کلمه جو
صفحه اصلی

تاج


مترادف تاج : افسر، دیهیم، کلاه، کلیل، گرزن، جیفه

فارسی به انگلیسی

crown, crest, comb, circlet, diadem, tiara, [zool.] crest

crown, [zool.] crest, comb


circlet, diadem, tiara


فارسی به عربی

تاج , قلوسة , قمة

عربی به فارسی

تاج , فرق سر , بالا ي هرچيزي , حد کمال , تاج دندان , تاج گذاري کردن , پوشاندن(دندان باطلا وغيره) , تارک , کلا ه پادشاهي (در ايران قديم) , تاچ پادشاهي , تاچ پاپ , تاج ياکلا ه


فرهنگ اسم ها

اسم: تاج (دختر) (فارسی) (تلفظ: taj) (فارسی: تاج) (انگلیسی: taj)
معنی: کلاه نمادین که توسط پادشاهان و ملکه ها بر سر گذاشته میشود

مترادف و متضاد

crest (اسم)
قله، طره، تاج، ستیغ، یال، کلاله، بالاترین درجه، فش

corona (اسم)
سر، هاله، تاج، اکلیل، حلقه نور دور خورشید

rostrum (اسم)
منقار، پوزه، تاج، منبر، کرسی خطابه

crown (اسم)
فرق، تاج، پیشانی بند، تاج دندان، فرق سر، ملکه، بالای هر چیزی، حد کمال

copestone (اسم)
سنگ کتیبه، سنگ سر بنا، تاج

miter (اسم)
تاج، تاج اسقف

coronet (اسم)
تاج، حلقه زرین دور کلاه، نیم تاج، پیشانی بند

افسر، دیهیم، کلاه، کلیل، گرزن


جیفه


۱. افسر، دیهیم، کلاه، کلیل، گرزن
۲. جیفه


فرهنگ فارسی

قسمت فوقانی قوس و چَفته


رودیست در اسپانیا کهازمشرق به مغرب جریان مییابد و پس از عبوراز پرتغال وارد اقیانوس اطلس می شود و مصب عریضی راتشکیل میدهد . شهر لشبونه ( لیسبون ) در ساحل آن قرار دارد.طول ۱٠٠ کیلومتر.
افسر، دیهیم، بساک، کلاه جواهرنشان پادشاهان، جغه جواهرنشان که پادشاهان جلوی کلاه بزنند، تیجان
( اسم ) ۱- کلاه جواهر نشان که شاهان در مراسم رسمی بر سر گذارندافسر.۲- کلاه ترک ترک درویشان . کلاه قلابدوزی شد. صوفیان . ۳ - دسته ای از پر یا گلابتون و مانند آنها که بر پیشانی کلاه طوری نصب کنند که حصهای از آن از کلاه بلندتر باشد جیغه . ۴ - هر چیز شبیه بتاج ( افسر ) مثل تاج خروس ۵ - قسمت آشکار و مرئی دندان که از لثه خارج و از مینا پوشیده است . ۶- قسمتی از ناخن که متصل بگوشت نیست و در بن آن چرک گرد آید کلیل . ۷- سطحی که ما بین دو محیط دایره داخل هم باشد.۸ - جزو زینتی درها و گنجه ها و دولابها و مانند آن که نجاران بر بالای آنها نصب کنند و آن مثلث شکل یا نیمدایره است .یا تاج شمع . شعل. شمع . یا تاج عنبر. زلف . یا تاج فلک . خورشید. یاتاج فیروزه ۱- فلک آسمان . ۲- آفتاب . یا تاج کیخسرو. ۱- تاج متعلق به کیخسرو. ( اسم )۲- آفتاب . یاتاج گردون . آفتاب . یا تاج گل . اکلیل گل گون. گل چتر تاجک . یا تاج لاله . حق. لاله . یا تاج لعل . آفتاب . یا تاج مقوا. تاجی که از مقوا سازند. یا تاج هدهد . پرهایی که بصورت تاج بر سر هدهد روییده. یا تاج بر سر زدن.تاج بر سر گذاشتن تاج پوشیدن. یا تاج بر سر نهادن . تاج بر سر گذاشتن پادشاه شدن .
اسماعیل بن ابراهیم بن قریش المخزومی المصری محدث .

فرهنگ معین

[ معر. ] (اِ. ) ۱ - کلاه جواهرنشان که پادشاهان بر سر گذارند، افسر. ۲ - هر چیز مانند تاج . ۳ - کلاه ترک ترک درویشان ، کلاه قاب دوزی شدة صوفیان . ۴ - قسمت آشکار و مریی دندان که از لثه خارج و از مینا پوشیده است .

لغت نامه دهخدا

تاج . (اِخ ) (الَ ...) ابن الفرکاح . وی یکی از مشاهیر دوران خلیفه ٔ الحاکم بامراﷲ بود. رجوع به تاریخ خلفاء ص 321 شود.


تاج . (اِخ ) (الَ ...) ابن میسر المورخ . وی از مشاهیر زمان الحاکم بامراﷲ بوده . رجوع به تاریخ خلفاء ص 321 شود.


تاج . (اِخ ) (الَ ...) اسماعیل بن ابراهیم بن قریش المخزومی المصری محدث . وی از جعفر الهمدانی و ابن المقیر روایت کند و در رجب سال 694 هَ . ق . در گذشت . رجوع به کتاب حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ج 1 ص 176 شود.


تاج . (اِخ ) (الَ ...)کتاب التاج فی اخلاق الملوک تألیف ابی عثمان عمروبن بحرالجاحظ و آن کتابی است در آداب و اخلاق پادشاهان در مطبعه ٔ دارالکتب مصریه بتصحیح احمد زکی پاشا بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ج 1 ستون 667) و ترجمه فارسی آن نیز از طرف کمیسیون معارف بطبع رسیده است .


تاج . (اِخ ) تاجو نام بزرگترین رود شبه جزیره ٔ ایبریا یعنی دوکشور اسپانیول و پرتقال است ، از کوه سیرافلیپوی واقع درطرف شمال شرقی اسپانیا سرچشمه گرفته ، اول بشمال غربی و بعد بجنوب غربی و بالاخره بسمت مغرب روان شود و آنگاه از طرف سفلی لیسبون وارد اقیانوس اطلس میگردد، و طول مجرایش به 760 هزار گز میرسد و 560 گز آن در خاک اسپانیا واقع است و شعبی دارد، از طرف راست انهار: گالو، تایونه ، چارانه ، وادی الرمل ، البرکه ،تیتار، و آلاکون از طرف چپ : وادی ایله آلگودور، و سالون ، در خاک پرتقال از راست : پونسول اوقره زه ، وزرزه و ازطرف چپ دو نهر «زاتارس » و «کالکه » نزدیک بمصبی ، برود تاج وارد گردد، شعرای اسپانیول وادی تاج را با اشعار دلاویز خود بسیار ستوده اند ولی با این وصف اکثر نقاط آن سنگلاخ و بیابان است ، در سواحل این رود بلادو قصبات بسیار واقع است که عمده ٔ آنها از این قرار است : آرانیوئز تالاویره ، دلارینه ، بوئنته ، دل آرزو، بیسپو، القنطره و در پرتقال بلاد و قصبات : ویلاولها آبرانتس ، شنتریم و لیسبون . در میاه این رود مقداری ریزه ٔ زریافت شود، و مصبش وسیع و دلکش و باندازه ٔ خلیجی پهناورو شبیه به بغاز استانبول میباشد و تاقصبه ٔ آبرانتس برای سیرسفائن صلاحیت دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).


تاج . (اِخ ) در تاریخ حمزه ٔ اصفهانی نام یکی از اجداد جودرز (گودرز) است رجوع به تاریخ سیستان چ بهار ص 35 شود.


تاج . (اِخ ) رجوع به محمد صدر علاء شود.


تاج . (اِخ ) نام یکی از قلاع اسمعیلیه که بدست هولاکوخان در سال 650 هَ . ق . ویران گشت :... در سلخ شوال سنه ٔ خمسین و ستمائه بیرون رفت ودر خدمت هولاکوخان ایلی و مطاوعت نمود هولاکوخان بفرمود تا قلاع ملاحده خراب کردند در مدت یکماه قرب پنجاه قلعه ٔ حصین چون الموت و... و تاج و... مسخر شد و خراب گردانید. (تاریخ گزیده چ ادوارد برون ج 1 ص 527).


تاج . (الَ ...) (اِخ ) ابن السباعی خازن المستنصریه ، وی یکی از مشاهیر دوران الحاکم بامراﷲ بود. رجوع به تاریخ خلفاء ص 321 شود.


تاج. ( اِ ) کلاه جواهرنشان که سلاطین بر سر می گذارند. ( فرهنگ نظام ). افسر و آن چیزی است که برای پادشاهان با زر و جواهر سازند. ( از منتهی الارب ). آن است که بطور کلاه بر سر می نهند و مکلل به جواهر باشد. ( آنندراج ). اکلیل و پارچه مزین بجواهر که سلاطین برپیشانی می بستند. ( فرهنگ نظام ). تاج ابریشمین مکلل با جواهر. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). تاج مخصوص پادشاهان و امراء بود و غالب اوقات تاج را از طلای خالص میساختند. ( قاموس کتاب مقدس ). این کلمه را هر چند عربها به تیجان جمع بسته و نیز تتویج از آن آورده اند اصلش آریایی است و در زبان ما ترکیبات بسیار چون تاجدار، تاجور و نیم تاج ، تاجبخش و کلمه اتباعی تاج و تخت و نظایر آن را ساخته اند. دیهیم ( کلاه مرصع بجواهر )، افسر، رخ. پساک ، کلاه. گرزن ، خود. دیهول ، اکلیل. هجار. امام تائج ؛ امام تاجدار. تتویج ؛ افسر پوشیدن. تتوج ؛ افسر پوشیدن. ( منتهی الارب )... تاج فارسی است ، اگر در پارسی باستان بجای مانده بود بایستی تاگه بوده باشد. تاج دیرگاهی است که بزبان عربی در آمده و در اشعار پیشینیان عرب بکاررفته است. همچنین تجوری جمع تجاوره معرب تاجور است که به معنی پادشاه است.
...در زبان ارمنی تگ k00l )_rb"> a/> بمعنی تاج و تگور a di="574121nf" ferh="" revoesuomno="tpircsavaj:piTwohS( 'naps ssalc=\'tnedni\'.naps ssalc=\'thgilhgih\' rid=\'rtl\'rovagaTnaps/ naps/rb"> a/> یعنی تاجور ( = شاه ) از زبان ایرانی بعاریت گرفته شده است و تگور ( تاگور ) یا تگفورکه گروهی از مورخین قرن هفتم تا نهم هجری یاد کرده اند... از این که کلمه تاج از ایرانیان به تازیان رسیده شک نیست و چنین مینماید که تازیان حیره نخستین بار تاج شاهی را در زمان هرمزد چهارم ( naps ssalc="thgilhgih" rid="rtl">875naps/> - naps ssalc="thgilhgih" rid="rtl">095naps/> م. ) دیده باشند آن چنانکه ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی و محمد جریر طبری در تاریخ الرسل والملوک نوشته اند: هر مزد چهارم ساسانی در هنگام به تخت نشاندن نعمان سوم که از ملوک حیره و از پادشاهان دست نشانده ساسانیان بودند، تاجی بدو بخشید که شصت هزار درهم ارزش داشت این است که برخی از شعرای عرب او را ذوالتاج خواندند. a di="474121nf" ferh="" revoesuomno="tpircsavaj:piTwohS( ' naps ssalc=\'tnedni\'naps ssalc=\'thgilhgih\' rid=\'rtl\'ariHnaps/-naps ssalc=\'thgilhgih\' rid=\'rtl\'lanaps/ naps ssalc=\'thgilhgih\' rid=\'rtl\'ninaps/ naps ssalc=\'thgilhgih\' rid=\'rtl\'nedimhaLnaps/ naps ssalc=\'thgilhgih\' rid=\'rtl\'sednaps/ naps ssalc=\'thgilhgih\' rid=\'rtl\'eitsanyDnaps/ naps/rbnaps ssalc=\'tnedni\'.naps ssalc=\'thgilhgih\' rid=\'rtl\'9821naps/naps/rb"> a/> ( هرمزدنامه پورداود صص naps ssalc="thgilhgih" rid="rtl">603naps/>- naps ssalc="thgilhgih" rid="rtl">703naps/> ) _( :

تاج . (اِ) کلاه جواهرنشان که سلاطین بر سر می گذارند. (فرهنگ نظام ). افسر و آن چیزی است که برای پادشاهان با زر و جواهر سازند. (از منتهی الارب ). آن است که بطور کلاه بر سر می نهند و مکلل به جواهر باشد. (آنندراج ). اکلیل و پارچه ٔ مزین بجواهر که سلاطین برپیشانی می بستند. (فرهنگ نظام ). تاج ابریشمین مکلل با جواهر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). تاج مخصوص پادشاهان و امراء بود و غالب اوقات تاج را از طلای خالص میساختند. (قاموس کتاب مقدس ). این کلمه را هر چند عربها به تیجان جمع بسته و نیز تتویج از آن آورده اند اصلش آریایی است و در زبان ما ترکیبات بسیار چون تاجدار، تاجور و نیم تاج ، تاجبخش و کلمه ٔ اتباعی تاج و تخت و نظایر آن را ساخته اند. دیهیم (کلاه مرصع بجواهر)، افسر، رخ . پساک ، کلاه . گرزن ، خود. دیهول ، اکلیل . هجار. امام تائج ؛ امام تاجدار. تتویج ؛ افسر پوشیدن . تتوج ؛ افسر پوشیدن . (منتهی الارب )... تاج فارسی است ، اگر در پارسی باستان بجای مانده بود بایستی تاگه بوده باشد. تاج دیرگاهی است که بزبان عربی در آمده و در اشعار پیشینیان عرب بکاررفته است . همچنین تجوری جمع تجاوره معرب تاجور است که به معنی پادشاه است .
...در زبان ارمنی تگ k00l)_&tl;rb&tg;);"">


تاج . (اِخ ) (الَ ...) ابن بنت الاعز. از مشاهیر دوران خلیفه الحاکم بامراﷲ. سیوطی نام ویرا در ذیل احوال الحاکم بامراﷲ بدینسان آرد: در سال 663 هَ . ق . در کشور مصر داوری قضات چهارگانه تجدید شد و از هر یک از مذاهب اربعه یک قاضی تعیین شد و سبب آن بود که قاضی تاج الدین بنت الاعز از اجرای بسیاری احکام سرباز زد و امورتعطیل شد و تنها شافعیان در اموال ایتام و امور بیت المال رسیدگی می کردند... (تاریخ خلفاء سیوطی ص 319)


تاج . (اِخ ) (الَ ...) کتاب التاج (تاگ نامک ) کتابی از ایرانیان قدیم که آنرا بعربی ترجمه کرده اند (ابن الندیم ). کتاب التاج فی سیرة انوشیروان نام کتابی است که ابن المقفع از فارسی بعربی نقل کرده است . || کتابی است مبنی بر مناقب و مآثر آل بویه که ابواسحاق ابراهیم بن هلال مشهور بصابی بنام عضدالدوله تصنیف کرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 427 شود.در تاریخ بیهقی نام این کتاب «کتاب تاجی » ذکر شده است :... و آن قصه دراز است و در اخبار آل بویه بیامده در کتاب تاجی که ابواسحاق دبیر ساخته است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191)... و آن نمود که در کتاب تاجی بواسحاق صابی برانده است . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 380).


تاج . (اِخ ) (الَ ...) نام سرایی است مشهور و عالی قدر و وسیع به بغداد از سراهای بزرگ خلافت . نخستین کس که آن را بنانهاد و بدین نام خواند امیرالمؤمنین المعتضد بود و آن در ایام وی بپایان نرسید و پسرش مکتفی آنرا تمام کرد... رجوع به معجم البلدان شود. مجلسی بود چون رواق در دارالخلافه ٔ بغداد واقع بر ستونهای مرمری و دارای پنج طاق بین هر دو طاق پنج ستون است که چهار ستون در اطراف و ستون پنجمی در وسط در غایت بلندیست و آن در ساحل دجله واقع و بر روی قناتی که از زیر آن آب جاری میشد، قرار داشت آب مزبور از آنجا بیش از 70 ذرع دور میشد و این کاخ اکنون از بنای معتضد باقی است . بنای مذکور منهدم گردید و سپس بنای کنونی را بر فراز آن بنا کردند. در پشت این بنا بنای معروف به دارالشاطبه واقع است بدانجا اطاقی است که خلفا برای بیعت در آن می نشستند و دارای غرفه ای بود که به صحنی بزرگ باز میشد که مردم درآن برای بیعت جمع می شدند. (مراصد الاطلاع )... معتضد باﷲ به عمارت علاقه داشت بنای قصری را بر جانب شرقی بغداد شروع کرد و آن را «قصرالتاج » نامید ولی این قصر در روزگار وی بپایان نرسید و فرزندش المکتفی آنرا پایان داد، در همان مکان قصری بود که جعفر برمکی آنرا ساخته و سپس حسن بن سهل در آن سکونت گزیده بود از این رو قصر حسنی نامیده شد هنگامی که المعتضد بخلافت رسید (سنه ٔ 279 هَ . ق .) بر ساختمان قصر افزود و آنرا بزرگ و وسیع گردانید و اطرافش را حصاری گرفت و منازل بسیاری برگرداگرد آن بساخت و از صحرا قطعه ای را بدان ضمیمه کرد و میدانی بساخت و چون بنای قصرالتاج را آغاز کرد شروع بنا مصادف با حمله ٔ او به شهر آمد شد وهنگام بازگشت مشاهده ٔ دودی بر بالای قصر، او را ناخوش آمد پس بفرمود تا بر دو میلی آن کاخ قصری بنام قصرالثریا بنا کردند...» (تاریخ التمدن الاسلامی چ جرجی زیدان ج 5 ص 93- 94). نام کاخ بزرگ و بسیار مشهوریست در بغداد که معتضد باﷲ از خلفای عباسی بانی آن بود و پسرش مکتفی باﷲ آن را باتمام رسانید در همین محل قبلاً کاخی مسمی بقصر برمکی وجود داشته که بدست مأمون خلیفه افتاد، و وی یک سلسله ابنیه ٔ دیگر بر آن اضافه کرد بیک محله تبدیل و به «مأمونیه » موسوم ساخت ، بعدها خلیفه معتمد علی اﷲ تزیینات و تکلفاتی در آن بکرد، و عاقبت معتضد باﷲ ابنیه ٔ واقعه ٔ در گرداگرد وی راویران و تبدیل بباغها و تفرج گاهها نمود، و بنای خودکاخ را هم تجدید و موسوم به «تاج » ساخت و بعد پسرش بتکمیل و تزیین آن پرداخت پس به سال 549 هَ . ق . بر اثر صاعقه دوچار حریق گردید و سپس تعمیرش کردند اما شکوه اولی آن زایل شده بود و بالاخره در حمله ٔ مغولان به بغداد به ویرانه مبدل گشت . (قاموس الاعلام ترکی ).


فرهنگ عمید

۱. کلاه جواهرنشان که پادشاهان بر سر گذارند، افسر، دیهیم، بساک، گرزن.
۲. جقۀ جواهرنشان که جلو کلاه بزنند.
۳. (زیست شناسی ) برآمدگی کوچکی از پَر یا گوشت بر سر بعضی پرندگان، مانند هدهد و خروس.

دانشنامه عمومی

تاج (پیشتر ها:تاگ) یک کلاه نمادین است که توسط پادشاهان و ملکه ها به سر گذاشته می شود تا نشانه ای از قدرت و رسمیت آنان باشد. تاج ها معمولاً به جواهرات مزین می شوند.تاج کیانی تاج مخصوص پادشاهان قاجار شامل حدود ۱۸۰۰ قطعه یاقوت سرخ، ۱۸۰۰ قطعه مروارید، ۳۰۰ قطعه زمرد و جواهرات دیگر بود.   جواهرات سلطنتی باواریا. تاج پادشاه با الماس، زمرد، یاقوت سرخ، یاقوت کبود و مروارید و تاج ملکه با الماس ها و مرواریدهای بزرگ ساخته شده است.   تاج پهلوی از ۳۳۸۰ قطعه الماس، ۵ قطعه زمرد، ۲ قطعه یاقوت کبود و ۳۶۸ حبه مروارید تشکیل می شد.   تاج امپراتور مقدس روم در قرن پانزدهم از طلای ۲۲ عیار ساخته شده و شامل ۱۴۴ قطعه یاقوت کبود، زمرد و آمیتیس و تقریباً همین تعداد مروارید می شود.   تاج گیورگی دوازدهم آخرین پادشاه گرجستان از طلا ساخته شده و شامل ۱۴۵ قطعه الماس، ۵۸ قطعه یاقوت سرخ، ۲۴ قطعه زمرد و ۱۶ قطعه آمیتیست بود.   تاج پادشاهان مجارستان در قرن دوازدهم با آلیاژ طلا و نقره ساخته شده   ملکه آلکساندرا تاج سلطنتی بریتانیا را که الماس کوه نور بر مرکز آن قرار گرفته بر سر نهاده است.
به مراسمی که در آن برای نخستین بار بر سر یک پادشاه یا ملکه تاج گذاشته می شود مراسم تاجگذاری می گویند.تاج های ویژه شاهنشاهان ایران باستان با نام دیهیم نیز معروفند.در ادبیات فارسی تاجور و تاجدار مترادف هایی هستند برای شاه.
تاج کیانی تاج مخصوص پادشاهان قاجار شامل حدود ۱۸۰۰ قطعه یاقوت سرخ، ۱۸۰۰ قطعه مروارید، ۳۰۰ قطعه زمرد و جواهرات دیگر بود.
جواهرات سلطنتی باواریا. تاج پادشاه با الماس، زمرد، یاقوت سرخ، یاقوت کبود و مروارید و تاج ملکه با الماس ها و مرواریدهای بزرگ ساخته شده است.

تاج (ابهام زدایی). تاج دارای معانی زیر است.
تاج، یک کلاه نمادین است که توسط پادشاهان و ملکه ها به سر گذاشته می شود.
جلال الدین تاج، از خوانندگان ایرانی بود.
باشگاه فوتبال استقلال تهران، نام سابق باشگاه استقلال تهران.
عباس تاج، وزیر نیرو در دولت موقت مهدی بازرگان.
مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال ایران.

تاج (مجموعه تلویزیونی). تاج (به انگلیسی: The crown) یک مجموعه تلویزیونی درام است که توسط پیتر مورگان ساخته و نوشته شده است. این مجموعه توسط دو شرکت لفت بانک پیکچرز و سونی پیکچرز تلویژن برای شبکه نت فلیکس تهیه شده است. این مجموعه، داستان سلطنت ملکه الیزابت دوم انگلستان را به تصویر می کشد. فصل اول این مجموعه شامل ۱۰ قسمت یک ساعته است که در تاریخ ۴ نوامبر ۲۰۱۶ منتشر شد. پس از استقبال زیاد تماشاگران از این سریال و همچنین مورد ستایش قرارگرفتن از سوی منتقدان، فصل دوم این مجموعه نیز سفارش داده شد و در دسامبر ۲۰۱۷ به نمایش درآمد.
کلر فوی در نقش ملکه الیزابت دوم.
مت اسمیت در نقش شاهزاده فیلیپ، دوک ادینبرو، همسر ملکه الیزابت.
وانیسا کربی در نقش شاهدخت مارگارت، خواهر کوچکتر ملکه الیزابت.
آیلین اتکینز در نقش ملکه مری، مادربزرگ ملکه الیزابت.
الکس جنینگز در نقش ادوارد، دوک ویندزور، برادر جرج ششم و عموی الیزابت دوم.
لیا ویلیامز در نقش والیس، دوشس ویندزور، همسر ادوارد.
جرمی نورتهام، در نقش آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه.
ویکتوریا همیلتون در نقش ملکه الیزابت، ملکهٔ مادر، مادر ملکه الیزابت دوم و همسر جرج ششم.
بن مایل در نقش پیتر تاونسند، که میرآخورِ جرج ششم بود و امید به ازدواج با شاهدخت مارگارت را داشت.
جارد هریس در نقش شاه جورج ششم، پدر الیزابت.
استیون دیلین در نقش گراهام ساترلند.
جان لیسگو در نقش وینستون چرچیل، نخست وزیر.
تاج، زندگی ملکه الیزابت دوم را از زمان عروسی خود در سال ۱۹۴۷ تا به امروز نمایش می دهد. انتظار می رود این مجموعه تلویزیونی حدود ۶۰ قسمت و بیش از شش فصل داشته باشد. فصل اول این مجموعه، حوادث و زندگی ملکه الیزابت دوم را تا سال ۱۹۵۵ با بازی کلر فوی به تصویر می کشد.
پیتر مورگان در سال ۲۰۰۶ فیلمنامه ای برای فیلم ملکه نوشت که در سال ۲۰۱۳ این فیلم نامه را گسترش و برای مجموعه ای به نام تاج آماده سازی کرد. استیون دالدری، فیلیپ مارتین، جولیان جارولد و بنیامین کارون از مدیران این مجموعه می باشند. فصل اول این سریال که شامل ۱۰ قسمت می باشد، این سریال را به گران ترین سریال درام ساخته شده توسط نت فلیکس تبدیل کرده است. فصل دوم این سریال نیز در حال ساخت می باشد.
فیلمبرداری این مجموعه در آفریقای جنوبی و بریتانیا از جمله هتفیلد هویس و کارخانه تاریخی کشتی سازی چتهم در کنت، انگلستان برای قسمت سوم و چهارم صورت گرفته است.

دانشنامه آزاد فارسی

نمادقدرت پادشاهی و پوشش رسمی سر پادشاه و ملکه. تاج خشایار هخامنشی و ملکه های اشکانی کنگره دار، به شکل برج و باروی شهر، بود. هر پادشاه ساسانی تاجی مخصوص به خود داشت؛ اما بر بالای کلاهک اصلی آن ها، کره ای فلزی، به نشانۀ قدرت زمین و آسمان، قرار داشت. در روزگار طاهریان از تاج کمتر استفاده می شد. پادشاهان، وزیران و درباریان سامانی تاجی از برگ گیاه مورْد و گل های دیگر به سر داشتند. سلاطین آل بویه تاج هایی مرصع، عموماً به شکل ذوزنقه، به سر می گذاشتند که همچون تاج های سلسلۀ زیاری متأثر از پادشاهان ساسانی بود. انواع تاج گوشه دار نوک تیزِ ذوزنقه ای شکلِ کنگره ای، با زائده هایی که مزین به جواهرات بود، در دورۀ غزنویان و سلجوقیان رواج داشت. تاج سلطان مسعود غزنوی بسیار بلند بود که با زنجیرها و عمودهایی روی کلاهش قرار می گرفت و این جز از تاج طلاییِ ۷۰منیِ مزین به جواهراتِ او بود که از سنگینی آن را از بالای تخت به کمک زنجیرهایی زرین به بالای سرش می آویختند. تاج از اواخر قرن ۶ق، مفهومِ ضمنی خود را از دست داد و تبدیل به سربندی تزیینی از برای اشراف شد. تاج های دورۀ مغولان تزیینات بسیار مجللی داشت و انواع آن در مینیاتورهای نسخۀ خطی جامع التواریخ رشیدالدین دیده می شود. در این دوره باید از تاج قزلباش یا کلاه دوازده تَرک یا تاج دوازده تَرک قلندری یاد کرد که ویژۀ صوفیان و اهل فتوت بود. این تاج در میان مولویان نیز رایج بود. در اوایل دورۀ صفوی، این تاج دوازده تَرک، زردوزی و مزین به جواهرات با یک آرایۀ تَه مناری یا با نشانی پرخروسی، که دور آن را عمامه و دستار می پیچیدند، رایج بود و به آن تاج کلاه می گفتند، مثل تاج کلاهِ قزلباش شاه عباس اول و شاه طهماسب اول صفوی. در نیمۀ دوم دورۀ صفویه (از روزگار ناصرالدین شاه به بعد) آرایۀ تَه مناری تاج به چشم نمی خورد. زنان این دوره تاج های پرطاووسی و نیم تاج زربفت مثلثی بر سر می گذاشتند که با انواع روبنده ها پوشیده می شد. تاج کلاه های پادشاهان قاجار بلند، نوک تیز و مزین به انواع سنگ های قیمتی بود. بر روی تاج فتحعلی شاه قاجار الماس های درشت، مروارید، یاقوت، زمرد، چند پر و جقّه تعبیه شده است. در ۱۳۰۴ش، به فرمان رضاشاه پهلوی تاج پهلوی را ساختند و محمدرضا پهلوی نیز همین تاج را بر سر می گذاشت که اکنون در موزۀ بانک مرکزی نگهداری می شود. پادشاهان مصر باستان غالباً تاج هایی پرزرق وبرق بر سر می نهادند، ولی در زمان پتولمائیس (۳۳۰ـ۳۰۴پ م) تاج ها بسیار ساده بودند. در قدیم تاج معمولاً به زیور فلزی مدوّری گفته می شد که به شکل تاج گل یا تاج برگ بود و آن را در مراسم رسمی و جشن ها بر سر می نهادند. در میان یونانیان، تاج نمادی از مقام یا پاداشی برای قهرمانان مسابقات یونانی بود. کاربرد امروزی تاج به منزلۀ نمادی از سلطنت، تقلیدی از دیهیم پادشاهان مشرق زمین است. اسکندر تاج را از پادشاهان ایران تقلید کرد. درپی سقوط امپراتوری روم غربی در ۴۷۶م استفاده از تاج در بین امپراتوران بیزانس و پادشاهان اروپا معمول شد. از تاج های افتخار در میان رومیان عبارت بودند از کورونا اوبسیدیونالیس برای ژنرال ها، کورونا سیویکا برای سربازها، کورونا ناوالیس برای فاتحان نبردهای دریایی، کورونا مورالیس برای شکستن محاصره، کورونا والاریس برای یورش به قلب دشمن. تاج نورمان ها، پادشاهان انگلستان، به صورت نیم تاج حلقه ای از مروارید در قالبی از طلا بود که در قرن های ۱۲ و ۱۳م برگ های توت فرنگی یا گیاهان برگی نیز به آن افزوده شد. نجبا نیز در مراسم تاج گذاری نیم تاج بر سر می گذارند. نیم تاج جواهرنشان فقط خاص خانوادۀ سلطنتی بود. تفاوت نیم تاج ولیعهد انگلستان با تاج سلطنتی، تنها در نداشتنِ یک هلال است. نیم تاج های سایر شاهزادگان و پسران فرمانروا بدون هلال است. گذاشتن نیم تاج ها در انگلستان در زمان سلطنت ادوارد سوم معمول بود، اما شکل های متفاوت نیم تاج های گروه های مختلف نجبا بعداً معمول شد. مقام سلطنتی انگلستان اکنون از دو تاج مختلف استفاده می کند: یکی تاج سنت ادوارد که آن را فقط در مراسم واقعی تاج گذاری بر سر می نهند و دیگری تاج جواهرنشان سلطنتی که آن را در دیگر موارد استفاده می کنند. از دیگر تاج های اروپا می توان از تاج سه گوش مخصوص پاپ، تاج اسقفی، تاج حکومت سلطنتی سابق اتریش، تاج آهنین لومباردی و تاج امپراتوری آلمان نام برد. در آلمان، نروژ و انگلستان قرون وسطا، تاج های گل یا تاج های عروسی ها اغلب فلزی بودند.

تاج (معماری). تاج (معماری)(crown)
در معماری، مرتفع ترین نقطۀ قوس، تاق، یا گنبد. این اصطلاح به نوعی برج مناره دار نیز دلالت دارد که از پشت بندهای منحنیِ منتهی به یک سرمنارۀ مرکزی شکل گرفته، و در نتیجه به تاج شبیه اند.

فرهنگستان زبان و ادب

{crown} [معماری و شهرسازی] قسمت فوقانی قوس و چَفته
{corona} [نجوم] بیرونی ترین لایۀ جوّ خورشید یا هر ستارۀ دیگر که دمای بسیار زیاد و چگالی کمی دارد
{crown} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] قسمت بالایی درخت یا گیاه چوبی، شامل شاخه های زنده و برگ ها
{crown , dental crown, corona dentis} [پزشکی-دندان پزشکی] بخشی از دندان که از لثه بیرون آمده و مینا روی آن را پوشانده است

نقل قول ها

تاج یک کلاه نمادین است که توسط پادشاهان و ملکه ها به سر گذاشته می شود تا نشانه ای از قدرت و رسمیت آنان باشد. تاج ها معمولاً به جواهرات مزین می شوند.
• نشانه شناسی:از باستانی ترین روزگاران، ارزشی حفظ کننده و پیشگیرانه به تاج نسبت داده شده است. ارزش ماده ای که تاج از آن ساخته شده، گل ها، برگ ها، فلزات، سنگ های قیمتی و شکل مدروش آن را نمادگرایی آسمان خویشی می دهد.» -> ژان شوالیه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تاج (ابهام زدایی).
...

گویش مازنی

/taaj/ زمان جفت گیری مرال ها - تند و تیز

۱زمان جفت گیری مرال ها ۲تند و تیز


جدول کلمات

اکلیل

پیشنهاد کاربران

جغه

تاج : کلاه جواهرنشان.

تاژ

نام قدیم باشگاه �استقلال تهران�

تاج یا کاپ ( اصطلاح خیاطی ) : سر آستین یا نشانه را گویند که از ( یک دهم ) دور بازو بدست می آید.

تراک ( اصطلاح خیاطی ) شیار یا ترکی پارچه.

تاج : ریخت تازی شده ی تاگ tāg است.
سرِ تاج: سرِ تاج و سرِ تخت، نمادگونه ی پادشاهی و فرمانروایی است.
[ و گر او شود کشته بر دستِ شاه،
به توران، نمانَد سرِ تاج و گاه]
( نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳۱۴. )

افسر، دیهیم، کلاه، کلیل، گرزن، جیفه


دیهیم . . . . .

از زبان اردو وارد شده
معادل فارسی:گرزن


کلمات دیگر: