کلمه جو
صفحه اصلی

موز

فارسی به انگلیسی

banana, plantain

banana


فارسی به عربی

موز

مترادف و متضاد

banana (اسم)
موز

فرهنگ فارسی

رودی در اروپای غربی که از شمال شرقی فرانسه سرچشمه می گیرد و حدود ۹۵٠ کیلومتر طول دارد . از بلژیک و هلند میگذرد و وارد دریای شمال میشود . دره های آن خاصه در بلژیک و فرانسه به علت داشتن موقعیت دفاعی در جنگ جهانی اول و دوم صحنه نبردهای شدید بوده است.
( اسم ) گیاهی است پایا از رده تک لپه ییها که تیره خاصی را در این رده بنام تیره موزها بوجود آورده است . این گیاه با وجود عظمت و رشد و نمو زیادش از گیاهان علفی محسوب میشود و بر خلاف درختها و درختچه ها تنه اش چوبی و سخت نمیگردد . برگهای آن نیز بسیار بزرگ و طویل میشوند و گاهی طول یک برگ به ۳ متر بالغ میگردد و عرض هر برگ در راستای بیشترین پهنه از ۶ سانتیمتر نیز تجاوز میکند . گلهایش بطور فراهم در غلافی جای میگیرند و گل آذینش شبیه خرما است . میوه اش گوشت دار و مطبوع و خوراکی است و مجموع میوه ها خوشه ای را بوجود میاورند که رژیم نامیده میشود . درخت موز در اکثر نقاط گرم دنیا کاشته میشود و اخیرا در نواحی جنوبی ایران به کشت آن مبادرت کرده اند طلر بنان : [ و طلح منضود و اندر میان موز باشد بر یکدیگر گرد کرده . ] ( تفسیر کمبریج ورق ۸ . ۲۸۸ سوره ۷۱ براون تفسیر ۴۸۸ )
رودی در اروپای غربی که از شمال شرقی فرانسه سرچشمه می گیرد .

یکی از سه سردۀ موزیان با حدود 50 گونه که علی‌رغم ظاهر درختی، ساقۀ آنها علفی است


فرهنگ معین

(مُ ) (اِ. ) گیاهی است پایا از ردة تک لپه ای ها که تیرة خاصی را در این رده به نام تیرة موزها به وجود آورده است . میوه اش گوشت دار و مطبوع و خوراکی است ومجموع میوها خوشه ای را به وجود می آورد.

لغت نامه دهخدا

موز. [ م َ / م ُ ] ( ع اِ ) میوه ای گرمسیری است و در مصر و یمن و هندوستان و فلسطین بسیار می باشد ودرخت آن یک سال بیشتر بار ندهد و هر سال از بیخ می برند باز بلند می شود و میوه می دهد و آن را به هندی کیله خوانند و به ضم اول هم آمده و او به اندام ماه پنج شبه است. ( از برهان ). مویز که به هندی کیله گویند.( منتهی الارب ). کیله و آن میوه ای است به هندوستان و این لغت عربی است و موز مکی به بزرگی بادنجان می شود.( آنندراج ). میوه یک نوع درختی گرمسیری که در مصر و یمن و هند و صومالی بسیار عمل می آید و ثمر آن از میوه های مأکول و درازای برگهایش از دو تا سه گز است. ( از ناظم الاطباء ). میوه ای باشد در مصر معروف. و موز مکی چون باتنگان [ بادنجان ] بود. ( از لغت فرس اسدی ) ( فرهنگ اوبهی ). لغت عربی است و به هندی او را کرک گویند و بیخ درخت او از دوزیاده نبود و چون درختان دیگر بزرگ نشود و ساق او باقی نماند و طعم موز پس از چیدن و چند روز داشتن خوش شود. میوه موز که در تابستان رسیده شود از زمستانی بهتر باشد و از بدر آمدن میوه او مدت دو ماه ببایدو میان شکوفه آوردن او و تمام رسیدن چهل روز باشد. ( از تذکره صیدنه ابوریحان بیرونی ). کیله. بنان. بانان. ( اینکه صاحب برهان می گوید «موز به اندام ماه پنج شبه است و موز مکی به بزرگی بادنجان می شود»، او و اسلاف او را لغت نامه منسوب به اسدی به اشتباه انداخته. موز دو نوع است قسمی خرد و قسمی بزرگ. لکن موز مکی وجود خارجی ندارد و بیت طیان را غلط خوانده اند. طیان «مرمکی » گفته و آن مشهور است و سیاق کلام هم بر صحت این دعوی گواهی می دهد چه کردن موز در جام برای عطرو طعم شیرین که دارد امر بعیدی است. طیان می گوید: «مر اگرچه منسوب به مکه است برای بدی طعم آن را به جای شکر در جام نکنند» یعنی انتساب به بلدی طیب در نیکویی و بدی مر اثری ندارد و صاحب منتهی الارب موز را مویز ترجمه کرده و مانند صاحب برهان گوید که آن را به هندی کیله نامند ). ( از یادداشت مؤلف ) :
موز مکی اگرچه دارد نام
نکنندش چو شکّر اندر جام.
طیان.
موز با لقمه خلیفه به راز
رطبش را سه بوسه برده به گاز.
نظامی.
جد، میوه ای است مشابه به موز. غفعف ؛ بار درخت موز. ( منتهی الارب ). و رجوع به تذکره داود ضریر انطاکی ص 334 و اختیارات بدیعی و تحفه حکیم مؤمن و مخزن الادویه و ذخیره خوارزمشاهی شود.

موز. [ م َ / م ُ ] (ع اِ) میوه ای گرمسیری است و در مصر و یمن و هندوستان و فلسطین بسیار می باشد ودرخت آن یک سال بیشتر بار ندهد و هر سال از بیخ می برند باز بلند می شود و میوه می دهد و آن را به هندی کیله خوانند و به ضم اول هم آمده و او به اندام ماه پنج شبه است . (از برهان ). مویز که به هندی کیله گویند.(منتهی الارب ). کیله و آن میوه ای است به هندوستان و این لغت عربی است و موز مکی به بزرگی بادنجان می شود.(آنندراج ). میوه ٔ یک نوع درختی گرمسیری که در مصر و یمن و هند و صومالی بسیار عمل می آید و ثمر آن از میوه های مأکول و درازای برگهایش از دو تا سه گز است . (از ناظم الاطباء). میوه ای باشد در مصر معروف . و موز مکی چون باتنگان [ بادنجان ] بود. (از لغت فرس اسدی ) (فرهنگ اوبهی ). لغت عربی است و به هندی او را کرک گویند و بیخ درخت او از دوزیاده نبود و چون درختان دیگر بزرگ نشود و ساق او باقی نماند و طعم موز پس از چیدن و چند روز داشتن خوش شود. میوه ٔ موز که در تابستان رسیده شود از زمستانی بهتر باشد و از بدر آمدن میوه ٔ او مدت دو ماه ببایدو میان شکوفه آوردن او و تمام رسیدن چهل روز باشد. (از تذکره ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). کیله . بنان . بانان . (اینکه صاحب برهان می گوید «موز به اندام ماه پنج شبه است و موز مکی به بزرگی بادنجان می شود»، او و اسلاف او را لغت نامه ٔ منسوب به اسدی به اشتباه انداخته . موز دو نوع است قسمی خرد و قسمی بزرگ . لکن موز مکی وجود خارجی ندارد و بیت طیان را غلط خوانده اند. طیان «مرمکی » گفته و آن مشهور است و سیاق کلام هم بر صحت این دعوی گواهی می دهد چه کردن موز در جام برای عطرو طعم شیرین که دارد امر بعیدی است . طیان می گوید: «مر اگرچه منسوب به مکه است برای بدی طعم آن را به جای شکر در جام نکنند» یعنی انتساب به بلدی طیب در نیکویی و بدی مر اثری ندارد و صاحب منتهی الارب موز را مویز ترجمه کرده و مانند صاحب برهان گوید که آن را به هندی کیله نامند). (از یادداشت مؤلف ) :
موز مکی اگرچه دارد نام
نکنندش چو شکّر اندر جام .

طیان .


موز با لقمه ٔ خلیفه به راز
رطبش را سه بوسه برده به گاز.

نظامی .


جد، میوه ای است مشابه به موز. غفعف ؛ بار درخت موز. (منتهی الارب ). و رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 334 و اختیارات بدیعی و تحفه ٔ حکیم مؤمن و مخزن الادویه و ذخیره ٔ خوارزمشاهی شود.
- موز مکی ؛ درست نیست و آن مرمکی است که در شعر طیان به تصحیف موز مکی خوانده اند. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به توضیح ذیل موز در همین ستون شود.
|| (اصطلاح گیاه شناسی ) (موزها) نام تیره ٔ گیاهی از رده ٔ تک لپه ایها. طلح ، طلحة، درخت موز. (دهار). طلح منضود، درخت موز است .(منتهی الارب ). و طلح منضود، و اندر میان موز باشد بر یکدیگر گرد کرده . (تفسیر کمبریج ج 2 ص 341 سوره ٔ 29/56). || درخت طلح . (مجمل اللغة). درخت کیله که میوه ٔ آن معروف است . (از غیاث ). سرداح . سرداحة. (منتهی الارب ). گیاهی است پایا از رده ٔ تک لپه ایها که تیره ٔ خاصی را در این رده به نام تیره ٔ موزها به وجود آورده است . این گیاه با وجود عظمت و رشد و نمو زیادش از گیاهان علفی محسوب می شود و بر خلاف درختها و درختچه ها تنه اش چوبی و سخت نمی گردد. برگهای آن نیز بسیار بزرگ و طویل می شوند و گاهی طول یک برگ به سه متر بالغ می گردد و عرض هر برگ در راستای بیشترین پهنه از 60 سانتی متر نیز تجاوز میکند. گلهایش به طور فراهم در غلافی جای می گیرند و گل آخرینش شبیه خرما است . میوه اش گوشتدار و مطبوع و خوراکی است و مجموع میوه ها خوشه را به وجود می آورند که رژیم نامیده می شود. درخت موز در اکثر نقاط گرم دنیا کاشته می شود و اخیراً درنواحی جنوبی ایران به کشت آن مبادرت کرده اند. اصل این کلمه «موشه » و هندی است . و اخیراً از میناب به جیرفت برده اند و در بندر تیس نیز کاشته اند و ثمر می دهد. میوه ٔ آن را نیز موز می گویند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 286 و بیولوژی وراثت ج 1 ص 159 و نزهةالقلوب شود. || نرگس . (از انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به توضیح ذیل معنی بعد شود. || ترکش . (لغت فرس اسدی ) (فرهنگ اوبهی ). و رجوع به توضیح ذیل شود. صاحب برهان گوید «در بعضی نسخه ها به معنی ترکش که تیردان باشد و نرگس که گلی معروف باشد به نظر آمده است و می تواند بود که هر دو غلط باشد و «برگش » باشد یعنی برگ درخت موز را نیز موز می گویند و تصحیف خوانی کرده باشند» -انتهی . صاحب برهان در غلط شمردن ترکش و نرگس ذی حق است و «برگش » دنباله داشته و کاتب حذف کرده است و سپس آن را نرگس و ترکش خوانده اند. مثلاً اصل این بوده : و برگش به درازای چند گز است . (یادداشت مؤلف ).

موز. [ م ُ ] (اِخ ) مُز. رودی در اروپای غربی که از شمال شرقی فرانسه سرچشمه می گیرد و حدود 890 هزار گز طول دارد و از بلژیک و هلند می گذرد و به دریای شمال می ریزد.


موز. (اِخ ) نام هر یک از نه ربةالنوع موسیقی یونان باستان . (یادداشت مؤلف ). موزها نه ربةالنوع بودند که هر یک صنعتی را مانند شعر و موسیقی و نمایش و غیره حمایت می کردند. مهمترین صنایع، شعر و فصاحت بود. (از ایران باستان ج 1 ص 67).


موز. (اِخ ) نام کوهی در مازندران است و آن را ماز نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کوه البرز کوه عظیم است و کوههای فراوان پیوسته چنانکه از ترکستان تا حجاز کمابیش هزار فرسنگ طول دارد. طرف غربش که به جبال گرجستان پیوسته است کوه لگزی خوانند و چون به مکه و مدینه رسد عرج گویند و طرف شرقی اش که با جبال اران و آذربایجان پیوسته قفق خوانندو چون به حدود عراق و گیلان رسد موز خوانند و مازندران در اصل موزاندرون بوده . (از نزهةالقلوب مقاله ٔ 3 چ اروپا صص 191-192). اما این گفته قابل تأمل است .


فرهنگ عمید

میوه ای دراز، خمیده، و گوشتی که در نواحی گرمسیری به عمل می آید.

دانشنامه عمومی

موز نام میوه و گیاه با همین نام است که بومی مناطق گرمسیری جنوب شرق آسیا، شبه جزیره مالزی، و استرالیا است. امروزه این گیاه در همه مناطق گرمسیری با رطوبت مناسب کاشت می شود.موز کاوندیش         موز سرخ شده   موز سرخ شده   درخت موز     گیاه موز در آبخوست رئونیون     موز وحشی   کشتزار موز در دیوار بزرگ چین   نهال جوان موز
درخت موز در کناره جنگل رشد می کند از این رو بیشتر در برابر خطر تغییر اقلیم، آتش سوزی و تخریب جنگل قرار دارد.
۹۹/۹ درصد موزی که امروز در جهان تولید می شود گونه ای موز به نام «موز کاوندیش» است.
کشورهای هند، چین، اوگاندا، فیلیپین و اکوادور به ترتیب بزرگترین تولیدکنندگان و کشورهای اکوادور، کاستاریکا، کلمبیا و فیلیپین بزرگترین صادرکنندگان موز در جهان هستند.

دانشنامه آزاد فارسی

موز (banana)
گیاهان حاره ای درختی شکل، از جنس Musa، تیرۀ موز، با ارتفاع حدود ۸ متر. موز خوراکی میوۀ یک شکل دورگۀ نازاست. میوه های خمیدۀ زردرنگ موز تجاری که در دسته های معروف به «دست» آرایش می یابند، توده هایی استوانه ای متشکل از بیش از صد میوه می سازند. میوه ها را نارس و سبز از گیاه می چینند. طی حمل با کشتی های یخچال دار میوه ها می رسند. گیاه پس از محصول دهی از بین می رود. نوع بارهنگی نوع دورگۀ درشت تر و تنومند تری از موز است که نارس و سبز، و به صورت سبزی پختنی مصرف می شود و جزو اصلی رژیم غذایی بسیاری از کشورهاست. موز در طبیعت برای گرده افشانی به خفاش و پرندگان وابسته است.

موز (اسطوره). موز (اسطوره)(Muse)
در اساطیر یونان، هر یک از نُه الهۀ الهام بخش هنر: کلیو، اِئوترپه، تالیا، مِلپومِنه، تِرپسیخوره، اِراتو، پولوهومنیا، اورانیا، و کالیوپه؛ دختران زئوس و منموسونه، الهۀ خاطره. بر طبق روایات، در پیریا، در دامنۀ کوه المپ، به دنیا آمدند و در آغاز فقط سه تن بودند، اما از زمان هِزیود به بعد شمارشان را ۹ تن ذکر کرده اند. از اواخر دوران امپراتوری روم، هر یک از رشته های ادبیات یا علوم را به یکی از موزها نسبت می دادند؛ هر یک از موزها نشانه ای خاص خود داشتند. قلمرو تأثیر کلیو تاریخ بود و او را با طوماری گشوده تصویر کرده اند. ائوترپه الهۀ شعر تغزلی بود و او را با فلوتی در دست نشان می دادند. تالیا، الهۀ الهام بخش کمدی و شعر شبانی بود و صورتکی کمیک به صورت و چوبدست شبانی، یا تاجی از پیچک به همراه داشت. قلمرو ادبی ملپومنه تراژدی بود و او را با صورتک تراژیک، چوبدست هرکول، یا شمشیر نمایش داده اند. ترپسیخوره با چنگ و زخمه بر رقص و آواز گروهی نظارت داشت. اراتو با چنگش الهام بخش لال بازی و شعرهای شهوت انگیز بود. پولوهومنیا را، که الهام بخش سرودهای مقدس بود، با حالتی متفکر تصویر کرده اند. اورانیا، که الهۀ هئیت بود، با چوبدستش به کره ای اشاره می کرد و کالیوپه، حامی شعر حماسی، با لوح و قلمی در دست تصویر شده است. کیش موزها از تراکیه به پیریا و از آن جا به پارناسوس و هِلیکون راه یافت. عسل و آب یا شیر ازجملۀ هدایایی بودند که در مراسم قربانی پیشکش آنان می شد.

فرهنگستان زبان و ادب

{Musa} [زیست شناسی- علوم گیاهی] یکی از سه سردۀ موزیان با حدود 50 گونه که علی رغم ظاهر درختی، ساقۀ آنها علفی است

جدول کلمات

بنان

پیشنهاد کاربران

میوه ای بسیار خوشمزه و عالی

موز : در زبان فارسی به آن بنان ، طللر و طلح گفته می شده در اسم استاد بنان ( خواننده معروف ایرانی ) هم آمده است . واژه ی بنان از فارسی به اروپا رفته و به banana تبدیل شده .

موز یه واژه ی پارسی است که به زبان اربی رفته و در گویش مردم تاجیکستان به آن بنان گفته میشه

موز گیاهی است علفی که مانند درختچه است . برگهای آن بسیار بزرگ و پهن و گاهی تا 2 متر می رسد . گلهیا آن مجتمع و بصورت سنبله است میوه آن ابتدا سبز و بعد از رسیدن برنگ زرد در می آید . موز از چهار هزار سال قبل در هندوستان کشت می شده است . در سال 1482 پرتغالیها موز را در سواحل گینه پیدا کردند و به جزائر قناری بردند و سپس بوسیله میسیونر مذهبی اسپانیولی به نواحی حاره آمریکا برده شد و اکنون موز در تمام مناطق گرمسیر دنیا کشت می شود . موز را هنگامیکه هنوز سبز است از درخت می چینند و به مناطق مختلف می فرستند و در آنجا بوسیله گرما دادن آنرا می رسانند . موز انواع مختلف درد یک نوع آن بسیار درشت و نوعی از آن هم خیلی ریز است که مزه شیرینی درد . در کشورهای استوایی معمولا موز را می پزند و همراه با برنج و لوبیا می خورند در کشورهای آمریکای لاتین موز را ورقه ورقه کرده و در آفتاب خشک می کنندهنگامیکه موز انتخاب می کنید باید پوست آن زرد و سفت و روی آن لکه های سیاه وجود داشته باشد و این نشانه موز رسیده است . موز نارس بدلیل داشتن نشاسته زیاد هضمش سنگین است .
ترکیبات شیمیایی:
قندی که در موز وجود دارد بسرعت قابل جذب استدر صد گرم موز مواد زیر موجود است .
انرژی 100 کالری
آب 70 گرم
پروتئین 0/8 گرم
چربی 0/2 گرم
قند 6/5 گرم
کلسیم 8 میلی گرم
فسفر 25 میلی گرم
آهن 0/7 میلی گرم
سدیم 1 میلی گرم
پتاسیم 370 میلی گرم
ویتامین آ 190 واحد
ویتامین ب1 0/05 میلی گرم
ویتامین ب 2 0/06 میلی گرم
ویتامین ب 3 0/07 میلی گرم
ویتامین ث 10 میلی گرم
در موز چند ماده شیمیایی بسیار مهم مانند سروتونین ، نوروپی تفرین ، دوپامین و کاته چولامین وجود دارد .
خواص داروئی:
موز از نظر طب قدیم ایران معتدل و تر است و خون را غلیظ می کند . موز انرژی زیادی درد و چون نرم هست غذای خوبی برای کودکان و اشخاص مسن می باشد.
بدلیل داشتن پتاسیم زیاد ضد سرطان بوده و غذای خوبی برای ماهیچه ها می باشد.
موز ملین بوده و همچنین درمان اسهال و اسهال خونی است.
موز خونساز است بنابراین اشخاص لاغر و کم خون حتما باید موز بخورند.
موز تقویت کننده معده و نیروی جنسی است.
موز درمان زخم معده و روده می باشد.
گرد موز همچنین داروی خوبی برای پائین آوردن کلسترول است.
شیره گلهای موز درمان کننده اسهال خونی است.
جوشانده موز اثر قطع خونریزی دارد.
ضماد برگ درخت موز برای درمان و سوختگی مفید است.
ریشه موز دفع کننده کرم معده است.
موز نفاخ است و زیادخوردن آن خصوصا در سرد مزاجان تولید گاز معده می کند برای رفع این عارضه باید پس از موز کمی نمک خورد.
موز تاثیر خوبی در تامین رشد و تعادل سیستم اعصاب دارد.
برای درمان ضعف بدن موز را با عسل بخورید.
موز مدر است.
موز بعلت درا بودن قند زیاد برای مبتلایان به مرض قند مضر است و نباید در خوردن آن افراط کنند.
رشد.
همچنین:
تاریخچه و پراکنش موز در جهان
موز یکی از قدیمیترین گیاهانی است موطن اصلی آن بدرستی روشن نیست ولی حکاکی هایی از درخت موز بر روی سنگها و غارهای هندوستان یافت شده است .
باستان شناسان موطن اصلی آن را جنوب شرقی آسیا می دانند این گیاه از دو راه در سایر ممالک دنیا منتشر شده است یکی از راه جنوب شرقی آسیا به جزایر اقیانوسیه تا مجمع الجزایر هاوائی ، ژاپن و جنوب چین رفته است و دیگری از سمت غرب به کشورهای آفر یقایی و از آنجا به سواحل شرقی آمریکای مرکزی و مجمع الجزایر آنتیل و آمریکای جنوبی رسیده است .
قدمت موز به بیش از 3000 سال می رسد و مورخین معتقدند که بشر از زمانهای ماقبل تاریخ این گیاه را می شناختند و از میوه آن استفاده می کردند .
موز یکی از بهترین میوه های گرمسیری است که در سطح گسترده ای در جهان کشت شده و دارای تجارت جهانی و سیع می باشد . کل تولید جهانی موز در سال 1993 حدود 5224200 تن بوده است .
پیشرفته ترین مالک تولید کننده موز هند ، مالزی ، اندونزی ، جامائیکا ، کنگو ، اکوادور ، کنیا و اوگاندا می باشد .
وضعیت کشت موز در ایران
الف - موقعیت کشت موز در استان هرمزگان:
باغات موز استان هرمزگان در شهرستان میناب ، رودان و جاسک قرار داد که سطح زیرکشت آنها به ترتیب عبارتند از 65 ، 18 و 30 هکتار می باشد. ارقام کشت شده موز در استان هرمزگان عبارتند از: دوارف کاوندیش ، کاوندیش چینی ، گراندناین ، میسیوری ، رقم محلی ( پلنتین ) می باشد.
با توجه به شرایط آب و هوایی و حداقل و حداکثر دمای سالانه در طی دوره 36 ساله شهرستان میناب ( 8/2 درجه سانتیگراد ، 48 درجه سانتی گراد ) ، رودان ( 1 درجه سانتیگراد ، 49 درجه سانتیگراد ) و جاسک ( 6 درجه سانتی گراد ، 43 درجه سانتی گراد ) ، مناسبترین مکان جهت پرورش موز در استان هرمزگان در صورت تأمین آب آبیاری مناسب شهرستان جاسک می باشد.
کشاورزی شهرستان جاسک در سه حوزه : شرق جاسک ، بخش بشاگرد و غرب جاسک واقع می باشد که حوزه بشاگرد به دلیل دوری از دریا و کوهستانی بودن منطقه ، کشت گیاه موز بازده خوبی ندارد.
حوزه غرب مناسب کشت موز می باشد و سطح زیرکشت موجود موز که رقم کاوندیش می باشد در حدود 5 هکتار است و امکان توسعه آن در سطح 180 هکتار وجود دارد ( جدول 1 )
حوزه شرق جاسک که به استان سیستان و بلوچستان و شهرستان چابهار منتهی می شود و مناسبترین حوزه شهرستان جاسک جهت پرورش کشت گیاه موز می باشد که سطح زیرکشت موجود حدود 20 هکتار است و امکان توسعه آن در صورت تامین آب ، آبیاری مناسب در سطح حدود 830 هکتار وجود دارد. ( جدول 2 )
ب - موقعیت کشت موز در استان سیستان و بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان یکی از مستعدترین مناطق کشت موز در ایران می باشد و کشت موز در چابهار در مناطق باهوکلات ، کهیر ، زرآباد و ایرانشهر صورت می گیرد که کل . . .


کلمات دیگر: