مناظره . [ م ُ ظَ
/ ظِ رَ
/ رِ ] (از ع ، اِمص ) با هم نظر کردن یعنی فکر کردن در
حقیقت و
ماهیت چیزی . با هم بحث کردن . (غیاث ). مجادله و نزاع با همدیگر و بحث با یکدیگر در حقیقت و ماهیت چیزی . (ناظم الاطباء). مناظرة. با هم جواب و سؤال کردن . مباحثه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
: افشین با بودلف در مناظره و سیاف منتظر که بگوید تا سرش بیندازد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
171). با قدرخان سخن عقد و عهد گفته آمده است و رسولان رفته اند و در مناظره اند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص
284). پس از مناظره ٔ بسیار قرار گرفت که امیر بر جانب بست رود. (تاریخ بیهقی ایضاً ص
512). دو سه روز در این مناظره بودند تا با رسولان قرار گرفت جواب نامه و پیغام بدادند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص
515).
اندر مناظره سخن سرد از او مگیر
زیرا که نیست جز سخن سرد آلتش .
ناصرخسرو.
بر اسب معانی و معالی
در دشت مناظره سوارم .
ناصرخسرو.
گر نه بره نه گرگ نیی بر در امیر
چونی جواب راست بده بی مناظره .
ناصرخسرو.
در راه دین همه جنگ و مناظره است با نفس و با شیطان . (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص
754).
در این مناظره بودیم کز سپهر کبود
زدوده طلعت بنمود چشمه ٔ روشن .
مسعودسعد.
گه مناظره هر فاضلی که سرورتر
ز شرم پیش تو سر در شکم کشد چو کشف .
عبدالواسع جبلی (دیوان چ صفا ج
1 ص
227).
ای آنکه بر سخای تو هرکس سؤال کرد
آمد نعم جواب و نیامد مناظره .
سوزنی .
اگر شما را اتفاق مناظره باشد وفور علم او و قصور جهل تو پیدا آید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص
92). اکنون چون چنین می خواهی ساخته باش این مناظره و منافره را. (مرزبان نامه ایضاً ص
95).
گه مناظره با کوه اگر سخن رانی
ز اعتراض تو مفحم شود معید صدا.
کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص
207).
جماعتی باشند که مسائل علوم را، جمع و حفظ کنند و در اثنای محاوره و مناظره ... بر وجهی ایراد کنند که مستمعان تعجب نمایند. (اخلاق ناصری ). اگر در مناظره و محاورات طرف خصم را رجحان یابد انصاف بدهد. (اخلاق ناصری ). عالمی را مناظره افتاد با یکی از ملاحده . (گلستان ). با درویش بچه ای مناظره درپیوسته . (گلستان ). آنچه حقیقت حال است سر قدر به بحث و مناظره و تحریر مکشوف نشود. (مصباح الهدایه چ همایی ص
35). رجوع به مدخل قبل و معنی بعد شود.
-
مناظره رفتن ؛ مناظره واقع شدن . مباحثه اتفاق افتادن
: به جای خویش بیارم حدیث این رسولان که چون به کاشغر رسیدند... و مناظره که رفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
218). با وی مناظره ٔ مال می رفت . (تاریخ بیهقی ایضاً ص
368). زمانی در این باب مناظره رفت . (تاریخ بیهقی ایضاً ص
482). نامه ها آوردند به مناظره در هر بابی که رفت و جوابها رفت تا بر چیزی قرار گرفت . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص
492). به محضر دانشوران ... میان ما مناظره رود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص
94).
-
مناظره کردن ؛ بحث و گفتگو کردن . مباحثه کردن مجادله کردن
: مناظره کرد، چنانکه بغراخان گفت : همه مناظره و کار بوحنیفه می آرد و همگان اقرار دادند. (تاریخ بیهقی چ فیاض
529). مناظره ای که باید کرد بی محابا بکنی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
211). بوالحسن عبدالجلیل با وی مناظره ٔ درشت کرد در هرات ، چنانکه وی بگریست .(تاریخ بیهقی ایضاً ص
635). اگر خواهی بر دلت جراحتی نرسد که به مرهم به نشود با هیچ نادان مناظره مکن . (قابوسنامه ). هیچ چیز دوستی را چنان تباه نکند که مناظره کردن . (کیمیای سعادت ). استاد ابوبکر که در هر باب مقتدی بود با او مناظره کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ
1 تهران ص
400). می گوید من با هرکه مناظره کنم از من کم آید. (المعجم چ دانشگاه ص
458). گفت ... کدام شخص است که در کار ادیان و ملک مناظره کند و سخن از من بازنگیرد. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج
1 ص
53).
|| نام علمی که در آن قوانین مباحثه مندرج است . (غیاث ). مناظره نظر است به بصیرت از جانب مستدل وسائل در نسبت واقعه میان دو چیز از برای اظهار صواب و نظر را به بصیرت قید کردیم چه نظر به چند معنی دیگر آمده است ، اول به معنی ... و قید اظهار صواب زیاده کردیم تا مجادله و مغالطه بیرون رود چه این هر دو از برای الزام خصم اند و لاغیر. و اگر خواهند مناظره همه را شامل بود قید الزام خصم در تعریف او زیاده کنند و دلیل آن است که از علم بدو علم به چیزی دیگر لازم می آید اثباتاً او نفیاً و مراد به علم اعتقادی است جازم ثابت مطابق واقع و مراد به لزوم ، لزوم است به معنی اعم سواء کان بغیر واسطة کالشکل الاول او بواسطة کیفیة الاشکال . و قید اثبات و نفی جهت آن زیاده کردیم تا قول شارح بیرون رود ودلیل یا عقلی محض بود، چنانکه العالم متغیر و کل متغیر حادث . یا نقلی محض ، چنانکه الکافر عاص و کل عاص مستحق للعقاب . یا مرکب از عقلی و نقلی چنانکه الخمر مسکر و کل مسکر حرام و سایر ادله ٔ سمعیه ... (از نفایس الفنون ، قسم در علوم اواخر مقاله دوم در علوم شرعی فن هفتم علم خلاف ص
137). مناظره عبارت از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای اظهار و روشن کردن حق و صواب است . وبالاخره مناظره بحث باشد در مسائل مختلف فیه و ایراد نظیر بالنظیر و مقابل بالمقابل و آن یا مأخوذ از نظیر است و یا از نظر است و یا به معنی توجه نفس است در معقولات یا به معنی مقابله است . (فرهنگ علوم عقلی سجادی ). رجوع به نفایس الفنون شود.