کلمه جو
صفحه اصلی

نفاس

فارسی به انگلیسی

childbirth, [med.] lochia


childbirth, childbed, accounchement


childbirth, lochia, [med.] lochia

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - زچگی زن حالت وضع حمل . ۲ - ایام زچگی زن .یا ایام نفاس . خونی که پس از زاییدن از زن خارج شود خون ولادت.
جمع نفسائ است .

دورۀ زمانی در حدود 3 تا 6 هفته پس از زایمان که در طی آن تمام تغییرات حاصل از بارداری در بدن مادر به شکل طبیعی برمی‌گردد


فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - زچگی زن ، حالت وضع حمل . ۲ - ایام زچگی زن . ۳ - خونی که پس از زاییدن از زن خارج شود، خون ولادت .

لغت نامه دهخدا

نفاس . [ ن ُف ْ فا ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.


نفاس . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.


نفاس. [ ن ُف ْ فا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.

نفاس. [ ن ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.

نفاس. [ ن ِ ] ( ع اِ ) زچگی زن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). زاجی. ( دهار ) ( السامی ). زایسفانی. زایسبانی. ( ربنجنی ). حالت وضع حمل زن. ( از ناظم الاطباء ): مدت نفاس پس از فرزند نرینه بیست و پنج روز تا سی روز و پس از مادینه تا چهل روز بود. ( از ذخیره خوارزمشاهی ).
- ایام نفاس ؛ ایام زچگی زن. ( از غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ).
|| خون ولادت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دم یعقب الولد؛ خونی که بر اثر نوزاد آید. ( تعریفات ) ( از اقرب الموارد ). خون زچگی. ( از ناظم الاطباء ). خونی که بعد از زادن ظاهر شود. ( فرهنگ خطی ). خونی که به سبب زاییدن از زاینده آید. خون که زن بیند در روزهای زادن. ( یادداشت مؤلف ). || ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود. || ( مص ) زچه شدن زن. ( از منتهی الارب ). زاج شدن. ( دهار ) ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). زاییدن زن. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( یادداشت مؤلف ). نفاسة. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ). نفساء شدن زن. ( از اقرب الموارد ). نَفَس. ( متن اللغة ). || حیض شدن زن. ( از متن اللغة ) ( از بحر الجواهر ). نفاسة. نَفَس. ( متن اللغة ). || گرانمایه گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). رفیع ومرغوب شدن چیزی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).نفاسة. نَفَس. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). || زیاد شدن مال. نفاسة. نفس. ( از متن اللغة ). || خطیر و باقدر بودن چیزی. نفاسة. نفس. فهو نفیس و منفوس و منفس. ( متن اللغة ). || منافسة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به منافسه شود.

نفاس . [ ن ِ ] (ع اِ) زچگی زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زاجی . (دهار) (السامی ). زایسفانی . زایسبانی . (ربنجنی ). حالت وضع حمل زن . (از ناظم الاطباء): مدت نفاس پس از فرزند نرینه بیست و پنج روز تا سی روز و پس از مادینه تا چهل روز بود. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- ایام نفاس ؛ ایام زچگی زن . (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).
|| خون ولادت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دم یعقب الولد؛ خونی که بر اثر نوزاد آید. (تعریفات ) (از اقرب الموارد). خون زچگی . (از ناظم الاطباء). خونی که بعد از زادن ظاهر شود. (فرهنگ خطی ). خونی که به سبب زاییدن از زاینده آید. خون که زن بیند در روزهای زادن . (یادداشت مؤلف ). || ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود. || (مص ) زچه شدن زن . (از منتهی الارب ). زاج شدن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). زاییدن زن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ). نفاسة. (منتهی الارب ) (متن اللغة). نفساء شدن زن . (از اقرب الموارد). نَفَس . (متن اللغة). || حیض شدن زن . (از متن اللغة) (از بحر الجواهر). نفاسة. نَفَس . (متن اللغة). || گرانمایه گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رفیع ومرغوب شدن چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).نفاسة. نَفَس . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). || زیاد شدن مال . نفاسة. نفس . (از متن اللغة). || خطیر و باقدر بودن چیزی . نفاسة. نفس . فهو نفیس و منفوس و منفس . (متن اللغة). || منافسة. (از اقرب الموارد). رجوع به منافسه شود.


فرهنگ عمید

۱. خونی که پس از زاییدن از زنان خارج می شود.
۲. ایام زاج بودن زن.

دانشنامه آزاد فارسی

نِفاس
(در لغت بازگشت رحم زن به حالت طبیعی پس از زایمان) اصطلاحی در فقه، خونی که پس از زایمان از رحم خارج می شود. زنی را که نفاس از او خارج می شود نَفْساء گویند. مدت خروج این خون حداقل ندارد و حداکثر دَه روز است. و اگر بعد از دَه روز ادامه یافت، بنابر احکام خاص، حیض یا استحاضه محسوب می شود. نفساء حکم حائض را دارد و پس از پاک شدن از خون نفاس، باید غُسل نفاس به جای آورد.

فرهنگستان زبان و ادب

{puerperium} [علوم سلامت] دورۀ زمانی در حدود 3 تا 6 هفته پس از زایمان که در طی آن تمام تغییرات حاصل از بارداری در بدن مادر به شکل طبیعی برمی گردد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نفاس خونی است که زن در وقت زایمان یا بعد از آن قبل از گذشت ده روز از هنگام زایمان می بیند، هر چند جنین سقط شده باشد
در کتاب های فقهی برای آن احکامی ذکر نموده اند، از جمله:۱. کارهایی که بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آن چه بر حائض واجب و مستحبّ و مکروه است، بر نفسا هم واجب و مستحبّ و مکروه می باشد. ۲. نمازهایی که زن در زمان نفاس نخوانده قضا ندارد، ولی قضای روزه های نگرفته را باید بگیرد.۳. طلاق دادن زنی که در حال نفاس می باشد باطل است و نزدیکی کردن با او حرام می باشد و اگر شوهرش با او نزدیکی کند احتیاط واجب آن است به دستوری که در احکام حیض گفته شده کفّاره بدهد. ۴. وقتی زن از خون نفاس پاک شد، باید غسل کند و عبادت های خود را به جا آورد. و اگر دوباره خون ببیند چنانچه روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده، روی هم ده روز یا کمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است و اگر روزهایی که پاک بوده روزه گرفته باشد، باید قضا نماید. ۵. چنانچه زن پس از گذشت ده روز از زایمان باز هم خونی ببیند، محکوم به استحاضه است، و باید به احکام استحاضه عمل نموده و عبادت های خود را انجام دهد.


کلمات دیگر: