کلمه جو
صفحه اصلی

ببر

فارسی به انگلیسی

tiger

فارسی به عربی

نمر

مترادف و متضاد

tiger (اسم)
خودستا، پلنگ، ببر

tiger cat (اسم)
ببر، گربه وحشی

فرهنگ فارسی

( اسم ) بیدستر وبر.
آن درخت که بر دارد

فرهنگ معین

(بَ ) ( اِ. ) جاندار پستاندار گوشتخوار از تیرة گربه سانان با پوست خزدار راه راه بومی آسیا.

لغت نامه دهخدا

ببر. [ ب ِ ب َ ] (اِ) موش که بعربی فاره خوانند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).


ببر. [ ب ِ ب َ ](ص مرکب ) آن درخت که بر دارد. درخت باردار. ببار.


ببر. [ ب َ ] (اِ) درنده ای است قوی هیکل از امثال شیر. (آنندراج ). درنده ای است که دشمن شیر باشد. و نوعی از شیراست که پشم دار باشد. (از غیاث اللغات ). نوعی از دد.اسم نوعی شیر است که در هند بهم میرسد و از شیر کوچکتر است و باریکتر. شیر خطائی نارنجی رنگ با خطوط سیاه نواری شکل از تیره ٔ گربه ها. (یادداشت مؤلف ). درنده ای است دشمن شیر. (شرفنامه ٔ منیری ). و این کلام در زبان عرب داخل شده و عربی نیست و ایرانیان آن را «بفر»گویند. (از المعرب جوالیقی ص 62). دمیری در حیاةالحیوان گوید ببر نوعی از وحوش و دشمن شیر است و به آن «برید» نیز گویند. و هم چنین «فُرانِق »، اصلاً هندی و شبیه ابن آوی است . قزوینی در عجائب المخلوقات گوید که بین شیر و ببر دشمنی در کار است چنانکه اگر ببری به نمر حمله برد شیر به نمر کمک خواهد کرد. در مورد اینکه ببر را برید گویند، اشتباه است ، و فرانق نیز پروانه است . (از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 238 و 239). یک قسم از آن در نواحی شمالی ایران موجود است که رنگ راههای پوست آن جلوه و برق پوست ببرهای سلطانی بنگاله را ندارد ولی بواسطه ٔ عظمت قد و هیکل با آن برابری مینماید. (یادداشت مؤلف ). جانوری درنده از جنس شیر. (ناظم الاطباء). درنده ای است وحشی که از بزرگترین درندگان و از امثال شیر و پلنگ است . در هندوستان ببر راشیر گویند و شیر را ببر. (فرهنگ نظام ) :
یا بکردار ببر بر سر شیر
چیره گرد و بگوشش اندر میز.

خسروی .


پیمبر تویی هم تو ببر دلیر
بهر کینه گه چون سرافراز شیر.

فردوسی .


به پیشم چه ببر و پلنگ و هزبر
به پیکان فروبارم آتش ز ابر.

فردوسی .


بکوهم درانداز تا ببر و شیر
ببینند چنگال مرد دلیر.

فردوسی .


بسا بیشه هائی که اندر گذشتن
تهی کردی از گرگ و ببر و غضنفر.

فرخی .


بیشه ها یکسره پر ساخته از شیر و ز ببر
قلعه ها از درم بسته و صندوق گهر.

فرخی .


اندران بیشه که یکبار گذر کرد ملک
نکند شیر مقام و ندهد ببر آواز.

فرخی .


ور زانکه بغردی بناگاهان
پیرامن او هزبر یا ببری .

منوچهری .


چنین داستان آمد از گفت شیر
که شاه ددان است ببر دلیر.

اسدی (گرشاسب نامه ).


غو پیشرو خاست اندر زمان
که آمد به ره چار ببر دمان .

اسدی (گرشاسب نامه ).


به پیش اندر آمد یکی تند ببر
جهان چون درخش و خروشان چو ابر.

اسدی (گرشاسب نامه ).


قدر تو کی دل نهد بر فلک و چون بود
دَر وطن عنکبوت کردن ببر آشیان .

خاقانی .


- ببر بچه ؛ خنوصه . خنصیص . (منتهی الارب ).
- دنبال ببر خاییدن ؛ کار خطرناک انجام دادن :
با من همی چخی تو و آگه نیی که خیره
دنبال ببر خایی ، چنگال ببر خاری .

منوچهری .



ببر. [ ب َ ] (اِ) نانی باشد که در روغن بریان کرده بخورند. (از برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از فرهنگ شعوری ). نانی که در میان روغن بریان کرده باشند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ).


ببر. [ ب َ ب َ ](اِ) جانوری باشد صحرایی شبیه به گربه . لیکن دم ندارد و از پوست آن پوستین کنند و آن را وبر نیز گویند.(آنندراج ) (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (غیاث اللغات ). لفظ مذکور مبدل وبر عربی است پس مفرس است . (از فرهنگ نظام ). ادریسی آن را یک حیوان قطبی از جنس کاستور میداند و من گمان دارم که پلین آنرا ببریس و ببروس خوانده است و گویا در بیشتر زبانهای شمالی به همین حدود تلفظ شود. ادریسی در باب نروژ گوید که درین جزیره حیوانی است و آن را ببر گویند. (از دزی ج 1 ص 50). این کلمه در اوستا بَوِری آمده ، و جانوری است شبیه به گربه ٔ دشتی و آن را نیز وَبَر گویند و در سانسکریت ببهرو، بمعنی سرخ تیره (بور) میباشد. این جانور به مناسبت رنگ مخصوصش چنین نامیده شده است و در فرانسه موسوم است به کاستور، پوست آن بسیار قیمتی است ، همچنین دو غده ای که در زیر دم دارد در طب به اسم کاستورام معروف است و از دواهای پربهاست ، و آن عبارت از دو نافه ٔ خوشبوست که در طب قدیم ایرانی نیز به اسم «جند بیدستر» معروف است و به فارسی آش بچگان گویند. در تحفةالمؤمنین مندرج است : جند بفارسی آش نامند و آن شبیه به خصیه است و حیوان او مائی است و در انهار عظیمه بیشتر یافت میشود و از یک سگ بسیار کوچکتر، و موی او سرخ مایل به سیاهی ، و در خارج آب تعیش نمی کند، و در دیلم او را شنگ نامند. این حیوان را قندز گویند. بندهشن ببر را از اقسام سگ می شمارد. (یشت ها ترجمه ٔ پورداود ص 299). در یکی از فقرات مینوخرد آمده است که جامه ٔ ناهید ازسیصد پوست ببر میباشد. (از خاتون هفت قلعه ٔ تألیف باستانی پاریزی ص 230). || گریبان جامه . (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 161). اما جای دیگر دیده نشد.


ببر. [ ب َ ] ( اِ ) درنده ای است قوی هیکل از امثال شیر. ( آنندراج ). درنده ای است که دشمن شیر باشد. و نوعی از شیراست که پشم دار باشد. ( از غیاث اللغات ). نوعی از دد.اسم نوعی شیر است که در هند بهم میرسد و از شیر کوچکتر است و باریکتر. شیر خطائی نارنجی رنگ با خطوط سیاه نواری شکل از تیره گربه ها. ( یادداشت مؤلف ). درنده ای است دشمن شیر. ( شرفنامه منیری ). و این کلام در زبان عرب داخل شده و عربی نیست و ایرانیان آن را «بفر»گویند. ( از المعرب جوالیقی ص 62 ). دمیری در حیاةالحیوان گوید ببر نوعی از وحوش و دشمن شیر است و به آن «برید» نیز گویند. و هم چنین «فُرانِق »، اصلاً هندی و شبیه ابن آوی است. قزوینی در عجائب المخلوقات گوید که بین شیر و ببر دشمنی در کار است چنانکه اگر ببری به نمر حمله برد شیر به نمر کمک خواهد کرد. در مورد اینکه ببر را برید گویند، اشتباه است ، و فرانق نیز پروانه است. ( از حاشیه المعرب جوالیقی ص 238 و 239 ). یک قسم از آن در نواحی شمالی ایران موجود است که رنگ راههای پوست آن جلوه و برق پوست ببرهای سلطانی بنگاله را ندارد ولی بواسطه عظمت قد و هیکل با آن برابری مینماید. ( یادداشت مؤلف ). جانوری درنده از جنس شیر. ( ناظم الاطباء ). درنده ای است وحشی که از بزرگترین درندگان و از امثال شیر و پلنگ است. در هندوستان ببر راشیر گویند و شیر را ببر. ( فرهنگ نظام ) :
یا بکردار ببر بر سر شیر
چیره گرد و بگوشش اندر میز.
خسروی.
پیمبر تویی هم تو ببر دلیر
بهر کینه گه چون سرافراز شیر.
فردوسی.
به پیشم چه ببر و پلنگ و هزبر
به پیکان فروبارم آتش ز ابر.
فردوسی.
بکوهم درانداز تا ببر و شیر
ببینند چنگال مرد دلیر.
فردوسی.
بسا بیشه هائی که اندر گذشتن
تهی کردی از گرگ و ببر و غضنفر.
فرخی.
بیشه ها یکسره پر ساخته از شیر و ز ببر
قلعه ها از درم بسته و صندوق گهر.
فرخی.
اندران بیشه که یکبار گذر کرد ملک
نکند شیر مقام و ندهد ببر آواز.
فرخی.
ور زانکه بغردی بناگاهان
پیرامن او هزبر یا ببری.
منوچهری.
چنین داستان آمد از گفت شیر
که شاه ددان است ببر دلیر.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
غو پیشرو خاست اندر زمان

ببر. [ ب َ ] (اِ) جبه ٔ جامه ای از پوست ببر که رستم هنگام جنگ پوشیدی و ببر بیان نیز گویند. (از فرهنگ رشیدی ). جامه ای بود از پوست درنده یا اکوان دیو که رستم هنگام جنگ می پوشید و آن را ببر بیان هم میگفتند.(فرهنگ نظام ). و رجوع به ببر بیان شود :
از ایران تبیره برآمد به ابر
که آمد خداوندکوپال و ببر.

فردوسی .


چو من ببرپوشم به روز نبرد
سر چرخ و ماه اندر آرم بگرد.

فردوسی .


چو شد روز رستم بپوشید گبر
نگهبان تن کرد بر گبر ببر.

فردوسی .


که آمد تهمتن بمانند ابر
نه بر سرْش خود و نه در تنْش ببر.

فردوسی .


ماهی گر ماه جام دارد و ساغر
شیری گر شیر ببر دارد و کشور.

فرخی .



فرهنگ عمید

پستاندار گوشت خوار و درنده با نوارهای سیاه بر روی پوست.
* ببر بیان: [شاهنامه] جامه ای از پوست پلنگ یا ببر که رستم هنگام جنگ بر تن خود می کرده: تهمتن بپوشید ببر بیان / نشست از بر اژدهای ژیان (فردوسی: ۲/۱۷۹ ).

پستاندار گوشت‌خوار و درنده با نوارهای سیاه بر روی پوست.
⟨ ببر بیان: [شاهنامه] جامه‌ای از پوست پلنگ یا ببر که رستم هنگام جنگ‌ بر تن خود می‌کرده: ◻︎ تهمتن بپوشید ببر بیان / نشست از بر اژدهای ژیان (فردوسی: ۲/۱۷۹).


دانشنامه عمومی

ببر سیبریببر بنگالببر سوماتراییببر جنوب چینببر هندوچینببر مالاییببر بالی (منقرض)ببر جاوه (منقرض)ببر مازندران (انقراض در حیات وحش)
ببر بنگال که به آن ببر هندی هم می گویند، در هند، نپال، بوتان و بنگلادش زندگی می کند و فراوانترین زیرگونه با جمعیتی کمتر از ۲۵۰۰ ببر بزرگسال است. در سال ۲۰۱۱ جمعیت برآورد شده برای ببرها، ۱۵۲۰ تا ۱۹۰۹ در هند، ۴۴۰ در بنگلادش، ۱۵۵ در نپال و ۷۵ در بوتان است. این ببر در چمنزارهای آبرفتی، جنگل های گرمسیری، جنگل درختان کوتاه، جنگل های برگریز خشک و مرطوب و جنگل های ساحلی کرنا زندگی می کند. طول بدن ببر بنگال نر با در نظر گرفتن دم آن، ۲۷۰ تا ۳۱۰ سانتیمتر است درحالی که جنس مادهٔ آن ها از ۲۴۰ تا ۲۶۵ سانتیمتر طول دارند. همچنین وزن جنس نر از ۱۸۰ تا ۲۶۰ کیلوگرم و وزن جنس ماده از ۱۰۰ تا ۱۸۵ کیلوگرم تغییر می کند. در شمال هند و نپال، ببرها معمولاً بزرگترند برای مثال وزن جنس نر، میانگین ۲۳۵ کیلوگرم و ماده ۱۴۱ کیلوگرم است. در ۱۹۷۲ پروژه ای در جهت نگهداری از ببرها و نگهداشتن منطقه هایی با اهمیت زیستی به عنوان میراث ملی آغاز شد اما تقاضای بالا برای قاچاق استخوان ها و برخی اندام های ببر وحشی برای استفاده در طب سنتی چینی دلیلی شد برای بیشتر شدن فشار شکار غیرقانونی ببر در شبه قارهٔ هند. انجمن حفاظت از حیوانات وحشی هند اعلام کرده است که ۸۹۳ مورد شکار غیرقانونی ببر در بازهٔ سال های ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۹ در هند انجام شده است که تنها گوشه ای از شکار غیرقانونی واقعی و تجارت غیرقانونی است که در هند صورت می گیرد.
ببر هندوچین که به آن ببر کربت (Corbett) هم می گویند، در کامبوج، جنوب چین، لائوس، میانمار، تایلند و ویتنام پیدا می شود. این نوع ببر نسبت به ببر بنگال کوچکتر و تیره تر است. وزن نرهای آن ها میان ۱۵۰ تا ۱۹۵ کیلوگرم و ماده ها میان ۱۰۰ تا ۱۳۰ کیلوگرم است. جای زندگی آن ها بیشتر در جنگل های کوهستانی یا نواحی تپه ای است. بر پایهٔ برآوردهای دولتی در مجموع حدود ۳۵۰ مورد از این زیرگونه در منطقه زندگی می کند که به شدت در خطر شکار غیرقانونی قرار دارند یا به دلیل شکار بیش از اندازهٔ زنجیرهٔ خوراک آن ها مانند گوزن و خوک های وحشی، به شدت در خطر کمبود شکار (غذا) اند. همچنین مشکلاتی مانند درون زایی و از دست رفتن زیستگاه از دیگر مشکلات ببرهای این منطقه است. نزدیک به سه-چهارم ببرهایی که در ویتنام کشته می شوند صرف ساخت داروهای چینی می شوند.
ببر مالایی (جکسونی) این ببر که تا سال ۲۰۰۴ هنوز یک زیرگونهٔ جداگانه برای خود در نظر گرفته نمی شد فقط در جنوب شبه جزیرهٔ مالایا یافت می شوند. این دسته بندی تازه پس از پژوهش های Luo et al از آزمایشگاه پژوهش های گوناگونی ژنتیکی، بخشی از انستیتو ملی سرطان ایالات متحده آمریکا اعلام شد. بر پایهٔ اعلام رسمی شمار این جانوز ۵۰۰ مورد است که به شدت در خطر شکار غیرقانونی است. ببر مالایی دومین زیرگونه از نظر کوچکی اندام است که میانگین وزن نر آن ۱۲۰ کیلوگرم و میانگین وزن ماده آن ۱۰۰ کیلوگرم است. ببر مالایی یک نماد ملی در مالزی است و تصویر آن را می توان بر روی لباس نظامی یا آرم برخی مؤسسه ها مانند Maybank، بزرگترین مؤسسه مالی مالزی دید.
ببر سوماترایی تنها در جزیرهٔ اندونزیایی سوماترا پیدا می شود و یک گونه در معرض انقراض است. این ببر کوچکترین ببر زندهٔ جهان است که وزن نرهای آن ۱۰۰ تا ۱۴۰ کیلوگرم و وزن ماده های آن ۷۵ تا ۱۱۰ کیلوگرم است. اندام کوچک آن ها به دلیل سازگار شدن با جنگل های انبوه جزیرهٔ سوماترا، جایی که زندگی می کنند، و اندازه کوچکتر شکارهای آن ها است. جمعیت این ببر ۴۰۰ تا ۵۰۰ مورد برآورد شده که بیشتر در پارک های ملی دیده می شوند. بررسی های ژنتیکی وجود ژنی یکتا و ویژه در این ببر را نشان داده است که ممکن است منجر به گونهٔ تازه ای از ببر شود، البته اگر منقرض نشود؛ از این رو حفاظت از ببرهای این منطقه اولویت بیشتری پیدا می کند. تخریب زیستگاه مشکل اصلی جمعیت ببرهای منطقه است که گاهی در پارک های حفاظت شده هم دیده می شود. در میان سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۰ مرگ ۶۶ ببر گزارش شده است که تقریباً برابر با ۲۰٪ جمعیت آن ها است.
ببر سیبری یا ببر آمور ساکن منطقهٔ پیرامون رود آمور-یوسوری از سرزمین پریمورسکی و خاباروفسک در شرق دور سیبری است. این جانور در میان بزرگترین جانوران خشکی جای دارد که برای نرها طول سر و بدن میان۳۰۰ تا۳۳۰ سانتیمتر و برای ماده ها ۲۵۰ تا ۲۸۰ است که به این اندازه، طول دم بین ۶۰ تا۱۱۰ سانتیمتر را هم باید افزود. وزن ببر نر بزرگسال آن ۳۰۰ تا ۳۶۰ کیلوگرم و وزن مادهٔ بزرگسال ۱۲۰ تا۱۹۰ کیلوگرم است. پوشش بدن ببر سیبری بسیار ضخیم است و رنگ نمای بدن آن طلایی کمرنگ است و تعداد کمتری خط دارد. سنگین ترین ببر سیبری که تاکنون پیدا شده وزنی برابر با۳۸۴ کیلوگرم داشته که البته در درستی آن تردید وجود دارد. در سال ۲۰۰۵ بین ۳۳۱ تا ۳۹۳ ببر بزرگسال و کمتر از بزرگسال در منطقه وجود داشت که جمعیت ببرهایی که تولید مثل می کردند ۲۵۰ مورد بود. این جمعیت برای یک دهه ثابت نگه داشته شده بود اما بررسی ها نشان داده که پس از سال ۲۰۰۵ شمار ببر روسی رو به کاهش است. در آغاز سدهٔ میلادی روابط تبارزایش این ببر مورد بازبینی قرار گرفت و شباهت های بسیاری میان ببر سیبری و ببر مازندران پیدا شد و معلوم شد که ببر سیبری نزدیکترین ببر به ببر مازندران است و جد بسیار نزدیکی دارند.
ببر جنوب چین که به آن ببر شیامن یا ببر آموی هم می گویند کمیابترین نوع ببر است که نسل آن در حیات وحش منقرض شده و فقط در اسارت وجود دارد و نام آن در فهرست ۱۰ جاندار در معرض نابودی قرار دارد. این گونهٔ ببر، یکی از گونه های کوچک است که طول نر و مادهٔ آن میان ۲٫۲ تا ۲٫۶ متر می باشد. وزن ببرهای نر میان ۱۲۷ تا ۱۷۷ کیلوگرم و وزن ببرهای ماده میان ۱۰۰ تا ۱۱۸ کیلوگرم است. از سال ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۷ هیچ ببر جنوب چینی دیده نشده است. اما در سال ۲۰۰۷ یک کشاورز یکی از این ببرها دید و برای مستندسازی عکس آن را با دوربین دستی گرفت. اما بعدها معلوم شد که این عکس واقعی نیست بلکه از یک تقویم چینی برداشته شده است به این ترتیب خبر دیده شدن ببر به یک رسوایی بزرگ تبدیل شد. در ۱۹۷۷ دولت چین قانونی مبنی بر ممنوعیت شکار ببر تصویب کرد اما تصویب این قانون خیلی دیر انجام شده بود. چون ظاهراً این ببر در دنیای بیرون منقرض شده است. در حال حاضر ۵۹ ببر جنوب چین به صورت در قفس، وجود دارد که خود این ببرها از ۶ ببر بوجود آمده اند از این رو تنوع ژنتیکی مربوط به این گونهٔ ببر در آن ها دیده نمی شود. در حال حاضر تلاش هایی در جهت فرستادن این ببرها به دنیای بیرون در حال انجام است.
Tigris striatus سورتزوف، ۱۸۵۸
ببر (نام علمی: Panthera Tigris) بزرگترین جانور از تیرهٔ گربه ایان است که طول قامت آن تا ۳٫۳ متر و وزن آن تا ۳۰۶ کیلوگرم می رسد. مهم ترین مشخصهٔ این جانور، خط های عمودی تیره روی خز قرمز-نارنجی آن است که در ناحیهٔ زیرین روشن تر است. این جانور دارای بدنی عضلانی و پاهایی بسیار نیرومند است. بدن ببر دارای موهای بلند و برّاق به رنگ نارنجی، همراه با خط های سیاه عمودی می باشد. جثّهٔ ببرهای نر بزرگ تر از ببرهای ماده است و همچنین موهای روی گونهٔ ببر نر بلندتر از ببر ماده می باشد. دندان های ببر بسیار قوی است و دندان نیش آن در میان جانوران خشکی بلندترین است. طول تاج دندان ببر به ۷۴٫۵ میلی متر و گاهی تا ۹۰ میلی متر می رسد. در باغ وحش ببرها معمولاً بین ۲۰ تا ۲۶ سال عمر می کنند که البته به نظر در دنیای وحشی بیرون هم همین حدود عمر می کنند. این جانور برای خود قلمرو تعیین می کند و عموماً اجتماعی و تنها است (به این معنی که به صورت مستقل زندگی می کند اما گاهی مجردهای آن ها در یک منطقه یا حتی لانه زندگی می کنند). لازم است تا محیط زندگی ببر فضای بزرگی باشد تا نیازهای شکار آن را برطرف کند این خلق ببرها باعث شده تا در مناطق پرجمعیت، آن ها با انسان دچار مشکلات جدی شوند.
در دوره ای ببرها در سراسر آسیا از ترکیه در غرب تا روسیه در شرق دیده می شدند. در گذر ۱۰۰ سال پیش، ۹۳٪ از گسترهٔ تاریخی زیستگاه آن ها ازدست رفته است و آن ها در نواحی جنوب غرب و مرکز آسیا در جزیره های جاوه و بالی و در مناطق گسترده ای از آسیای جنوب شرقی و آسیای شرقی به کلی نابود شده اند. امروزه زیستگاه آن ها به تایگای سیبری تا چمن زارهای باز و مرداب های کرنا محدود شده است. شش زیرگونهٔ باقی مانده از ببرها در ردهٔ گونه در معرض خطر IUCN جای گرفته اند. جمعیت جهانی ببرها در وحش میان ۳۰۶۲ تا ۳۹۴۸ برآورد شده است که ۱۰۰٬۰۰۰ مورد کمتر از شمار آن ها در آغاز سدهٔ ۲۰ میلادی است که بیشتر این شمار باقی مانده هم جدا و بدون تماس با هم زندگی می کنند. از دلایل اصلی کاهش جمعیت آن ها می توان به تخریب زیستگاه، شکار غیرقانونی و ناپیوستگی در زیستگاه آن ها اشاره کرد. مساحت منطقهٔ زندگی ببرها در کرهٔ زمین کمتر از ۱٬۱۸۴٬۹۱۱ کیلومتر مربع برآورد شده است که ۴۱٪ کمتر از مساحت برآورد شده برای آن در میانهٔ دههٔ ۱۹۹۰ است.

دانشنامه آزاد فارسی

بَبْر (tiger)
بَبْر
بَبْر
بَبْر
بزرگ ترین عضو جنس گربه های بزرگ Panthera tigris، از خانوادۀ گربه سانان، ردۀ گوشت خواران. قبلاً در بیشتر مناطق آسیای مرکزی و جنوبی، از سیبری در شمال، تا سوماترا در جنوب، یافت می شد، اما اکنون در معرض انقراض است. در ۱۹۹۷ فقط ۵هزار نمونه از این جانور باقی مانده بود. شکار بی رویه و قیمت بالای پوست این جانور، همچنین تخریب زیستگاه طبیعی اش از علل این امرند. ببر نر ممکن است به طول۳.۶ متر برسد. متوسط طول ماده ها حدود۲.۶ متر است. وزن این جانور حدود ۳۰۰ کیلوگرم است. این جانور موهایی به رنگ زرد نارنجی، با نوارهای سیاه دارد. ببرها منزوی، و بیشتر شب فعّال اند. هرچند مُردار می خورند، عموماً برای خود شکار می کنند. غذای آن ها بیشتر گوزن، آنتلوپ و جانوران کوچک است، اما گاهی گراز وحشی را نیز شکار می کنند. ببرهای آدم خوار نادرند و فقط بر اثر کاهش قدرت بدنی یا کمبود غذا به انسان حمله می کنند.ویژگی ها و تاریخچه زندگی. ببرها تک همسرند، هرچند فقط چند روز قبل از جفت گیری ببر نر و ماده به صورت جفت مشاهده می شوند. طی چند روزی که ماده آمادگی باروری دارد، جفت گیری ممکن است بیش از ۱۰۰ بار صورت گیرد. دورۀ حاملگی چهارده تا پانزده هفته است و از یک تا شش توله، به وزن حدود۱.۵ کیلوگرم متولّد می شوند. ببرها معمولاً بیش از دو توله را پرورش نمی دهند. ببرهای جوان دو سال یا بیشتر با مادر می مانند. نشان های نواری سیاه روی زمینۀ حنایی متمایل به قرمز از زمان تولد وجود دارند، اگرچه نمونه های نادر سیاه یا کِرِم نیز یافت شده است. ببرهای جوان با دندان های نیشی سراسر توخالی مشخص می شوند و زیباتر از ببرهای پیرند. دارای رنگ نارنجی حنایی سیرتر، و نوارهایی تیره تر و نزدیک تر به هم اند. ببرها حدود پانزده سال زندگی می کنند.
انواع. از ۱۹۰۰ تا ۱۹۹۵، احتمالاً سه زیر گونۀ جاوه ای، خزری، و بالی از هشت زیر گونۀ ببر منقرض شده اند. در جاوه، آخرین ببر در ۱۹۷۶ مشاهده شده است. در ناحیه خزر، آخرین گزارش مربوط به ۱۹۷۰ بوده است، و آخرین نمونه در بالی در ۱۹۳۷ با گلوله کشته شد. با آن که در ۱۹۳۰، ۴۰هزار ببر در جهان زیست می کرد، در ۱۹۹۶ برآورد شد که فقط ۶هزار ببر در جهان باقی مانده است، که ۴هزار نمونۀ آن ها ببرهای بنگال در هند بودند. ۶۵۰ ببر سوماترایی، ۲۰۰ ببر سیبریایی، و احتمالاً ۵۰ نمونۀ دیگر متعلّق به جنوب چین بودند. اتحادیۀ بین المللی حفظ طبیعت، همۀ ببرها را گونه های در معرض خطر انقراض معرفی کرده است. در ۱۹۹۷ جمعیت جهانی آن ها حدود ۵هزار نمونه بود. بزرگ ترین گونۀ ببرها ببر سیبری (ببرآمور) Panthera tigris altaica است. این ببر موهایی متمایل به زرد، و دمی سیاه و سفید دارد. ببر سیبری در تمام نواحی شرق سیبری، منچوری، شمالِ چین، و بخش هایی از شبه جزیرۀ کره یافت می شود. هرچند محدودۀ پراکنش ببر طی صد سال اخیر تغییر یافته است، محدودۀ پراکنش آن ها بیشتر تجزیه و نابود شده است. در ۱۹۹۸، تقریباً ۲۰۰ تا۴۰۰ ببر سیبری در طبیعت وجود داشت. این ببرها جمعیتی ثابت دارند. ببر هندی tigris Panthera tigris فراوان ترین زیر گونۀ ببرهاست و در همۀ شبه قارۀ هند یافت می شود. حدود ۲۵ درصد این ببرها در مناطق حفاظت شده ای زندگی می کنند که از ۱۹۷۳ ایجاد شده اند. مناطق حفاظت شده دارای یک منطقۀ مرکزی آزاد و عاری از فعالیت های انسانی است. برنامه حفاظت، تعداد آن ها را از ۲هزار نمونه در ۱۹۷۲، به تقریباً ۲,۵۰۰ تا۳,۷۵۰ نمونه در ۱۹۹۸ افزایش داد. برآورد می شود که رشد آن ها در آینده کمتر از این باشد. ببر چین جنوبیPanthera tigris amoyensis در نواحی پراکنده ای از گوانگ دونگ، هونان، فوجیان، جیانگسی، هوبی و هِنان یافت می شود. این زیر گونه ها فقط به صورت جانورانی منفرد یافت شده اند. استخوان های ببر در طبّ سنّتی چین کاربرد دارد. به این منظور یک ایستگاه پرورش ببر ساخته شده است. ببر چین جنوبی فقط حدود بیست نمونۀ منفرد دارد (۱۹۹۸)، و انقراض اش تقریباً اجتناب ناپذیر است. ببر هندوچین Panthera tigris corbetti در مالزی، تایلند، و هندوچین، فقط در نواحی مجزا از هم، مشاهده می شود. ببر سوماترا Panthera tigris sumatrae کوچک تر از ببر هندی است و در هر هشت استان سوماترا یافت می شود. زیستگاه جنگلی این ببر در خطر است؛ شرکت هایی که جنگل را برای تهیۀ الوار و مواد معدنی غارت می کنند، و کشاورزانی که اغلب از دیگر نقاط اندونزی، برای تصرف زمین مهاجرت می کنند، تخریب کنندگان این زیستگاه اند. در ۱۹۹۸ برآورد شد که حدود ۵۰۰ ببر سوماترایی در طبیعت، و ۲۳۵ ببر در اسارت وجود دارد. ببرهای سوماترا حدود ۶هزار تا ۱۲هزار سال قبل از دیگر ببرها جدا شدند و نشانه هایی ژنتیکی دارند که در دیگر گونه ها یافت نشده است. این نشانه ها ممکن است سبب شود آن ها را در گونه ای جدید قرار دهند. در ایران، ببر وجود داشت، اما بر اثر شکار بیش از حد، جمعیت آن روبه کاهش رفت. آخرین ببر ایران در ۱۳۳۲ش شکار شد و نسل این جانور در ایران از بین رفت.

نقل قول ها

ببر، حیوانی درنده از رده پستانداران و تیره گربه سانان.
• «کلیه مرتجعین ببر کاغذی هستند.» -> مائو تسه دون
• «برای شکار بچه ببر به مغاک ببر باید رفت.»• «مادرشوهر، مادر ببر.» -> ضرب المثل آلمانی
• «اندران بیشه که یکبار گذر کرد ملک// نکند شیر مقام و ندهد ببر آواز» -> فرخی سیستانی
• «با من همی چخی تو و آگه نیی که خیره// دنبال ببر خایی‚ چنگال ببر خاری» -> منوچهری دامغانی
• «بسا بیشه هایی که اندر گذشتن// تهی کردی از گرگ و ببر و غضنفر» -> فرخی سیستانی
• «به پیش اندر آمد یکی تند ببر// جهان چون درخش و خروشان چو ابر» -> اسدی طوسی
• «به پیشم چه ببر و پلنگ و هزبر// به پیکان فروبارم آتش ز ابر» -> فردوسی
• «به کوهم درانداز تا ببر و شیر// ببینند چنگال مرد دلیر» -> فردوسی
• «بیشه ها یکسره پر ساخته از شیر و ز ببر// قلعه ها از درم بسته و صندوق گهر» -> فرخی سیستانی
• «پیمبر تویی هم تو ببر دلیر// به هر کینه گه چون سرافراز شیر» -> فردوسی
• «چنین داستان آمد از گفت شیر// که شاه ددان است ببر دلیر» -> اسدی طوسی
• «غو پیشرو خاست اندر زمان// که آمد به ره چار ببر دمان» -> اسدی طوسی
• «قدر تو کی دل نهد بر فلک و چون بود// در وطن عنکبوت کردن ببر آشیان» -> خاقانی
• «ور زانکه بغردی بناگاهان// پیرامن او پلنگ یا ببری» -> منوچهری دامغانی
• «دو رانش چو ران هیونان ستبر // دل شیر نر دارد و زور ببر»

گویش اصفهانی

تکیه ای: beba
طاری: bebe
طامه ای: bobe
طرقی: beber
کشه ای: bebe
نطنزی: babe


تکیه ای: bebrin
طاری: bevun
طامه ای: boberin
طرقی: bevân
کشه ای: bevân
نطنزی: beberin


گویش مازنی

۱ببر ۲نام سگ گله – ماخوذ از هیبت ببر


/baber/ ببر - نام سگ گله – ماخوذ از هیبت ببر

واژه نامه بختیاریکا

( ببُر ) بِچَین
( بِبَر ) بَرَک؛ آرک برک

پیشنهاد کاربران

ببر

پارسی باستان: تیگرا
پارسی پهلوی: تیگر
پارسی نوین: تیر، تیز، تیغ

انگلیسی: tiger

همان گونه که می دانید "ببر" تنها در خشکسار آسیا زندگی می کند و اروپایی ها هنگامی که در زمان اسکندر مقدونی به آسیا آمدند این جانور را دیدند و نام پارسی باستان آن را که "تیگرا" نامیده می شد به کار بردند که این نام هم اکنون تقریبن در همه زبان های اروپایی به کار می رود.

گونه های نامی ببر در آسیا ببر بنگال و ببر سیبری هستند. در ایران هم ببر مازندران پرآوازه بود که پیرامون نیم سده پیش از میان رفت و نژاد آن نابود شد.

نکته دیگر آن که سرزمین میانرودان و اراک ( ئراق ) از زمان آزادی بابل بدست کورش هخامنشی همواره بخشی از ایران بود و شهرها و جغرافیای آن نام های پارسی دارد. از میان این نام ها نام دو رود "تیگرا" و "فرات" هستند که تیگرا به مئنی رود تیز و فرات به مئنی رود آرام هستند. پایتخت ایران در دوره اشکانیان و ساسانیان هم شهر "تیزبن" به مئنی شهری در کنار رود تیز بود که پس از اسلام "تیسفون" گفته شد.

تایگر از ایران به فرهنگ لغت انگلیسی وارد شده است

در زبان آذری به ببر توغای گفته می شود .
ببر در پهلوی در همین ریخت کار برد داشته است .
واژه ی توغای در زبان آذری با واژه های Tiger انگلیسی ، Tiger آلمانی ، Tigri یونانی ، tigris لاتین ، Tigar بوسنایی و. . . سنجیدنی است.
در زبان اوستایی tighri به معنای تیز ، تیر، نیزه ، تندرو . از این جهت می توان گفت:واژه ایرانی تیر با لغت لاتین tiger به معنای ببر همریشه است.

ببر از دو بخش تشکیل شده است که بخش اول بَه معنی زیبا می دهد و بر در بخش دوم معنی بریده می دهد و منظور همان خطوط تیره روی پوست ببر است و کوتاه شده ای از بریده ، بریده ( راه راه ) است .
ببر : زیبای بریده بریده ، زیبای راه راه

ببر. [ ب َ ] ( اِ ) درنده ای است قوی هیکل از امثال شیر. ( آنندراج ) . درنده ای است که دشمن شیر باشد. و نوعی از شیراست که پشم دار باشد. ( از غیاث اللغات ) . نوعی از دد. اسم نوعی شیر است که در هند بهم میرسد و از شیر کوچکتر است و باریکتر. شیر خطائی نارنجی رنگ با خطوط سیاه نواری شکل از تیره ٔ گربه ها. ( یادداشت مؤلف ) . درنده ای است دشمن شیر. ( شرفنامه ٔ منیری ) . و این کلام در زبان عرب داخل شده و عربی نیست و ایرانیان آن را �بفر�گویند. ( از المعرب جوالیقی ص 62 ) . دمیری در حیاةالحیوان گوید ببر نوعی از وحوش و دشمن شیر است و به آن �برید� نیز گویند. و هم چنین �فُرانِق �، اصلاً هندی و شبیه ابن آوی است. قزوینی در عجائب المخلوقات گوید که بین شیر و ببر دشمنی در کار است چنانکه اگر ببری به نمر حمله برد شیر به نمر کمک خواهد کرد. در مورد اینکه ببر را برید گویند، اشتباه است، و فرانق نیز پروانه است. ( از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 238 و 239 ) . یک قسم از آن در نواحی شمالی ایران موجود است که رنگ راههای پوست آن جلوه و برق پوست ببرهای سلطانی بنگاله را ندارد ولی بواسطه ٔ عظمت قد و هیکل با آن برابری مینماید. ( یادداشت مؤلف ) . جانوری درنده از جنس شیر. ( ناظم الاطباء ) . درنده ای است وحشی که از بزرگترین درندگان و از امثال شیر و پلنگ است. در هندوستان ببر راشیر گویند و شیر را ببر. ( فرهنگ نظام ) :
یا بکردار ببر بر سر شیر
چیره گرد و بگوشش اندر میز.
خسروی.
پیمبر تویی هم تو ببر دلیر
بهر کینه گه چون سرافراز شیر.
فردوسی.
به پیشم چه ببر و پلنگ و هزبر
به پیکان فروبارم آتش ز ابر.
فردوسی.
بکوهم درانداز تا ببر و شیر
ببینند چنگال مرد دلیر.
فردوسی.
بسا بیشه هائی که اندر گذشتن
تهی کردی از گرگ و ببر و غضنفر.
فرخی.
بیشه ها یکسره پر ساخته از شیر و ز ببر
قلعه ها از درم بسته و صندوق گهر.
فرخی.
اندران بیشه که یکبار گذر کرد ملک
نکند شیر مقام و ندهد ببر آواز.
فرخی.
ور زانکه بغردی بناگاهان
پیرامن او هزبر یا ببری. . .
حیوانی وحشی است
گربه وحشی🐅🐆🐆🐯


کلمات دیگر: