زینب
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
معنی: زینت پدر، نام درختی خوشبو و زیبا، نام خواهر امام حسین ( ع )، زینب :در لغت به معنی زین، آراستن وآرایش و خوبی است، و نیز به معنی درختی خوش منظره و زیباست زینب کبری نام دختر امیر المومنین علی ( ع ) و فاطمه زهرا ( س ) است که از زنان فاضل و عالم و مفسر قرآن کریم و عقیله بنی هاشم به حساب می آید، فضائل و جلالت و شأن والای او فراتر از آن است که در ظرف قلم و کاغذ بگنجد و تاریخ پس از گذشت چندین قرن در تغییر شخصیت آن بانوی بزرگوار عاجز مانده است، هر کس نام فرزندش را زینب بگذارد و حرمت این نام را نگه دارد به زینت دین و اخلاق آراسته می شود، کما اینکه حضرت زینب ( س ) با صلابت و درایت خود پس از حادثه عاشورا زینت خاندان عصمت و طهارت را حفظ کرد و خطبه های متین و حکیمانه او در بازار کوفه و مجلس یزید عظمت اهل بیت ( ع ) را در تاریخ بشریت ترسیم نمود و از روی یقین و باوربه یزید اعلام می کند که همه کید و شیطنت خودش را بکار گیرد و فرمود: «والله لاتمحواذکرنا» بخدا سوگند هرگز نام ما را در تاریخ نمی توانی محو کنی، باغ سبز استقامت زینب است آبروی دین و قرآن زینب است بقول آن بانوی آلمانی خرابه ای که زینب در آن می نشیند خرابه نیست بلکه خرابات است و طور سینائی است، قد خمیده قامتی در ذکر و تسبیح و سجود عارف خلوت نشین خود ریزه خوار زینب است کوه طور است آن خرابه خاکدان نامش منه چو حــدیث لـن تـرانی درنگــاه زینــب است طبع منصـوری رســا نبود که گوید شرح آن چون عــزادار حســین و اشکبــار زینب است، ( عربی ) پاکیزگی، نام درختی خوشبو و خوش منظر، ( در اعلام ) نام دختر علی ابن ابی طالب ( ع ) و خواهر امام حسین ( ع ) و نام دختر رسول اکرم ( ص )، نام دختر علی ( ع ) و خواهر حسین ( ع )
(تلفظ: zeynab) (عربی) پاکیزگی ؛ نام درختی خوشبو و خوش منظر ؛ (در اعلام) نام دختر علی ابن ابیطالب (ع) و خواهر امام حسین (ع) و نام دختر رسول اکرم (ص) .
فرهنگ فارسی
بنت مکی ابن علی الحرانی زنی فقیه و صالح و مشهور بود و طالبان علم در محضرش فراهم می آمدند . او در دمشق در گذشت .
لغت نامه دهخدا
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) المخزومیة، بنت عبداﷲ (ابی سلمة)بن عبدالاسد المخزومیة. او دست پرورده ٔ حضرت رسول و دختر ام المؤمنین ام سلمة بود و هفت حدیث روایت کرد و در مدینه به سال 73 هَ .ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ). رجوع به الاصابه شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) الاسدیة. رجوع به اعلام زرکلی و زینب بنت جحش در همین لغت نامه شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) الرفاعیة، بنت احمد الامام الرفاعی . زنی صالح و فاضل بود و مانند پدرش طریق تصوف را اختیار کرد و قرآن را از بر کرد و به سال 630 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت ابی سلمة عبداﷲ... رجوع به الاصابه و زینب المخزومیة در همین لغت نامه شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت الامام علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب ، سبط رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم . ابن اثیر گوید: او در حیات حضرت رسول اکرم متولد شد و با پسرعمش ، عبداﷲبن جعفربن ابی طالب ازدواج کرد. حضرت زینب با برادرش حضرت حسین در وقعه ٔ کربلا حضور داشت . او را با دیگر اسیران به کوفه و سپس به شام نزد یزیدبن معاویه بردند.زنی پردل و خطیبی فصیح بود و او را اخبار است و کلام او با یزید مشهور و دلیل قوت قلب و کیاست اوست . (ازالاصابه ) (از اعلام زرکلی ). نام دختر حضرت فاطمه رضی اﷲ عنها که خواهر حضرت امام حسین رضی اﷲ عنه بودند. (غیاث ). نام دختر شیر خدا علی مرتضی علیه السلام که در حباله ٔ حضرت جعفر طیار بود. (آنندراج ). نام دختر علی بن ابیطالب علیه السلام از فاطمه علیها السلام . (ناظم الاطباء). نام دختر امیرالمؤمنین علیه السلام از فاطمه سلام اﷲ علیها. و او زوجه ٔ عبداﷲبن جعفر الطیار بود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 436 و 584 و ج 2 ص 50 و 56 و تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 139 و 199 و زینب الکبری و اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 108 و ذیل آن و «زینب خون » در همین لغت نامه شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت جحش . نام دختر جحش که در نکاح آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و سلم بود. (غیاث ). نام زوجه ٔ حضرت رسول اﷲ (ص ) که اول در حباله ٔ نکاح زید بوده . (آنندراج ). نام حرم بندگی حضرت رسالت (ص ) که اول در حباله ٔ زید بود. (شرفنامه ٔ منیری ). نام یکی از زوجات آن حضرت (ص ). (ناظم الاطباء). ام المؤمنین زوجه ٔ رسول صلوةاﷲ علیه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حمداﷲ مستوفی در ذکر ازدواج حضرت پیغمبرآرد: ... هفتم ام حلیمه بود زینب بنت جحش الاسود از امیمه عمه ٔ رسول علیه الصلوة و السلام در اول زن زیدبن حارثه بود، در محرم سنه ٔ خمس او را بخواست و عقد نکاح او خدای تعالی بست ، پیغمبر علیه السلام بهمان نکاح با او دخول کرد و او بدین فخر کردی . چون پیغمبر علیه السلام در پرده رفت او در حیات بود شش سال با او بودو بعد از رسول از زنانش اول او نماند در سنه ٔ عشرین هجری . (تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 159 و 160)... یکی از زنان مشهور در صدر اسلام و زن زیدبن حارثه و نامش «بَرّة» بود. زید او را طلاق داد و حضرت رسول با او ازدواج کرد و نامش را زینب گذاشت زیرا زیباترین زنان بود و آیه ٔ حجاب بدان سبب نازل شد. او یازده حدیث روایت کرده . (از اعلام زرکلی ) : دیگر وقت با حفصه و زینب درساختی . (گلستان ). رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 262 و امتاع ج 1ص 194 و البیان و التبیین ج 1 و تاریخ الخلفا و حبیب السیر چ خیام ج 1 و عقد الفرید ج 3 ص 290 و ج 5 ص 8 و تاریخ اسلام ص 52 و 80 و تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 146 و 213 و الاصابه ج 8 ص 92 و اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 106 شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت حارث یهودی خواهر مرحب . (امتاع ج 1 ص 321). نام زنی یهودی که مسموم کرد آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله را. (ناظم الاطباء). برظاهر آن پیغمبر را علیه الصلوة و السلام زینب بنت حارث یهودی در بزغاله زهر کرد. بزغاله با پیغمبر در سخن آمد و گفت از من مخور که مسمومم . پیغمبر علیه السلام از زینب پرسید که چرا چنین کردی ؟ گفت اندیشیدم که اگر پیغمبری ، به نور نبوت دریابی و ترا زیان نکند و اگر پادشاهی مردم از دست تو برهند. پیغمبر او را عفوکرد... (تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 148). رجوع به امتاع ج 1 ص 321 و 322 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 379 شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت مظعون بن حبیب بن وهب بن حذاقه . از زنان عمربن الخطاب و مادر حفصه و عبداﷲ. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 425 و 493 شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت خزیمةبن الحارث از بنی صعصعه از قوم بنی عبدمناف . پیشتر زن طفیل بن طفیل بن حارث مطلبی بود. در رمضان سنه ٔ اربع هجری او را بخواست . چون کمابیش دو ماه با رسول علیه الصلوة و السلام بود درگذشت . پیغمبر علیه السلام او را ام المساکین خواندی جهت آنکه رحیم بود. (تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 195). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 426 و عقد الفرید ج 5 و تاریخ گزیده ایضاً ص 160و 209 و الاصابه ج 8 ص 94 و 95 و امتاع ج 1 ص 113 شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت سلیمان بن علی بن عبداﷲبن العباس بن عبدالمطلب . امیرزاده ٔ عباسی و از فصیحان و صاحبان رأی بود. پدرش امارت بصره را داشت و زینب با ابراهیم الامام ازدواج کرد و بعضی احفاد او به زینبیین معروفند. عمری دراز کرد و در بغداد اقامت داشت و خلفا او را مقدم و محترم می داشتند. او بعد از سال 204 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 107). رجوع به الفخری چ مصر ص 164 شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت عبداﷲبن عبدالاسد المخزومیة. رجوع به اعلام زرکلی و زینب المخزومیة در همین لغت نامه شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت عمربن الخطاب . او از سریة عمر بوجود آمد و برادرش عبدالرحمن اصغر بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 493).
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت عمیس . مادرش هند بود. زینب به حباله ٔ نکاح سیدالشهداء حمزه رضی اﷲ عنه درآمد. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 428).
زینب . [ زَ ن َ ] (ع ص ) بددل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جبان . (از اقرب الموارد). ترسو و جبان . (ناظم الاطباء). || (اِ) درختی است خوشبوی . (دهار). درختی است خوش منظر و خوشبوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و منه سمیت المراءة زینب او من الازنب للسمین ... (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در ذخیره ٔ خوارزمشاهی بمعنی پاکیزگی بشره ٔ مردم آمده : اندر بیان کردن پاکیزگی و آراستگی ظاهر بشره ٔ مردم که آن را زینب گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
زینب . [ زَن َ ] (اِخ ) بنت عبدالرحمن بن الحسن الجرجانی ، معروف به ام المؤید. زنی فقیه بود و بحدیث اشتغال داشت و از علماء بزرگ اجازت و روایت دارد. او در نیشابور بسال 524 متولد شد و بسال 615 هَ . ق . در همانجا درگذشت . (از اعلام زرکلی ). رجوع به روضات الجنات ص 49 شود.
زینب. [ زَ ن َ ] ( اِخ ) الاسدیة. رجوع به اعلام زرکلی و زینب بنت جحش در همین لغت نامه شود.
زینب. [ زَ ن َ ] ( اِخ ) الرفاعیة، بنت احمد الامام الرفاعی. زنی صالح و فاضل بود و مانند پدرش طریق تصوف را اختیار کرد و قرآن را از بر کرد و به سال 630 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام زرکلی ).
زینب. [ زَ ن َ ] ( اِخ ) المخزومیة، بنت عبداﷲ ( ابی سلمة )بن عبدالاسد المخزومیة. او دست پرورده حضرت رسول و دختر ام المؤمنین ام سلمة بود و هفت حدیث روایت کرد و در مدینه به سال 73 هَ.ق. درگذشت. ( از اعلام زرکلی ). رجوع به الاصابه شود.
زینب. [ زَ ن َ ] ( اِخ ) بنت ابی سلمة عبداﷲ... رجوع به الاصابه و زینب المخزومیة در همین لغت نامه شود.
زینب. [ زَ ن َ ] ( اِخ ) بنت الامام علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب ، سبط رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم. ابن اثیر گوید: او در حیات حضرت رسول اکرم متولد شد و با پسرعمش ، عبداﷲبن جعفربن ابی طالب ازدواج کرد. حضرت زینب با برادرش حضرت حسین در وقعه کربلا حضور داشت. او را با دیگر اسیران به کوفه و سپس به شام نزد یزیدبن معاویه بردند.زنی پردل و خطیبی فصیح بود و او را اخبار است و کلام او با یزید مشهور و دلیل قوت قلب و کیاست اوست. ( ازالاصابه ) ( از اعلام زرکلی ). نام دختر حضرت فاطمه رضی اﷲ عنها که خواهر حضرت امام حسین رضی اﷲ عنه بودند. ( غیاث ). نام دختر شیر خدا علی مرتضی علیه السلام که در حباله حضرت جعفر طیار بود. ( آنندراج ). نام دختر علی بن ابیطالب علیه السلام از فاطمه علیها السلام. ( ناظم الاطباء ). نام دختر امیرالمؤمنین علیه السلام از فاطمه سلام اﷲ علیها. و او زوجه عبداﷲبن جعفر الطیار بود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 436 و 584 و ج 2 ص 50 و 56 و تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 139 و 199 و زینب الکبری و اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 108 و ذیل آن و «زینب خون » در همین لغت نامه شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت رسول اﷲ (ص ) از خدیجه ٔ بنت خویلد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نام دختر آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و سلم . (غیاث ). نام دختر حضرت از ام سلمه . (ناظم الاطباء). بنابه بعضی روایات زینب در سال سی ام از واقعه ٔ فیل متولد شد و چون بحد بلوغ رسید او را با پسرخاله اش ابوالعاص بن الربیعبن عبدالعزی بن عبدالشمس بن عبدمناف در سلک ازدواج کشیدند... و زینب از ابوالعاص پسری علی نام و دختری مسماة به امامه در وجود آورد... و امامه را علی مرتضی بعد از فوت سیدةالنساء بموجب وصیت به حباله ٔ نکاح درآورد. وفات زینب در زمان حیات خواجه ٔ کاینات ... در سال هشتم از هجرت بوقوع پیوست ... (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 430). رسول را سه پسر بود از خدیجه ، قاسم و طیب وطاهر و چهار دختر، رقیه و فاطمه و ام کلثوم و زینب . (قصص الانبیا ص 216). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 583 و 584 و ج 2 ص 27 و تاریخ گزیده چ برون ج 1 ص 134 و 139 و 152 و 158 و 218 و اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 109 و الاصابه ج 8 ص 91، 92 و امتاع ج 1 ص 49، 100، 101، 265، 266 و 333 و عقدالفرید ج 3، 5، 7 و تاریخ اسلام ص 86 شود.
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت مکی بن علی الحرانی (594 - 688 هَ .ق .). زنی فقیه و صالح و مشهور بود و طالبان علم در محضرش فراهم می آمدند. او در دمشق درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت العوام بن خویلد الاسدیة القرشیة. زنی شاعر و صحابی وخواهر زبیربن العوام و زوجه ٔ حکیم بن حرام بود. او اسلام را درک کرد و اسلام آورد و تا زمان قتل فرزندش عبداﷲبن حکیم در یوم جمل حیات داشت و او را مرثیه گفت و در حدود سال چهلم هجری درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) [قدیمی] جبان، ترسو.
دانشنامه عمومی
معتکف - کسی که برای نماز و عبادت حداقل سه روز در مسجد توقف و اعتکاف نماید.
زینب کبری در پنجم جمادی الاول سال ششم هجری مطابق با ۶۲۸ و یا بنابر قولی در پنجمین روز سال پنجم هجرت، مطابق با ۶۲۷ میلادی به دنیا آمد.
طبق روایات شیعه، هنگام تولد زینب، چون محمد در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی در جواب گفت: من بر پدرت سبقت نمی گیرم، صبر می کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون محمد بازگشت و خبر تولد نوزاد زهرا را از زبان علی شنید گفت: فرزندان فاطمه فرزندان من هستند ولی خداوند دربارهٔ آنان تصمیم می گیرد (ناسخ التواریخ، جلد زینبیه، ص ۴۷).بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می رساند و می گوید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته ام. آن گاه محمد زینب را گرفت و بوسید و گفت: توصیه می کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است (خصائص الزینبیه، ص ۱۵). ولی بعضی گفته اند که فاطمه زهرا نام خواهرش را بر روی دخترش گذاشته است.
زینب کبری پس از آن که به سن ازدواج رسید، به همسری برادرزاده علی (پسرعمویش)، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب که ۵ سال از او بزرگ تر بود درآمد.
زینب دختر محمد، دختر پیامبر اسلام
زینب بنت خزیمه، همسر محمّد پیامبر اسلام
دانشنامه آزاد فارسی
دختر ابوسلمه مخزومی، ربیبۀ پیامبر (ص) و بانوی نامدار صدر اسلام. در حبشه متولد شد و با والدینش به مدینه هجرت کرد. پس از شهادت پدرش در غزوۀ احد، پیامبر (ص) با مادرش ام سلمه، ازدواج کرد و زینب و برادرانش سلمه و عمر و دره را مورد لطف قرار دادند. او را فقیه ترین زن عصر خویش دانسته اند.
نقل قول ها
• «زنی که بلندای آسمان به دامنهٔ بلند جان او نمی رسد. زنی که همهٔ دریاهای عالم در مقابل اقیانوس موج خیز او قطره ای بیش نیست. زنی که او را خردمند بنی هاشم گفتند؛ لذا برای چنین زن خردمند و آب دیده ای تصویر فردا دشوار نبود و کاملاً می دانست چه می شود.» «او فردایی را می دید که همهٔ مردان قطعه قطعه شدند و زنان و کودکان در سوگ پدران و فرزندان خود می نشینند. هم چنین او می دانست که کاروان حسین هیچ سرنوشتی جز اسارت ندارد؛ اما او از پای در نیامد و مانند کوه ایستاد.» «زینب ناراحت بود اما نه از باب کشته شدن برادر و فرزندان، بلکه او ناراحت بود که چگونه جامعه ای که نیای او آمده بود تا از آن الگوی کمال و عظمت برسد، به چنین دره ای از سقوط افتاده که حتی تنها پیشوایی که می تواند هدایت گر آنها به سوی کمال باشد را از پای درمی آورند.» ۱۹ ژانویه ۲۰۰۸/ ۲۹ دی ۱۳۸۶؛ «سخنرانی در خانهٔ هنرمندان، به مناسبت مُحرّم» -> محمد خاتمی
دانشنامه اسلامی
...
پیشنهاد کاربران
خوب پدر
باعث خوشحالیه که اسم خواهرم زینبه
یعنی پاکیزه و پرهیزکار
باعث افتخارمه که اسمم زینبه
و به معنای درخت خوش بو، زینت پدر، پاک و پاکیزه است .
در ضمن زینب در انگلیسی به این صورت نوشته میشود.
Zeinab
خوش گل
معنی:درخت خوشبو و خوش منظردربهشت
نه دختر امام حسین
زین:زینت
اب:پدر