کلمه جو
صفحه اصلی

حکمت الهی

فارسی به انگلیسی

theosophy, theology

theology


theosophy


فارسی به عربی

علم اللآهوت

مترادف و متضاد

theology (اسم)
الهیات، خدا شناسی، یزدان شناسی، حکمت الهی، علم دین، لاهوتی

theosophy (اسم)
عرفان، خدا شناسی، حکمت الهی

فرهنگ فارسی

علم الربوبیه

لغت نامه دهخدا

حکمت الهی. [ ح ِ م َ ت ِ اِ لا هی ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) علم الربوبیة. رجوع به حکمت شود.

دانشنامه آزاد فارسی


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکمت به معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است.
از نظر لغوی حکمت به معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است. به همین جهت افسار اسب را «حکمه» می گویند زیرا اسب را از سرکشی و تمرد باز می دارد و او را مطیع و رام می سازد. همچنین فرمان های مولوی را از آن جهت «حکم» می گویند که مکلف را از انجام کارهای دلخواه خود باز می دارد و قاضی را «حاکم» نامیده اند زیرا حکم او مانع ضایع شدن حق و تعدی به دیگری می شود و نیز تزلزل در نزاع را برطرف می کند. تصدیق علمی را نیز به اعتبار اینکه از عارض شدن شک و تردید بر ذهن مانع می شود «حکم» می نامند. شایان ذکر است که لازمه مصونیت مورد حکم از هرگونه امر منافی، استواری و استحکام آن است بنابراین کلمه «حکمت» ملازم با خلل ناپذیری، استواری و استحکام است خواه مربوط به علم باشد و خواه مربوط به عمل.
واژه حکیم در قرآن
مفسران گفته اند:حکیم کسی است که کارها را استوار و محکم کند. این کلمه مجموعا ۹۷ بار در قرآن کریم به کار رفته است که فقط در پنج مورد صفت قرآن و در یک مورد صفت امر آمده، بقیه هم درباره حکیم بودن خداوند سبحان است.
معنای حکیم
حکیم به معنای متقن کار، و کسی است که هیچ عملی از وی از جهل و گزاف ناشی نمی شود، هر چه می کند با علم می کند، و مصالحی را در نظر می گیرد. حکیم کسی است که کار را جز به جهت مصلحت انجام نمی دهد، بلکه هر کاری صورت می دهد به خاطر این است که دارای مصلحتی است که انجام دادنش را بر ندادنش ترجیح می دهد.
اقسام حکمت در علم کلام
...

پیشنهاد کاربران

یعنی اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت به طور دفعی و بدون هیچ زمینه ای واقع شود، مسلماً جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت. بدین علت حکمت الهی مقتضی تدریجی بودن این اتفاق عظیم است.

اعتقاد داشتن به حکیم بودن خداوند به این معنا نیست که بدون چون و چرا و بدون هیچ قید و شرطی نظریه ها و باور های دینی را پذیرا شویم و گردن و کول و دوش خود را زیر یوغ شریعت این یا آن پیامبر بگذاریم و خود را اسیر زنجیره ظلمانی تقلید نمائیم. باور های دینی در پیرامون آفرینش جهان و پیدایش انسان در طبیعت در طول تاریخ بشریت اندیشه و افکار انسان را به انحراف و گمراهی کشیده اند و هنوز از این عمل گمراه کننده دست بردار نیستند. خداوند متعال جهان را ظرف شش روز نیآفریده است و آدم را از گل خلق نکرده و از روح خود در او ندمیده است و حوا را هم از دنده های آدم نیآفریده است. بلکه جهان را از طریق انقباض و انبساط بخش محدود و متناهی از وجود نامتناهی خویش خلق نموده است و انسان و موجودات زنده را از طریق تکامل طبیعت آفریده است. خداوند متعال برای هر فرد انسانی از پیش هفت زندگی و پنج سرنوشت جنسی و عشقی تعیین نموده است. این زندگی و این عالم، اولین زندگی و عالم مادی و روحی است توسط خداوند آفریده شده و شش زندگی های بعدی هرکدام به ترتیب و نظمی خارالقعاده از طریق انقباض و انبساط کیهان ایجاد می شوند. مفسرین آیات و روایات، متکلمین و فقیهان، حکیمان و فلاسفه و شاعران و ادیبان و عارفان عصرهای نزدیک و دور به علت پایین بودن سطح آگاهی و ناچیز بودن شناخت علوم تجربی در اعصار گذشته فقط به معرف دینی، فلسفی و عرفانی اکتفا کرده و نظریات خودرا در پیرامون وجود انسان و جهان و خداوند بطور ناقص بیان داشته اند. در عصر جدید باید با استفاده از اکتشافات علمی، وجود انسان و هدف و معنای زندگی او و شناخت جزئیات طرح خلقت و معرفت خداوند از نو آغاز کرد و خودرا از دست معارف گمراه کننده دینی رها نمود. علاوه بر موارد اشاره شده در بالا، یکی از گمراه کننده ترین باور های دینی بر پایی روز قیامت و بر انگیخته شدن مردگان از قبور می باشد. انسان به همراه کیهان از طریق انقباض ها و انبساط های متوالی به سمت حالت اولیه ملکوتی در چهار چوب ثابت و پایدار جهان در حال سیر و سلوک می باشد و این سیر و سلوک تکاملی هرگز با بر پایی روز قیامت متوقف نمیگردد، به این معنا که قیامت هر گز اتفاق نمی افتد. یک باور گمراه کننده دیگر ، برپایی دادگاه عدل الاهی است. حقیقت این است که این دادگاه هرگز برقرار نمیگردد و هیچ انسانی توسط خداوند مورد استنطاق، بازپرسی و بازجوئی و سرزنش قرار نمیگیرد و هیچ انسانی به عذاب آتش جهنم محکوم نمیگردد. بعضی از دین داران در طول تاریخ مخالف فلسفه و فیلسوفان بوده اند، دلیل آن این است که در نظام های فلسفی وعده های کیفر و عقاب و عذاب جهنمی به چشم آنها نخورده است. انسان های انتقام جو میل دارند که قدرت داشته باشند که بتوانند حریفان و مخالفان و دشمنان خودرا به جهنم بیندازند و وجود اورا ذوب نمایند. به ذوب شدن اکتفا نمیکنند بلکه دوست دارند که بدن و پوست دشمن طوری ساخته شده باشد که پس از ذوب شدن دوباره و سه باره و بطور دائم ازنو ساخته شود تا از این طریق جاودانه زجر و عذاب بکشد.
خداوند متعال از این گونه غرض ورزی ها و انتقام جویی ها مبرا و منزه می باشد و باور و اعتقادی که چنین صفاتی را به خداوند چسبانده است یک باور انحرافی و گمراه کننده میباشد و خوش به حال انسان هایی که خودرا از اسارت چنین باور هایی رها نموده اند.

با عرض سلام و تقدیم احترام،
از اینکه خداوند حکیم حکیمان، صاحب دانش و قدرت مطلق و بی نیاز مطلق است، جای هیچ شک و تردیدی نیست. اما آیا چنین موجودبی نیازی جهت راهنمایی و هدایت بشر نیازمند انتخاب، اعزام و ارسال رسولان میباشد ؟ به نظر این حقیر پدیده رسالت در عمل منافی حقیقت بی نیازی مطلق خداوند میباشد. پیامبران از قلیل انسان هایی اند که عریزه طبیعی نام آوری و رسیدن به شهرت جهانی در وجود مبارکشان به عقده علاج ناپذیر تبدیل شده است که میتوان آنرا سرطان روحی جنون آمیز نامید. کتب دینی حاصل احساسات، افکار، خیالات ، اندیشه و قوه خلاقیت خود پیامبران می باشد. این حقیر بر این باور است که خداوند متعال در طول تاریخ بشریت حتی یک کلمه هم چه بطور مستقیم و بی واسطه و چه بطور غیر مستقیم و با واسطه به سمع هیچ انسانی نرسانده است چه به رسد به یک جمله کامل. پیامبران حاصل اندیشه خود را به خداوند نسبت داده اند تا از آن طریق نام آنان بتواند در حافظه تاریخ بقاء یافته و بر سر زبان انسان به نیکی جاری شود، چه در ایام خوش و خرم و چه در مواقع تلخ و ناگوار. لذا پیامبران و کتب دینی آنان سد راه شناخت خداوند و طرح خلقت و آفرینش بوده و هست و نه کمک کننده به پیشرفت معرفت و شناخت. بنا بر این زمانیکه صحبت از خداوند پیش می آید، ضروری است که بین بینش دینی و علمی تمیز قائل شویم. از دیدگاه دین خداوند در مقابله با سپاه به اصطلاح ظلمت به سرکردگی یک موجود خیالی به نام شیطان در جهت صف آرایی لشکر و سپاه به اصطلاح نور به چندین پهلوان دینی - مذهبی نیازمند است که در عمل حقیقت بی نیازی مطلق خداوند را نفی میکند. هر انسانی از اختیار تام بر خوردار است که به خداوند اعتقاد و ایمان داشته باشد، بدون اینکه به یک دین و مذهب خاص یا فرقه و گروه و دستکی وابسته گردد. خداوند متعال مبرا و منزه از هرگونه نیازمندی است که تحت آن نیاز رسولی را انتخاب و ارسال نموده باشد و کتابی را به او ابلاغ نموده باشد. لذا این حقیر بر این باور است که همه ادیان به یک خدای دروغین باور دارند تا یک خدای راستین و حقیقی. هر انسانی که بتواند یوغ های سبک و سنگین شریعت های دینی را زمین بگذارد و خود را از قید و بند مراسم دینی مذهبی برهاند، در همین عالم به بالاترین نوع رستگاری نائل خواهد گردید و به معرفت و شناخت خداوند به مراتب نزدیکتر خواهد شد. پیامبران و کتب دینی یک حائل قطور و عظیم اند بین انسان و خالق. تصاویر وتشریحات ارائه شده از طرح خلقت و آفرین توسط ادیان ناقص بوده و مطابق بر حقیقت نمی باشند. بطور مثال تئوری تکاملی داروین در پیرامون ریشه و اصل انواع موجودات زنده به مراتب بیش تر به حقیقت نزدیک تر است تا افسانه دینی خلقت آدم و حوا . نظریه علمی مه بانگ به مراتب به حقیقت نزدیکتر است تا آفرینش شش روزه که در کتاب اول موسا شرح آن رفته و مورد تایید قرآن هم قرار گرفته است. علوم تجربی جزئیات طرح خلقت را مطابق با حقیقت و واقعیت بررسی میکنند تا حکمت و الاهیات که فقط مشغول کلی گویی اند. از دیدگاه علم خداوند مانند فرمان روایان زمینی نیازی به برده و بنده ندارد که شب و روز وقت خودرا تلف نموده و به طاعت و اطاعت او مشغول شوند و در مقابل او به حالت رکوع و سجده خم شده و پیشانی خود را روی زمین گذاشته و خاک پای این فرعون آسمانی ( البته از دیدگاه دینی ) را به بوسند و از او طلب مغفرت و آمرزش نمایند. جبهه مقابل دین، بی دینی نیست بلکه رهائی مفهوم خداوند از انحصارات و اسارات دینی - مذهبی است.


کلمات دیگر: