کلمه جو
صفحه اصلی

هملت

فرهنگ فارسی

نمایشنامه ای بقلم شکسپیر و موضوع آن سرگذشت غم انگیز هملت شاهزاده جوان دانمارکی است . پدرش پادشاه دانمارک بدست برادر خود کلادیوس در نهان کشته شد و کلادیوس تاج و تخت و همسر برادر را غصب کرد . هملت از این راز آگاه می شود و بخونخواهی پدر کمر می بندد و در راه انتقام نامزد عزیز خود را رها می سازد و او از غصه خود را غرق میکند و سرانجام هاملت و کلادیوس هم بکام مرگ میافتند . شکسپیر در این نمایشنامه روح مردد و افسرده هملت جوان را استادانه مجسم میسازد قدرت بیان او در توصیف صحنه های هیجان انگیز هملت این نمایشنامه را در ردیف بزرگترین شاهکارهای ادبیات جهان قرار داده است .

دانشنامه عمومی

هَملِت (به انگلیسی: Hamlet) نمایش نامه ای تراژدی اثر ویلیام شکسپیر است که در سال ۱۶۰۲ نوشته شده و یکی از مشهورترین نمایش نامه های تاریخ ادبیات جهان به شمار می آید. این نمایش بلندترین اثر شکسپیر است.
کلادیوس: پادشاه دانمارک و عموی هملت
هملت: پسر شاه سابق، و برادرزادهٔ پادشاه کنونی
گرترود: ملکه دانمارک، و مادر هملت
پولونیوس: لرد چمبرلین، پدر اوفلیا
اوفیلیا: دختر پولونیوس و معشوقهٔ هملت
هوراشیو: دوست هملت
لایریتس: پسر پولونیوس
کورنلیوس، روزنکرانس، گیلدسترن: دوستان هملت
مارسلوس: افسر
برناردو: افسر
فرانسیسکو: سرباز
رینالدو: خادم پولونیوس
شبح: پدر هملت
فورتینبراس: شاهزاده نروژ
گروه بازیگران دوره گرد
دانمارک ــ قرن پانزدهم: هملت، شاهزادهٔ دانمارک، باشنیدنِ خبرِ مرگِ پدرش به کاخِ پادشاهی می آید و می بیند عمویش، کلادیوس، بر تخت نشسته و بدون کوچک ترین احترامی به آداب و رسوم، با مادرش، ملکه گرترود، ازدواج کرده است. هملت از این اوضاع برمی آشوبد و بدگمان می شود. تااین که یک شب خواب می بیند: روحِ پدر به هملت می گوید کلادیوس او را از طریقِ چکاندنِ زهر در گوشش به وقتِ خواب کشته است و درخواستِ انتقام می کند. هملت قول می دهد از دستورِ او اطاعت کند. با ورودِ دسته ای بازیگرِ دوره گرد، هملت برای اطمینان از درستیِ سخنانِ روحِ پدر، از بازیگرها می خواهد نمایش نامه ای به نامِ «قتلِ گوندزاگا» را درحضورِ شاه به روی صحنه بیاورند. موضوعِ این نمایش نامه به گونه ای بازآفرینیِ جنایتِ کلادیوس است و داستان ش به ماجرای کشته شدنِ شاهی به دستِ برادرش مربوط می شود. شاه به هنگامِ تماشای نمایش آن چنان دچارِ آشفتگی می شود که مجبور به ترکِ تالار نمایش می شود. این عکس العملِ کلادیوس به نمایش، جرمِ او را به طورِ حتم ثابت می کند. هملت پس از این ماجرا، بی درنگ پیشِ مادرش می رود و به زودی صدای نزاعِ مادر و پسر اوج می گیرد و هملت به مادرش اعتراف می کند که چه قدر از وی متنفر است. او وقتی سایه ای را پسِ پردهٔ اتاق می بیند، تصوّر می کند که شاه در پشتِ پرده گوش ایستاده است. پس شمشیر را می کشد و در پرده های سنگین فرو می برد، ولی پولونیوس (پدرِ اوفلیا، معشوقهٔ هملت) که در پشتِ پرده پنهان شده، به جای کلادیوس به اشتباه کشته می شود. کلادیوس که تصمیم به نابودیِ هملت گرفته ولی نمی خواهد آن را آشکار کند، او را به انگلستان می فرستد. در این سفر دو دوستِ دورانِ تحصیلِ او به نام های «روزن کرانتس» و «گیلد استرن» نیز همراهِ هملت اعزام شده اند. اینان نامه هایی مبنی بر حکمِ قتلِ شاهزاده را با خود دارند، اما با عوض شدنِ نامه ها به جای هملت این دو نفر کشته می شوند. در این اوضاع، لایریتس، پسرِ پولونیوس، برای انتقامِ پدر به دنبالِ هملت است. هم چنین اوفلیا، که از کشته شدنِ پدرش به دستِ محبوب از شدّتِ غم و اندوه دیوانه شده، پس از آن که چند گل از کرانهٔ رود می چیند، خود را در آب می افکند و غرق می شود. هملت پس از این که متوجهِ توطئهٔ قتلِ خودش می شود، به دانمارک برمی گردد. کلادیوس در ظاهر می خواهد هملت و لایریتس را آشتی دهد؛ بنابراین به خواهشِ او هر دو موافقت می کنند که برای سنجیدنِ خود، در مبارزه ای نمادین شرکت کنند تا به داستانِ غم انگیز پایان داده شود. اما به لایریتس شمشیری می دهند که نوک ش به زهرِ کشنده آغشته است. در طولِ این مبارزهٔ تن به تن، کلادیوس جامی زهرآلود به هملت می دهد، ولی گرترود بی خبر جام را سرمی کشد و می میرد. سپس هملت زخمی می شود، اما پیش از مرگ در اثر گلاویز شدن شمشیر او و لایریتس جابجا شده و لایریتس نیز زخمی می شود. هملت و لایریتس هر دو توسط شمشیر زهرآلود مجروح شده اند و می دانند که مرگ شان حتمی است. در پایان هملت به سوی کلادیوس حمله برده و او را از پای درمی آورد.
هملت در پی رام ساختن طبع وحشی انسان است؛ اما در عملی ساختن این هدف دچار تردید و وسوسه می گردد. از تردید و دودلی دچار افسردگی (سودازدگی) می شود.«بودن یا نبودن» پرسش بزرگ هملت است. احتجاج هملت شکسپیر بر سر دوراهی انتخاب؛ یا مبارزه علیه امواج دریای فتنه و ریا و ایستادگی در برابر شرارت و پلیدی است و سزاوار صفت انسان بودن یا تسلیم خواریِ بخت شدن و بزرگوارانه تقدیر محتوم را پذیرفتن و آنگاه در حضیض روزمرگی، عمر دوروزه را با ذلت گذراندن را شکسپیر در نمایشنامه این گونه بیان می کند.
بخش بزرگی از نمایشنامه شرح تردید اجتناب ناپذیر هملت به انتقام است. انتقام تم اصلی نمایشنامه است. اما طبع بشری اصولاً چندگانه و پیچیده تر از آن است که به سادگی به ماشین قتل تبدیل شود.

دانشنامه آزاد فارسی

هَمْلِت (Hamlet)
صحنه ای از نمایش تراژدیِ نوشتۀ ویلیام شکسپیر، که اولین بار بین ۱۶۰۱ تا ۱۶۰۲ به روی صحنه رفت. هملت، درپی تردید بسیار، انتقام خون پدرش، پادشاه دانمارک، را از عموی خود کلودیوسمی گیرد که با مادر او ازدواج کرده است. نمایش با مرگ هر سه نفر به پایان می رسد. هملت که به خواستۀ روح پدرش درپی انتقام است، درمانده میان عشق و نفرت به مادر، موجب مرگ محبوب خود، اوفلیا، پدر و برادر او و همدرسی هایش رُوزِنکرنتسو گیلدِنسترنمی شود. هملت در تک گفتار معروفش، که با «بودن یا نبودن» شروع می شود، به خودکشی می اندیشد.

نقل قول ها

هملت (به انگلیسی: Hamlet) نمایش نامه ای تراژیک از ویلیام شکسپیر است که بین سال های ۱۵۹۹ تا ۱۶۰۲ نوشته شده و یکی از مشهورترین نمایش نامه های تاریخ ادبیات جهان به شمار می آید. این اثر بلندترین اثر شکسپیر است که تی. اس. الیوت آن را مونالیزای ادبیات نامیده است.
• «حتی در فرو افتادن یک گنجشک هم حکمت الهی نهفته است.»• «آن زمان که روحِ عزیزم، عروسِ انتخاب بود، و می توانست در میان مردان تمییز دهد و انتخاب کند، تو را برای خود برگزید، زیرا تو در نهایتِ دردمندی، در مقابل درد می ایستی؛ مردی که نکوهش ها و نرمی های زمانه را با منّتی یکسان می پذیرد.»• «خوشا به حالِ آنان که سودا و خردمندی شان چنان در هم آمیخته که همچون نی لبکی در دستان سرنوشت نیستند تا هر وقت دلش خواست، آنان را به صدا درآورد.»• «انسان می تواند لبخند بزند و لبخند بزند و نابکار باشد.»• «هوریشیو، در آسمان و زمین بسی چیزهاست که در فلسفه ات حتی تصورش را هم نمی توانی بکنی.»• «این اجساد خبر از ویرانی دارند. آه مرگِ متکبر، در زندان ابدی تو چه جشنی برپاست که این همه شاهزاده را با ضربه ای چنین در خون خود غلتاندی؟»• «بودن یا نبودن: مسئله این است. آیا خِرَد را بایسته تر آن که به تیرها و تازیانه های زمانهٔ ظالم تن سپاریم، یا بر روی دریایی از درد سلاح برکشیم، به آن بتازیم و عمرش را به سر آوریم؟ مُردن، خوابیدن – دیگر هیچ؛ و با خواب رفتن، بگوییم که به دلواپسی ها و هزاران هراسِ طبیعی که تن وارث آن است، پایان داده ایم. این فرجامی ست بسْ خواستنی. مُردن، خوابیدن – خوابیدن، شاید خواب دیدن: آری، مشکل همین جاست، زیرا در آن خوابِ مرگ، آن گاه که از این کالبدِ فانی رها شدیم، چه رویاهایی ممکن است از ره رسند، ما را به تردید می افکنند. به همین سبب است که عمرِ سختی ها تا بدین حد دراز می شود – زیرا کیست بتواند به تازیانه ها و توهین های زمانه، ستمِ ستمگران، خواری خودستایان، آلامِ عشقِ ناکام، دیرکردِ قانون، بی شرمی دیوانیان، و پاسخ ردی که مردمان متین از دون مایگان می شنوند تن دهد حال آن که می توانست با دشنه ای برهنه خود را برهاند؟ کیست بتواند اندوه جهان را تاب آورد، زیرِ بارِ زندگیِ ملال آور بنالد و عرق ریزد جز آن که وحشتِ چیزی پس از مرگ، آن سرزمین ناشناخته که از مرزهایش هیچ مسافری باز نیامده، اراده را به حیرت می افکند، و باعث می شود حِرمانی که داریم را تحمل کنیم و به سوی اندوهی که نمی شناسیم، پَر نکشیم؟ از این رو، ادراکِ درون، همهٔ ما را ترسان می کند و بدین سان رنگِ طبیعیِ اراده با سایهٔ کم رنگِ اندیشه، بیمارگون می شود و کارهای بسیار مُهم و وزین با این پندار، از مسیر خود منحرف می شوند، و نامِ عمل را از دست می دهند.»

هملت (فیلم ۱۹۹۶). هملت (به انگلیسی: Hamlet) فیلمی ۲۴۲ دقیقه ای به کارگردانی کنت برانا با بازی کنت برانا محصول کشور ایالات متحده آمریکا است.


کلمات دیگر: