[ویکی فقه] قَلیب در لغت به معنای چاهی است که دهانه آن سنگ چین نشده و اصحاب قلیب به آن دسته از سران قریش گفته می شود که در جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شده و در چاه بدر مدفون شدند.
سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله) چنین بود که هرگاه مرده ای را می دید فرمان دفن او را می داد و در این جهت میان کافر و مسلمان فرقی نمی گذاشت؛ ولی در جنگ بدر چون شمار کشتگان دشمن فراوان و دفن یکایک آنان برای مسلمانان دشوار بود، پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود تا جنازه همه سران شرک را در چاهی کثیف و بدبو افکنند. تنها جنازه امیة بن خلف را چون فربه بود و در زره خود متورم و متلاشی شده بود در همانجا که افتاده بود دفن کردند.
صحبت پیامبر با مردگان بدر
پیامبر(صلی الله علیه وآله)پیش از حرکت به سوی مدینه بر سر چاه آمد و یکایک آنان را به اسم خود و پدرانشان صدا زد و گفت: ای عتبة بن ربیعه، ای شیبة بن ربیعه، ای ابوجهل بن هشام، ای ابوالبختری، ای عقبة بن ابی معیط، ای نضر بن حارث، ای نوفل بن خویلد، ای ربیعة بن اسود ... چه بد خویشاوندان و امّتی برای پیامبر خود بودید! تکذیبم کردید، درحالی که مردم مرا تصدیق کردند. از شهر بیرونم کردید، درحالی که دیگران پناهم دادند. به جنگ با من شتافتید، درحالی که مردم مرا یاری کردند. ما به آنچه خداوند به ما وعده داده بود رسیدیم و به حقّانیّت آن پی بردیم. آیا شما هم به آنچه خداوند به شما وعده داده بود رسیدید و به حقّانیّت آن پی بردید؟ عمر بن خطاب پرسید: آیا با کسانی سخن می گویید که مرده اند و صدای شما را نمی شنوند؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: شما از آنها شنواتر نیستید؛ ولی آنها قادر به جوابگویی نیستند، آنگاه حسان بن ثابت به این مناسبت اشعاری سرود.
قضیه اندوگین بودن ابوحذیفه
به گفته ابن اسحاق وقتی مسلمانان عتبة بن ربیعه را می کشیدند تا وی را در چاه افکنند فرزندش ابوحذیفه حاضر بود. پیامبر(صلی الله علیه وآله) در چهره اش اندوهی یافت، به گونه ای که از شدّت ناراحتی تغییر کرده بود. به او فرمود: آیا برای پدرت غمگین هستی؟ وی عرض کرد:نه یا رسول اللّه! من در کفر پدرم و در جنگ با او تردیدی نداشتم، بلکه اندوهم از آن است که در او فضایلی سراغ داشتم که امیدوار بودم باعث هدایت او شود؛ امّا وقتی فرجام او را دیدم اندوهگین شدم. پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای ابوحذیفه طلب خیر کرد.
اصحاب قلیب در قرآن
...
سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله) چنین بود که هرگاه مرده ای را می دید فرمان دفن او را می داد و در این جهت میان کافر و مسلمان فرقی نمی گذاشت؛ ولی در جنگ بدر چون شمار کشتگان دشمن فراوان و دفن یکایک آنان برای مسلمانان دشوار بود، پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود تا جنازه همه سران شرک را در چاهی کثیف و بدبو افکنند. تنها جنازه امیة بن خلف را چون فربه بود و در زره خود متورم و متلاشی شده بود در همانجا که افتاده بود دفن کردند.
صحبت پیامبر با مردگان بدر
پیامبر(صلی الله علیه وآله)پیش از حرکت به سوی مدینه بر سر چاه آمد و یکایک آنان را به اسم خود و پدرانشان صدا زد و گفت: ای عتبة بن ربیعه، ای شیبة بن ربیعه، ای ابوجهل بن هشام، ای ابوالبختری، ای عقبة بن ابی معیط، ای نضر بن حارث، ای نوفل بن خویلد، ای ربیعة بن اسود ... چه بد خویشاوندان و امّتی برای پیامبر خود بودید! تکذیبم کردید، درحالی که مردم مرا تصدیق کردند. از شهر بیرونم کردید، درحالی که دیگران پناهم دادند. به جنگ با من شتافتید، درحالی که مردم مرا یاری کردند. ما به آنچه خداوند به ما وعده داده بود رسیدیم و به حقّانیّت آن پی بردیم. آیا شما هم به آنچه خداوند به شما وعده داده بود رسیدید و به حقّانیّت آن پی بردید؟ عمر بن خطاب پرسید: آیا با کسانی سخن می گویید که مرده اند و صدای شما را نمی شنوند؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: شما از آنها شنواتر نیستید؛ ولی آنها قادر به جوابگویی نیستند، آنگاه حسان بن ثابت به این مناسبت اشعاری سرود.
قضیه اندوگین بودن ابوحذیفه
به گفته ابن اسحاق وقتی مسلمانان عتبة بن ربیعه را می کشیدند تا وی را در چاه افکنند فرزندش ابوحذیفه حاضر بود. پیامبر(صلی الله علیه وآله) در چهره اش اندوهی یافت، به گونه ای که از شدّت ناراحتی تغییر کرده بود. به او فرمود: آیا برای پدرت غمگین هستی؟ وی عرض کرد:نه یا رسول اللّه! من در کفر پدرم و در جنگ با او تردیدی نداشتم، بلکه اندوهم از آن است که در او فضایلی سراغ داشتم که امیدوار بودم باعث هدایت او شود؛ امّا وقتی فرجام او را دیدم اندوهگین شدم. پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای ابوحذیفه طلب خیر کرد.
اصحاب قلیب در قرآن
...