مترادف تنزیه : بی آلایشی، پاکدامنی، پاکی، طهارت، قداست، تهذیب، پالایش، پاک دانستن
تنزیه
مترادف تنزیه : بی آلایشی، پاکدامنی، پاکی، طهارت، قداست، تهذیب، پالایش، پاک دانستن
فارسی به انگلیسی
purifying, considering inviolable, transcendence
مترادف و متضاد
بیآلایشی، پاکدامنی، پاکی، طهارت، قداست
تهذیب
پالایش، پاک دانستن
۱. بیآلایشی، پاکدامنی، پاکی، طهارت، قداست
۲. تهذیب
۳. پالایش، پاک دانستن
فرهنگ فارسی
کسی راازعیب و آلایش دورکردن، پاک وبی آلایش دانستن
۱-( مصدر ) دور کردن از عیب و آلایش کسی راپاک و بی آلایش دانستن. ۲- ( اسم ) پاکی طهارت پاکدامنی . جمع : تنزیهات . یا تنزیه و تشبیه . پاک داشتن و مانند کردن ( خدای را ) .
برجهانیدن ٠ یا بر گشنی داشتن ٠
۱-( مصدر ) دور کردن از عیب و آلایش کسی راپاک و بی آلایش دانستن. ۲- ( اسم ) پاکی طهارت پاکدامنی . جمع : تنزیهات . یا تنزیه و تشبیه . پاک داشتن و مانند کردن ( خدای را ) .
برجهانیدن ٠ یا بر گشنی داشتن ٠
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) کسی را از عیب و آلودگی دور کردن .
لغت نامه دهخدا
( تنزیة ) تنزیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) برجهانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). برجستن و برسکیزانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || برگشنی داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). نرم جهانیدن نر بر ماده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
تنزیه. [ ت َ ] ( ع مص ) دور کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). دور گردانیدن. ( زوزنی ). دور داشتن خود را از زشتی و بدی و پرهیز کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). دور کردن و پاک کردن از چیزهای زشت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پاکی و طهارت و تقدیس و پارسایی و پاکدامنی و دوری از عیب. ( ناظم الاطباء ) :
بنموده به سر نمای تنزیه
حسنت چو عروس چرخ زیور.
- اهل تنزیه ؛جماعتی از مسلمین که مخالف فرقه مشبهه و مجسمه می باشند. در خاندان نوبختی آرد:... فرقه مزبور که مشبهه و مجسمه خوانده شدند مورد اعتراض عامه مسلمین و ارباب نظر و استدلال قرار گرفتند، چه این جماعت مخالف می گفتند که خداوند در هیچیک از صفات خود به بندگان شباهت ندارد و هر صفتی که در خداوند موجود است با همان صفت در انسان مخالف است. مثلاً علم و قدرت و اراده ٔالهی بکلی با علم و قدرت و اراده بشری تفاوت دارد.این جماعت اخیر را اهل تنزیه می گویند. ( خاندان نوبختی تألیف اقبال ص 40 ).
تنزیه. [ ت َ ] ( ع مص ) دور کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). دور گردانیدن. ( زوزنی ). دور داشتن خود را از زشتی و بدی و پرهیز کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). دور کردن و پاک کردن از چیزهای زشت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پاکی و طهارت و تقدیس و پارسایی و پاکدامنی و دوری از عیب. ( ناظم الاطباء ) :
بنموده به سر نمای تنزیه
حسنت چو عروس چرخ زیور.
ناصرخسرو.
|| به دوری صفت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || عبارت است از دور بودن خدای تعالی از اوصاف بشر. ( از تعریفات جرجانی ).- اهل تنزیه ؛جماعتی از مسلمین که مخالف فرقه مشبهه و مجسمه می باشند. در خاندان نوبختی آرد:... فرقه مزبور که مشبهه و مجسمه خوانده شدند مورد اعتراض عامه مسلمین و ارباب نظر و استدلال قرار گرفتند، چه این جماعت مخالف می گفتند که خداوند در هیچیک از صفات خود به بندگان شباهت ندارد و هر صفتی که در خداوند موجود است با همان صفت در انسان مخالف است. مثلاً علم و قدرت و اراده ٔالهی بکلی با علم و قدرت و اراده بشری تفاوت دارد.این جماعت اخیر را اهل تنزیه می گویند. ( خاندان نوبختی تألیف اقبال ص 40 ).
تنزیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) برجهانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). برجستن و برسکیزانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || برگشنی داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). نرم جهانیدن نر بر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
تنزیه . [ ت َ ] (ع مص ) دور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). دور گردانیدن . (زوزنی ). دور داشتن خود را از زشتی و بدی و پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دور کردن و پاک کردن از چیزهای زشت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاکی و طهارت و تقدیس و پارسایی و پاکدامنی و دوری از عیب . (ناظم الاطباء) :
بنموده به سر نمای تنزیه
حسنت چو عروس چرخ زیور.
|| به دوری صفت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || عبارت است از دور بودن خدای تعالی از اوصاف بشر. (از تعریفات جرجانی ).
- اهل تنزیه ؛جماعتی از مسلمین که مخالف فرقه ٔ مشبهه و مجسمه می باشند. در خاندان نوبختی آرد:... فرقه ٔ مزبور که مشبهه و مجسمه خوانده شدند مورد اعتراض عامه ٔ مسلمین و ارباب نظر و استدلال قرار گرفتند، چه این جماعت مخالف می گفتند که خداوند در هیچیک از صفات خود به بندگان شباهت ندارد و هر صفتی که در خداوند موجود است با همان صفت در انسان مخالف است . مثلاً علم و قدرت و اراده ٔالهی بکلی با علم و قدرت و اراده ٔ بشری تفاوت دارد.این جماعت اخیر را اهل تنزیه می گویند. (خاندان نوبختی تألیف اقبال ص 40).
بنموده به سر نمای تنزیه
حسنت چو عروس چرخ زیور.
ناصرخسرو.
|| به دوری صفت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || عبارت است از دور بودن خدای تعالی از اوصاف بشر. (از تعریفات جرجانی ).
- اهل تنزیه ؛جماعتی از مسلمین که مخالف فرقه ٔ مشبهه و مجسمه می باشند. در خاندان نوبختی آرد:... فرقه ٔ مزبور که مشبهه و مجسمه خوانده شدند مورد اعتراض عامه ٔ مسلمین و ارباب نظر و استدلال قرار گرفتند، چه این جماعت مخالف می گفتند که خداوند در هیچیک از صفات خود به بندگان شباهت ندارد و هر صفتی که در خداوند موجود است با همان صفت در انسان مخالف است . مثلاً علم و قدرت و اراده ٔالهی بکلی با علم و قدرت و اراده ٔ بشری تفاوت دارد.این جماعت اخیر را اهل تنزیه می گویند. (خاندان نوبختی تألیف اقبال ص 40).
فرهنگ عمید
۱. کسی را از عیب و آلایش دور کردن.
۲. پاک و بی آلایش دانستن.
۳. دور داشتن خود از عیب و آلایش و بدی.
۲. پاک و بی آلایش دانستن.
۳. دور داشتن خود از عیب و آلایش و بدی.
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
تَنْزیه
در اصطلاح عرفان، منزّه و مبرّاداشتنِ ذات اقدس حق، از هرآنچه شایسته و سزاوار مرتبۀ ربوبیِ او نیست. تنزیه او از این است که در الوهیت شریکی داشته باشد، یا به وصف امکان و امکانیات متصّف شود، یانسبت به هر آنچه در دایرۀ وجود است، عالم نباشد. در کلام اسلامی، معنای تنزیه نقطۀ مقابل تشبیه است.
در اصطلاح عرفان، منزّه و مبرّاداشتنِ ذات اقدس حق، از هرآنچه شایسته و سزاوار مرتبۀ ربوبیِ او نیست. تنزیه او از این است که در الوهیت شریکی داشته باشد، یا به وصف امکان و امکانیات متصّف شود، یانسبت به هر آنچه در دایرۀ وجود است، عالم نباشد. در کلام اسلامی، معنای تنزیه نقطۀ مقابل تشبیه است.
wikijoo: تنزیه
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تنزیه (قرآن). تنزیه، از «نزه» و به معنای دوری در مکان و غیر آن است
و تنزیه دور داشتن شخص از زشتی (و در مورد خداوند ، دور داشتن و پاک دانستن او است از توصیف مشرکان، شبیه، شریک و نقایصی که در حق او روا نیست.) .در این مدخل از واژه های «سبحان» و مشتقات آن، «تعالی الله»، «قدوس»، «نقدس» و آنچه معنای تنزیه را می فهماند، استفاده شده است.
عناوین مرتبط
تنزیه شوندگان ( خدا ،عیسی علیه السلام،محمد صلی الله علیه و آله وسلّم و یوسف علیه السلام) و تنزیه کنندگان خدا ( آسمان، اولواالالباب، علی علیه السلام، محمد صلی الله علیه وآله، موسی علیه السلام و یونس علیه السلام).
و تنزیه دور داشتن شخص از زشتی (و در مورد خداوند ، دور داشتن و پاک دانستن او است از توصیف مشرکان، شبیه، شریک و نقایصی که در حق او روا نیست.) .در این مدخل از واژه های «سبحان» و مشتقات آن، «تعالی الله»، «قدوس»، «نقدس» و آنچه معنای تنزیه را می فهماند، استفاده شده است.
عناوین مرتبط
تنزیه شوندگان ( خدا ،عیسی علیه السلام،محمد صلی الله علیه و آله وسلّم و یوسف علیه السلام) و تنزیه کنندگان خدا ( آسمان، اولواالالباب، علی علیه السلام، محمد صلی الله علیه وآله، موسی علیه السلام و یونس علیه السلام).
wikifeqh: منزه
پیشنهاد کاربران
در خودشناسی، تمرینِ دوری از افکار زائد که در ذهن می آید بوسیله توجه، شناخت، احتما.
که بسیار پربرکت است.
درخصوص اطلاعات بیشتر:
Mossaffa. com
که بسیار پربرکت است.
درخصوص اطلاعات بیشتر:
Mossaffa. com
پاک و پاکیزه
منزه داشتن
منزه داشتن
کلمات دیگر: