کلمه جو
صفحه اصلی

رازی

فارسی به انگلیسی

of the ancient city of rey

فرهنگ اسم ها

اسم: رازی (پسر) (فارسی) (تلفظ: rāzi) (فارسی: رازي) (انگلیسی: razi)
معنی: منسوب به ری، اهل ری، ( اَعلام ) ) ابوبکر محمّد ابن زکریای رازی: [، قمری] پزشک، فیلسوف، شیمیدان و فیزیکدان ایرانی، از مردم ری، دارای حدود کتاب و رساله در رشته های مختلف به زبان عربی، از جمله اَلحاوی، طبّ الملوکی و طبّ المنصوری، احتمالاً کاشف الکل و اسید سولفوریک، ) احمدابن محمّد رازی: [قرن هجری] مورخ ایرانی تبار اندلسی، معروف به تاریخی، مؤلف تاریخ ملوک اندس، فی صف قرطبه، در توصیف کردوبا و اَلاِستیعاب، درباره ی نسب عربهای اسپانیا، ) محمّد ابن موسی رازی: [قرن هجری] مورخ ایرانی، پدر احمد ابن محمّد رازی که در کردوبای اسپانیا ( قرطبه ) اقامت گزید و نخستین تاریخ فتح اسپانیا به دست مسلمانان را به نام کتاب الرّایات نوشت

(تلفظ: rāzi) (در قدیم) منسوب به ری ، اهل ری ؛ (در اعلام) لقب دانشمند و طبیب مشهور ایرانی (محمد بن زکریای رازی) ؛ ]این نام با کلمه‌ی عربی ـ فارسی رازی به معنای بنایی و معماری هم آوا و هم نویسه می‌باشد[.


فرهنگ فارسی

ابوبکرمحمد بن زکریا بن یحیی رازی دانشمند و طبیب مشهور (و.ری شعبان ۲۵۱ ه.ق./ ۸۶۵ م . ف. ری شعبان ۳۱۳ ه.ق./ ۹۲۵ م .و بقولی ۳۲۳ ه. ق. ۹۳۵ / م. ). وی در شهر ری بتحصیل فلسفه و ریاضیات و نجوم و ادبیات پرداخت و در کبرسن بتعلیم طب مشغول شد و پس از شهرت درین علم بخدمت ابوصالح منصوربن اسحاق سامانی حاکم ری در آمد و بزودی ریاست بیمارستانی را که در آن شهر تاسیس شده بود بر عهده گرفت و بعدها چندی در بغداد بهمین شغل اشتغال داشت . وی قسمت بزرگی از زندگانی خود را در ری گذرانید .از آثار فلسفی او: القوانین الطبیعیه فی الحکمه الفلسفیه الطب الروحانی السیره الفلسفیه مقاله فی ما بعدالطبیعیه قطعاتی از کتاب اللذه العلم الالهی القول فی القدمائ الخمسه القول فی الهیولی القول فی الزمان و المکان القول فی النفس و العالم .پاول کراوس از آثار فلسفی او مجموعه ای بنام (( رسائل فلسفیه ) ) لابی بکر محمد بن زکریا الرازی ترتیب داده است .اهمیت وی در فلسفه بیشتر از آنروست که بر خلاف بسیاری از معاصران خود عقاید خاصی ابراز کرده که غالبا مخالف با آرای ارسطوست . مهمترین تالیفات طبی او ((الحاوی ) ) ((المنصوری ) ) ((الشکوک ) ) (( من لایحضره الطبیب ) ) (( برئ الساعه ) ) (( الفاخر فی الطب ) ) (( دفع مضارالاغذیه ) ) ((المدخل الصغیر ) ) (( الفصول فی الطب ) ) معروف به ((مرشد محمد زکریای رازی ) ) است.
( صفت ) منسوب به ری . ۱ - اهل ری از مردم ری . ۲ - زبان مردم ری .
دهی است از دهستان قطور بخش حوم. شهرستان خوی .

فرهنگ معین

(ص نسب . ) منسوب به ری ، اهل ری .

لغت نامه دهخدا

رازی . (اِخ ) سبزواری . شاعری پاکیزه گوی بوده و این بیت از اوست :
زآتش عشق نه تنها جگرم میسوزد
بسکه بگریسته ام چشم ترم میسوزد.

(تحفه ٔ سامی ).


و رجوع به رازی سبزواری شود.

رازی . (اِخ ) شاعری است که نام او در قطعه ای که در آخر دیباچه ٔ دیوان فغانی ضبط شده چنین آمده است :
رسد ای کاش به رازی شرف تربیتت
که بود بندگیت دولت فرخنده مآل .

(فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ص 650).



رازی . (اِخ ) (دهخدا. ابوالمعالی ) از شعرای عهد سلاجقه و با حکیم سنائی و مختاری غزنوی معاصر و علو طبعش از اشعارش ظاهر و در فضل و کمال در زمان خود نادر بوده و از اشعار اوست :
ماه است ترا چهره و مشک است ترا زلف
سرو است ترا قامت و سیم است ترا بر
تا زلف و خط و لعل تو و چشم تو ای دوست
در خاطر و معنی شده در صورت و دفتر
خاطر همه مرجان شد و معنی همه لؤلؤ
صورت همه معنی شد و دفتر همه عبهر
خورد از لبت آن زلف پر از عنبر تو می
ورنه لبت آلوده چرا گشت به عنبر
ای کرده تبه عیش من ای زلف بت من
عیشی نشناسم بجهان زآن ِ تو خوشتر
زیرا که ترا مسکن از آن چهره ٔ زیباست
زیرا که توئی ساکن آن عارض دلبر.

(ریحانة الادب ج 2).


و رجوع به دهخدا... شود.

رازی . (اِخ ) (سید...) ادوارد فاندیک مؤلف کتاب «اکتفاء القنوع عما هو مطبوع » در ص 356 آن کتاب تألیف نهج البلاغة را به سید مرتضی یا سیدرضی نسبت داده و تصور نموده که بنام نهج البلاغة دو کتابی است یکی در خطب و مکاتیب وکلمات قصار حضرت مولی علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین علیه السلام که گرد آورده ٔ سیّد مرتضی علم الهدی متوفی بسال 436 هَ . ق . یا سیدرضی میباشد و دیگری نهج البلاغة در احادیث امامیه تألیف سید رازی متوفی بسال 406 هَ . ق . در صورتی که در میان مسلمین جز نهج البلاغه ٔ مشهور که مشتمل بر خطب و مکاتیب و کلمات قصار است مورد نظر و اهمیت نمیباشد و حتی بدین نام کتاب دیگری نداریم . (فهرست کتابخانه ٔ مدرسه عالی سپهسالار ص 121).


رازی . (اِخ ) آذر بیگدلی آرد: مولانا در اوایل حال بشیراز آمده و در آنجا اعتبار تمام یافته آخر بتقریب اندک اهانتی که از منسوبان معشوق دیده از آنجا دلگیر و روانه ٔ آذربایجان و عراق شده و عمری در آن دو بلاد خوش گذرانیده آخرالامر در دارالسلطنه ٔ اصفهان وفات یافته . ازوست :
زدی آتشم بجان و ز منت خبر نباشد
خبرت شود زمانی که ز من اثر نباشد.
(آتشکده ٔ آذربیگدلی چ شهیدی ص 269).


رازی . (اِخ ) ادهم رازی از مردم ری است و این بیت از اوست :
هرچندکه دلدار بما یار نباشد
شادیم اگر یار باغیار نباشد.

(تحفه ٔ سامی ص 177).


رجوع به ادهم رازی شود.

رازی . (اِخ ) محمدبن ابی بکر شمس الدین ابن عبدالقادر حنفی از علمای اواسط قرن هشتم هجرت که در سال 768 هَ . ق . در قید حیات بوده است و تألیفات سودمند دارد: 1- انموذج جلیل فی اسئلة و اجوبة من غرائب التنزیل . 2- الذهب الابریز فی تفسیر الکتاب العزیز. 3- روضة الفصاحة در علم بیان . 4- شرح المقامات الحریریة که یک نسخه از آن در خزانه ٔ تیموریه و دو نسخه نیز در دارالکتب المصریة موجود است . 5- مختار الصحاح در لغت که ملخص صحاح جوهری است و بارها در قاهره و غیره چاپ شده است . سال وفات او بدست نیامد. (از ریحانة الادب ج 2).


رازی . (اِخ ) محمدبن ادریس حافظ حنظلی مکنی به ابوحاتم از اکابر علمای اهل سنت و در طبقه ٔ بخاری و نظایر وی بود و در ماه شعبان 277 هَ. ق . درگذشت و پسرش ابومحمد عبدالرحمن حافظ ملک ری نیز از اکابر علما و عرفا و در علوم متنوع بخصوص در رجال بحری بیکران بود و از ابدالش می شمارند و در فقه و اختلاف تابعان و صحابه مصنفات بسیاری دارد: 1- الزهد 2- المراسیل که در سال 1321 هَ . ق . در حیدرآباد هند چاپ شده است . 3- المسند. (از ریحانة الادب ج 2).


رازی . (اِخ ) محمدبن زکریای رازی پزشک و شیمیدان بزرگ ایرانی متوفی بسال 320 هَ . ق . معروف به طبیب المسلمین و ملقب به جالینوس العرب از مشاهیر منطق و هندسه و طب و دیگر علوم فلسفه بود. در بدایت حال بمناسبت شغل زرگری که داشت به صنعت اکسیر پرداخت و در اثر بخار و دخان عقاقیر و ادویه چشمهایش ورم کرد و برای معالجه نزد طبیبی رفت آن طبیب پانصد اشرفی طلا بعنوان حق المعالجه از او گرفت و گفت کیمیا همین است نه عملیات تو پس ترک کیمیا کرد و در سن بیش از 40 سالگی به تحصیل طب پرداخت تا آنکه مرجع تمامی اطبای عصر خود شد.رجوع به محمدبن زکریای رازی در همین لغت نامه شود.


رازی . (اِخ ) محمدبن عمربن حسین بن حسن بن علی . اصل وی از طبرستان بود و در ری تولد یافت و در هرات درگذشت . کنیه ٔ او ابوعبداﷲ و معروف به امام فخر رازی و فخر رازی است . رجوع به فخر رازی شود.


رازی . (اِخ ) نامش امیر و فرزند میرسایلی است . این بیت از اوست :
من بیچاره کاین بیدادگر خوی تو می بینم
دل از من دید و من از چشم جادوی تو میبینم .

(تحفه ٔ سامی ص 36).


و نیز رجوع به امیر رازی شود.

رازی . (اِخ ) یحیی بن معاذ واعظ رازی مکنی به ابوزکریا. از رجال طریقت و از معاصران جنیدبغدادی بود. گویند زمانی به بغداد رفت و زهاد و مشایخ صوفی بر وی گرد آمدند و ویرا کرسی نهادند و مذاکره را بنشستند پس جنید سخن گفتن خواست یحیی گفت خاموش باش آنگاه که من سخن گویم ترا نسزد که تکلم آغازی . کلمات حکیمانه و مناجات عارفانه ٔ یحیی بسیار است . رجوع به ریحانه الادب ج 2 و نیز یحیی بن معاذ رازی شود.


رازی . (اِخ ) یکی از استادان و علمای شطرنج است که با عدلی مناظره کرده و هر دو با هم در حضور متوکل عباسی شطرنج می باخته اند، رازی کتابی لطیف در شطرنج دارد. (فهرست ابن الندیم ص 221).


رازی . [ ] (ص نسبی ) منسوب است به ری برخلاف قیاس . (منتهی الارب ). منسوب به قوم راز که ساکن ری بوده اند. (شعوری ج 2 ص 16).منسوب به ری بزیادت زای معجمه ، و ری نام شهری است از عراق عجم . (آنندراج ). رازی منسوب و متعلق بری . (ازناظم الاطباء). منسوب است به ری که یکی از شهرهای بزرگ دیلم است بین قومس و جبال و الحاق زاء در نسبت ازجهت تخفیف است چه تلفظ صورت منسوب کلمه ٔ مختوم به یا، در زبان مشکل و سنگین است . (سمعانی ) :
همه رازیان از بنه خود که اند
دو رویند و از مردمی بر چه اند.

فردوسی .


و آن عیب این است که وی سپاهان تنها داشت و مجدالدوله و رازیان دائم از وی برنج و دردسر بودند. (تاریخ بیهقی ص 264).
چو سیستان ز خلف ری ز رازیان بستد
وز اوج کیوان سر برفراشت ایوان را.

ناصرخسرو.


بازآمد گفت او هر جنس هست
اغلب آن کاسهای رازی است .

(مثنوی ).


- رازی و مروزی ؛ مخالف و عدو اراده شود :
به چاره سازی باخصم تو همی سازم
که مروزی را کار اوفتاده با رازی .

سوزنی .


گرچه هر دو بر سر یک بازی اند
لیک باهم مروزی و رازی اند.

مولوی .



رازی . [ ] (ص نسبی ) منسوب به راز بمعنی بنا. بنائی :
ای ز تو بر عمارت عالم
یافته عقل خلعت رازی .

ابوالفرج رونی .



رازی. [ ] ( ص نسبی ) منسوب است به ری برخلاف قیاس. ( منتهی الارب ). منسوب به قوم راز که ساکن ری بوده اند. ( شعوری ج 2 ص 16 ).منسوب به ری بزیادت زای معجمه ، و ری نام شهری است از عراق عجم. ( آنندراج ). رازی منسوب و متعلق بری. ( ازناظم الاطباء ). منسوب است به ری که یکی از شهرهای بزرگ دیلم است بین قومس و جبال و الحاق زاء در نسبت ازجهت تخفیف است چه تلفظ صورت منسوب کلمه مختوم به یا، در زبان مشکل و سنگین است. ( سمعانی ) :
همه رازیان از بنه خود که اند
دو رویند و از مردمی بر چه اند.
فردوسی.
و آن عیب این است که وی سپاهان تنها داشت و مجدالدوله و رازیان دائم از وی برنج و دردسر بودند. ( تاریخ بیهقی ص 264 ).
چو سیستان ز خلف ری ز رازیان بستد
وز اوج کیوان سر برفراشت ایوان را.
ناصرخسرو.
بازآمد گفت او هر جنس هست
اغلب آن کاسهای رازی است.
( مثنوی ).
- رازی و مروزی ؛ مخالف و عدو اراده شود :
به چاره سازی باخصم تو همی سازم
که مروزی را کار اوفتاده با رازی.
سوزنی.
گرچه هر دو بر سر یک بازی اند
لیک باهم مروزی و رازی اند.
مولوی.

رازی. [ ] ( ص نسبی ) منسوب به راز بمعنی بنا. بنائی :
ای ز تو بر عمارت عالم
یافته عقل خلعت رازی.
ابوالفرج رونی.

رازی. ( اِخ ) یکی از استادان و علمای شطرنج است که با عدلی مناظره کرده و هر دو با هم در حضور متوکل عباسی شطرنج می باخته اند، رازی کتابی لطیف در شطرنج دارد. ( فهرست ابن الندیم ص 221 ).

رازی. ( اِخ ) آذر بیگدلی آرد: مولانا در اوایل حال بشیراز آمده و در آنجا اعتبار تمام یافته آخر بتقریب اندک اهانتی که از منسوبان معشوق دیده از آنجا دلگیر و روانه آذربایجان و عراق شده و عمری در آن دو بلاد خوش گذرانیده آخرالامر در دارالسلطنه اصفهان وفات یافته. ازوست :
زدی آتشم بجان و ز منت خبر نباشد
خبرت شود زمانی که ز من اثر نباشد.
( آتشکده آذربیگدلی چ شهیدی ص 269 ).

رازی. ( اِخ ) شاعری است که نام او در قطعه ای که در آخر دیباچه دیوان فغانی ضبط شده چنین آمده است :
رسد ای کاش به رازی شرف تربیتت
که بود بندگیت دولت فرخنده مآل.
( فهرست کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار ص 650 ).

رازی. ( اِخ ) نامش امیر و فرزند میرسایلی است. این بیت از اوست :

رازی . (اِخ ) دهی است از دهستان قطور بخش حومه ٔ شهرستان خوی .واقع در 57 هزارگزی جنوب باختری خوی و 7 هزارگزی باختر ارابه رو و قطور بخوی . محلی است دره سردسیر سالم ، سکنه ٔ آن 144 تن و ساکنان آن سنی و زبانشان کردی میباشد. آب آن از رود قطور و چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد و در 2هزارگزی مرز ایران و ترکیه ، محل سکنای ایل شکاک است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


رازی . (اِخ ) رضائی نوربخشی رازی به لیاقت و قابلیت و عذب البیانی تخم محبت خود در مزرع دلها می کاشت و در بازی شطرنج دستی داشت . این رباعی از اوست :
ای کرده عبادت ریائی فن خود
آراسته از لباس عصیان تن خود
طوقیست بگردنت ردا از لعنت
گفتم من و انداختم از گردن خود.

(صبح گلشن ص 177).


احتمالاً همان رازی است که از فهرست ابن الندیم نقل شد.

رازی . (اِخ ) شیخ عبدالجباربن عبداﷲبن علی قاری رازی از اکابر علمای امامیه و فقیه ری بوده و از تلامذه ٔ شیخ طوسی متوفی در 460 هَ . ق . و قاضی ابن البراج متوفی در 481 هَ . ق . و شیخ سلار متوفی در 448 هَ . ق . بشمار می رفته و تمامی مصنفات شیخ طوسی را از پیش خود خوانده و تمامی علما و اکابر زمان در حوزه ٔ درس او حاضر می شده اند و مصنفات بسیاری در فقه به عربی و پارسی داشته و همه ٔ آنها را شیخ ابوالفتوح رازی از خودش روایت میکنداما بنام هیچیک از آنها دست رس نیافت و تاریخ وفات صاحب ترجمه نیز بدست نیامد لکن از قرائن توان حدس زد که وی از رجال اواخر قرن پنجم بوده بلکه اوائل قرن ششم را نیز درک کرده است . (از ریحانة الادب ج 2 ص 61).


فرهنگ عمید

بنّایی: ◻︎ ای ز تو بر عمارت عالم / یافته عدل خلعت رازی (ابوالفرج رونی: ۱۴۱).


اهل ری، از مردم ری.
بنّایی: ای ز تو بر عمارت عالم / یافته عدل خلعت رازی (ابوالفرج رونی: ۱۴۱ ).

اهل ری؛ از مردم ری.


دانشنامه عمومی

رازی یک نام خانوادگی ست. افراد شاخص با این نام از این قرارند:
زکریای رازی، (شعبان ۲۵۱ هجری قمری، ۲۷ اوت ۸۶۵، ری. پنجم شعبان ۳۱۳ هجری (۱۵ اکتبر ۹۲۵ میلادی)، ری) پزشک، فیلسوف و شیمی دان.
عبدالرحمان صوفی رازی، (۲۸۱ هجری قمری، ری. ۳۳۵ هجری قمری، شیراز)، ریاضی دان و ستاره شناس.
ابوعلی مسکویه رازی، فیلسوف
شیخ کلینی رازی، صاحب کتاب اصول کافی
شیخ خضر بن محمد حبلرودی رازی، متکلم، فیلسوف.
شیخ جنید رازی، عارف.
امام فخر رازی، فیلسوف، دانشمند.
شمس قیس رازی، ادیب
محمدتقی رازی
ابن قارن رازی، پزشک
امین احمد رازی، تذکره نویس
قوامی رازی، شاعر
غضائری رازی، شاعر
بندار رازی، شاعر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رازی (ابهام زدایی). رازی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • ابن رازی، ابومحمد جعفر بن احمد بن علی قمی ، محدث و فقیه امامی در سده ۴ق /۱۰م • ابوالفتح رازی، عالم و مفسر نامدار امامی و مؤلف تفسیر روض الجنان و روح الجنان• ابوحاتم احمد بن حمدان رازی، داعی و متکلم اسماعیلی• ابوزرعه رازی، عبیدالله بن عبدالکریم بن یزید بن فروخ (۲۰۰ـ ۲۶۴ق/ ۸۱۶ ـ ۸۷۸م)، از محدثان و رجال شناسان بزرگ اهل سنت• برهان الدین رازی هروی، دانشمند، شاعر و مدرّس مدارس هرات در سده نهم
...

[ویکی شیعه] رازی (ابهام زدایی). رازی (شخصیت های منتسب به ری)، ممکن است به یکی از این افراد اشاره داشته باشد:

پیشنهاد کاربران

رازی یکی از دانشمندان بزرگ ایرانی سده سوم هجری است.
نیمه دوم سده سوم ( ه - ق ) را جورج سارتون در تاریخ علم ، هم بدین عنوان "عصر" محمدبن زکریای رازی ( 251 - 313 ه ق ) نامیده است. عصر رازی دوره اولین جنبش نوزایی فرهنگی اسلامی به شمار می رود که در وسیع ترین محدوده زمانی خود فاصله میان سده های سوم و چهارم را در بر می گیرد. این دوره را که اوج "تمدن اسلام" دانسته اند، شاهد ظهور یک طبقه متوسط دولت مند و متنفذی بود که با برخورداری از اشتیاق و امکانات کسب دانش و موقع اجتماعی به پرورش و پراکنش فرهنگ کهن مدد رساند.
نام و نشان رازی
رازی پزشک کیمیایی و فیلسوف نامدار که چیز زیادی از زندگانی او دانسته نیست. طبق قول ابوریحان بیرونی در ماه شعبان سال 251ق _ 865م در ری زاده شد. نام نیای رازی یحیی بوده است و بدین نام و نسب "ابوبکرمحمدبن زکریا بن یحیی الرازی" یاد کرده است. در بعضی از منابع ، پیشه زرگری اولین کار رازی شمرده شده است. گفته می شود که وی در روم شوشه های طلا معامله می کرد و شناخت کیمیا در نزد وی از همین داستان نتیجه گرفته شده است و بعدها رازی به طب پرداخته است.
استادان زکریای رازی
مورخان طب و فلسفه در قدیم به تفاریق استادان رازی را سه تن یاد کرده اند:
ابن ربن طبری: زکریا در طب شاگرد وی بوده است. ابوزیذ بلخی: حکیم زکریای رازی در فلسفه شاگرد وی بوده است. ابوالعباس محمد بن نیشابوری: استاد محمد بن زکریا رازی در حکمت مادی ( ماترلیسیم ) یا گیتی شناسی بوده است. دانش شیمی و رازی رازی ، پزشک و طبیعت شناس بزرگ ایرانی را پدر شیمی یاد کرده اند، از آن رو که دانش کیمیایی کهن را به علم شیمی نوین دگرگون ساخت. ابن ندیم از قول رازی گفته است: "روا نباشد که دانش فلسفه را درست دانست و مرد دانشمند را فیلسوف شمرد، اگر دانش کیمیا در وی درست نباشد و آن را نداند. "
مکتب کیمیا
رازی مکتب جدیدی در علم کیمیا تاسیس کرده که آن را می توان مکتب کیمیای تجربی و علمی نامید. ژولیوس روسکا دانشمند برجسته ای که در شناسایی کیمیا ( شیمی ) رازی به دنیای علم بیشتر سهم و جهد مبذول داشته ، رازی را پدر شیمی علمی و بانی مکتب جدیدی در علم دانسته ، شایان توجه و اهمیت است که قبلا این لقب را به دانشمند بلند پایه فرانسوی لاوازیه داده بودند. به هر حال آنچه مسلم است تاثیر فرهنگ ایرانی دوران ساسانی در پیشرفت علوم دوران اسلامی و از جمله کیمیاست که در نتیجه موجب پیشرفت علم شیمی امروزه شده است.
نظریه اتمی و رازی
در فرآیند دانش کیمیا به علم شیمی توسط رازی ، نکته ای که از نظر محققان و مورخان علم ، ثابت گشته ، نگرش "ذره یابی" یا اتمسیتی رازی است. کیمیاگران ، قائل به تبدیل عناصر به یکدیگر بوده اند و این نگرش موافق با نظریه ارسطویی است که عناصر را تغییر پذیر یعنی قابل تبدیل به یکدیگر می داند. لیکن از نظر ذره گرایان عناصر غیر قابل تبدیل به یکدیگرند و نظر رازی هم مبتنی بر تبدیل ناپذیری آنهاست و همین علت کلی در روند تحول کیمیایی کهن به شیمی نوین بوده است. به تعبیر تاریخی زکریا ، "کیمیا" ارسطویی بوده است و "شیمی" دموکریتی است. به عبارت دیگر ، شیمی علمی رازی ، مرهون نگرش ذره گرایی است، چنانچه همین نظریه را بیرونی در علم "فیزیک" کار است و بسط داد.
در اروپا فرضیه اتمی را "دانیل سرت" Daniel Seer در سال 1619 از فلاسفه یونانی گرفت که بعدها "روبرت بویل" آن را در نظریه خود راجع به عنصرها گنجاند. با آنکه نظریه بویل با دیدگاه های کیمیاگران قدیم تفاوت آشکار دارد نباید گذشت که از زمان فیلسوفان کهن تا زمان او ، تنها رازی قائل به اتمی بودن ماده و بقاء و قدمت آن بوده است و با ان که نظریه رازی با مال بویل و یا نگرش نوین تفاوت دارد، لیکن به نظریات دانشمندان شیمی و فیزیک امروزی نزدیک است.
اکتشافات رازی در شیمی
رازی توانست مواد شیمیایی چندی از جمله الکل و اسید سولفوریک ( زیت الزاج ) و جز اینها را کشف کرد.
ارتباط رازی با دیگر دانش ها
رازی در علوم طبیعی و از جمله فیزیک تبحر داشته است. ابوریحان بیرونی و عمر خیام نیشابوری ، بررسی ها و پژوهش های خود را از جمله در چگال سنجی زر و سیم مرهون دانش "رازی" هستند. رازی در علوم فیزیولوژی و کالبدشکافی ، جانورشناسی ، گیاه شناسی ، کانی شناسی ، زمین شناسی ، هواشناسی و نورشناسی دست داشته است.

اهل ری ، یکی از معروف ترین داشنمدان ایرانی


کلمات دیگر: