مترادف سنقر : باز، مرغ شکاری، سنگ آسیا
سنقر
مترادف سنقر : باز، مرغ شکاری، سنگ آسیا
فارسی به انگلیسی
gyrfalcon
مترادف و متضاد
باز، مرغ شکاری
سنگ آسیا
۱. باز، مرغ شکاری
۲. سنگ آسیا
فرهنگ فارسی
نوعی ازباز، مرغی شکاری وخوش خطوخال، قوی وتیزپر
۱ - یکی از گونه های باز است که بومی مناطق سردسیر است . پرنده ایست بسیار زیبا و خوش خط و خال که لانه اش در شکاف سنگها و صخره های مرتفع و غیر قابل عبور تهیه میکنند . ماده حیوان ۳ تا ۴ تخم میگذارد . نر و ماده متناوبا روی تخمها می خوابند جزو بازهای سیاه چشم و از انواع دیگر بازها درشت تر و قویتر است و در شکار بسیار تیز پر و چابک است شنقار . ۲ - خط اتحادی که ضرب ضعیف یا قسمت ضعیف ضرب را به ضرب قوی یا قسمت قوی ضرب دیگر مربوط و متحد میسازد . یا نوت سنقر شده . نوتی که قوت خود را از دست داده .
از اعلام ترکان است . یا نام غلامی است .
فرهنگ معین
(سُ قُ) [ تر. ] (اِ.) = سنقور: 1 - یکی از گونه های باز مناطق سردسیر. پرنده ای است بسیار زیبا و خوش خط و خال که لانه اش را در شکاف سنگ ها و صخره های مرتفع و غیرقابل عبور تهیه می کند. جزو بازهای سیاه چشم و از انواع دیگر بازها درشت تر و قوی تر است . شنقار. 2 - در موسیقی خط اتحادی است که ضرب ضعیف یا قسمت ضعیف ضرب را به ضرب قوی یا قسمت قوی ضرب دیگر مربوط و متحد می سازد. ؛نت ~ شده نتی که قوت خود را از دست داده .
لغت نامه دهخدا
سنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) ابن مودود. سردودمان اتابکان فارس یا سلغریان . جلوس 543 متوفی 557 هَ . ق . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سلجوقیان و سلاجقه شود.
در زمانی بود امیری از کرام
بود سنقر نام او را یک غلام .
مولوی .
عدلش بدان سامان شده کاقلیمها یکسان شده
سنقر بهندستان شده طوطی ببلغار آمده .
خاقانی .
سنقری را کز خزر یا سردسیر آموخته
در حبش بردن بگرما برنتابد بیش از این .
خاقانی .
عدلش بدان سامان شده کاقلیمها یکسان شده
سنقر بهندستان شده طوطی ببلغار آمده.
در حبش بردن بگرما برنتابد بیش از این.
سنقر. [ س ُ ق ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میان کوه بخش چاپشلو شهرستان دره گز. دارای 100 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
سنقر. [ س ُ ق ُ ] ( اِخ ) از اعلام ترکان است. || نام غلامی است. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
در زمانی بود امیری از کرام
بود سنقر نام او را یک غلام.
سنقر. [ س ُ ق ُ ] ( اِخ ) ابن مودود. سردودمان اتابکان فارس یا سلغریان. جلوس 543 متوفی 557 هَ. ق. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سلجوقیان و سلاجقه شود.
سنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان کوه بخش چاپشلو شهرستان دره گز. دارای 100 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
بخش مرکزی
دهستان آب باریک
دهستان باوله
دهستان سراب
دهستان گاورود
دهستان پارسینه (فارسینج)
امروزه ساکنان سنقر نام شهرشان را «سُنگور» می خوانند.
مردم روستاهای اطراف بیشتر به کار کشاورزی و یا دامداری مشغول هستند. سنقر جزو اولین شهرهای کشور بود اما متأسفانه به دلیل بی توجهی دچار عقب افتادگی صنعتی شده است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۴۴٬۲۵۶ نفر (۱۳٬۹۹۶ خانوار) بوده است.
دانشنامه آزاد فارسی
سُنْقُر
اعضای گروهی از پرندگان شکاری. سنقرها دارای بال ها و پاهایی طویل، سری کوچک، منقاری کوتاه، و جغدمانند، و دارای حاشیه ای از پرهای ضخیم حول صورت، و پر و بال نرم اند. این پرندگان از قورباغه ها، پرندگان، مارها و پستانداران کوچک تغذیه می کنند و عمدتاً در نواحی تالابی و مردابی تمامی جهان یافت می شوند. جنس Circus، در خانوادۀ قوشیان، راستۀ شاهین سانان قرار دارد. در بریتانیا سه گونه سنقر یافت می شود: سنقر خاکستری (Circus cyaneus)، سنقر گندمزار (Circus pygargus)، و سنقر تالابی (Circus aeruginosus). بنابه تحقیقات ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹، سنقر خاکستری با حدود ۶۳۰ مادۀ مولد، یکی از کمیاب ترین پرندگان شکاری بریتانیا است. اطلاعات به دست آمده از استراحتگاه های منتخب این پرنده در ۱۹۹۷ نشان می دهد که در دهه ۱۹۹۰ حدود ۴۰ درصد از تعداد ماده های مولد این جانور کم شده است و تا سال ۲۰۰۰ تعداد آن ها در بریتانیا به ۵۷۰ ماده کاهش یافته است. از جنس Circus در ایران چهار گونه شناسایی و رده بندی شده است: سنقر تالابی، سنقر خاکستری، سنقر سفید، و سنقر کنه دار. این پرندگان با یازده نوع عقاب، سه نوع دال و تعدادی سارگپه، طرلان، و قرقی خانواده عقاب یا قوشیان را در ایران تشکیل می دهند.