افتادگی، پیش پاافتادگی، خوارگرایی

فارسی به انگلیسی

banality, obscenity, triteness, being common-place, meanness, hokum, raunchiness

obscenity, raunchiness, triteness


فارسی به عربی

ابتذال

عربی به فارسی

ابتذال , پيش پا افتادگي


مترادف و متضاد

triviality (اسم)
بی موردی، ابتذال، پیش پا افتادگی، بی اهمیتی، ناچیزی

banality (اسم)
ابتذال، پیش پا افتادگی

platitude (اسم)
ابتذال، پیش پا افتادگی، بی مزگی، بیاتی

triteness (اسم)
ابتذال

truism (اسم)
ابتذال، چیزی که پر واضح است

pedestrianism (اسم)
ابتذال، پیاده روی

بی‌ارزشی، بی‌قدری، پستی، پیش‌پاافتادگی


فرهنگ فارسی

دائم بکاربردن وکهنه کردن چیزی، خوارکردن، بسیارصرف کردن چیزی ، بی قدری وپستی وکهنگی
۱ - ( مصدر ) بسیار صرف کردن چیزی بحدی که ارزش آن کاسته شود . ۲ - ( اسم ) پیش پا افتادگی بی قدری پستی .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بسیار به کار بردن چیزی تا اندازه ای که از ارزش آن بکاهد. ۲ - (اِمص . ) بی ارزشی ، پستی .

لغت نامه دهخدا

ابتذال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) صرف چیزی را بسیار. بادروزه داشتن جامه یعنی جامه برای کار پوشیدن. دائم بکار داشتن جامه و جز آن. ناپاک و زبون داشتن جامه. || درباختن و نگاه نداشتن چیزی. ضد صیانت. || دویدن اسب.

فرهنگ عمید

۱. دائم به کار بردن و کهنه کردن چیزی، کهنگی.
۲. خوار کردن، بی قدری، پستی.

فرهنگ فارسی ساره

بی ارجی، پرهیز، پیش پاافتادگی، خوارگرای


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابتذال به معنای بى بند و بارى می باشد که از آن در باب هاى تجارت و نکاح سخن رفته است.
به تصریح برخى، نگاه کردن بدون شهوت به زنان مبتذلى که خود را از نامحرم نمى پوشانند و نهی از منکر نیز در آنان تأثیرى ندارد، جایز است.
مستند الشیعة ج۱۶، ص۶۰.
خرید و فروش کتاب هاى در بردارنده عکس هاى مبتذل، جایز است؛ مشروط به این که گمراه کننده نباشد و موجب نشر فساد در کشورهاى اسلامى نشود.
صراط النجاة ج۱، ص۲۵۰.
خواندن کتاب ها و شعرهاى مبتذل که شهوت را برمى انگیزاند، حرام است.
اجوبة الاستفتائات ج۲، ص۴۳.
...

پیشنهاد کاربران

ابتذال. الف. بسیار به کار بردن چیزی تا اندازه ای که از ارزش آن بکاهد. ب. بی ارزشی، پستی. ( منبع: فرهنگ فارسی معین )
رجوع شود به ابتذال.

دوری کردن


کلمات دیگر: