[ویکی فقه] مشتق (اصول)، اسم محمول بر چیزی، حکایت کننده از صفت یا حالت قابل زوال است.
مشتق، در اصطلاح اصولیون ، اسمی است که بر شخصی یا چیزی حمل گردیده و از صفت یا حالت آن حکایت می کند، به گونه ای که آن صفت یا حالت، قابل زوال و انفکاک می باشد.به عبارت دیگر، مشتق اصولی لفظی است که بر یک ذات به اعتبار اتصاف آن به مبدئی از مبادی اطلاق می شود، خواه اتصاف ذات به اعتبار حلول صفت در آن باشد، مانند: حی و حار (ذات متصف به حیات و متصف به حرارت) و یا به اعتبار صدور صفت از ذات باشد، مانند: ضارب و قاتل (ضرب و قتل از فرد صادر شده است) و یا به اعتبار انتزاع وصف از ذات مانند مالک و مملوک (که ملکیت از زید و مال او انتزاع می شود).
[ویکی فقه] مشتق (ابهام زدایی). واژه مشتق ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • مشتق (اصول)، از اصطلاحات علم اصول به معنای اسم محمول بر چیزی، حکایت کننده از صفت یا حالت قابل زوال• مشتق (ادبی)، از اصطلاحات ادبی به معنای لفظ گرفته شده از لفظ دیگر با تناسب در معنا و ترتیب حروف
...
[ویکی فقه] مشتق (ادبی). مشتق (ادبی)، لفظ گرفته شده از لفظ دیگر با تناسب در معنا و ترتیب حروف است.
مشتق، در اصطلاح ادیبان، هر لفظی را گویند که از لفظ دیگر گرفته شده، مشتمل بر حروف اصلی آن باشد و در اصل معنا با آن تناسب داشته و در ترتیب حروف نیز با آن موافق باشد، امّا از لحاظ هیئت با آن اختلاف داشته باشد، مانند: «ضارب» که از «یضرب» گرفته شده و حروف اصلی آن را نیز (ض، ر، ب) به ترتیب دارا است، و در معنا نیز متناسب با آن است، ولی هیئت آنها با هم فرق دارد.
← اشتقاق
۱. ↑ شرح البدخشی (به ضمیمه شرح الاسنوی)، بدخشی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۶۲. ۲. ↑ منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، جزایری، محمدجعفر، ج۱، ص۱۹۵ و ۱۹۶.
فرهنگ نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۷۳۴، برگرفته از «مشتق ادبی».
...
[ویکی اهل البیت] مشتق (اصول فقه). مشتق از جمله مباحث الفاظ است که در اصول فقه از آن یاد می شود زمانی سحن از مشتق به میان خواهد آمد که که ماهیتی متلبس به وصفی گردد حال یا در زمان گذشته متلبس بوده و یا حال و یا آینده .
مشتق در لغت: از ماده ی شق می باشد، در التحقیق فی کلمات القرآن آورده که، ریشه ی این کلمه گشایش مطلق می باشد. و در لغت فارسی به آن شکافتن می گویند
و در اصطلاح ادبا در مقابل جامد است و آن لفظی است که از لفظ دیگر گرفته شده و حروف مشتق منه را داشته باشد مثل افعال و اسم های فاعل و مفعول و صفت مشبهه و...اما در اصطلاح اصولیین مشتق لفظی است که بر شخص یا چیزی حمل گردد و به صفت یا حالتی از او حکایت کند، به گونه ای که آن صفت یا حالت قابل زوال و انفکاک باشد
پس بین مشتق در اصلاح ادبا و اصولیین عموم و خصوص من وجه است، یعنی در بعضی از الفاظ هر دو اصطلاح صادقند؛ مثل نویسنده و زننده (کاتب و ضارب)، و در بعضی از الفاظ مشتق اصولی صادق است، ولی مشتق ادبی صاق نیست، زیرا جامد است؛ مثل لفظ زوج و زوجه، و در مواردی فقط مشتق نحوی صادق است؛ مثل تمامی افعال (ماضی، مضارع، امر
1- مشتق در معنای خود در حال اتصاف ذاتی به آن صفت استعمال شود، مثلاً در حالی که سعید مشغول غذا خوردن است؛ به او آکل (خورنده) گفته شود. همه ی علما اتفاق نظر دارند که استعمال مشتق در این حالت حقیقت است.
2- استعمال مشتق در معنایی باشد که در آینده به آن متصف خواهد شد، مثلاً به کسی که دانشجوی پزشکی است ولی هنوز لیسانس را هم نگرفته، دکتر گفته شود، در این صورت همه علما به اتفاق قائلند چنین استعمالی مجاز است.
این دو صورت خارج از بحث می باشد.
3- جایی که ذاتی قبلاً اتصاف به صفتی داشته است، ولی در حال حاضر آن صفت را از دست داده است و متکلم هم مشتق را در همان ذاتی که اکنون فاقد آن صفت است استعمال کند، مثلاً احمد چند سال قبل دانشجو بوده و الآن مدرس شده است، ولی در حال حاضر به او دانشجو گفته می شود. این صورت مورد بحث است که آیا چنین استعمالی حقیقت است یا مجاز؟
[ویکی فقه] مشتق (اصول). مشتق (اصول)، اسم محمول بر چیزی، حکایت کننده از صفت یا حالت قابل زوال است.
مشتق، در اصطلاح اصولیون ، اسمی است که بر شخصی یا چیزی حمل گردیده و از صفت یا حالت آن حکایت می کند، به گونه ای که آن صفت یا حالت، قابل زوال و انفکاک می باشد.به عبارت دیگر، مشتق اصولی لفظی است که بر یک ذات به اعتبار اتصاف آن به مبدئی از مبادی اطلاق می شود، خواه اتصاف ذات به اعتبار حلول صفت در آن باشد، مانند: حی و حار (ذات متصف به حیات و متصف به حرارت) و یا به اعتبار صدور صفت از ذات باشد، مانند: ضارب و قاتل (ضرب و قتل از فرد صادر شده است) و یا به اعتبار انتزاع وصف از ذات مانند مالک و مملوک (که ملکیت از زید و مال او انتزاع می شود).
← شرایط مشتق اصولی
امّا مشتق در اصطلاح علم نحو ، لفظی است که از لفظ دیگر گرفته شده و حروف اصلی آن را در بر دارد، مانند: اشتقاق ضَرَب از ضَرْب و ضارب از یضرب.
رابطه مشتق اصولی و مشتق ادبی
بنابراین، میان مشتق اصولی و مشتق ادبی رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است؛ یعنی در بعضی از الفاظ، هر دو اصطلاح صادق می باشد، مثل: کاتب و ضارب، در برخی از الفاظ، فقط مشتق اصولی صادق است، مثل: زوج و زوجه، و در مواردی هم، فقط مشتق ادبی صادق است، مانند: افعال.
[ویکی فقه] مشتق (منطق). مشتق، به معنای لفظ اشتقاق یافته از لفظ دیگر است.
هرگاه لفظی به لحاظ مشاکلت معنوی و لفظی از لفظ دیگری منشق گردیده باشد آن را مشتق می نامند مانند لفظ های نصیر، ناصر و منصور که از لفظ « نَصْر» منشق گردیده اند. در هر اشتقاقی ۴ چیز وجود دارد: ۱. مناسبت لفظی میان موضوع (لفظی که در ابتدا وضع شده است) و مشتق؛۲. مناسبت معنوی میان موضوع و مشتق؛۳. مغایرت لفظی موضوع و مشتق؛۴. مغایرت معنوی موضوع و مشتق.اسم می تواند «موضوع» (جامد) و یا «مشتق» باشد. اسم موضوع، مانند: « ضَرْب» ، و اسم مشتق، مانند: «ضارب» و «مضروب». اما فعل در بیشتر لغات مشتق است، چنان که در لغت عرب مشتق از اسمی است که آن را مصدر می خوانند.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).• مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول.• فیّاض، محمّد اسحاق، محاضرات فی اصول الفقه.• خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.• ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل.