کلمه جو
صفحه اصلی

اعنات

فرهنگ فارسی

رنجانیدن، برنج انداختن، کسی رادرکاردشوارافکندن
( مصدر ) ۱ - برنج افکندن رنجانیدن آزردن . ۲ - در کاری دشوار انداختن . ۳ - لزوم مالایلزم .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - رنجانیدن ، به رنج انداختن . ۲ - کسی را در کاری دشوار افکندن .

لغت نامه دهخدا

اعنات. [ اِ ] ( ع مص ) رنجانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || در کاری دشوار افکندن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خود را بکار سخت و دشوار افکندن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). در کاری افکندن که از آن بیرون نتوان آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( مؤید ). در کاری دشوار انداختن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || پیوند گرفته را باز شکستن ، یقال : «اعنت المجبور فصار معنتاً». ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). شکستن استخوان. ( تاج المصادر بیهقی ). شکستن جراح استخوان پیوندیافته رابر اثر تباهی. یقال : «اعنت الجابرُ الکسیر؛ اذا لم یرفق به فزاد الکسر فساداً». ( از اقرب الموارد ). || حمل کردن بزور بر مرکب باری را که نتواند حمل کردن آنرا تا لنگان شود: اعنت الراکب الدابة؛ حملها علی ما لاتحتمله من العنف حتی تظلع. ( از اقرب الموارد ). || در اصطلاح بدیع، نام صنعتی که آنرا التزام مالایلزم نیز گویند. ( غیاث اللغات ). شمس قیس آرد: اعنات ، آن است که شاعر حرفی یا کلمه ای که التزام آن واجب نباشد التزام کند و در هر بیت یا مصراع مکرر گرداند و شعراء عجم آنرا لزوم مالایلزم خوانند. ( المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 284 ). آنرا لزوم مالایلزم نیز خوانند و این چنان بود که دبیر یا شاعر از بهر آرایش سخن چیزی تکلف کند که بر او لازم نبود و سخن بی آن درست و تمام بود چنانکه در آخر اسجاع یا در آخر ابیات پیش از حروف روی یا ردیف حرفی را التزام کنند که اگر نکنند هیچ زیان ندارد و غرض او از آن جز آرایش سخن نباشد چون تاء کتاب و عتاب و قاف بقم و رقم که اگر در قوافی با کتاب صواب آرد هم روا بود و با رقم علم همچنین ، اما نگاه داشتن این تا و آن قاف سخن را آراسته تر دارد و زیباتر گرداند. ( حدائق السحر فی دقائق الشعر ). در بدیع عبارت از صنعت تضمین باشد که آنرا التزام و لزوم مالایلزم و تشدید نیز گویند و شرح آن ضمن صنعت تضمین گفته شد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). در علم بدیع آن است که شاعر یا دبیر در سخن خود رعایت چیزی را التزام کند که آن ضروری و واجب نباشد، مثل اینکه در قافیه قبل از روی یا حرف دیگر قافیه ، خود را ملزم برعایت آوردن حرفی کند که اگر آن حرف هم رعایت نشود قافیه را نقصانی نباشد و شاعر در رعایت آن تنها آرایش کلام خویش و نمود قدرت قریحه خود خواهد:
چشم بدت دور ای بدیعشمائل

اعنات . [ اِ ] (ع مص ) رنجانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || در کاری دشوار افکندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خود را بکار سخت و دشوار افکندن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). در کاری افکندن که از آن بیرون نتوان آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مؤید). در کاری دشوار انداختن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || پیوند گرفته را باز شکستن ، یقال : «اعنت المجبور فصار معنتاً». (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). شکستن استخوان . (تاج المصادر بیهقی ). شکستن جراح استخوان پیوندیافته رابر اثر تباهی . یقال : «اعنت الجابرُ الکسیر؛ اذا لم یرفق به فزاد الکسر فساداً». (از اقرب الموارد). || حمل کردن بزور بر مرکب باری را که نتواند حمل کردن آنرا تا لنگان شود: اعنت الراکب الدابة؛ حملها علی ما لاتحتمله من العنف حتی تظلع. (از اقرب الموارد). || در اصطلاح بدیع، نام صنعتی که آنرا التزام مالایلزم نیز گویند. (غیاث اللغات ). شمس قیس آرد: اعنات ، آن است که شاعر حرفی یا کلمه ای که التزام آن واجب نباشد التزام کند و در هر بیت یا مصراع مکرر گرداند و شعراء عجم آنرا لزوم مالایلزم خوانند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 284). آنرا لزوم مالایلزم نیز خوانند و این چنان بود که دبیر یا شاعر از بهر آرایش سخن چیزی تکلف کند که بر او لازم نبود و سخن بی آن درست و تمام بود چنانکه در آخر اسجاع یا در آخر ابیات پیش از حروف روی یا ردیف حرفی را التزام کنند که اگر نکنند هیچ زیان ندارد و غرض او از آن جز آرایش سخن نباشد چون تاء کتاب و عتاب و قاف بقم و رقم که اگر در قوافی با کتاب صواب آرد هم روا بود و با رقم علم همچنین ، اما نگاه داشتن این تا و آن قاف سخن را آراسته تر دارد و زیباتر گرداند. (حدائق السحر فی دقائق الشعر). در بدیع عبارت از صنعت تضمین باشد که آنرا التزام و لزوم مالایلزم و تشدید نیز گویند و شرح آن ضمن صنعت تضمین گفته شد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). در علم بدیع آن است که شاعر یا دبیر در سخن خود رعایت چیزی را التزام کند که آن ضروری و واجب نباشد، مثل اینکه در قافیه قبل از روی یا حرف دیگر قافیه ، خود را ملزم برعایت آوردن حرفی کند که اگر آن حرف هم رعایت نشود قافیه را نقصانی نباشد و شاعر در رعایت آن تنها آرایش کلام خویش و نمود قدرت قریحه ٔ خود خواهد:
چشم بدت دور ای بدیعشمائل
ماه من و شمع جمع و میر قبائل
ذکر تو میرفت و...
که شاعر در آن آوردن همزه را پیش از لام الزام کرده است و هم از اعنات است صنعت حذف و آن چنان است که شاعر یا نویسنده الزام کند که حرفی یا حروفی را در نوشته و گفته ٔ خود نیاورد:
غمزه ٔخون ریز تو، ریخت گرم خون چه غم
زنده کند دیگرم لعل سخنگوی تو
دیده همه دل کنم توسوی من ننگری
دل همه دیده کنم من نگرم سوی تو.
که شاعر خود را ملزم کرده که حرف الف در شعر نباشد. آنرا تضییق و تشدید و لزوم مالایلزم نیز گویند و آن چنان است که خود را بکلفت اندازد و ردیف یا دخیل یا حرف بخصوصی را پیش از روی یا حرکت خاصی را التزام کند، چنانکه در آیه ٔ کریمه ٔ «فاما الیتیم فلاتقهر و اما السائل فلاتنهر ». (از تعریفات جرجانی ).


فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) در بدیع، تکرار حرفی پیش از حرف رَوی یا حرف دیگر قافیه که اگر از آن صرف نظر کنند عیب و نقصی در شعر پیدا نمی شود، مانندِ این شعر: چشم بدت دور ای بدیع شمایل / یار من شمع جمع و شاه قبایل جلوه کنان می روی و بازمی آیی / سرو نباشد بدین صفت متمایل (سعدی۲: ۴۷۹ )، که در آن «ی» ماقبل لام را الزام کرده است.
۲. [قدیمی] رنجانیدن، به رنج انداختن.
۳. [قدیمی] کسی را در کار دشوار افکندن.

۱. (ادبی) در بدیع، تکرار حرفی پیش از حرف رَوی یا حرف دیگر قافیه که اگر از آن صرف‌نظر کنند عیب و نقصی در شعر پیدا نمی‌شود، مانندِ این شعر: چشم بدت دور ای بدیع‌شمایل / یار من شمع جمع و شاه قبایل ـ جلوه‌کنان می‌روی و بازمی‌آیی / سرو نباشد بدین صفت متمایل (سعدی۲: ۴۷۹)، که در آن «ی» ماقبل لام را الزام کرده است.
۲. [قدیمی] رنجانیدن؛ به رنج انداختن.
۳. [قدیمی] کسی را در کار دشوار افکندن.


دانشنامه آزاد فارسی

اِعْنات
(به معنایخود را به سختی افکندن؛ یا: لزوم مالایُلْزَم؛ التزام) اصطلاحی در بدیع. به موجب آن سخنگو خود را به تکرار حرف، کلمه و تعبیری ملزم کند که در اصل لازم نباشد: اگر موری سخن گوید و گر مویی روان دارد/من آن مور سخنگویم، من آن مویم که جان دارد/تنم چون سایۀ مویی است و دل چون دیدۀ موران/ز هجر غالیه مویی که چون موران میان دارد (عمعق بخارایی).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از اصطلاحات ادبیات فارسی اعنات می باشد. که در لغت به معنی «خود را به دشواری افکندن» و در اصطلاح علم بدیع آن است که شاعر یا نویسنده، به منظور آرایشِ سخن، خود را ملزم به رعایت چیزی کند که رعایت آن لزومی نداشته باشد.
وجه تسمیۀ این صنعت به اعنات آن است که شاعر یا نویسنده رنجی را برخود هموار می کند که اگر نکند، خرده ای بر وی نیست.اعنات چندین صنعت بدیعی را در برمی گیرد، امّا ارباب بلاغت آن را به دو نوع مخصوص دانسته و انواع دیگر را نامی جداگانه نهاده اند؛ همچون: حَذْف، تشریع، ذوقافیتین، جامع الحروف.این صنعت را «لُزوم مالایلْزم»، «اِعتاب»، «التزام»، «اِلتِزام مالا یلْزم»، «تَضییق» و «تشدید» نیز گفته اند.
انواع اعنات
۱- رعایت حرف یا حروفی در قوافی یا در فواصل و اسجاع که رعایت آن ها در علم قافیه لزومی نداشته باشد، مانند رعایت حرف «سین» در این بیت:از روی تو چون کرد صبا طرّه به یک سو •••• فــــریاد بــرآورد شبِ غـالیه گـــیسو (شمس طبی)۲- رعایت کلمه یا کلماتی به طریق تکرار یا با آوردن نظایر آن در هر بیت یا در هر مصراع از یک شعر، مانند رعایت نام یک شهر، یک روز، یک گل و یک عنصر در هر مصراع از این رباعی:در مرو پَـریـر لاله آتش انگــیخت •••• دی نیلوفـــر به بلخ در آب گــریختدر خاک نیشابور گل افروز شـکفت •••• فردا به هری باد سمن خواهد بیخت (لطف الله نیشابوری)
کتب برجسته اعنات
در ادبیات عرب، "لزومیات" ابوالعلاء معرّی و در ادبیات فارسی "تجنیسات" کاتبی نیشابوری و "سحر حلال" اهلی شیرازی از جمله کتاب هایی است که صنعت اعنات در سراسر آنها رعایت شده است.
دانش نامه زبان و ادب فارسی، سعادت، اسماعیل، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۴۶۷.
...


کلمات دیگر: