کلمه جو
صفحه اصلی

دامنه


مترادف دامنه : دامان، پایین، ذیل، زیر، دامن، سینه کش، شمول، گستره، انتها، دنباله، اطراف، دوره

فارسی به انگلیسی

slope, skirt, foot, extent, scope, amplitude, circle, compass, flank, gamut, kingdom, lap, latitude, range, reach, width, [fig.] extent

slope, skirt, [fig.] extent, scope


circle, compass, extent, flank, gamut, kingdom, lap, latitude, range, reach, skirt, width


فارسی به عربی

تنورة , سفح التل , غزارة , قدم

مترادف و متضاد

amplitude (اسم)
فراوانی، کمال، انباشتگی، درشتی، فراخی، دامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، فضا داری

foot (اسم)
پا، دامنه، فوت، قدم، پاچه، هجای شعری

domain (اسم)
زمین، حوزه، دامنه، قلمرو، دایره، ملک، املاک خالصه

hillside (اسم)
دامنه، سینه کش، سرازیری تپه، دامنه کوه

skirt (اسم)
پیرامون، دامنه، حومه شهر، دامنه کوه، دامن لباس، دامن، حوالی

sidehill (اسم)
دامنه

brae (اسم)
دامنه، ساحل، تپه، سرازیری تپه

دامان


پایین، ذیل، زیر


دامن


سینه‌کش


شمول، گستره


انتها، دنباله


اطراف، دوره


۱. دامان
۲. پایین، ذیل، زیر
۳. دامن
۴. سینهکش
۵. شمول، گستره
۶. انتها، دنباله
۷. اطراف، دوره


فرهنگ فارسی

حصبه، دامن مانند، حاشیه، کناره، دامن وکنارچیزی
( اسم ) ۱ - دامن مانند . ۲ - کناره حاشیه دامن . ۳ - دنباله . ۴ - دوره اطراف . ۵ - قسمت پایین کوه .
از قرای ناحیه لاریجان است در مازندران در دامنه کوه دماوند

فرهنگ معین

(مَ نِ ) (اِ. ) کناره ، حاشیه .

لغت نامه دهخدا

دامنه . [ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 16هزارگزی خاور داران و متصل به شوسه ٔ اصفهان به کوهرنگ و داران . دامنه و سردسیر و دارای 1986 سکنه است . آب آن ازرودخانه است و محصول آن غلات و حبوبات و کتیرا. شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی و جاجیم بافی است . تلفن و مرکز پخش بنزین و در حدود 25 باب دکان دارد. در شمال این آبادی چمن وسیعی وجود دارد که با هواپیماهای سبک می توان در آن نشست . در 9هزارگزی مسیر شوسه ای که از نجف آباد به دامنه می رسد منطقه ای بنام کیز وجود دارد که در فصل زمستان آنجا سرمایی سخت و شدید می شود. و در موقع بارندگی و برف عبور از آن غیرممکن می گردد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


دامنه . [ م َ ن َ / ن ِ] (اِ) فراخای زیر کوه . دامن کوه . لحف . (منتهی الارب ). بن کوه . پهنای کوه . زیر کوه یا بلندی : مناره ٔ بلند در دامنه ٔ الوند پست نماید. (گلستان ).
چشم چو بگشود در آن دامنه
دید که جا تر بود و بچه نه .

ایرج میرزا.


- دامنه ٔ کوه ؛ دامن کوه . زیر سینه ٔ آن :
آن بحر محیط الم عشق بتانیم
کز دامنه ٔ کوه بلا ساحل ما شد.

ابونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج ).


حضیض ؛ پستی زمین در دامنه ٔ کوه . (از منتهی الارب ).
- تا دامنه ٔ قیامت ؛ تا دامن قیامت . همیشه . الی الابد. تا اول قیامت .

دامنه . [ م َ ن َ] (اِخ ) از قرای ناحیه ٔ لاریجان است در مازندران در دامنه ٔ کوه دماوند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 299).


دامنه. [ م َ ن َ / ن ِ] ( اِ ) فراخای زیر کوه. دامن کوه. لحف. ( منتهی الارب ). بن کوه. پهنای کوه. زیر کوه یا بلندی : مناره بلند در دامنه الوند پست نماید. ( گلستان ).
چشم چو بگشود در آن دامنه
دید که جا تر بود و بچه نه.
ایرج میرزا.
- دامنه کوه ؛ دامن کوه. زیر سینه آن :
آن بحر محیط الم عشق بتانیم
کز دامنه کوه بلا ساحل ما شد.
ابونصر نصیرای بدخشانی ( از آنندراج ).
حضیض ؛ پستی زمین در دامنه کوه. ( از منتهی الارب ).
- تا دامنه قیامت ؛ تا دامن قیامت. همیشه. الی الابد. تا اول قیامت.

دامنه. [ م َ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خیر بخش اصطهبانات شهرستان فسا. واقع 17هزارگزی شمال باختری اصطهبانات ، کنار راه فرعی خرامه به اصطهبانات و نی ریز جلگه است و معتدل و دارای 120 سکنه. آب آن از چشمه است و محصول آن غلات و حبوبات و پنبه و برزک و شغل اهالی آنجا زراعت و قالی بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

دامنه. [ م َ ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. واقع در18هزارگزی باختر ساردوئیه و 5هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه کوهستانی است و سردسیر و دارای 60 تن سکنه. آب آن از قنات است و رودخانه. محصول آنجاغلات و حبوبات است و شغل اهالی آن زراعت و گله داری وراه آن مالرو است ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

دامنه. [ م َ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 16هزارگزی خاور داران و متصل به شوسه اصفهان به کوهرنگ و داران. دامنه و سردسیر و دارای 1986 سکنه است. آب آن ازرودخانه است و محصول آن غلات و حبوبات و کتیرا. شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی و جاجیم بافی است. تلفن و مرکز پخش بنزین و در حدود 25 باب دکان دارد. در شمال این آبادی چمن وسیعی وجود دارد که با هواپیماهای سبک می توان در آن نشست. در 9هزارگزی مسیر شوسه ای که از نجف آباد به دامنه می رسد منطقه ای بنام کیز وجود دارد که در فصل زمستان آنجا سرمایی سخت و شدید می شود. و در موقع بارندگی و برف عبور از آن غیرممکن می گردد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

دامنه. [ م َ ن َ] ( اِخ ) از قرای ناحیه لاریجان است در مازندران در دامنه کوه دماوند. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 299 ).

دامنه . [ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خیر بخش اصطهبانات شهرستان فسا. واقع 17هزارگزی شمال باختری اصطهبانات ، کنار راه فرعی خرامه به اصطهبانات و نی ریز جلگه است و معتدل و دارای 120 سکنه . آب آن از چشمه است و محصول آن غلات و حبوبات و پنبه و برزک و شغل اهالی آنجا زراعت و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


دامنه . [ م َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . واقع در18هزارگزی باختر ساردوئیه و 5هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه کوهستانی است و سردسیر و دارای 60 تن سکنه . آب آن از قنات است و رودخانه . محصول آنجاغلات و حبوبات است و شغل اهالی آن زراعت و گله داری وراه آن مالرو است (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فرهنگ عمید

=حصبه
۱. دامن و کنارۀ چیزی، دامن مانند، حاشیه، کناره.
۲. (جغرافیا ) قسمت شیب دار کوه، پایین کوه.

۱. دامن و کنارۀ چیزی؛ دامن‌مانند؛ حاشیه؛ کناره.
۲. (جغرافیا) قسمت شیب‌دار کوه؛ پایین کوه.


حصبه#NAME?


دانشنامه عمومی

دامنه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
دامنه (علوم رایانه)
در رایانه:
در اینترنت:
در جغرافیا:

دانشنامه آزاد فارسی

دامنه (آمار). دامنه (آمار)(range)
در آمار، شاخصی از پراکندگی در توزیع فراوانی. دامنه برابر با تفاضل بزرگ ترین و کوچک ترین مقدار متغیر است. دامنه نسبت به مقادیر فرین، خیلی بزرگ یا کوچک، حساس است، به این معنی که اگر یکی از حدود دامنه غیرعادی بزرگ یا کوچک باشد، دامنه تصویر تحریف شده ای از پراکندگی به دست می دهد. غالباً از دامنۀ میان چارکی استفاده می کنند.

دامنه (ریاضیات). دامنه (ریاضیات)(domain)
در ریاضیات، حوزۀ تعریف تابع. دامنه مجموعه ای از مقادیر است که تابع روی آن عمل می کند و آن را بر مجموعه ای به نام بُرد می نگارد (← تابع). اصطلاح دامنه برای مقدار بیشینۀ نوسان در حرکت همساز (هارمونیک) نیز به کار می رود.

دامنه (فیزیک). دامنه (فیزیک)(amplitude)
دامنه
حداکثر جابه جایی نوسان نسبت به وضعیت تعادل . در حرکت موج عرضی، مانند امواج الکترومغناطیسی، دامنه همان ارتفاع قله یا عمق قعر است . در موج طولی، مانند امواج صوتی ، دامنه بیشترین مسافتی است که هر ذره، براثر تراکم، نسبت به وضعیت سکون خود تا آن رانده یا براثر رقت تا آن کشیده می شود و با شدت (بلندی ) صدا رابطه دارد. دامنه را معمولاً با حرف a نشان می دهند. پخش رادیویی با مدولاسیون دامنه (AM) یکی از روش های ارسال سیگنال های بسامد شنیداری است. این سیگنال ها به مسافت های بسیار دور نمی رسند و باید آن ها را یک به یک ارسال کرد. دامنۀ سیگنال شنیداری یا فرکانس پایینی را، به صورت جزیی، با دامنۀ موج حامل رادیویی پیوسته با فرکانس بالا مدوله می کنند. بدین ترتیب، سیگنال مدوله ساز روی موج حامل سوار می شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{amplitude} [فیزیک] بیشترین میزان جابه جایی جسم در حرکت نوسانی از موقعیت تعادل
{domain} [ریاضی] مجموعه ای که تابع بر آن تعریف می شود

واژه نامه بختیاریکا

دومن

پیشنهاد کاربران

محیط محل منطقه یا پیرامون

دامنه ( اینترنت و رایانه )
دامنه یا دامین یا دومین که تلفظ صحیح آن در فارسی همان دامنه است.
معنای واژه دامنه در زبان فارسی از کلمه انگلیسی Domain ( دامین ) به معنی "گستره" گرفته شده است. اولین دامنه اینترنتی در سال ۱۹۸۵ با آدرس Symbolics. com به وسیله یک شرکت سیستم های رایانه ای به نام سیمبولیکس در کمبریج ماساچوست کشور آمریکا ثبت شد.
به آدرس اینترنتی هر وب سایت در اینترنت دامنه می گویند. در واقع دامنه، آدرس اینترنتی کسب و کار آنلاین است که پس از www قرار می گیرد و نام هر دامنه منحصر به مالک آن است.


محدوده

ذیل کوه=دامنهٔ کوه

و آن بیابان سر بسر در ذیل کوه
بر خلایق گشته موسی با شکوه.

ب بخش شیب دار پایین کو ه

بخش شیبدار پایین کوه


کلمات دیگر: