بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ ﴿٨٢نمل﴾
و چون واقع شد کلام بر ایشان بیرون آوریم برای ایشان ( نمایان سازیم برای ایشان ) خطاها و عصیانگری هایشان به سبب نافرمانیشان از زمین ( در اینجا زمین به یعنی بُعْدِ جسدی انسان است ) سخن میگوید با ایشان ( به یاد می آورد کلام را قبل از واقع شدن آن ) که مردم بودند به نشانه های ما یقین نداشتگان ( کسانی که به کلام اول شک کردند و در هیاهوی ذهن حق را گم کردند )
دَابَّةٍ : قسمتی از دستگاه پیچیده کالبد انسانی است که نشان دهنده و آشکارساز خطاها و عصیانگری های انسان که به سبب نافرمانی هایش بدست می آورد می باشد.
کلام اللّه از زبان مولانا
https://ganjoor. net/moulavi/masnavi/daftar1/sh69/
مدح این آدم که نامش می برم
قاصرم گر تا قیامت بشمرم
این همه دانست و چون آمد قضا
دانش یک نهی شد بر وی خطا
کای عجب نهی از پی تحریم بود
یا به تاویلی بد و توهیم بود
در دلش تاویل چون ترجیح یافت
طبع در حیرت سوی گندم شتافت
باغبان را خار چون در پای رفت
دزد فرصت یافت کالا برد تفت
چون ز حیرت رست باز آمد به راه
دید برده دزد رخت از کارگاه
ربنا انا ظلمنا گفت و آه
یعنی آمد ظلمت و گم گشت راه
پس قضا ابری بود خورشیدپوش
شیر و اژدرها شود زو همچو موش
من اگر دامی نبینم گاه حکم
من نه تنها جاهلم در راه حکم
ای خنک آن کو نکوکاری گرفت
زور را بگذاشت او زاری گرفت
گر قضا پوشد سیه همچون شبت
هم قضا دستت بگیرد عاقبت
گر قضا صد بار قصد جان کند
هم قضا جانت دهد درمان کند
این قضا صد بار اگر راهت زند
بر فراز چرخ خرگاهت زند
از کرم دان این که می ترساندت
تا به ملک ا
یمنی بنشاندت