کلمه جو
صفحه اصلی

غلامحسین ابراهیمی دینانی

نقل قول ها

غلامحسین ابراهیمی دینانی (۲۶ دسامبر ۱۹۳۴، دینان، اصفهان) فیلسوف، حکیم و استاد دانشگاه ایرانی است.
• «استقلال واقعی در این عالم، مصداق ندارد. استقلال، اگر مصداقی داشته باشد، حق تبارک و تعالی است. نغمه عالم، نغمه ربط است. خود نغمه با نوازنده و خوانند ارتباط دارد و اگر ملودی ها درست نباشد، با صوت خر هیچ فرقی نمی کند.»• «اگر انسان غریب بماند، آفاتی هم دارد و اون اینکه انسان را از خود بیگانه می کند و از خود بیگانگی هم یه تاریکی و ظلمت محض است و بیچارگی می آورد.»• «آدم وقتی که اشعار فردوسی را می خواند و می شنود دیگر در اینکه این مرد یک موحد درستی بوده است شک ندارد و یک مسلمان تمام عیار و یک شیعهٔ کامل، شیعهٔ تمام عیار، در تشیعش انسان هیچ شکی نمی کند. همه این اشعار دلالت دارد بر متدیَن بودن و موحد بودن این مرد.»• آنجایی که عرفا می رسند و به افراد خاص می گویند نیز راز نسبی است، یعنی این نمی فهمد. اگر اهلش را پیدا کنند می گویند. آن راز نسبی است و راز مطلق نیست. راز هم مطلق و نسبی دارد.• «انسان کامل در زمین و آسمان نمی گنجد، معراج محمد ابن عبدالله معنی اش همین است. ما مشتاق بهشت هستیم اما بهشت، مشتاق انسان کامل است.»• «انسان سالک در لحظاتی از زندگی به خود می آید و سعی می کند از غوغای زمانه برکنار باشد، این حالت معمولاً در شب هنگام و با ترک تعلقات مادی فراهم می شود و در نهایت به خودشناسی و توحید می انجامد.»• «همه ما با شب و روز زندگی می کنیم، معنی ظاهری شب و روز نیز روشنی، جلوه های رنگارنگ و اشتغال و شب نیز تاریکی، آرامش، سکوت و فراغت از تعلقات روزانه است، اما اگر همین شب و روز را در عالم هستی مدنظر قرار دهیم خوشی ها و ناخوشی، تعلقات و بی تعلقی ها، رنج ها و … با هم است، در این عالم آسایش و رنج مطلق نیست هیچ کس در تمام عمرش در شادی و فرح یا تنها در غم و اندوه نیست، آن دو همیشه با هم هستند.»• «انسان های ظاهربین، عالم بیرون را فقط می بینند و هرچه هم به آنها بگوییم از عالم بیرون تطبیق می کنند، اما ما به عکس می گوییم یعنی اندیشه را به جهان تشبیه می کنیم، چرا که کل این جهان بیرونی به یک اندیشه شبیه تر است تا به یک ماشین!»• «انجماد اندیشه از انجماد خاک و سنگ سخت تر است، افرادی نظیر گروه های داعشی و ابن ملجم مرادی، قاتل امام علی (ع) دارای اندیشه های منجمد هستند.»• «چرا انسان نمی تواند از مرگ غفلت داشته باشد؟ زیرا انسان در ذات آینده نگر است این خاصیت زمانی بودن انسان است درست است که حیوانات و موجودات دیگر هم زمانی هستند اما آنها به زمان نمی اندیشند و زمان را درک نمی کنند، اما انسان چون به زمان و آینده می اندیشد و می نگرد و این توان فقط در انسان است و چون به آینده می نگرم مرگ خود را می فهمم و می دانم روزی فراخواهد رسید که با این زندگی فعل بدرود خواهم گفت و به این می اندیشم که من در آن صورت به کجا خواهم رفت.»• «قدرت خیال، بسیار تواناست اگر تجسم پیدا کند و در اختیار ما باشد. از سوی دیگر خطرناک هم هست اگر ما در اختیار خیال باشیم. در عالم وهم، شکل نداریم و معانی جزئی است. عالم وهم، عالم معنی است و شکل ندارد. محبت و دشمنی شکل ندارد. وهم به عالم معنای جزئی تعلق دارد، نه معانی کلی.»• «کسی که گذشته ندارد، آینده هم ندارد. کسی آینده دارد که گذشته دارد. ما فکر می کنیم که گذشته در قفای ماست، پشت سر ماست، اما اگر نیک بنگری گذشته در قفای ما نیست بلکه پیشاپیش ما حرکت می کند. گذشته است که راه آینده را روشن می کند. کسی که گذشته ندارد، ایده ندارد. کسی که گذشته ندارد، آرمان ندارد.»• «مادام که عقل انسان در قید تعلقات و خواسته های نفسانی محدود و گرفتار است از خطا و اشتباه مصون نیست، ولی هرگاه از قید تعلقات خالص و مصفّا گردد و از شائبه امور نفسانی رها شود از خطا و اشتباه برکنار خواهد بود؛ ولی رها شدن انسان از قید تعلقات و خواسته های نفسانی کار آسانی نیست و بنابراین، دور ماندن از هرگونه خطا و اشتباه کمتر میسر خواهد بود. عقل کل خطا نمی کند و در سخن خداوند تبارک و تعالی اشتباه یافت نمی شود.»• «ما با نیروی خفته به کمال رسیدن و صعود به مرتفع ترین قله بدنیا می آییم.• «ما در پایین ترین پله نردبان زندگی می کنیم. در همان جا که بدنیا آمده ایم ساکن هستیم. ما هرگز خودمان را انسانی با نیروهای ناشکفته در نظر نمی گیریم. زندگی را بدیهی می انگاریم.• «مرگ یکی از ویژگی ها و تأملات مختص انسان است. مرگ، یکی از مسائل مهم انسان است، یعنی حیوانات و نباتات مسئله مرگ را ندارد؛ مسلماً بدان معنی نیست که نباتات و جمادات نمی میرند، بلکه همه موجودات می میرند. منظور این است که حیوانات و نباتات با مرگ، «مسئله» ندارند. موضوع مسئله داشتن غیر از مردن است، حیوان به مرگ خود نمی اندیشد و وقتی که نمی اندیشد دغدغه مرگ هم ندارد. حیوان فکر مرگ ندارد و به آنگونه که اقتضاء می کند زندگی می کند و وقتی هم که مرگ آمد دیگر نیست.»

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غلام حسین ابراهیمی دینانی، فیلسوف، پژوهشگر، مدرس فلسفه در دانشگاه های تهران، تربیت مدرس، دانشگاه مذاهب اسلامی و دانشگاه آزاد اسلامی است. عمده شهرت وی به علت پژوهش در حکمت اشراق و سهروردی و احیای آن در سال های اخیر است.
وی در ۵ دی سال ۱۳۱۳ در شهر درچه روستای دینان از توابع خمینی شهر که امروزه جزو شهرستان خمینی شهر اصفهان است بدنیا آمد. وی پس از تحصیل ابتدائی در روستای خود، در مدرسه علمیه نیم آورد اصفهان به تحصیلات دینی مشغول شد. پس از گذراندن دوره سطح و مقدمات فلسفه، سال ۱۳۳۳ وارد حوزه علمیه قم شد و ضمن تحصیل خارج فقه و اصول نزد مراجع بزرگ، نزد علامه طباطبائی به فرآگیری فلسفه نیز پرداخت. که شاهد مباحث فلسفی هانری کربن (فرانسوی) و علامه طباطبایی نیز بود. فلسفه را در اصفهان نزد حکیم ضیاء پور شروع کرد و در قم در سطح عالی با علامه طباطبائی به پایان رساند و از شاگردان خاص ایشان گردید. سال ۱۳۴۵ پس از درگذشت آیت الله بروجردی به تهران مهاجرت کرد و وارد دوره کارشناسی دانشگاه تهران شده و پس از اخذ درجه کارشناسی جهت گذراندن امورات زندگی به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد. تا دریافت دکترای ادامه تحصیل داد و سال ۱۳۵۲ از رساله دکتری تخصصی فلسفه خود دفاع کرد. پس از اخذ درجه کارشناسی جهت گذراندن امورات زندگی به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد. سال ۱۳۵۳ ازدواج کرد و همان سال به عنوان استاد فلسفه در دانشگاه فردوسی مشهد مشغول به تدریس شد. سال ۱۳۶۲ به تهران منتقل شده و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران شد و تاکنون استاد این دانشگاه است. وی صاحب تالیفاتی بسیاری در زمینه فلسفه می باشد که در آن به نقد آرای فلسفی فلاسفه بزرگ و شرق پرداخته و در ذیل آنها به ارائه نظرات خاص فلسفی خود پرداخته است. دینانی در سمینارها و همایش های متعدد داخلی و خارجی شرکت داشته و مقالات و آثار فراوانی در حوزه فلسفه و دین پژوهی به رشته تحریر در آورده که برخی از کتاب هایشان جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را دریافت نموده است و در اولین دوره همایش چهره های ماندگار در سال ۱۳۸۰ با عنوان چهره برتر فلسفه تقدیر شدند.
جلسات هانری کربن و علامه طباطبایی
در ارج نامه «خرد و خردورزی» آمده است: «… منزل ذوالمجد در خیابان بهار… جلسات علامه با کربن تشکیل می شد و آقایان دکتر سیدحسین نصر، دکتر سپهبدی، دکتر شایگان، محمد تجویدی نقاش، هبوطی… و صائنی زنجانی حضور داشتند…. به اتفاق استاد به سمت تهران حرکت می کردیم… جوان ترین عضو جلسات بنده بودم…. کربن در عین شیفتگی به تشیع، به تمام معنا فرنگی بود.» و در سوالی که دینانی از کربن در مورد عقایدش و ضرورت مرشد می پرسد و اینکه مرشد شما کیست، جواب می گیرد که: «بله، … من اُویسی هستم. (در یکی از مصاحبه هایتان گفته بودید که از کربن پرسیدند که اگر اهل طریقتی، مرشدت کیست و او گفت که من اویسی هستم! منظورش چه بود؟ – بله او گفته بود اما منظور این نبود که او مرشدش «اویس قرنی» است بلکه اویسیه فرقه ای هستند که معتقدند اصلاً مرشد لازم نیست! خود اویس اصلاً خدمت پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) نرسید، یک دفعه آمد و نصف روز رفت. از کربن پرسیدم که حالا مرشد لازم ندارید، ذکر که دارید، ذکر خفی یا جلی شما چیست؟ او گفت: همین که تا صبح ذکر قال الباقر و قال الصادق می خوانم، همین ذکر من است. این جوابی بود که کربن به من داد حالا هر طور می شود این را تفسیر کرد.
سیر زندگی و تحصیلات
تولد ۱۳۱۳. تحصیلات ابتدایی در دینان.مقدمات در مدرسه علمیه نیمارود اصفهان. اساتید ادبیات عرب: شیخ محمدعلی حبیب آبادی و حاج شیخ عباسعلی ادیب حبیب آبادی. استاد بخشی از شرح لمعه: محمدحسن نجف آبادی. سفر به قم ۱۳۳۳. تحصیل در مدرسه حجتیه و هم حجره بودن با سیدعلی خامنه ای. تحصیل خارج و فقه اصول در حوزه علمیه قم. اساتید دروس فقه و اصول سطح: مرحوم مجاهدی، سلطانی طباطبایی، فکور یزدی و شیخ عبدالجواد سدهی. اساتید درس خارج فقه و خارج اصول: آیت الله بروجردی، آیت الله اراکی، آیت الله سیدمحمد محقق داماد و آیت الله روح الله موسوی خمینی. اساتید فلسفه: حکیم ضیاپور (اصفهان)، شیخ عباسعلی ایزدی نجف آبادی و سطح عالی علامه طباطبایی (قم) و از شاگردان نزدیک ایشان. دیگر اساتید ایشان عبارتند از: آیت الله سلطانی طباطبایی، آیت الله منتظری، آیت الله مجاهدی تبریزی، آیت الله محمد فکور یزدی، شیخ جواد تبریزی، شیخ عبدالجواد اصفهانی و دکتر غلامحسین صدیقی.
تدریس در حوزه
...


کلمات دیگر: