کلمه جو
صفحه اصلی

تبانی


مترادف تبانی : توطئه، دسیسه، توطئه گری، دسیسه چینی، ساخت وپاخت، توافق پنهانی، هم دستی

برابر پارسی : نهان پیمانی، ساخت و پاخت، سازش

فارسی به انگلیسی

collusion, complicity, connivance, conspiracy, fix, plot, scheme, setup

collusion


collusion, complicity, connivance, conspiracy, fix, plot, scheme


فارسی به عربی

تواطو

مترادف و متضاد

collusion (اسم)
سازش، تبانی، ساخت وپاخت، هم نیرنگ، بست و بند

cahoot (اسم)
شرکت، همدم، تبانی

توطئه، دسیسه، توطئه‌گری، دسیسه‌چینی، ساخت‌وپاخت، توافق‌پنهانی


هم‌دستی


۱. توطئه، دسیسه، توطئهگری، دسیسهچینی، ساختوپاخت، توافقپنهانی
۲. همدستی


فرهنگ فارسی

باهم ساختن، باهم سازش کردن وهمدست شدن
۱-( مصدر ) با یکدیگر قراری نهادن نهانی پیمان بستن ( بیشتر تبانی ضد شخص ثالثی است . ) ۲- ( اسم ) مواضعه . توضیح این کلمه در لغت عرب نیست و آنرا فارسی زبانان از(( ب ن ی ) ) ساخته اند.
موسی بن حفص بن نوح بن محمد بن موسی التبانی الکسی مکنی به ابو هارون که برای کسب علم به حجاز و عراق رفت

هماهنگی و همکاری پنهان و غیرقانونی دو یا چند فرد برای فریب دیگری یا دیگران یا تضییع حقوق آنان


فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) با یکدیگر هم دست شدن برای انجام کاری .

لغت نامه دهخدا

تبانی. [ ت َ ] ( مص ) با یکدیگر قراری نهادن ، و بیشتر تبانی علیه ثالثی است. مواضعه نهانی پیمان بستن. این کلمه برساخته از ماده «ب ن ی » است و در فرهنگهای عربی استعمال نشده. در نشریه دانشکده ادبیات تبریز آمده : تبانی با یکدیگر قرار گذاشتن از کلمات مجعول است و در کتب لغت موجود نیست. ( شماره دوم از سال اول نشریه دانشکده ادبیات تبریز ).

تبانی. [ ت ُب ْ با ] ( ع اِ ) منسوب به تبان ، شلوار کوتاهی که ملاحان پوشند. ( انساب سمعانی ورق 103 ).

تبانی. [ ت َب ْ با] ( ص نسبی ) منسوب به تبانة. رجوع بهمین کلمه شود.

تبانی. [ ت ُ] ( ص نسبی ) منسوب به تُبان. رجوع بهمین کلمه شود.

تبانی. [ ت َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 144هزارگزی جنوب میناب و بر سر راه مالرو جاسک به میناب واقع است و40 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

تبانی. [ ت َب ْ با] ( اِخ ) ابوالعباس تبانی. رجوع به ابوالعباس شود.

تبانی. [ ت َب ْ با] ( اِخ ) ابوالصادق تبانی. رجوع به ابوالصادق شود.

تبانی. [ ت َب ْ با] ( اِخ ) ابوالصالح تبانی. رجوع به ابوالصالح شود.

تبانی. [ ت َب ْ با ] ( اِخ ) ابوبشر تبانی از سلسله تبانیان است. رجوع به تبانیان شود.

تبانی. [ ت َب ْ با ]( اِخ ) ابوطاهر تبانی که از اعیان قضات دوره سلطان مسعود غزنوی بود :... و قاضی بوطاهر تبانی را که از اعیان قضات است ، برسولی نامزد کرده می آید تا بدان دیار کریم حرسهااﷲ آید و عهدها تازه کرده شود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 77 ). رجوع به ابوطاهر شود.

تبانی. [ ت ِ / ت َب ْ با ]( اِخ ) تمام بن غالب بن عمروبن بناء موسی قرطبی مکنی به ابوغالب و ابن التبانی ، لغوی کوفی مالکی است ، و در 436 هَ. ق. درگذشت. او راست : «اخبار تهامة» و «تلقیح العین » در لغت و «شرح فصیح ثعلب » و «فتح العین علی کتاب العین » و «المواعب ». ( هدیة العارفین ج 1 ص 245 ).

تبانی. [ ت َب ْ با ] ( اِخ ) جلال الدین رسولابن احمدبن یوسف که در سال 792 هَ. ق. درگذشته است. او راست : حاشیه ای بر ایضاح ابن حاجب. ( کشف الظنون در عنوان المفصل زمخشری ).

تبانی. [ ت َ ] ( اِخ ) حسین بن احمدبن علی بن محمدالتبانی مکنی به ابوعبداﷲ. وی از ابوالفتح احمدبن الحسن بن سهل... البصری الواعظ و ابوالحسن علی بن احمدبن عبدالرحمن العزال و ابومحمدبن السقا و غیرهم حدیث کرد و از وی ابوالبرکات ابراهیم بن محمدبن خلف الحماری روایت کرده است. ( انساب سمعانی ورق 103 الف ).

تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) جلال الدین رسولابن احمدبن یوسف که در سال 792 هَ . ق . درگذشته است . او راست : حاشیه ای بر ایضاح ابن حاجب . (کشف الظنون در عنوان المفصل زمخشری ).


تبانی . [ ت َ ] (اِخ ) حسین بن احمدبن علی بن محمدالتبانی مکنی به ابوعبداﷲ. وی از ابوالفتح احمدبن الحسن بن سهل ... البصری الواعظ و ابوالحسن علی بن احمدبن عبدالرحمن العزال و ابومحمدبن السقا و غیرهم حدیث کرد و از وی ابوالبرکات ابراهیم بن محمدبن خلف الحماری روایت کرده است . (انساب سمعانی ورق 103 الف ).


تبانی . [ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 144هزارگزی جنوب میناب و بر سر راه مالرو جاسک به میناب واقع است و40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


تبانی . [ ت َ ] (مص ) با یکدیگر قراری نهادن ، و بیشتر تبانی علیه ثالثی است . مواضعه ٔ نهانی پیمان بستن . این کلمه برساخته از ماده ٔ «ب ن ی » است و در فرهنگهای عربی استعمال نشده . در نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز آمده : تبانی با یکدیگر قرار گذاشتن از کلمات مجعول است و در کتب لغت موجود نیست . (شماره ٔ دوم از سال اول نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز).


تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) ابوبشر تبانی از سلسله ٔ تبانیان است . رجوع به تبانیان شود.


تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) شرف الدین یعقوب بن ادریس بن عبداﷲ نیکدهی رومی حنفی معروف به قره یعقوب ساکن لاندره (844 - 879 هَ . ق .). او راست : اشراق التواریخ ، و حاشیه ٔ انوارالتنزیل بیضاوی و شرح مصابیح السنه ٔ بعوی و شرح هدایه ٔ مرغینانی . (هدیة العارفین ج 2 ص 546).


تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) شیخ جلال الدین التبانی ، از مردم تَبّانَة است . مردی دانشمند و پسر وی یعقوب از اصحاب حافظبن حجر بود. (از تاج العروس ).


تبانی . [ ت َب ْ با ](اِخ ) ابوطاهر تبانی که از اعیان قضات دوره ٔ سلطان مسعود غزنوی بود : ... و قاضی بوطاهر تبانی را که از اعیان قضات است ، برسولی نامزد کرده می آید تا بدان دیار کریم حرسهااﷲ آید و عهدها تازه کرده شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 77). رجوع به ابوطاهر شود.


تبانی . [ ت َب ْ با] (اِخ ) ابوالصادق تبانی . رجوع به ابوالصادق شود.


تبانی . [ ت َب ْ با] (اِخ ) ابوالصالح تبانی . رجوع به ابوالصالح شود.


تبانی . [ ت َب ْ با] (اِخ ) ابوالعباس تبانی . رجوع به ابوالعباس شود.


تبانی . [ ت َب ْ با] (ص نسبی ) منسوب به تبانة. رجوع بهمین کلمه شود.


تبانی . [ ت ِ / ت َب ْ با ](اِخ ) تمام بن غالب بن عمروبن بناء موسی قرطبی مکنی به ابوغالب و ابن التبانی ، لغوی کوفی مالکی است ، و در 436 هَ . ق . درگذشت . او راست : «اخبار تهامة» و «تلقیح العین » در لغت و «شرح فصیح ثعلب » و «فتح العین علی کتاب العین » و «المواعب ». (هدیة العارفین ج 1 ص 245).


تبانی . [ ت ُ ] (اِخ ) موسی بن حفص بن نوح بن محمدبن موسی التبانی الکِسّی مکنی به ابوهارون که برای کسب علم به حجاز و عراق رفت . ...وی از محمدبن عبداﷲبن زیدالمقری روایت کرد، و ازو حمادبن شاکرالنسفی روایت کرده است . (از معجم البلدان ج 2 ص 358). مؤلف تاج العروس صاحب ترجمه را منسوب به تَبانَة قریه ای به ماوراءالنهر ذکر کرده است . رجوع به تاج العروس ج 9 ص 153 شود.


تبانی . [ ت ُ] (ص نسبی ) منسوب به تُبان . رجوع بهمین کلمه شود.


تبانی . [ ت ُب ْ با ] (اِخ ) حسین بن احمدبن علی بن محمدبن یعقوب الواسطی مکنی به ابوعبداﷲ معروف به ابن تبان که از وی ابومسعود احمدبن محمدبن علی بن عبداﷲ النحلی (کذا) الرازی الحافظ روایت کرده است . (انساب سمعانی ورق 103). رجوع به تاج العروس ج 9 صص 152-153 شود.


تبانی . [ ت ُب ْ با ] (ع اِ) منسوب به تبان ، شلوار کوتاهی که ملاحان پوشند. (انساب سمعانی ورق 103).


فرهنگ عمید

با هم سازش کردن و هم دست شدن برای اقدام به امری.

دانشنامه عمومی

تَبانی یا زدوبند توافق بین دو یا چند نفراست که گاهی اوقات به صورت سری وغیر قانونی وگاهی با فریبکاری، اغفال، کلاهبرداری از حقوق قانونی افراد وگاهی توسط قانون خاص، اغفال یا بدست آوردن مزایای غیر منصفانه صورت می گیرد؛ و درعین حال توافقی است میان شرکت هایی که کار بازار، تنظیم قیمت یا تولید محدود را به دست می گیرند که می تواند شامل ثبات دستمزد، بازپرداخت یا بد جلوه دادن استقلال روابط بین بخش های تبانی باشد. در مدت زمان معین تمامی اعمال تحت تأثیر تبانی قرار می گیرد.
قیمت یکنواخت
کفایت برای کاهش قیمت
توجه به تغییرات قیمت
مبادله اطلاعات
مطالعه اقتصادی ورقابت بازار وتبانی زمانی که شرکت های رقیب برای رسیدن به سود با یکدیگر همکاری می کنند در صنعت اتفاق می افتد. تبانی اغلب با ساختار بازار انحصار صورت می گیرد واین در حالی است که تصمیم تعداد کمی از شرکت ها بازار کلی را به دست می گیرد. موافقت نامه ها وضعیت خاصی از تبانی صریح می باشند. تبانی که آشکار نیست و به عبارتی تحت عنوان تبانی ضمنی شناخته شده است.
طبق تئوری تعیین قیمت نئوکلاسیک ها وتئوری گیم، استقلال کاربران برای به حداقل رساندن قیمت، افزایش بازدهی وکاهش قیمت که تعیین کننده توانایی شرکت های شخصی می باشد.بنابر این چنانچه تبانی شرکت ها قیمت را افزایش دهد، زیان مربوط به فروش به حداقل می رسد و مشتریان حق انتخاب در قیمت های کمتر را از دست می دهند. این سودها موجب تبانی در هزینه (ارزش) بازدهی جامعه می شود.
دگر گونی تئوری سنتی همان تئوری تقاضای ناگهانی می باشد. شرکت ها با موجی از تقاضای پیچیده مواجه می شود. زمانی که قیمت های شرکتی کاهش یابد وسایر شرکت ها به منظورحفظ فروش به جایگاهی دست می یابند وزمانی که قیمت شرکتی افزایش می یابد را به طور محتمل دنبال می کند وزمانی که سود فروش را از دست می دهند سعی می کنند که قیمت ها را در سطح پیشین حفظ کنند. تقاضای ناگهانی موجب افزایش قیمت های مافوق می شود زیرا هر شرکت با کاهش قیمت سود کمی دریافت می کند وزمانی که وضعیت بر عکس پیش آید تحت تئوری نئو کلاسیک ها ومدل های تئوری گیم مانند رقابت برت رند سود افزوده می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

تبانی (conspiracy)
در حقوق، به معنای توافق میان دو یا چند نفر برای انجام عملی غیرقانونی. این جرم در حقوق عرفی ممکن است توافق در کلاهبرداری، افساد اخلاق عمومی، یا جریحه دار کردن عفت و عصمت عمومی را شامل شود. تبانی میان زن و شوهر، در صورت فقدان مشارکت شخص ثالث تحقّق پیدا نمی کند.

فرهنگ فارسی ساره

ساخت و پاخت، سازش


فرهنگستان زبان و ادب

{collusion} [اقتصاد] هماهنگی و همکاری پنهان و غیرقانونی دو یا چند فرد برای فریب دیگری یا دیگران یا تضییع حقوق آنان
{fix} [ورزش] تعیین نتیجۀ مسابقه به نفع یکی از دو طرف ازطریق همدستی با یک یا چند تن از شرکت کنندگان در مسابقه یا یکی از داوران
[ورزش] ← تبانی در مسابقه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تبانی قرار پنهانی دو نفر علیه فرد سوم را گویند.از تبانی به مناسبت در بابهایی چون تجارت و شفعه سخن رفته است.
حکم تبانی محکوم به حکم امری است که بر آن تبانی شده است. اگر مورد تبانی امری حرام باشد تبانی نیز حرام خواهد بود و اگر مشروع باشد، جایز است.
مصداق تبانی حرام
از مصادیق تبانی حرام نجش در معامله است؛ بدین معنا که فردی بدون آنکه قصد خرید داشته باشد براساس تبانی قبلی با فروشنده، برای کالا ی عرضه شده قیمت بالایی پیشنهاد می کند تا دیگری بشنود و آن را با بهای بیشتر بخرد.
مصداق تبانی جایز
از موارد جواز تبانی این است که کسی برای ایجاد مانع از اعمال حق شفعه از سوی شفیع با تبانی قبلی مال شریک را با قیمت بیشتری می خرد و فروشنده پس از دریافت بعض ثمن، باقی مانده را ابراء می کند. در این فرض اگر شفیع بخواهد عقد را فسخ کند باید قیمت کامل ذکر شده در عقد را به خریدار بپردازد.

پیشنهاد کاربران

مَواضعه کردن، پیمان نهانی بستن، دست های پشت پرده، دسیسه، ساخت و پاخت، دست به یکی کردن، همدستی، گاوبندی، زدوبند!

هر توافق پنهانی بین دو یا چند نفرشخص حقیقی یا حقوقی برای تضییع حقوق شخص یا اشخاص ثالث حقیقی یا حقوقی چه به این صورت که این اشخاص ثالت مشخص ، معلوم ، معین باشند یا نباشند

گاوبندی


کلمات دیگر: