مترادف اتمام : تتمیم، تکمیل، اختتام، پایان، ختم
متضاد اتمام : آغاز
برابر پارسی : انجام، به پایان رساندن، به سرانجام رساندن، پایان، سپریدن، سرانجام، فرجام
end, ending, finishing, expiry, expiration, completion, finis, termination, accomplishment, break up, exhaustion
completion, end, ending, expiration, expiry, finis, stop
تتمیم، تکمیل ≠ آغاز
اختتام، پایان، ختم
۱. تتمیم، تکمیل
۲. اختتام، پایان، ختم ≠ آغاز
خاتمعه، پایان
اتمام این کتاب چندین ماه دیگر کار دارد
finishing this book will require several more months of work
به اتمام رساندن
to end, to finish, to bring to an end, to complete, to bring to completion, to terminate, to bring to a close
بالاخره ساختمان آن پل را به اتمام رساندند
they finally finished the construction of that bridge
به اتمام رسیدن
to end, to finish, to come to an end, to be finished or completed, to come to a close
بالاخره مشاجرهی آنها به طور دوستانه به اتمام رسید
finally, their dispute ended in a friendly way
به پایان رساندن، فرجام، پایان، انجام، به سرانجام رساندن،سرانجام، سپریدن