کلمه جو
صفحه اصلی

حبوه

فرهنگ فارسی

عطا دادن

فرهنگ معین

(حَ وَ ) [ ع . حَبْوة ] ۱ - (مص م . ) بخشیدن ، عطا کردن . ۲ - (ص . ) لاغری زیاد. ۳ - بازداشتن .

لغت نامه دهخدا

حبوة. [ ح َب ْ وَ/ ح ِب ْ وَ / ح ُب ْ وَ ] (ع مص ، اِمص ) دهش . بخشش . بخشیدن . عطاء. دادن . || نوعی از نشستن و آن جامه را در خود پیچیده یا پشت و ساقین را به فوطه بسته نشستن است . || اسم است از احتباء. || (اِ) آنچه بدان احتبا کنند. (منتهی الارب ).


حبوة. [ح ِب ْ وَ ] (ع مص ) عطا دادن . (تاج المصادر بیهقی ).


حبوة. [ ح َب ْ وَ ] (ع مص ) حباء. بخشیدن بی پاداش و منت ، یا عام است . || بازداشتن از عطیة، و لغت از اضداد است . (منتهی الارب ).


( حبوة ) حبوة. [ ح َب ْ وَ/ ح ِب ْ وَ / ح ُب ْ وَ ] ( ع مص ، اِمص ) دهش. بخشش. بخشیدن. عطاء. دادن. || نوعی از نشستن و آن جامه را در خود پیچیده یا پشت و ساقین را به فوطه بسته نشستن است. || اسم است از احتباء. || ( اِ ) آنچه بدان احتبا کنند. ( منتهی الارب ).

حبوة. [ ح َب ْ وَ ] ( ع مص ) حباء. بخشیدن بی پاداش و منت ، یا عام است. || بازداشتن از عطیة، و لغت از اضداد است. ( منتهی الارب ).

حبوة. [ح ِب ْ وَ ] ( ع مص ) عطا دادن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ عمید

اشیای شخصی پدر، مانند سلاح، لباس، انگشتر، و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد می رسد.
پوششی که بر تن می پیچند، از قبیل لُنگ، پارچه، یا عمامه.

اشیای شخصی پدر، مانند سلاح، لباس، انگشتر، و قرآن که پس از مرگ او خارج از حدود ارث به پسر ارشد می‌رسد.


پوششی که بر تن می‌پیچند، از قبیل لُنگ، پارچه، یا عمامه.


دانشنامه عمومی

حبوه در لغت به معنای مالی است که بدون منّت و چشمداشتِ عوض بخشیده شود و در اصطلاح فقهی عبارت است از بخشی از ترکه مرد متوفی که پیش از تقسیم ارث میان وارثان، به بزرگ ترین پسرش می رسد. برخی فقها مفهوم حبوه را در منابع فقهی به همان معنای لغوی دانسته اند، زیرا حبوه در واقع نوعی بخشش شارع به پسر بزرگ متوفاست حبوه از مباحث ویژه فقه امامی است و در فقه اهل سنّت درباره آن بحث نشده است. حبوه در منابع فقهی در مبحث ارث مطرح شده و آثار مستقلی هم درباره آن نگاشته شده است. تمام فقهای شیعه حکم حبوه را پذیرفته اند و ظاهراً فقط قاضی نعمان مصری (متوفی ۳۶۳) آن را نپذیرفته و آن را از احکام اختصاصی امامان معصوم علیهم السلام دانسته است


دانشنامه آزاد فارسی

حَبَوَه
(در لغت به معنی بخشش بدون عوض و منت) اصطلاحی در فقه. آن است که اشیایی مخصوص، به پسر بزرگ تر یا تنها فرزند پسر، بعد از مرگ پدر، داده شود. به متوفی مَحْبُوّمنه و به پسر، مَحْبُوّ گویند. مشهور از موارد حبوه چهار چیز است. اسلحه، مصحف (کتاب)، انگشتر و البسه و پارچه های شخصی. در استحباب یا وجوب حبوه بین فقیهان امامیه اختلاف است. اصل حبوه، فقط در فقه امامیه مطرح است. در این که حبوه، مجانی به پسر متوفی داده می شود یا قیمت آن از سهم الارث او کسر می شود. نیز اختلاف است. دختر به هیچ وجه حبوه را نمی برد؛ البته اگر متوفی جز حبوه مالی نداشت، در اختصاص حبوه به پسر، اختلاف است. چنانچه متوفی، دربارۀ حبوه و دادن آن به فرد معیّن، وصیت و یا دِین داشت، در تقدم این دو بر حبوه اختلاف است؛ گرچه گاه کسانی چون ابن حمزه گفته اند که پسر بزرگ تر باید در عوض حبوه، نمازها و روزه های قضای پدر را بخواند. کسانی که از ارث ممنوع اند، مانند کافر، مرتد یا قاتل متوفی، از حبوه نیز محروم اند. در عمل به حبوه، وقتی که اقلام شخصی متوفی بسیار نفیس و گران قیمت باشد، نیز اختلاف وجود دارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حُبْوه اموالی از ترکه پدر، ویژۀ پسر بزرگ تر است. ثبوت حبوه برای پسر بزرگ تر از اختصاصات مذهب شیعه است.
حبوه در لغت به معنای مالی است که بدون منّت و چشمداشتِ عوض بخشیده شود. و در اصطلاح فقهی عبارت است از بخشی از ترکه مرد متوفی که پیش از تقسیم ارث میان وارثان، به بزرگ ترین پسرش می رسد. برخی فقها مفهوم حبوه را در منابع فقهی به همان معنای لغوی دانسته اند، زیرا حبوه در واقع نوعی بخشش شارع به پسر بزرگ متوفاست. حبوه از مباحث ویژه فقه امامی است و در فقه اهل سنّت درباره آن بحث نشده است.
در منابع فقهی
حبوه در منابع فقهی در مبحث ارث مطرح شده و آثار مستقلی هم درباره آن نگاشته شده است. تمام فقهای شیعه حکم حبوه را پذیرفته اند و ظاهراً فقط قاضی نعمان مصری (متوفی ۳۶۳) آن را نپذیرفته و آن را از احکام اختصاصی امامان معصوم علیهم السلام دانسته است.
حکمت حکم
برخی مؤلفان بر آن اند که حکم حبوه ریشه در مناسبات زندگی قومی و قبیله ای گذشته دارد که پس از وفات رئیس قبیله، معمولا پسر بزرگ جانشین او می شده و برای حفظ موقعیت اجتماعی و سیاسی خود از بعضی وسایل، به عنوان مظاهر جانشین او، استفاده می کرده است. برخی فقها حبوه را نوعی عوضِ مالی در برابر قضای نماز و روزه های فوت شده پدر ــکه بر پسر بزرگ واجب است ــ دانسته اند اما برخی گفته اند که هیچ گونه تلازمی میان این دو حکم وجود ندارد و مثلا درصورت فقدان حبوه هم، قضای نماز و روزه بر پسر بزرگ واجب است.
حکم
...
[ویکی فقه] حبوه (فقه). حُبْوه اموالى از ترکه پدر، ویژۀ پسر بزرگ تر است. ثبوت حبوه براى پسر بزرگ تر از اختصاصات مذهب شیعه است.
حبوه در لغت به معنای مالی است که بدون منّت و چشمداشتِ عوض بخشیده شود.
ابن منظور،لسان لعرب،ذیل «حبو».
حبوه در منابع فقهی در مبحث ارث مطرح شده و آثار مستقلی هم درباره آن نگاشته شده است.
آقابزرگ طهرانی، ج۶، ص۲۴۲ـ۲۴۴.
برخی مؤلفان بر آن اند که حکم حبوه ریشه در مناسبات زندگی قومی و قبیله ای گذشته دارد که پس از وفات رئیس قبیله، معمولا پسر بزرگ جانشین او می شده و برای حفظ موقعیت اجتماعی و سیاسی خود از بعضی وسایل، به عنوان مظاهر جانشین او، استفاده می کرده است.
ناصر کاتوزیان، ارث، ج۱، ص۱۸۰ـ ۱۸۱، تهران ۱۳۷۶ش.
...


کلمات دیگر: