کلمه جو
صفحه اصلی

صور


مترادف صور : بوق، شیپور، نفیر

برابر پارسی : رخ ها، رخسارها، چهره

فارسی به انگلیسی

horn, or trumpet blown on the day of resurrection by the angel, horn or trumpet blown on the day of resurrection

tyre


horn or trumpet blown on the Day of Resurrection


trumpet


عربی به فارسی

نمايش دادن (بوسيله نقشه و مانند ان) , نقش کردن , مجسم کردن , رسم کردن , شرح دادن , توضيح دادن , بامثال روشن ساختن , نشان دادن , مصور کردن , اراستن , مزين شدن


مترادف و متضاد

بوق، شیپور، نفیر


فرهنگ فارسی

شهریست بر ساحل بحرالروم ( مدیترانه ) یکی از شهرهای فنیقیه قدیم که بسبب تجارت خود مشهور بود و آن در حمله اسکندر در سال ۳۳۳ ق. م.مقاومتی سخت بخرج داد. امروز این شهر جزو کشور لبنان است و ۱۲٠٠٠ تن جمعیت دارد .
( اسم ) شاخ و جز آن که در آن دمند تا آواز بر آید بوق . یا صور اسرافیل . شیپور اسرافیل که روز قیامت وی در آن دمد و مردگان زنده شوند .
دهی است بر شاطی خابور بین آن وفدین

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) بوق ، شاخی که در آن بدمند و از آن صدایی خارج شود.
(صُ وَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ صورت ، ۱ - نقش ها. ۲ - قسم ها.

[ ع . ] (اِ.) بوق ، شاخی که در آن بدمند و از آن صدایی خارج شود.


(صُ وَ) [ ع . ] (اِ.) جِ صورت ؛ 1 - نقش ها. 2 - قسم ها.


لغت نامه دهخدا

صور. ( ع اِ ) بوق. ( مهذب الاسماء ). شاخ حیوان که آنرا مینوازند. ( غیاث اللغات ). شاخ که در آن دمند. ( منتهی الارب ). نای. ناقور. قرن. شاخ. ( منتهی الارب ) :
دم صور بشناس و انگیختن
روانها به تنها برآمیختن.
اسدی.
گیتی بمثل سرای کار است
تا روز قیام و نفخت صور.
ناصرخسرو.
سندان بسنان چنان شکافد
چون صور که آسمان شکافد.
خاقانی.
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور.
مولوی.
حریفان خلوت سرای اَلَست
به یک جرعه تا نفخه صور مست.
سعدی ( بوستان ).
و رجوع به صور اسرافیل شود.

صور. ( اِخ ) شهریست بر ساحل بحر متوسط، دارای 7000 تن سکنه و از پایتخت های فینیقیان است. این شهر دو قسمت است : یکی جزیره و دیگر صوری که بر ساحل است. تاریخ بنیاد آن تا به سه هزار سال قبل از میلاد بالا رود. بین صور و فراعنه مصر روابط بازرگانی محکمی برقرار بوده است. صور در حدود 1100 ق. م. رونقی یافت. این شهر از طرف آشوریان و بابلیان محاصره شد و بسال 539 ق. م. ایرانیان آنرا تصرف کردند، سپس اسکندر بسال 333 ق. م. هفت سال آنرا به محاصره گرفت. بسال 1124 م. صلیبیان بر آن دست یافتندو مسلمانان به سال 1291 م. / 690 هَ. ق. آنرا از ایشان بازستدند. ( المنجد فی الادب و العلوم ). صور اکنون جزء متصرفات دولت لبنان است. مؤلف حدود العالم نویسد: شهریست از شام بر کران دریای روم و اندر وی مسلمانانند. شهریست با نعمت بسیار و کشت و بزر بسیار و خواسته های بسیار. مؤلف ایران باستان نویسد: شهر صوربواسطه بوغاز تنگی که عرض آن 4 استاد یا تقریباً 700 ذرع بود، از ساحل فینیقیه جدا می شد و بنابراین حکم جزیره ای را داشت وقتی بادهای افریقا موسوم به آفریکوس وزیدن میگرفت آب این بوغاز را عقب زده ، امواج راروی هم انبوه میکرد و بساحل میریخت. شهر دارای دیوارهای بلند و برج ها و باروهای محکم بود و این استحکامات را از هر طرف دریائی عمیق احاطه داشت. و در مورد محاصره اسکندر آرد: دیودور نویسد: ( کتاب 17 بند 4 ) جهت عمده مقاومت صور این بود که می خواست اسکندر را معطل کند و بداریوش وقت دهد که او قشون جدیدی برای نبرد با اسکندر تهیه کند و مردم صور امیدوار بودند که با این کار طرف توجه دربار ایران گشته ، پاداشهائی بزرگ خواهند یافت. ( ایران باستان چ 1 ص 1332 ). در مدتی که سپاهیان اسکندر شهر صور را به محاصره داشتند، مردم صور شجاعت و تدبیر را با یکدیگر بکار برده با مهارت و جانبازی زایدالوصفی چندانکه توانستند از هجوم دشمن ممانعت کردند، لیکن دوام محاصره از یک سو و رسیدن نیروهای کمکی از سوی دیگر سرانجام به تسخیر صور منتهی گشت. اسکندر پس از تسخیر صور، شقاوت و درندگی عجیبی از خود نشان داد که تنها از او بروز تواند کرد. اودستور داد تمام مردم شهر را جز آنانکه بمعابد پناه برده اند بکشند؛ ولی از مردم مسلح کسی بمعابد نرفت و تنها زنان و کودکان در معابد جمع شدند. باقی مردم رامقدونیها کشتند؛ دوهزار جوان صوری را بطول ساحل بدار آویختند. زنان و اطفال را اسیر کرده برده وار به مزایده نهادند. ( ایران باستان صص 1332-1341 ). در قاموس کتاب مقدس آمده است : صور ( صخره ) شهریست فینیقی و بمسافت سفر هفت ساعت در جنوب صیدون واقع و بر یک یا دو جزیره بنا شده است. طولش از ساحل بقدر نصف میل و امتدادش تخمیناً یک میل میباشد و صور را در قدیم قسمت دیگری بر ساحل دریا بوده است. پلی نیوس گوید: که محیطجزیره صور دو میل و نصف و محیط خود جزیره و صور قدیم 17 میلی بوده است. یونانیان و فینیقیان برآنند که صور یکی از شهرهای بسیار قدیم و زیبا است. هیرودوتس گوید که کاهنان صور وی را خبر دادند که صور 2750 سال قبل از مسیح بنا شده و در کتاب مقدس در عصر یوشع مذکور است و در آن وقت شهر حصارداری بوده. ( صحیفه یوشع 19:29 )... دور نیست که اصل اهالی صور از صیدون بوده اند. ( صحیفه یوشع 13؛ سفر خروج 32:30 ). و در وقت سلطنت داود و سلیمان حیرام که در آن زمان شهریار صوربود، با داود و سلیمان طریق مودت آماده داشت... و اهالی صور چوبها برای بنای هیکل اورشلیم و سایر بناهای مشهور اورشلیم میدادند. بدین طور که از سروهای آزاد لبنان از صور به یافا برده و از آنجا چوب ها به اورشلیم می بردند و صنعت کاران صور در اورشلیم همواره مشغول انجام صنایع مهمه و دقیقه می بودند. ( دوم سموئل 5:11 و 12 و اول تواریخ ایام 2:2 و 3 و 11 ). در سال 720 ق. م. شلمنا صور را بمدت پنج سال محاصره کرد، لکن بعد از این مدت هم بمقصود خود موفق نگشته ، از آن پس بخت النصر آنرا مدت سیزده سال محاصره نمود که انتهای آن 592 ق. م. بود. لکن در تاریخ بهیچوجه من الوجوه مذکور نیست که بخت النصر آنجا را مفتوح ساخت یا نه. و یوسیفوس خود نیز این مطلب را محقق ننموده ، اما تأویلات ایشان درباره آنچه در صحیفه مقدسه حزقیل 29:18وارد گشته که از صور به جهت خدمتی که در آن نموده بود خودش و لشکرش هیچ فرد نیافتند. این است که در فتح و عدم فتح صور اختلاف دارند. بعضی گویند صور را مفتوح ساخته ، لکن در آنجا مال و غنیمتی که با مخارج و زحمات شاقه فوق العاده او مطابقت نماید نیافت ؛ ولی بعد از این واقعه صور خود را تابع و مطیع قوم فارس نموده ، عمارتی عظیم برای حکومت فارس برآورده... صور حالیه در شمال غربی الجزیره قدیم واقع، طولش ربع میل و عرضش 180 قدم بود، لکن بواسطه شدت فراهم شدن ریگهای دریایی عرضش در نزدیک دشت یک میل و در نزد دیوار قدیم بیش از ثلث میل شده است و همواره آثار دیوار قدیم نمودار است و در آن دیوار سنگی بکار گذاشته شده است که طولش 17 قدم و عرضش 6 قدم و نیم میباشد و در کناردریا سنگهای معظم و قطعات ستونهای شکسته بسیار است و فعلاً در عوض تجار و شاهزادگان ، ماهی گیران دامهای خود را در آنجا می گسترانند. ( حزقیال 26:14 ). و در آنجا کلیسایی متعلق بجماعت لاتین یافت میشود و امکان دارد که آن کلیسا درهای کلیسائی که در سنه 323 م. تقدیس شده اوسی بیوس در آنجا بشارت داد بنا شده باشد و فعلاً از این شهر پنبه و توتون و سنگ آسیا که از حوران آورده میشود می آورند و عدد نفوس تخمیناً 5000 است که نصف ایشان مسلم و باقی نصاری میباشند و در آنجا معدودی یهود و نیز مقبره ای بمساحت قلیل در بیرون شهر یافت می شود. میگویند قبر حیرام است و آثار قناتهای قدیمه که آب از کوه رأس العین در شهر می آمده است دیده میشود. ( از قاموس کتاب مقدس صص 566-569 ) :

صور. (اِخ ) نام پادشاه کشمیر که بهمن دختر او را به زنی گرفت . (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 53).


صور. (ع اِ) بوق . (مهذب الاسماء). شاخ حیوان که آنرا مینوازند. (غیاث اللغات ). شاخ که در آن دمند. (منتهی الارب ). نای . ناقور. قرن . شاخ . (منتهی الارب ) :
دم صور بشناس و انگیختن
روانها به تنها برآمیختن .

اسدی .


گیتی بمثل سرای کار است
تا روز قیام و نفخت صور.

ناصرخسرو.


سندان بسنان چنان شکافد
چون صور که آسمان شکافد.

خاقانی .


رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور.

مولوی .


حریفان خلوت سرای اَلَست
به یک جرعه تا نفخه ٔ صور مست .

سعدی (بوستان ).


و رجوع به صور اسرافیل شود.

صور. [ ص َ ] (ع مص ) بانگ کردن . || کژ کردن و میل دادن یا شکستن چیزی را. (منتهی الارب ). بچسبانیدن [ میل دادن ] . (ترجمان علامه ٔجرجانی ترتیب عادل ) (تاج المصادر بیهقی ). || متوجه کردن کسی را. (منتهی الارب ). || پاره کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || (مص ) روی آوردن . || (اِمص ) کژی . || (اِ) صفحه ٔ گردن . || کرانه ٔ رود. || بیخ خرما. || خرمابنان ریزه لا واحد له یا جماعت . (منتهی الارب ). || فراهم آمده .ج ، صیران . || خرماستان . (مهذب الاسماء).


صور. [ ص َ وَ ] (ع مص ) کژ گردیدن . || بریدن و جدا کردن چیزی را. || روی آوردن بجهتی . || (اِ) صورة. || نوع . || صفت . (منتهی الارب ).


صور. [ ص َوْ وَ ] (اِخ ) یاقوت نویسد: موضعی است و گمان دارم از اعمال مدینه است . (معجم البلدان ).


صور. [ ص ِ وَ ] (ع اِ) ج ِ صورة. (منتهی الارب ).


صور. [ ص ُوْ وَ ] (اِخ ) دهی است بر شاطی خابور بین آن وفُدَین حدود چهار فرسنگ است و خوارج را در آن واقعه ای است . (معجم البلدان ).


صور. (اِخ ) شهریست بر ساحل بحر متوسط، دارای 7000 تن سکنه و از پایتخت های فینیقیان است . این شهر دو قسمت است : یکی جزیره و دیگر صوری که بر ساحل است . تاریخ بنیاد آن تا به سه هزار سال قبل از میلاد بالا رود. بین صور و فراعنه مصر روابط بازرگانی محکمی برقرار بوده است . صور در حدود 1100 ق . م . رونقی یافت . این شهر از طرف آشوریان و بابلیان محاصره شد و بسال 539 ق . م . ایرانیان آنرا تصرف کردند، سپس اسکندر بسال 333 ق . م . هفت سال آنرا به محاصره گرفت . بسال 1124 م . صلیبیان بر آن دست یافتندو مسلمانان به سال 1291 م . / 690 هَ . ق . آنرا از ایشان بازستدند. (المنجد فی الادب و العلوم ). صور اکنون جزء متصرفات دولت لبنان است . مؤلف حدود العالم نویسد: شهریست از شام بر کران دریای روم و اندر وی مسلمانانند. شهریست با نعمت بسیار و کشت و بزر بسیار و خواسته های بسیار. مؤلف ایران باستان نویسد: شهر صوربواسطه ٔ بوغاز تنگی که عرض آن 4 استاد یا تقریباً 700 ذرع بود، از ساحل فینیقیه جدا می شد و بنابراین حکم جزیره ای را داشت وقتی بادهای افریقا موسوم به آفریکوس وزیدن میگرفت آب این بوغاز را عقب زده ، امواج راروی هم انبوه میکرد و بساحل میریخت . شهر دارای دیوارهای بلند و برج ها و باروهای محکم بود و این استحکامات را از هر طرف دریائی عمیق احاطه داشت . و در مورد محاصره اسکندر آرد: دیودور نویسد: (کتاب 17 بند 4) جهت عمده ٔ مقاومت صور این بود که می خواست اسکندر را معطل کند و بداریوش وقت دهد که او قشون جدیدی برای نبرد با اسکندر تهیه کند و مردم صور امیدوار بودند که با این کار طرف توجه دربار ایران گشته ، پاداشهائی بزرگ خواهند یافت . (ایران باستان چ 1 ص 1332). در مدتی که سپاهیان اسکندر شهر صور را به محاصره داشتند، مردم صور شجاعت و تدبیر را با یکدیگر بکار برده با مهارت و جانبازی زایدالوصفی چندانکه توانستند از هجوم دشمن ممانعت کردند، لیکن دوام محاصره از یک سو و رسیدن نیروهای کمکی از سوی دیگر سرانجام به تسخیر صور منتهی گشت . اسکندر پس از تسخیر صور، شقاوت و درندگی عجیبی از خود نشان داد که تنها از او بروز تواند کرد. اودستور داد تمام مردم شهر را جز آنانکه بمعابد پناه برده اند بکشند؛ ولی از مردم مسلح کسی بمعابد نرفت و تنها زنان و کودکان در معابد جمع شدند. باقی مردم رامقدونیها کشتند؛ دوهزار جوان صوری را بطول ساحل بدار آویختند. زنان و اطفال را اسیر کرده برده وار به مزایده نهادند. (ایران باستان صص 1332-1341). در قاموس کتاب مقدس آمده است : صور (صخره ) شهریست فینیقی و بمسافت سفر هفت ساعت در جنوب صیدون واقع و بر یک یا دو جزیره بنا شده است . طولش از ساحل بقدر نصف میل و امتدادش تخمیناً یک میل میباشد و صور را در قدیم قسمت دیگری بر ساحل دریا بوده است . پلی نیوس گوید: که محیطجزیره ٔ صور دو میل و نصف و محیط خود جزیره و صور قدیم 17 میلی بوده است . یونانیان و فینیقیان برآنند که صور یکی از شهرهای بسیار قدیم و زیبا است . هیرودوتس گوید که کاهنان صور وی را خبر دادند که صور 2750 سال قبل از مسیح بنا شده و در کتاب مقدس در عصر یوشع مذکور است و در آن وقت شهر حصارداری بوده . (صحیفه ٔ یوشع 19:29)... دور نیست که اصل اهالی صور از صیدون بوده اند. (صحیفه ٔ یوشع 13؛ سفر خروج 32:30). و در وقت سلطنت داود و سلیمان حیرام که در آن زمان شهریار صوربود، با داود و سلیمان طریق مودت آماده داشت ... و اهالی صور چوبها برای بنای هیکل اورشلیم و سایر بناهای مشهور اورشلیم میدادند. بدین طور که از سروهای آزاد لبنان از صور به یافا برده و از آنجا چوب ها به اورشلیم می بردند و صنعت کاران صور در اورشلیم همواره مشغول انجام صنایع مهمه و دقیقه می بودند. (دوم سموئل 5:11 و 12 و اول تواریخ ایام 2:2 و 3 و 11). در سال 720 ق . م . شلمنا صور را بمدت پنج سال محاصره کرد، لکن بعد از این مدت هم بمقصود خود موفق نگشته ، از آن پس بخت النصر آنرا مدت سیزده سال محاصره نمود که انتهای آن 592 ق . م . بود. لکن در تاریخ بهیچوجه من الوجوه مذکور نیست که بخت النصر آنجا را مفتوح ساخت یا نه . و یوسیفوس خود نیز این مطلب را محقق ننموده ، اما تأویلات ایشان درباره ٔ آنچه در صحیفه ٔ مقدسه ٔ حزقیل 29:18وارد گشته که از صور به جهت خدمتی که در آن نموده بود خودش و لشکرش هیچ فرد نیافتند. این است که در فتح و عدم فتح صور اختلاف دارند. بعضی گویند صور را مفتوح ساخته ، لکن در آنجا مال و غنیمتی که با مخارج و زحمات شاقه فوق العاده او مطابقت نماید نیافت ؛ ولی بعد از این واقعه صور خود را تابع و مطیع قوم فارس نموده ، عمارتی عظیم برای حکومت فارس برآورده ... صور حالیه در شمال غربی الجزیره ٔ قدیم واقع، طولش ربع میل و عرضش 180 قدم بود، لکن بواسطه ٔ شدت فراهم شدن ریگهای دریایی عرضش در نزدیک دشت یک میل و در نزد دیوار قدیم بیش از ثلث میل شده است و همواره آثار دیوار قدیم نمودار است و در آن دیوار سنگی بکار گذاشته شده است که طولش 17 قدم و عرضش 6 قدم و نیم میباشد و در کناردریا سنگهای معظم و قطعات ستونهای شکسته بسیار است و فعلاً در عوض تجار و شاهزادگان ، ماهی گیران دامهای خود را در آنجا می گسترانند. (حزقیال 26:14). و در آنجا کلیسایی متعلق بجماعت لاتین یافت میشود و امکان دارد که آن کلیسا درهای کلیسائی که در سنه ٔ 323 م . تقدیس شده اوسی بیوس در آنجا بشارت داد بنا شده باشد و فعلاً از این شهر پنبه و توتون و سنگ آسیا که از حوران آورده میشود می آورند و عدد نفوس تخمیناً 5000 است که نصف ایشان مسلم و باقی نصاری میباشند و در آنجا معدودی یهود و نیز مقبره ای بمساحت قلیل در بیرون شهر یافت می شود. میگویند قبر حیرام است و آثار قناتهای قدیمه که آب از کوه رأس العین در شهر می آمده است دیده میشود. (از قاموس کتاب مقدس صص 566-569) :
صور و عکه در امان امرت
چون ارمن و نخجوان ببینم .

خاقانی .


و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

صور. [ ص ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ صورة (صورت ). (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ) :
باغ چون مجلس کسری شده پر حور و پری
راغ چون نامه ٔ مانی شده پر نقش و صور.

فرخی .


گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه ٔ لبلاب .

لبیبی .


مر آمیزش گوهران را بگوی
سبب چه که چندین صور زو بخاست .

ناصرخسرو.


چون شخص دلیران همه پر ز زخم
چو دست عروسان همه در صور.

مسعودسعد.


بخت نیک آرزورسان دل است
که قلم نقشبند هر صور است .

خاقانی .


رجوع به صورت و صورةشود.
- صور فلکی ؛ رجوع بدان کلمه شود.

فرهنگ عمید

= صورت
* صُوَر فلکی: (نجوم ) = صورت * صورت فلکی
= بوق
* صور اسرافیل: در روایات، شیپوری که اسرافیل در روز رستاخیز دو نوبت در آن می دمد. در مرتبۀ اول همۀ زندگان می میرند و در بار دوم تمام مردگان زنده می شوند: خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل / غریو سبحهٴ رضوان و زیور حورا (خاقانی: لغت نامه: صور اسرافیل ).
* صور صبحگاهی: [قدیمی، مجاز] آه، ناله، زاری، و فغان هنگام صبح: به صور صبحگاهی بر شکافم / صلیب روزن این بام خضرا (خاقانی: ۲۴ ).
* صور نیم شبی: [قدیمی، مجاز] آه، ناله، زاری، و فغان در نیم شب: به صور نیم شبی در شکن رواق فلک / به ناوک سحری برشکن مصاف قضا (خاقانی: ۸ ).

= صورت
⟨ صُوَر فلکی: (نجوم) = صورت ⟨ صورت فلکی


= بوق
⟨ صور اسرافیل: در روایات، شیپوری که اسرافیل در روز رستاخیز دو نوبت در آن می‌دمد. در مرتبۀ اول همۀ زندگان می‌میرند و در بار دوم تمام مردگان زنده می‌شوند: ◻︎ خروش شهپر جبریل و صور اسرافیل / غریو سبحهٴ رضوان و زیور حورا (خاقانی: لغت‌نامه: صور اسرافیل).
⟨ صور صبحگاهی: [قدیمی، مجاز] آه، ناله، زاری، و فغان هنگام صبح: ◻︎ به صور صبحگاهی بر‌شکافم / صلیب روزن این بام خضرا (خاقانی: ۲۴).
⟨ صور نیم‌شبی: [قدیمی، مجاز] آه، ناله، زاری، و فغان در نیم‌شب: ◻︎ به صور نیم‌شبی در‌شکن رواق فلک / به ناوک سحری برشکن مصاف قضا (خاقانی: ۸).


دانشنامه عمومی

صور می تواند به موارد زیر اشاره کند:
صور (تلفظ می شود /sur/) به معنای شیپور بزرگاسرافیل#صور اسرافیل در هنگام وقوع قیامت
صور اسرافیل (روزنامه)
صور (عمان)، شهری در عمان
صور (لبنان) نام شهری در لبنان
صور (تلفظ می شود /sovær/)، جمع صورت

صور (استان مستغانم). صور (استان مستغانم) (به عربی: الصور) یک شهرداری در الجزایر است که در ناحیه عین تادلس واقع شده است. صور ۲۰٬۶۲۵ نفر جمعیت دارد.

صور (روستا). صور یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بناجوی شمالی بخش مرکزی شهرستان بناب واقع شده است.

صور (عمان). شهرستان صور (به عربی: ولایة صور) یکی از شهرستانهای منطقه شرقی در کشور پادشاهی عمان است. شهرستان صور یکی از قدیمی بندرگاه سلطنت عمان است. در این شهرستان قلعه بزرگی وجود دارد که در دوران گذشته مقر حاکم منطقه بوده است. بابوجود اینکه سالها از تاریخ بنای این دژ می گذرد پا برجا مانده است، این قلعه یکی از قلعه های مهم شهرستان صور است باضافه چهار قلعه دیگر که دراین شهرستان وجود دارند. در دوران گذشته نگهبانانی در این قلعه ها پاسبانی می داده اند مخصوصاً در شبها نگهبانان در ابراج این قلعه ها مستقر می شده اند واز شهر در برابر دزدان وشورشگران پاس می داده اند.

صور (لبنان). صور (در عربی: صور، در لاتین: Tyrus) شهری در جنوب لبنان است.
جمعیت آن ۱۱۷۱۰۰ نفر است و در نزدیکی کرانه دریای مدیترانه قرار گرفته است. صور از شهرهای باستان فنیقیان بود و امروزه چهارمین شهر بزرگ لبنان است. نام این شهر به معنی «صخره» است.
صور به شهر امام موسی صدر نیز مشهور است.

دانشنامه آزاد فارسی

صور (Tyre)
شهری بر کرانۀ دریای مدیترانه، در جنوب صیدا، واقع در کشور لبنان. صور از شهرهای باستانی فنیقی است، که اگر روایت هرودوت را بپذیریم در ۲۷۵۰ پ م بنا شده است. پس از قرن ۱۱ پ م پایتخت فنیقیه و مرکز تجاری پررونقی بود که منسوجات (و رنگ ارغوانی خاصی که در آن ها به کار می رفت) و پارچه های ابریشمی آن شهرتی بسزا داشت و به نقاط مختلف دنیای آن روزگار صادر می شد. اوج شکوفایی صور از ۱۰۰۰ پ م تا حدود ۷۷۴ پ م بود. دریانوردان این شهر، در سواحل مدیترانه مهاجرنشین ها و ماندگاه هایی تأسیس و در قرن ۴ پ م شهر قرطاجنه (کارتاژ) را بنا کردند. آشوریان، کلدانیان، ایرانیان، مقدونیان، صلیبی ها و مسلمانان بر این شهر فرمان رانده اند. در قرن اول پ م در قلمرو امپراتوری روم و از نخستین مراکز مسیحیت بود. بقایایی از دوره های یونانی، رومی و صلیبی در صور باقی مانده است. جمعیت آن ۱۶,۵۰۰ نفراست (۲۰۰۵).

نقل قول ها

صور شهری در جنوب لبنان و در ساحل مدیترانه.
• «شهری است که در استواری و پایداری بدان مَثَل زنند و دست فرمانبردای و تسلیم به خواستار و خریدار خود ندهد. فرنگیان این شهر را پناهگاه خود در برابر حوادث زمان و صدمات دوران ساخته و از آن مأمنی برای خود پرداخته اند. کوی ها و خیابان هایش از عکا پاکیزه تر و نیکو تر است...» -> ابن جبیر، در ۱۲ جمادی الثانی ۵۸۰/ ۲۰ سپتامبر ۱۱۸۴

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] صورشهری بندری در جنوب لبنان در ساحل دریای مدیترانه است. اکثر مردم این منطقه شیعه هستند. محمدجواد مغنیه، سید حسن نصرالله و عماد مغنیه در شهر صور به دنیا آمده اند. این شهر دارای چندین حوزه علمیه است. به جهت فعالیت های امام موسی صدر به شهر امام موسی صدر نیز شهرت دارد.
صور شهر بندری در جنوب لبنان در ۷۹ کیلومتری جنوب بیروت بر ساحل دریای مدیترانه قرار گرفته است. صور از شهرهای باستان فنیقیان بود و امروزه چهارمین شهر بزرگ لبنان است.
ناصر خسرو در قرن پنجم از این شهر دیدن و مذهب بیشتر اهالی آن را شیعه گزارش کرده است.سید محسن امین نام بیش از بیست عالم شیعه از شهر صور پیش از قرن ششم قمری را ذکر کرده است. شاعر شیعی عبد المحسن صوری که در رثای شیخ مفید شعر سروده، و نیز خاندان شرف الدین اهل این منطقه اند.

[ویکی الکتاب] معنی صُّورِ: بوق - شیپور (نفخ صور - دمیدن در بوق کنایه است از اعلام مطلبی را که باید همگی عملی کنند به جمعیت انبوهی چون لشکر ، مثل اینکه همگی در فلان روز و فلان ساعت حاضر خارج شوند)
معنی سُورٍ: دیوار دور یک مکان - حصار
معنی سُوَرٍ: سوره ها( سوره : پارهای از کلمات و جملهبندیهایی است که همه برای ایفای یک غرض ریخته شده باشد)
معنی صَّاخَّةُ: صیحه شدیدی است که از شدتش گوشها کر شود ، و منظور از آن نفخه صور است .
معنی نُقِرَ: کوبیده شد( جمله نقر در ناقور نظیر جمله نفخ در صور کنایه از زنده کردن مردگان در قیامت و احضار آنان برای حسابرسی است)
معنی نَّاقُورِ: هر چیزی که به آن میکوبند تا صدا کند ( جمله نقر در ناقور نظیر جمله نفخ در صور کنایه از زنده کردن مردگان در قیامت و احضار آنان برای حسابرسی است)
معنی خُلُقُ: اخلاق - رفتار(جمع خُلق که هم معنی با خَلق است با این تفاوت که خَلق مختص به هیئتها و اشکال و صور دیدنی است و خُلق مختص به قوا و اخلاقیاتی است که با بصیرت درک میشود ، نه با چشم )
تکرار در قرآن: ۱۹(بار)

واژه نامه بختیاریکا

( صَور ) صبر؛ عطسه کردن در آوان انجام کار؛ وشخستن

جدول کلمات

بوق

پیشنهاد کاربران

نام دهکده ای تاریخی در شهرستان بناب که در فهرست ملی ثبت گردیده و دارای راه خاکی با دهکده باستانی کندوان می باشد.

Honk or horn نام دهکده یا بوق یا وسیله صوتی

صور=بوق نفیر فرشته ای بنام اصرافیل و یا اسرافیل که یک دوست یهودی در باربری اصفهان میگفت چون در صور میدمد نامش اصرافیل شده است

واژه صور عربی معرب سورفارسی است که در در واژه سرنا کار برد دارد. سرنا مشتق ار ریشه هندو اروپایی ker به چم شاخ حیوان است که دراوستا sarah ودر سانسکریتsiras به چم شاخ و سر می باشد. در سور اصرافیل بهمین معنا آمده. بنظر می رسد که واژه سرود و همچنین درخت سرو بخاطر شکل مخروطی و شاخی آن نیزاز همین ریشه می باشد. از اشتفاقهای های ریشه هندو اروپایی واژه های cranium, cornet, horn , شاخی شدنkeratin در انگلیسی میباشند.

صور=شاخ نفیر درویشان و قلندران که صوت نکبتی دارد و به عنوان نفرین به درب سرای کسی که حاجتشان را روا نکند میدمیدند لذا در کودکی من این اتفاق برای یکی از ملاکین افتاد که بزرگان با واسطه یک گوسفند چاق دادند و نگذاستند اما دوسال بعد باز بیستر توقع کردند و نداد چند تا درویش که مرید مرشد بودند آمدند با تبرزین که برای هراتفاقی اماده بودند بند در حلقه درب منزلش انداختند آن یکی باد میکرد صدای ناهنجار زشت میدید تا خسته میشد این یکی دیگر و یکه هو تمامشان با هم صور دمیدند که بعد از چند روز دو تا گاوش مرد و بعد طولی نکشید گوسفندانش سر به مرگ گذاشتند مرحوم پدرم ورزشکار و مرشد ورزشخانه بود به ان نفر زیان دیده گفت سفارش کن بیایند بگو هرچه بخواهید میدهم تا به طمع درافتنددو بیایند وقتی آمدند درویشان را زد و از انها اعتراف گرفت که سم بخورد گاو ها و گوسفندان داده اند . . .

شکل داد

صورت ها

جمع صورت
چهره ها

تصاویر

ملکی که در صور می دمد نامش اصرافیل است که از صور آمده است یعنی صورچی کسی که در شیپور میدمد.


کلمات دیگر: