کلمه جو
صفحه اصلی

فارسی دری

فرهنگ فارسی

فارسی جدید.زبان ایرانی که بعد از اسلام رواج یافت و زبان رسمی و ادبی گردید . پارسی نو زبانهای شهرهای شرقی و تاجیکان ناحیه ایران خاوری افغانستان پامیر و ترکستان است . پارسی نو لهجه ای بود که بر طبق مبانی بسیار قدیم با لهجه های دیگر اختلاط یافت . این اختلاط قبلا در عصر ساسانی هم صورت گرفته بود .

لغت نامه دهخدا

فارسی دری. [ ی ِ دَ ] ( اِخ ) فارسی جدید. زبان ایرانی که بعد از اسلام رواج یافت و زبان رسمی و ادبی گردید. پارسی نو زبان شهرهای شرقی و تاجیکان ناحیه ایران خاوری ، افغانستان ، پامیر و ترکستان است. پارسی نو لهجه ای بود که برطبق مبانی بسیار قدیم با لهجه های دیگر اختلاط یافت ، این اختلاط قبلاً در عصر ساسانی هم صورت گرفته بود. چون ساسانیان جانشین پارتیان که لهجه آنان از بخش لهجه های شمالی بود، گردیدند یک قسمت از لغات رسمی را به عاریت گرفتند... زبان عربی پیوسته در لغت فارسی نو تصرف کرده است ، معهذا خصایص این زبان از نظر اشکال کلمات بسهولت تشخیص داده میشود. ( برهان قاطع چ معین ، مقدمه ص بیست وپنج ). دری لغت پارسی باستانی است و آن رابعضی به فصیح تعبیر کرده اند و هر لغتی که در آن نقصانی نباشد دری گویند، همچو: شکم و اشکم ، و بگوی و گوی ، و بشنود و شنود، و امثال اینها، پس اشکم و بگوی وبشنود دری باشد. و جمعی گویند لغت ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است. و بعضی گویند دری زبان اهل بهشت میباشد. و طایفه ای بر آنند که مردمان درگاه کیان بدان متکلم می شده اند. و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می آمدند و زبان یکدیگر را نمیفهمیدند، بهمن فرمود تا دانشمندان زبان فارسی را وضع کردند و آن را دری نام نهادند، یعنی زبانی که به درگاه پادشاهان تکلم کنند. ( حاشیه برهان چ معین : دری ). دری منسوب است به در بمعنی دربار، چنانکه ابن مقفع و حمزه و خوارزمی و دیگران تصریح کرده اند. ( مقدمه برهان چ معین ص سی ودو ). خوارزمی در مفاتیح العلوم آرد: الدریة، لغت ، اهل شهرهای مدائن است و کسانی که در دربار شاه بودند بدان سخن می گفتند. پس این کلمه منسوب به حاضران دربار است ، و از بین لغات اهل مشرق لغت مردم بلخ بر آن غالب میباشد. ( مقدمه برهان چ معین ص بیست ونه ). شک نیست که دری در دوره اسلامی بهمین زبان معمول پارسی پس از اسلام اطلاق میشده است. ( مقدمه برهان ص سی ودو ). رجوع به دری و فارسی و زبان دری شود.

دانشنامه عمومی

فارسی دری ، همان زبان پارسی یا فارسی در که در در افغانستان در مناطق پارسی نیشین برایش دری میگویند .


فارسی دری یا پارسی دری نام زبان فارسی نو است. نامی است که در ابتدایی ترین برهه های تاریخی به زبان ادبی پارسی نو داده می شده و کاربرد آن از سدهٔ دهم میلادی به بعد به طور گسترده در نوشته های عربی (همچون استخری، ص۳۱۴؛ مقدسی، ص۳۳۵؛ ابن حوقل، ص۴۹۰) و نوشته های پارسی تصدیق شده است.در منابع دوران اسلامی، نام زبان پارسی را «پارسی دری» و «دری» نیز نوشته اند و تمامی آن ها نشان می دهد که «دری» یک نوع خاص از زبان پارسی است و این زبان ادامهٔ شاخه ای از پارسی میانه در خوارزم است.
فارسی دری
فارسی افغانستان
فارسی تاجیکی
گویش هزارگی
گونه های منطقه ای و اجتماعی زبان فارسی:
دستور زبان:
ویژگی های زبان:

زبان گذشتۀ ایرانیان که در حال حاضر، زبان مردم کشورهای تاجیکستان و افغانستان است.


دانشنامه آزاد فارسی


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فارسی دری (far.si ye.da.ri) یا نوین، زبانی است که امروزه زبان رسمی کشور ایران، و نیز کشورهای افغانستان و تاجیکستان است.
فارسی دری (far.si ye.da.ri) یا نوین، زبانی است که امروزه زبان رسمی کشور ایران، و نیز کشورهای افغانستان و تاجیکستان است. این زبان که از اوایل دوره ی اسلامی به وجود آمده است، از زبان های ایرانی نو و دنباله ی زبان "فارسی میانه" می باشد و از آن زمان تاکنون به عنوان زبان رسمی و اداری همه ی ایرانیان است. در دوره ی اسلامی و در دستگاه ساسانیان اگرچه زبان اداری "فارسی میانه" بود، اما در گفت وگوی روزانه ی افراد زبان دری به کار می رفت.
وجه تسمیه
ــ «وجه تسمیه ی این زبان به دری تعلق آن به دربار شاهان است؛ زیرا این قاعده از قدیم معمول بوده است که زبان مورد تکلم در دربار و دستگاه دولتی و مراکز پادشاهی را "دری" می گفتند؛ یعنی منصوب به در مثلا ابن الندیم از قول ابن المقطع گفته است که در دوره ی ساسانیان لغت معمول در شهرهای مداین را دری می گفتند.
← سخنی از مقدسی
زبان دری کم کم با عناصری که از لهجه های دیگر جذب کرده بود به ویژه با واژگان بی شماری که از زبان عربی گرفته بود، غنی شد و کم کم به عنوان زبان فرهنگی فراگیر گشت. پادشاهان سامانی تاثیر زیادی در گسترش زبان فارسی و ارتقای آن به یک زبان نوشتاری ادبی داشتند و در روزگار غزنویان فارسی دری، زبان ادبی کشور شد و در زمان شاهان سلجوقی این زبان در کارهای اداری و دیوانی جای زبان عربی را گرفت و تا جایی گسترش یافت که در زمانی، بعد از زبان عربی دومین زبان بزرگ دنیای اسلام شد که محدوده ی آن از هند تا آسیای صغیر بود و نه تنها در ایران و آسیای میانه، بلکه در میان بسیاری از اقوام شرق نزدیک و میانه در مناطقی مثل هند، آسیای صغیر، افغانستان و آذربایجان زبان رسمی و ادبی شد.
علت وجود وقفه در پدید آمدن آثار علمی و ادبی به زبان فارسی
...

پیشنهاد کاربران

فارسی دری:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " فارسی دری" می نویسد : ( ( دری در پهلوی دریگ darīg باز خوانده به ” در” است به معنی دربار. ؛"دری "، بر این پایه، زبانی بوده است که در دربار ساسانی بدان سخن گفته می شده است. اما پُرْسْمان این است: چگونه زبان پارسی دری که زبان مردم خراسان بوده است، به نامی نامیده می شود که نام زبان درباری در روزگار ساسانی است؟ در خاستگاه زبان دری و پیشینه ی آن، دیدگاهی چند در پیش نهاد شده است: بر پایه ی نخستین دیدگاه که پیشترین و سست ترین نیز هست زبان پارسی دری که در ایران پس از اسلام زبان دیوانی و فرهنگی و فراگیر شده است، زبانی بوده است که همدوش و هتراز با "پارسیک"، یا پهلوی ساسانی، به کار می رفته است.
پهلوی زبان دیوانی بوده است و دری زبان درباری بر پایه ی دیدگاه دوم، زبان پارسی دری از زبان پهلوی ساسانی بر آمده است؛ زیرا در میانه ی این دو، پیوند ها و نزدیکی هایی بسیار هست. اما نکته ی باریک، در این میان، آن است که در هیچ یک از این دو دیدگاه، بدین پرسش بنیادین و ناگزیر پاسخی سنجیده و خردپسند داده نشده است: چگونه زبان پهلوی ساسانی یا زبان درباری آن، از پارس نیمروزین ( =جنوبی ) به خراسان در خاور ایران زمین راه برده است؟ در پاسخی، گفته شده است که یزدگرد ِشهریار واپسین پادشاه ساسانی و همراهان وی آنگاه که از برابر دشمن می گریخته اند و به خراسان راه و پناه می برده اند، این زبان را در خراسان درگسترده اند. اما راستی را چگونه خرد می تواند پذیرفت که گروهی اندک، بی سامان و آواره و گریزان از برابر دشمن، می توانسته است آنچنان بر فرهنگ بومی خراسان اثر بگذارد که زبان این سامان را به یکبارگی دیگرگون سازد و زبان نیمروزین را بر جای زبان بومی خراسانیان که از زبانهای خاوری ایران بوده است، بنشاند؟! بر پایه ی دیدگاه سوم که سنجیده ترین و استوارترین است، زبان پارسی دری زبان بومی و نژاده ی خراسانیان بوده است و پیوندها و همانندی های آن با زبان پهلوی نیز همانندیهایی سرشتین و ساختاری و بگوهر است که در میانه ی تمامی زبانها و گویشهای ایرانی یافت می تواند شد. هر چه این گویش ها و زبان ها در رده ی تحوّلی به هم نزدیکتر باشند، همانندی و پیوندشان با یکدیگر افزون تر خواهد بود.
اما در پاسخ به پرسش نخستین، آنچه من می توانم گفت این است:دری، چونان نام زبان فرهنگی و فراگیر در ایران پس از اسلام، در معنای هنری و کنایی به کار برده شده است و خواست از آن، زبان درباری در روزگار ساسانی نیست. دری، همانند واژه ی پهلوی ، در این کاربرد به معنای کنایی شاهوار و والا و گرانمایه است. نیز، حتی، واژه ی "پارسی "در معنی سخن رامشْ خیز و شورانگیز و چکامه به کار رفته است. نمونه را، خواجه، غزل نغز و ناب و پرتاب و آب خویش را که رامشگران زیبا رویش به آواز می خوانده اند پارسی نامیده است:
"ترکان پارسی گوی بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت پیران پارسا را
گر مطرب حریفان این پارسی بخواند،
در رقص و حالت آرد پیران با صفا را " . ) )
( ( کجا بیور از پهلوانی شمار
بود بر زبان دری ده هزار. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 277. )


اجتماع

عجله نکن


کلمات دیگر: