کلمه جو
صفحه اصلی

امانت


مترادف امانت : بسته، سپرده، ودیعه، درستکاری، راستی، زنهار

متضاد امانت : خیانت

برابر پارسی : سپردگانی، سپرده

فارسی به انگلیسی

honesty, probity, safekeeping, trust, trustworthiness, custody


honesty, safekeeping, trust, trustworthiness, custody, deposit, trusteeship, parcel, consignment, probity

honesty, trusteeship, deposit, parcel, consignment


فارسی به عربی

استقامة , ثقة

مترادف و متضاد

۱. بسته، سپرده، ودیعه
۲. درستکاری، راستی
۳. زنهار ≠ خیانت


integrity (اسم)
کمال، درستی، تمامیت، امانت، راستی، بی عیبی

safekeeping (اسم)
حفاظت، امانت، حفظ چیزی از خطر و غیره

trust (اسم)
مسئولیت، اطمینان، اعتماد، ائتلاف، اعتبار، اعتقاد، ایمان، قرض، توکل، امید، امانت، ودیعه، اتحادیه شرکتها

trusteeship (اسم)
امانت داری، امانت، تولیت، جزء امنا بودن

fideism (اسم)
اطمینان، اعتماد، امانت

honesty (اسم)
درستی، امانت، صداقت، جلال، قدوسیت، درستکاری، دیانت، راستکاری، قابلیت امین

بسته، سپرده، ودیعه ≠ خیانت


درستکاری، راستی


زنهار


فرهنگ فارسی

امین بودن ، راستی ودرستکاری، ضدخیانت، ونیزمالی یاچیزی که بکسی بسپارندکه از آن نگاهداری کند، ودیعه، امانات جمع
۱ - ( مصدر ) امین بودن . ۲ - (اسم ) راستی درستکاری مقابل خیانت . ۳ - استواری . ۴ - ( اسم ) مال یا چیزی که بکسی برای نگاهداشتن سپرند سپرده زنهار ودیعه. ۵ - بسته. ممهور که به پستخانه دهند تا آن را بمقصدی برساند. یا از من بتو امانت . این جمله را هنگام اندرزدادن گویند . ۶ - تکالیفی که خدای تعالی برای خلق تعیین کرده از عبادات و طاعات . ۷ - جامعیت اسما و صفات یا هستی حق . ۸ - استعدادی که خدای تعالی برای کسب خیر و علم و عشق در دل انسان بودیعت نهاده . جمع : امانات .

فرهنگ معین

(اَ نَ ) [ ع . امانة ] ۱ - (مص ل . ) امین بودن . ۲ - (اِمص . ) راستی ، درستکاری . ۳ - استواری . ۴ - سپرده ، ودیعه .

لغت نامه دهخدا

امانت. [ اَ ن َ ] ( ع مص ، اِمص ) راستی. ضد خیانت. ( منتهی الارب )( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). استواری در راستی. درستکاری. اخلاص و صداقت. امینی. ( ناظم الاطباء ). امین بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). امانت یعنی قرار دادن و بجا آوردن مقتضای عدالت در اوقات معین آن و این یکی ازصفات خدای تعالی است. ( قاموس کتاب مقدس ) : کار وی صاحب دیوانیست که هم کفایت دارد و هم امانت. ( تاریخ بیهقی ). امیر وی را بنواخت و نیکویی گفت و براستی و امانت بستود. ( تاریخ بیهقی ). در شغلهای خاصه این پادشاه شروع کرد و کفایتها نمود و امانتها. ( تاریخ بیهقی ). وفور امانت تو مقرر است. ( کلیله و دمنه ).اهلیت این امانت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت. ( کلیله و دمنه ). آثار امانت و صیانت او در تقلد آن اشغال و توکل آن اعمال ظاهر شده. ( ترجمه تاریخ یمینی ). امیر ناصرالدین را از کفایت و درایت و امانت و دیانت او نبذی معلوم شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). ترا همچنین فضل است و دیانت و تقوی و امانت. ( گلستان ).
برخیز تا بعهد امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته بخدمت قضا کنیم.
سعدی.
و رجوع به امانة شود. || ( اِ ) ودیعه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). هر چیزی که برای نگاه داشتن بکسی سپرند. ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). و از این معنی است آنچه گویند: المجلس بالامانة که اشاره است بعدم اعادت آنچه در مجلس گذشته است. ( منتهی الارب ). فرق ودیعه با امانت این است که ودیعه نگاهداری شی است بقصد، و امانت چیزی است که بدون قصد بدست آید مانند آنکه باد لباسی را بدرون اطاق افکند، و نیز ودیعت بری از ضمان است اگر موافقت شده باشد، اما امانت بری از آن نیست تا آنگاه که بصاحبش برسانند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ، ذیل ودیعه ) : من که بونصرم امانت نگاهداشتم و برفتم و با امیر بگفتم و درخواستم که باید پوشیده بماند و نماند. ( تاریخ بیهقی ). هیچ چیزی ندارد از صامت وناطق در ملک خود و امانت بدست کسی نیست. ( تاریخ بیهقی ).
مجوی از جهان مردمی کاین امانت
بنزدیک دور از خدایی نیاید.
خاقانی.
دانه درکه امانت بشما دادستم
آن امانت بمن ایمن ز ضرر بازدهید.
خاقانی.
مرکب استانید و پس آواز داد
آن سلام و آن امانت بازداد.
مولوی.

امانت . [ اَ ن َ ] (ع مص ، اِمص ) راستی . ضد خیانت . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (آنندراج ). استواری در راستی . درستکاری . اخلاص و صداقت . امینی . (ناظم الاطباء). امین بودن . (فرهنگ فارسی معین ). امانت یعنی قرار دادن و بجا آوردن مقتضای عدالت در اوقات معین آن و این یکی ازصفات خدای تعالی است . (قاموس کتاب مقدس ) : کار وی صاحب دیوانیست که هم کفایت دارد و هم امانت . (تاریخ بیهقی ). امیر وی را بنواخت و نیکویی گفت و براستی و امانت بستود. (تاریخ بیهقی ). در شغلهای خاصه ٔ این پادشاه شروع کرد و کفایتها نمود و امانتها. (تاریخ بیهقی ). وفور امانت تو مقرر است . (کلیله و دمنه ).اهلیت این امانت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت . (کلیله و دمنه ). آثار امانت و صیانت او در تقلد آن اشغال و توکل آن اعمال ظاهر شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). امیر ناصرالدین را از کفایت و درایت و امانت و دیانت او نبذی معلوم شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). ترا همچنین فضل است و دیانت و تقوی و امانت . (گلستان ).
برخیز تا بعهد امانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته بخدمت قضا کنیم .

سعدی .


و رجوع به امانة شود. || (اِ) ودیعه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). هر چیزی که برای نگاه داشتن بکسی سپرند. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). و از این معنی است آنچه گویند: المجلس بالامانة که اشاره است بعدم اعادت آنچه در مجلس گذشته است . (منتهی الارب ). فرق ودیعه با امانت این است که ودیعه نگاهداری شی ٔ است بقصد، و امانت چیزی است که بدون قصد بدست آید مانند آنکه باد لباسی را بدرون اطاق افکند، و نیز ودیعت بری از ضمان است اگر موافقت شده باشد، اما امانت بری از آن نیست تا آنگاه که بصاحبش برسانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ، ذیل ودیعه ) : من که بونصرم امانت نگاهداشتم و برفتم و با امیر بگفتم و درخواستم که باید پوشیده بماند و نماند. (تاریخ بیهقی ). هیچ چیزی ندارد از صامت وناطق در ملک خود و امانت بدست کسی نیست . (تاریخ بیهقی ).
مجوی از جهان مردمی کاین امانت
بنزدیک دور از خدایی نیاید.

خاقانی .


دانه ٔ درکه امانت بشما دادستم
آن امانت بمن ایمن ز ضرر بازدهید.

خاقانی .


مرکب استانید و پس آواز داد
آن سلام و آن امانت بازداد.

مولوی .


|| (اِمص ) زنهاری و بی بیمی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بی غمی . (آنندراج ). || حفاظت و نگهبانی و صیانت . || تدین و دینداری . (ناظم الاطباء). || (اِ) اهل مرد و مال وی و کسانی که آنها را گذاشته بسفر میرود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و از آن است دعای سفر که گویند: استودع اﷲ دینک و امانتک . (منتهی الارب ). || بسته ٔ مهرشده که به پستخانه دهند تا آن را بمقصدی برساند. (از فرهنگ فارسی معین ). مال یا هر چیزی که بکسی دهند تا بشخصی ثالث برساند : آن امانت بسپردند و محمولاتی که داشتند از مال و مقال به ادا رسانیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || در اصطلاح مفسران تکالیفی است که خدای تعالی بر خلق تعیین کرده از عبادات و طاعات . (از فرهنگ فارسی معین ). و از آن است قوله تعالی : انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فأبین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً. (قرآن 72/33)؛ یعنی ما عرضه کردیم امانت بر آسمانها و زمینها و کوهها، بازنشستند از برداشت آن و آدم فراایستاد و در گردن خویش کرد که این آدمی ستمکار و نادان است تا بود. (کشف الاسرار میبدی ج 8 ص 81). ابن عباس گفت امانت ایدر حدود دین است و فرایض شرع و طاعت اﷲ... زیدبن اسلم گفت امانت اینجا سرائر طاعات است و خفیات شرع که خلق را بر آن اطلاع نبود. (از کشف الاسرار ج 8 ص 92 و 93). در این آیه بمعنی فرائض مفروضه است یا اعتقاد دلی بتوحید که مؤدی جمیع فرائض ظاهری است . (منتهی الارب ). و در اصطلاح متصوفان استعدادی است که خدای تعالی برای کسب خیر و علم و عشق در دل انسان ودیعت نهاده است . (از فرهنگ فارسی معین ). این معنی را متصوفان از آیه ٔ انا عرضنا الامانة... گرفته اند :
آن قابل امانت در قالب بشر
و آن عامل ارادت در عالم جزا.

خاقانی .


خاقانی وار در خرابات
موقوف امانت عظیمیم .

خاقانی .


گر امانت بسلامت ببرم باکی نیست
بی دلی سهل بود گر نبود بی دینی .

حافظ.


آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ٔ کار بنام من دیوانه زدند.

حافظ.


|| و نیز در اصطلاح تصوف جامعیت اسماء و صفات یا هستی حق است . (از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. امین بودن.
۲. [مقابلِ خیانت] راستی و درستکاری.
۳. (اسم ) [جمع: امانات] مالی یا چیزی که به کسی می سپارند تا از آن نگه داری کند، ودیعه.
۴. دادن چیزی به کسی برای اینکه از آن نگه داری کند.

دانشنامه عمومی

امانت می تواند به موارد زیر اشاره کند:
امانت به معنی ودیعه

امانت (فیلم). امانت (به هندی: Amanaat) فیلمی محصول سال ۱۹۹۴ و به کارگردانی راج ان.سیپی است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانجی دات، آکشی کومار، هرا راجاپول، کانچان ایفای نقش کرده اند.
۱۴ اکتبر ۱۹۹۴ (۱۹۹۴-10-۱۴)

دانشنامه آزاد فارسی

مالی یا چیزی که به کسی می سپارند تا از آن نگهداری کند، یا آن را به دیگری برساند. اگر این مال به سبب عقدی که متضمن امانت است، مانند اجاره یا وکالت، با اذن مالک به کسی سپرده شود، در اصطلاح فقهی به آن «امانت مالکی» گویند و چنانچه بدون اذن مالک، اما به اذن شارع در اختیار کسی قرار گیرد «امانت شرعی» نامیده می شود. امانت شرعی به مالی که پیدا شده، و مالی که با عقد باطل اخذ شده است و نظایر آن گویند. قاضی چنانچه به امانت خیانت کند، از عدالت ساقط می شود. ید امانی ضامن نیست، مگر آن که تعدی یا تفریط کرده باشد. رد امانت شرعی در نظر بسیاری از فقها واجب است، اما رد امانت مالکی، پیش از مطالبه واجب نیست. در حقوق، امانت ممکن است به موجب قرارداد یا قانون باشد. امانت قراردادی دراثر سپردن مالی به دیگری، با این شرط که پس از مدت معیّنی مسترد شود، به وجود می آید. گاه امانت از لوازم دیگر قراردادهاست، مانند مستأجر که مال مورد اجاره در دست او امانت است و یا سرایداری که خانه طی قراردادی به او سپرده شده است. امانت قانونی آن است که کسی بدون قرار مال دیگری را در اختیار بگیرد و بر آن وضع ید نماید که در این صورت طبق قانون امین محسوب می شود. کسی که مال نزد او امانت است (اعم از قراردادی یا قانونی) امین نامیده می شود و اگر در اثر تعدی و تفریط او مال از بین برود مسئول است. در امانت قراردادی چنانچه مالک مال مورد امانت را مطالبه کند و امین از استرداد آن امتناع ورزد، در حکم غاصب است و ید امانی او به ید غاصبانه تبدیل می شود و اگر عمل او همراه با سوء نیت باشد خیانت در امانت به شمار می رود و جرم است و به مجازات محکوم می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امانت به معنی ضد خیانت می باشد و نیز به مال به امانت گذاشته شده نزد امین اطلاق می شود.
واژه امانت گاه به معنای صفتی از صفات نفسانی انسان و در مقابل صفت خیانت است- به فرد متصف به این صفت، «امین» گفته می شود- و گاه به مالی اطلاق می گردد که نزد فردی به امانت گذاشته شده است.موضوع بحث در این جا، امانت به مفهوم دوم است که از آن به مناسبت در باب ودیعه و دیگر باب ها همچون رهن، شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات، عاریه، اجاره، وکالت و لقطه سخن رفته است.
اقسام امانت
امانت بر دو قسم است:۱. امانت مالکی۲. امانت شرعی
تعریف امانت مالکی
این قسم به مالی گفته می شود که مالک، آن را در اختیار دیگری گذاشته است و سبب آن یا عقدی است که امانت، موضوع اصلی آن است مانند ودیعه و یا عقدی که امانت، در ضمن آن و به تبع مطرح است مانند اجاره، عاریه، مضاربه، وکالت، شرکت و رهن.
تعریف امانت شرعی
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: amânat
طاری: amunat
طامه ای: amunat
طرقی: amunat
کشه ای: amânat
نطنزی: amunat


جدول کلمات

ودیعه

پیشنهاد کاربران

در پهلوی " ایرمان " برابر نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

ودیعت

امانت: [اصطلاح کتابداری]۱ - فرایند ثبت کتاب یا سایر موادی که به نام شخص امانت گیرنده و واسپاردن به او. ۲ - اجازه استفاده کردن از چیزی مانند: کتاب و. . . به شخصی.

سپرده

مال مورد ودیعه را گویند.

بسته. . . سپرده. . . ودیعه. . .


کلمات دیگر: