کلمه جو
صفحه اصلی

تکلیف شرعی

دانشنامه عمومی

تکلیف، اصطلاحی فقهی و کلامی به معنای وظیفه دینی یا وظیفه ای که از ناحیه دین بر گردن بندگان نهاده می شود و انجام دادن کاری یا ترک کاری بر او واجب می گردد.(واجبات) (محرمات)در علوم اسلامی به تکلیف از دو منظر توجه شده است: نخست از منظر فقهی، و به تبع آن اصولی، که در آن به ماهیت تکلیف و شرایط آن با توجه به وجه عملی موضوع توجه می شود. دوم از منظر کلامی که در آن به موضوعات مذکور به صورت نظری و انتزاعی تر توجه می گردد و در آن از موضوعاتی چون غرض از تکلیف و راه شناخت تکلیف و اولین تکلیف آدمی نیز بحث می شود.
قرآن کریم.
آقابزرگ تهرانی.
ابن طاووس، کتاب التشریف بتعریف وقت التکلیف، در کتاب برنامه سعادت، ترجمة کتاب کشف المحجة لثمرة المهجة، ترجمة محمدباقر شهیدی گلپایگانی، تهران: مکتبة المرتضویه، بی تا.
ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
ابن منظور؛ ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۶.
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب اللّمع فی الرّدّ علی اهل الزیغ و البدع، چاپ حموده غرابه، مصر ۱۹۵۵.
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الکافیة فی الجدل، چاپ فوقیه حسین محمود، قاهره ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، کتاب الارشاد، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
محمدبن طیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج و المعتزلة، چاپ محمودمحمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفه، بی تا.
عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
مسعودبن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰–۱۳۷۱ ش
محمد اعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
زمخشری؛ ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ سیدمحمد کیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
زین الدین بن علی شهیدثانی، تمهیدالقواعد، قم ۱۳۷۴ ش.
حسن طارمی، «تکلیف از دو دیدگاه»، مجلة تخصصی کلام اسلامی، سال ۵، ش ۱۸ (تابستان ۱۳۷۵).
طبرسی؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت بی تا.
طبرسی؛ محمد بن حسن طوسی، تمهیدالاصول فی علم الکلام، چاپ عبدالمحسن مشکوة الدینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، بی تا.
حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، چاپ حسن حسن زادة آملی، قم ۱۴۰۷.
علی بن حسین علم الهدی، الانتصار، قم ۱۴۱۵؛ حسن بن یوسف علامه حلّی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵.
محمدبن محمد غزالی، کتاب الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۸.
محمدبن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، بولاق ۱۳۲۲–۱۳۲۴.
محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
محمدبن عمر فخررازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء و الحکماء و المتکلّمین، چاپ طه عبدالرّؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
محمدبن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
قاضی عبدالجباربن احمد، کتاب المجموع فی المحیط بالتکلیف، چاپ یوسف هوبن یسوعی و دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۱.
قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۱۱، چاپ محمدعلی نجار و عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج ۱۴، چاپ مصطفی سقا، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
محمدبن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول ۱۹۷۹.
محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة، قم ۱۳۶۲–۱۳۶۳ ش.
محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران ۱۳۷۱ ش.
محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۷۲ ش.
مارتین مکدرموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ترجمة احمد آرام، تهران ۱۳۶۳ ش.
قاسم بن محمد منصورباللّه، کتاب الاساس لعقائد الاکیاس فی معرفة رب العالمین و عدله فی المخلوقین و مایتصل بذلک من اصول الدین، علق علیه محمدقاسم عبداللّه هاشمی، صعده ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
الموسوعة الفقهیة، ج ۷، ۱۴۰۶/ ۱۹۸۵، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة.
محمدبن حسن نیسابوری مقری، الحدود: المعجم الموضوعی للمصطلحات الکلامیة، چاپ محمود یزدی مطلق (فاضل)، قم ۱۴۱۴.
علاوه بر این دو حوزه، گاه بعضی فلاسفه مسلمان در مباحث مربوط به الهیات و نیز بعضی عارفان، از جهت رابطه تکلیف با معرفت، به مسئلهٔ تکلیف توجه کرده و در بارهٔ آن نظر داده اند.
واژة تکلیف در قرآن به کار نرفته، اما از مشتقات این مصدر هفت بار در قرآن استفاده شده که شش بار آن (یعنی بجز نساء: ۸۴) ناظر به معنایی واحد است. این معنای واحد که در عبارات متعددی بیان شده، از قبیل «... لاتُکَلَّفُ نَفْسٌ اِلاّ وُسْعَها...»، «لا یکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها...»، «لانُکَلِّفُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها...» و «... لایکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ مااتها...» ناظر به این امر است که خداوند آدمی را به انجام دادن آنچه در توانش نیست، مکلف نمی سازد.
هر چند معنای ظاهری این آیات روشن است، اساساً در اینکه تکلیف چیست، چرا باید باشد، و به ویژه اینکه آیا خداوند می تواند بیش از وُسع و طاقت آدمی به او تکلیف کند یا نه، میان متکلمان و مفسران اختلاف نظر وجود داشته و به اظهار آرای مختلف در این زمینه انجامیده است. مثلاً مفسران معتزلی یا شیعه، با استناد به این آیات، «تکلیف ما لایطاق» (اینکه خدا بیش از توان آدمی به او تکلیف کند) را نفی کرده اند. از سوی دیگر، مفسر اشعری مسلکی مثل فخر رازی، ضمن تفسیر آیه ۲۸۶ بقره و با ذکر آیات دیگری که معتزله در نفی تکلیف مالایطاق به آن ها استناد می کرده اند، از قبیل «.. وَما جَعَلَ عَلَیکُم فی الدّینِ مِنْ حَرَجٍ...» (حج: ۷۸)، «یریدُ اللّهُ اَنْ یخَفِّفَ عَنْکُم...» (نساء: ۲۸)، «... یریدُاللّهُ بِکُمُ الْیسْر وَلایریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ...»، با مطرح کردن بحثی کلامی در باب کفر و ایمان و قدرت و اراده خدا، به این نظر می رسد که وجوه عقلی قطعی یقینی ای وجود دارد که تکلیف مالایطاق را مجاز می دارد. وی سپس نتیجه می گیرد که در چنین شرایطی باید آیه را به صورتی تأویل کرد که مغایر با این نظر عقلی و کلامی نباشد. البته همه اشاعره به این صورت به تفسیر به رأی روی نمی آورده اند و غالباً می کوشیده اند برای نظر خود شواهدی در قرآن بجویند، چنان که گاه از آیاتی مانند «... و یدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلاَ یسْتَطِیعُون” (قلم: ۴۲) برای اثبات جواز تکلیف مالایطاق بهره می برده اند؛ (در بارة تکلیف مالایطاق رجوع کنید به ادامة مقاله).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تکلیف شرعی به تکلیف صادر شده از سوی شارع مقدس اطلاق می شود.
تکلیف شرعی، مقابل تکلیف عقلی و عقلایی و به معنای تکلیف برخاسته از احکام و خطاب های شرعی است که از سوی شارع مقدس به منظور تنظیم زندگی انسان ها، متوجه آنها شده است، چه عقل و عقلا فلسفه آن را درک نمایند و چه درک ننمایند، مانند: حرمت خمر ، وجوب نماز ، وجوب انفاق به همسر و فرزندان و... .

پیشنهاد کاربران

religious obligation


کلمات دیگر: