مترادف شور : ذوق، شوق، وجد، هیجان، پرنمک، نمکسود، نمکین | رایزنی، کنکاش، کنگاش، مشاوره
برابر پارسی : بررسی، رایزنی، هم اندیشی
salt(y), brackish, sensation, emotion, passion, fervour, enthusiasmanxiety
deliberation, consultation, reading
briny, chevre, counsel, crisis, discussion, ecstasy, emotion, exaltation, excitement, expression, extreme, extremity, exuberance, feeling, ferment, fever, high, intensity, intensiveness, paroxysm, passion, pickled, raciness, rage, relish, saline, salt, salty, sensation, spirit, stir, thirst, thrill, vehemence, vehemency, verve, vibrancy, vigor, vigour, vitality, vivacity, zeal, zest
پرنمک، نمکسود، نمکین
رایزنی، کنکاش، کنگاش، مشاوره
ذوق، شوق، وجد، هیجان
۱. ذوق، شوق، وجد، هیجان
۲. پرنمک، نمکسود، نمکین
مادۀ غذایی که برای حفظ یا ایجاد طعم در آبنمک نگهداری میشود
(شَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) مشورت کرد. 2 - (اِمص .) مشورت .
1 - (اِ.) هیجان . 2 - غوغا. 3 - فتنه ، آشوب . 4 - مخلوط خیار وگل کلم و کرفس و هویج و سبزی را در آب نمک خیساندن . 5 - (ص .) پرنمک . 6 - بدشگون .
(اِمص .) ورزیدن ، به کار بردن ، عمل کردن . 2 - (اِفا.) در ترکیبات به معنی «شورنده » آید: الف - (به کار برنده ، ورزنده ): سلاحشور، سلحشور. ب - زیر و زبر کننده ، برهم زننده : خاکشور.
شور. (نف مرخم ) شوینده . (رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). مخفف شورنده بجای شوینده ، در ترکیبات : قالی شور. مرده شور. خودشور. طلاشور. ریگ شور. جامه شور. روشور. تن شور. سرشور (گِل ِ...). کهنه شور. قاب شور (جل ...). گوش شور (آلت طبیب ). لگن شور (با خطابی به استخفاف پرستار بیمار را). تخته شور. (یادداشت مؤلف ). رجوع به هر یک از این ترکیبات شود. || (اِمص ) عمل شستن . یک بار شستن (در جامه ). شستن و پاکیزه ساختن به آب . (برهان ) (جهانگیری ): شور اول این جامه است . یک شور بیشتر نرفته است . (یادداشت مؤلف ).
شور. [ ش َ ] (ع اِ) انگبین گرفته شده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انگبین . (از لسان العرب ). || (اِمص ) خوبی . || فربهی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) هیأت . (منتهی الارب ). هیأت و شکل و صورت . (ناظم الاطباء). || لباس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زینت . (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ).
شور. [ ش َ ] (ع مص ) بیرون آوردن عسل را و چیدن آن از لانه ٔ زنبور عسل . (از لسان العرب ). چیدن عسل را از خانه ٔ زنبور عسل . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). انگبین رفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). عسل چیدن . شیار. شیارة. مشار.مشارة. (لسان العرب ). و رجوع به مصادر مزبور شود. || عرضه کردن ستور را در بیع. ریاضت دادن اسبان را هنگام عرضه کردن بر خریدار یا آزمودن تا بنگرد حسن و نجابت و تک آنها را و یا برگردانیدن آنها راو کذلک کنیز و أمه را. (از لسان العرب ) (از ناظم الاطباء). عرضه کردن ستور بر خریدگر. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). ریاضت دادن اسبان را یا سوار شدن بر آن در وقت عرض بیع یا آزمودن آن را تا بنگرد سن و نجابت و تک آن را یا بازگردانیدن وی را. (از منتهی الارب ). || فربه شدن و نیکو شدن اسب . (ازلسان العرب ). فربه شدن ماده شتر. (از ناظم الاطباء). نیکو فربه شدن اسب . (تاج المصادر بیهقی ). فربه شدن شتر ماده و همچنین فربه شدن و نیکو شدن اسب . (از منتهی الارب ). || هویدا کردن چیزی را: شار الفرس و شار الشی ٔ. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
شور. (اِ) (دستگاه ...) (اصطلاح موسیقی ) این دستگاه ریشه ٔ بسیار قدیم دارد و مبنای بیشتر موسیقی های محلی و موسیقی معمول در ایلات بشمار میرود واینک به ذکر نغمه های شور و گوشه های آن می پردازیم :
الف - نغمه ٔ ابوعطا؛ این نغمه از درجه ٔ دوم دوره ٔ دستگاه شور آغاز میگردد که در عین حال نت ایست بشمار میرود. نت شاهد آن درجه ٔ چهارم دوره است و نت متغیر ندارد. اینک نمونه هائی از آغاز گوشه های مهم آن : درآمد و حجاز؛ که نت شاهد آن درجه ٔ پنجم دوره ٔ دستگاه شور و نت ایست آن مایه ٔ آن است . چهارباغ ؛ قطعه ٔ ضربی است که با اشعاری با وزنی مخصوص همراهی میشود مانند:
چه شود به چهره ٔ زرد من
نظری ز راه وفا کنی .
ب - نغمه ٔ بیات ترک ؛ نت شاهد این نغمه درجه ٔ سوم گام شور و نت ایست آن درجه ٔ هفتم آن است . چند مثال از آغاز گوشه های مهم آن : درآمد و قطار؛ در ایلات کرد بسیار معمول است و اغلب با اشعار باباطاهر همراهی میشود. درجه ٔ دوم شور شاهد آن و هفتم آن از طرف بم نت ایست است . فیلی ؛ که نت شاهد آن درجه ٔ هفتم گام شور و نت ایست آن درجه ٔ سوم گام است .
ج - نغمه ٔ افشاری ؛ در این نغمه درجه ٔ چهارم دستگاه شور نت شاهد و درجه ٔ دوم آن نت ایست و درجه ٔ پنجم نت متغیر است که معرف حالت مالیخولیائی این نغمه است . در این نغمه بیان شکایت و غم و اندوه مناسب تر است . گوشه های مهم آن : درآمد و جامه دران ؛ که از درجه ٔ پنجم گام شور آغاز میگردد و این درجه در عین حال نت متغیر است . مثنوی پیچ ؛ از درجه ٔ هفتم گام شور از طرف بم آغاز می گردد. درجه ٔ چهارم گام نت شاهد آن و درجه ٔ دوم نت ایست محسوب میشود. دارای ریتم مشخصی است که معرف نام آن می باشد و اغلب اشعار مولوی با آن خوانده میشود. قرائی ؛ از درجه ٔ هفتم گام شور آغاز میگردد و این درجه در عین حال نت شاهد محسوب میگردد و نت ایست آن درجه ٔ پنجم گام است . شاه ختائی ؛ از درجه ٔ هفتم گام از طرف بم آغاز می گردد. درجه ٔ سوم گام نت شاهد و درجه ٔ دوم نت ایست آن بشمار میرود.
د - نغمه ٔ دشتی ؛ این نغمه از درجه ٔ سوم گام شور آغاز می شود. درجه ٔ پنجم گام نت شاهد آن است که در عین حال نت متغیرنیز می باشد. نت ایست این نغمه همان نت مایه ٔ شور است . و گوشه های مهم آن عبارتند از: درآمد، دوبیتی که بر روی آن اغلب اشعار باباطاهر خوانده میشود، گیلکی وگبری و بیات ترک ؛ از درجه ٔ چهارم گام شور آغاز میگردد.
چهار نغمه ٔ ابوعطا، بیات ترک ، افشاری و دشتی در ردیف موسیقی ایران بسیار معمول اند و هر یک به تنهائی استقلال دارند و دارای گوشه های مهم دیگری می باشند مثلاً سیخی و سملی در ابوعطا، دوگاه و روح الارواح در بیات ترک ، نهیب در افشاری ، بیدکانی ، چوپانی ، غم انگیز، سرنج و کوچه باغی در دشتی . در خود دستگاه شور نیز گوشه های مهمی نواخته میشود که مجموعه ٔ آنها بنام دستگاه شور معروفند.اینک به ذکر چند مثال از آن می پردازیم :
شهناز؛ از درجه ٔ سوم گام شور آغاز میگردد، شاهد آن درجه ٔ چهارم ، متغیر آن درجه ٔ پنجم و نت ایست آن درجه ٔ هفتم از طرف بم است .
گریلی ؛ درجه ٔ چهارم گام شور نت شاهد آن است .
ملانازی ؛ درجه ٔ هفتم گام نت شاهد آن و درجه ٔ سوم گام نت ایست آن است .
بزرگ ؛ درجه ٔ هشتم گام شور نت شاهد آن است که در عین حال نت ایست محسوب میشود.
رهاب ؛ از درجه ٔ هفتم گام از طرف بم آغاز میگردد و درجه ٔ چهارم گام نت شاهد آن است .
گوشه های دیگر دستگاه شور از این قرارند: زیرکش سلمک ، سلمک ، گلریز، صفا، خارا، قجر، حزین ، قراچه ، رهاوی ، دستان عرب ، تپه نگار، بغدادی ، چهارپاره ، برگردان ، مسیحی ، حسینی ، عراق ،نهفت شکسته ، اوج ، غم انگیزم عقده گشا، کوچه باغی ، نشابورک ، ضرب اصول ، نیشابور، حاجیانی ، دشتستانی ، آذربایجانی ، خسروانی ، مهربانی . (شرح ردیف موسیقی ایران نوشته ٔ مهدی برکشلی گردآوری موسی معروفی صص 38 - 44).
عماره ٔ مروزی .
فردوسی .
فرخی .
فرخی .
فرخی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
غزالی .
مسعودسعد.
مسعودسعد.
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
مولوی .
حافظ.
حبیب اﷲ معرف .
فردوسی .
فردوسی .
فرخی .
فرخی .
عماره .
مغربی .
خاقانی .
سعدی .
سعدی .
سعدی .
حافظ.
فردوسی .
نظامی .
نظامی .
سعدی .
سعدی .
خاقانی .
مولوی .
سعدی .
سعدی .
سعدی .
سعدی .
مولوی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
اسدی .
اسدی .
اسدی .
اسدی .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 299).
حافظ.
وزیر ابونصر کندری (از المعجم ).
سعدی .
سعدی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
سعدی .
فردوسی .
فردوسی .
نظامی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
اسدی .
سعدی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
(ویس و رامین ).
خاقانی .
شور. [ ش َ ] (ع مص ) مشورة. مشورت و کنکاج و کنکاش . (ناظم الاطباء). رای زدن با... سگالیدن بایکدیگر. رای زدن با هم . رای زدن . (یادداشت مؤلف ). بمعنی شوری و مشورت استعمال کنند اما درست نیست . (ازمحیطالمحیط). مشورة و کنکاش کردن . (غیاث اللغات ).
مشورت؛ کنکاش.
〈 شور کردن: (مصدر لازم) مشورت کردن؛ کنکاش کردن؛ رای زدن.
نمکین؛ پرنمک؛ ویژگی هرچیزی که طعم نمک داشته باشد.
۱. آشوب؛ غوغا؛ فریاد.
۲. فتنه.
۳. هیجان؛ آشفتگی.
〈 شوروغوغا:
۱. آشوب و غوغا؛ فریاد و فغان.
۲. هیجان و آشفتگی؛ هیاهو.
از دستگاههای هفتگانۀ موسیقی ایرانی.
شِوِر - آویزان - دلمکُوز
( shever) اویزان کردن ،دراز کردن
(محلی) شِوِر؛ آویزان کردن، به درازا کشیدن.
تکیه ای: šur
طاری: šür
طامه ای: šur
طرقی: šur
کشه ای: šir
نطنزی: šur
۱گونه ای علف که در کنار دریا روید ۲شور پرنمک ۳اضطراب درونی ...